پروا نه ی بقیع
چون لاله ایم و قسمت ما غیر داغ نیست
محویم در سراغ تو از ما سراغ نیست
پروا نه ی بقیع تو هر چند عالم است
اما درآن میان خبری از چراغ نیست
هر کس که بیش خونجگر ت شد گرفت تاج
دل خون تر از انار کسی بین باغ نیست
بی بام تو کبوتر تو تیره بخت شد
ورنه پری سپید تر از بال زاغ نیست
سخت است در هوای غم تو تنفسی
از تنگی دلم نفسی را فراغ نیست
هم چون غبار زائر قبرت همه شوند
تقدیر دهر را به جز این ره سراغ نیست
موسی علیمرادی
#شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_مرثیه #موسی_علیمرادی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
خاک های حرمت
دردمندان غمت زندگی از سر گیرند
گرکه با مژه غبار از حرمت برگیرند
گرچه بی صحن و رواق است حریمت اما
پادشاهان جهان روزی از این در گیرند
خاک های حرمت محمل اشک زهراست
گر که با در نجف شان برابر گیرند
چشمهایی که برای غم تو میبارند
باده ای است که از ساقی کوثر گیرند
شده پر منبر محراب زگیسوی شما
ماجراهای خم زلف تو منبر گیرند
کشتزار غم و غصه شدم از بذر بقیع
شمع آورده ام امشب که کنم نذر بقیع
دیده ات در همه عمرچه غمها که ندید
دشمنت پشت در خانه تو هیزم چید
خانه ات سوخت دلت سوخت از این سوزاندن
کودکی از وسط شعله به سوی تو دوید
اهل خانه همگی برتو پناه آوردند
همه بر حرمت گیسوی تو بستند امید
وای از آن دم که بر این خواهش اهل خانه
دشمن بی سرو پا نعره زنان میخندید
یک نفر طعنه زنان رفت طنابی آورد
یک نفر از غم و ازغربت تو جامه درید
هر چه گفتند نبندید خودش می آید
به خداوند که دستان خدا را بستید
نزنیدش نبریدش نبریدش نزنید
پیش چشم در همسایه چنینش نبرید
پیرمرد است ببینید که حرمت دارد
اینقدر پای پیاده نکشیدش نکشید
آنقدر خورد زمین کوچه به کوچه بدنت
غیر یا فاطمه آهی کسی از تو نشنید
مثل آن کودک گم گشته میان صحرا
هرچه زد دشمن او باز صدا زد زهرا
موسی علیمرادی
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شهادت_امام_صادق #شعر_مرثیه #موسی_علیمرادی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
زخم دلت
ز خون دل سر مژگان تو گلستان است
ز تشنگی لب خشک تو چون بیابان است
تمام پیکر تو آه می کشد گویا
که مو به موی تن تو ز غم نیستان است
فتاد داغ عظیمی به شانه های فلک
که زلف خاکی تو در زمین پریشان است
زبس که چنگ زدی روی خاک این حجره
تمام دور و برت نقش کندن جان است
میان حجره در بسته بس تنت غلطید
که گوییا به صدف همچو در غلطان است
حروف واژه محرم چو میله های قفس
صدای هلهله و خنده قفل زندان است
نمک به زخم دلت ریخت کاسه آبش
که کاسه در کفش انگار چون نمکدان است
نشد که آب لبی تر کند ز لبهایت
صدای العطش آب صوت باران است
پدر زطوس فرستاد سایبانت را
که آفتاب عراقی عجیب سوزان است
خدا کند که نسوزد تنت شبیه حسین
شبیه ان بدنی که چون نیستان است
به زیر تابش خورشید داغ کرببلا
سه روز سوخت همان پیکری که عریان است
موسی علیمرادی
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شهادت_ابن_الرضا #شعر_شهادت_حضرت_جواد_الائمه #شعر_مرثیه #موسی_علیمرادی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یابن الزهرا
رنگ سرخ ناله هایت از ستم بی رنگ شد
پاسخ نی نامه ی خون رنگ تو نیرنگ شد
پرشده از نقشه ی جان کندنت این خاک ها
بس که در هر جای حجره رد و پای چنگ شد
قلب هر سنگی از آهت آب شد با این وجود
گوش این سنگین دلان سنگین تر از هر سنگ شد
