خِیری نبود اینجا به غیر از بی وفایی
بر هر دری میشد زدم ، تا تو نیایی
در کوچه ها پای غم تو سنگ خوردم
غصه چقدر از کوچه های تنگ خوردم
این آسمان شهر کوفه بی ستارست
دستان خالی در خیال گوشوارست
طوعه پناهم داد تا از پا نیفتم
در خانه اش تا صبح جز یارب نگفتم
در خانه ی او غیرِ نور اصلا ندیدم
نان داد اما من تنور اصلا ندیدم
گفتم به طوعه که به پشت در نیاید
یک زن میان اینهمه لشگر نیاید
پشت دری گفتم، مدینه یادم امد
آن روضه ی مسمارو سینه یادم آمد
هرچند اینجا جز به گریه سر نکردم
هرچند آخر لب ز آبی تر نکردم
تنهای تنها پای عشقت ایستادم
درس وفاداری به اهل کوفه دادم
از من بیفتد سر زتو یک پَر نیفتد
مسلم بمیرد معجری از سر نیفتد
از بام می افتم به تاب و تب نیفتی
تو پیش چشم خواهرت زینب نیفتی
جانان من از غم خبر داری نداری
زینب کجا و کوفه و ناقه سواری
#محمد_جواد_مطیع_ها
#ایام_مسلمیه
#شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
@hadithashk
شهادت حضرت مسلم علیه السلام
رو دوشم غم تموم عالمه
واسه این غم بمیرم بازم کمه
حالا من چطور به روت نگا کنم
بردن ابرومو پیش فاطمه
کوچه هاش برو بیایی نداره
اینجا تنها شلوغی توبازاره
همه خنجراشونو تیز می کنن
الا شمری که تیغ کندی داره
اینجا فکر همگی سیم و زره
بحثشون همه رو قیمت سره
الهی که نشنوه اینو رباب
سرشیرخوار از همه گرونتره
اگه حالا توی زنجیر افتادم
توی کوچه ها زمین گیر افتادم
مثل مادر تو بی پناه شدم
توی تنگی کوچه گیر افتادم
الهی که غم تورو پیر نکنه
تورو غصه ها زمین گیر نکنه
الهی علی اکبرت حسین
توی تنگی گذر گیر نکنه
اینجا غم از در و دیوار میباره
کوچه بنی هاشم زیاد داره
مادرت یه کوچه دید ای وای اگه
زینبت تو کوچه هاش پا بزاره
الهی که من فدای دخترات
دور نکن سقارواز مخدرات
حرف گوشواره و خلخال شنیدم
فکر سوغاتن تموم دشمنات
#موسی_علیمرادی
#شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#ایام_مسلمیه
@hadithashk
در دلم دلشوره افتاده به آه افتاده ام
آه مولایم ببین اینجا به چاه افتاده ام
در هوای سر پناهی ایمن از دست نفاق
کوچه های بی کسی ام را به راه افتاده ام
سر به دیوار ملامت دارم ای ماه غریب
چشم تر یاد لب عطشان شاه افتاده ام
بشکند دستم که دست کوفیان را لمس کرد
نامه دادم بر تو و در این گناه افتاده ام
از دل تاریک این مردم ببین با چشم تر
روز روشن در دل شام سیاه افتاده ام
بس که از این سو به آنسو میکشندم گوییا
بین طوفان بلاها مثل کاه افتاده ام
با غم دلواپسی بر حال و روز زینبت
ای پناه بی پناهان بی پناه افتاده ام
تا به دست حرمله دیدم سه شعبه جان تو
در دلم دلشوره افتاده به آه افتاده ام
#داریوش_جعفری
#ایام_مسلمیه
#شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
@hadithashk
همراه خود نیاور ای شاه زیورآلات
اینها به خانواده دادند قول سوغات
شب تا سحر نشستم زانو بغل گرفتم
اى واى از این خیالات، اى واى از این خیالات
...کوفه میا حسین جان... کوفه وفا ندارد
میسوخت نامهی من