کاسه آبی چند گامی آن طرف دشمن گذاشت
هر قدر خود را کشیدی فاصله فرسنگ شد
عاقبت وقتی رسیدی ریخت دشمن آب را
تشنه کشتن اینچنین از کربلا فرهنگ شد
دست وپا از بس زدی گودال گویا کنده ای
چون حسین بن علی در مقتلت جا تنگ شد
موسی علیمرادی
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شهادت_ابن_الرضا #شعر_شهادت_حضرت_جواد_الائمه #شعر_مرثیه #موسی_علیمرادی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
گریه هایم
گریه هایم می شود از شرمساری بیشتر
هر دقیقه می شود این بی قراری بیشتر
جای این زخم زبان ای کاش تنها می زدند
طعنه از هر تیغ دارد زخم کاری بیشتر
هر چه سنگین می شود بار خجالت در دلم
می شود باریدن ابر بهاری بیشتر
بیشتر در کوچه سنگش می زنند این بام ها
هر چه می آید به کوفه صوت قاری بیشتر
هر قَدر من نا امیدم در میان شهر غم
حرمله دارد ولی امیدواری بیشتر
خاِردر چشمم اگر چه تیغ هاشان شد ولی
از سه شعبه می رود بر چشم خاری بیشتر
گرچه در دارالعماره خون من را ریختند
از سرم هرکوچه دارد یادگاری بیشتر
گوشواره گرچه دارد دختر شهر طمع
از پدر می خواهد اما گوشواری بیشتر
از اسیری خودم در کوفه فهمیدم حسین
میکشند اینجا عزیزان را به خواری بیشتر
موسی علیمرادی
#شعر_ایام_مسلیمه #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_مرثیه #موسی_علیمرادی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
حضرت آفتاب
چرخش چرخ و فلک بسته به چشمان علیست
همه عمر جهان بسته به یک آن علیست
همه از سفره او روزی خود را دارند
آفرینش به خدا سفره احسان علیست
بنده عشق علی از همه آزادتر است
شکر لله که دلم بسته به زندان علیست
نمک سفره او خوردم و آدم شده ام
آدمیت نمکی هست که در نان علیست
گر حساب سرزلفش کنی از دهر جدا
مابقی هر چه که مانده است پریشان علیست
بس که از ذکر علی شهد و شکر نوشیدم
این دهان نیست بگویید که قندان علیست
آفتابی که جهان از نفسش روشن شد
انعکاسی است که از پرتو دندان علیست
در لحد سمت نجف روی مرا بگذارید
سرمن چشم به راه سر دامان علیست
اشک شور است اگر علت و برهان دارد
علت آن است که هر چشم نمکدان علی است
گرعلی جان همه خلقت عالم باشد
حضرت فاطمه ولله قسم جان علیست
هر کسی عشق حسین بن علی را دارد
روز محشر به خداوند که مهمان علیست
موسی علیمرادی
#شعر_امام_الهدی #شعر_مدح_امیرالمؤمنین #شعر_مذهبی #مدح_ابوتراب #موسی_علیمرادی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ماه روضه
چگونه شکر بگویم که زنده ماندم من
به ماه روضه تو خویش را رساندم من
چگونه شکر بگویم اجل امانم داد
که باز چشم تر من به بیرقت افتاد
چه قدر شور دلم زد به ماه غم نرسم
به زیرسایه این بیرق و علم نرسم
به شوق این دهه ی شور وماتمت آقا
تمام سال شمردم همه نفس ها را
چگونه شکر بگویم که باز گریانم
شبیه زلف پریشان تو پریشانم
تمام ترس من این بود با دلی حیران
شب رقیه نباشم میان گریه کنان
امان دهید خودم بین روضه میمیرم
شب ششم جگرم را به دست میگیرم
برای روضه هفتم چه نذرها کردم
که لای لای بخوانم به دور اوگردم
سپرده ام به دو دستم کند گریبان چاک
برای آن همه اکبر که اوفتاده به خاک
میان روضه سقا که جان به لب آید
شبیه دخترکان تو لطمه خواهم زد
به چشم گفته ام از اشک پر کند مشکی
مگر ز شرم نریزد دگر عمو اشکی
شب دهم نفسم را دگر نمی خواهم
برای شام عزایت سحر نمیخواهم
تمام حاجتم این است تا که ظهر دهم
جنازه ام برود روی دوش این مردم
همان زمان که سماوات بر زمین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
میان خیل شغالان فتاد چون شیری
یکی به نیزه زد و دیگری به شمشیری
همه زدندو سپس شمر آمد و خنجر
نشست روی ورق های مصحف پرپر
برید سر زتنت با دوازده ضربه
جداشد اخر سرعرش از تن کعبه
موسی علیمرادی
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_ساهپوشان #شعر_طلیعه_ماه_محرم #شعر_ورود_به_محرم #موسی_علیمرادی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
به اذن حضرت مولا
به اذن حضرت مولا شدم کبوتر تو
که بال و پر بزنم پای روضه ی سر تو
ببخش با پر زخمی , به زحمت افتاده
لباس نوکریم را بریده مادر تو
چه طور خرج غمت جورشد کسی میگفت
رسیده رزق حسینیه ازبرادر تو
شبیه حضرت زینب به سینه می کوبم
که مقتدای عزادارهاست خواهر تو
به چشم من همه جا روضه شما بر پاست
تمام عالم آدم شده اند مضطر تو
اگر کویر ترک روی هر ترک دارد
کشیده خشکی لبهای زخم پرپر تو
خزان و ریزش برگ از درخت در همه جا
شد است در دل من روضه خوان اکبر تو
طلوع , بردن بالای طفل شش ماهه است
غروب , خون گلوی علی اصغر تو
زمان بارش باران همیشه میبارم
برای بارش تیر و امیر لشگر تو
شب عروسی هر کس به سینه میکوبم
برای حجله قاسم گل برادر تو
من از خرابه شام و رقیه فهمیدم
که قول تو نرود گر رود زتن سر تو
بیا و قول بده آخرین دمم برسی
به راه آمدن توست چشم نوکر تو
موسی علیمرادی
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_ساهپوشان #شعر_طلیعه_ماه_محرم #شعر_ورود_به_محرم #موسی_علیمرادی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یازینب
دو دستم بسته و سوی تو چشمی چون سبو دارم
بریز آبی بر این آتش که از سرخی رو دارم
چراغ چشمم از سیلی به سو سو کردن افتاده
نگاهی کن به سویم تا که بر این دیده سو دارم
سخن هایم اگر محکم ولی در خویش می گریم
که از غم ذولفقار آبداری بر گلو دارم
سرت افتاد و افتادم روان گشتی روان گشتم
که من با هم قدم بودن از اول با تو خو دارم
هرآنچه بر سرت برنیزه آمد برسرم آمد
چنین در آینه با خویش هر دم گفتگو دارم
تمام کوچه ها سد شد اگر ،من سد شکن هستم
به هر مژگان ز اشک خویش سیلابی به جو دارم
سرت را تا در آغوشم نگیرم که نمی میرم
چهل منزل اگر جان کنده ام این آرزو دارم
#موسی_علیمرادی
@hadithashk
شور عشق
اگر به دست خزان باغ بی بری بانو
ولی به روی فلک سایه گستری بانو
به سوی قم که قدم می نهی علم بردوش
به شانه عرش خدا را می آوری بانو
زشور عشق برادر به برکت قدمت
نمک به سفره این شهر می بری بانو
دیار قم شده صحرای حشر منتظر است
به پا شود به قیام تو محشری بانو
اگر رضاست حسینت تو زینبی و اگر
ر ضاست ساقی کوثر تو کوثری بانو
کسی که کفو تو باشد جهان ندیده و نیست
مگر که زاده شود باز حیدری بانو
اگرکه نایب زهرا شدی یقین داری
به روی گردن ما حق مادری بانو
چنین که برده قرار از تو شعله های فراق
چنان سپند پریشان به مجمری بانو
اگر چه سینه ات از غصه گشته مالا مال
ولی دمیده به قم با تو کوکب اقبال
در انتظار برادر زجاده های امید
به دست هر مژه ات لاله های استقبال
چه قدر پیر و شکسته شدی از این دوری
که لحظه های فراق است هریکی صد سال
گرفته زلف رضا را زمانه از دستت
گره به زلف غمش خورده رشته آمال
شبیه زینب کبری تویی تو سرتا پا
حسین وجه علی وار و فاطمه تمثال
ولی تفاوت شهر تا به شهر بسیار است
که قم کجا و بیابان و زینب و گودال
اگر تو در پی روی مه رضا هستی
هلال زینب کبری به نی شد استهلال
تمام شهر اگر که به پات افتادند
فتاد پای حرم لشگری پی خلخال
تن برادرتو غرق بین گل ها شد
تن برادر او زیر نعل ها پا مال
موسی علیمرادی
#شعر_شهادت_حضرت_معصومه #شهادت_فاطمه_معصومه #قم_المقدسه #ملیکه_قم #موسی_علیمرادی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا هادی آل محمد
تا کتاب آفرینش باز شد
عاشقی بال و پر پرواز شد
تا که قدری اب و خاک آدم شود
بادم هو یا علی اعجاز شد
عشق سهم هر کسی انجا نبود
حکمت این موهبت چون راز شد
تا دل ما بسته شد بر زلف عشق
دربهای رحمت حق باز شد
ابتدای راه بود واشتیاق
یا علی گفتیم عشق آغاز شد
با علی شد بر بشر نعمت تمام
عشق یعنی روی حیدر والسلام
اندک اندک جمع مستان می رسند
در غدیر خم به جانان می رسند
العطش گویان پی ساقی عشق
پای این خم می پرستان میرسند
تادر آن برکه به قربانش روند
حاجیان از عید قربان می رسند
از فلک شمس و قمر ها تا کنند
جشن حیدر را چراغان می رسند
کاش ما را هم علی مهمان کند
با کسانی که به ایشان میرسند
هر که خواهد تا غدیر خم رود
یک علی باید هدایتگر شود
یک علی که هادی این شادی است
یک علی که هم نقی هم هادی است
یک علی که جامعه دارد به لب
لطف او عادات مادر زادی است
مهبط الوحیی که از انفاس او
درمیان سینه ها آبادی است
کاش ما را هم اسیر اوکنند
بند عشقش برتر از آزادی است
بانگاهش ما غدیری میشویم
بی گمان او هادی این وادی است
السلام ای مظهر کهف الورا
معدن رحمت امام سامرا
آمدی و شعله ثاقب رسید
عشق بر دلها زشش جانب رسید
بخت برگشته به دلها روی کرد
تیر مژگانت که بر حاجب رسید
چرخش چرخ و فلک را محوری
محفل پروانه را صاحب رسید
لافتی الا علی آمد مگر
که علی بن ابیطالب رسید
دیده واکردی صدا زد هاتفی
آیه های سجده واجب رسید
عطر وبویت را بهاران گفته اند
مور کویت را سلیمان گفته اند
چشمهایت موضع پیغمبری
ابروانت ذالفقار حیدری
لشگر مژگانت ارکان البلاد
بانگاهت فاتح هر کشوری
مظهر حیی که با یک گوشه چشم
شیر را از پرده در می آوری
دعوت الحسناست خال روی تو
عاشقان را اینچنین حج می بری
حی قبل حی تویی بعد حی
با قدت برپاست محشر محشری
با تو هر ویرنه ای آبادی است
هرچه داریم از امام هادی است
سامرایت ملجا درماندگان
سفره ات از بی کران تا بی کران
بارگاهت جنت روی زمین
فرش های مرقدت هفت آسمان
برنمی گردد گدایت نا امید
هیچکس از تو ندارد این گمان
دستهای ما به سویت شد ...
#شعر_ولادت_امام_دهم #شعر_ولادت_امام_علی_النقی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_امام_هادی #موسی_علیمرادی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
غنچه ای پژمرده ام روی مزار خویشتن
غیر یک بوسه ز لب هایت ندارد جان سخن
تازیانه بافته بر تن لباس خستگی
همره جان در بیاید از تنم این پیرهن
سنگ ویرانه است مثل بالش پر زیر سر
پیش آن دستان سنگینی که زد سیلی به من
بعد از آن شب غنچه بختم نمی خندد پدر
لکنت افتاده دگر در نغمه مرغ چمن
گوشوارم رفت و آلاله به گوش انداختم
گوشواری که شده سنگین تر از سنگ یمن
یوسف گم گشته ام تا باز آید از سفر
ساختم در گوشه ویرانه ام بیت الحزن
رشته عمرم شده کوتاه تر از عمر گل
بس که از دوری ات افتاده گره در کار من
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه
#خرابه_شام
#کوفه_و_شام
#موسی_علیمرادی
@hadithashk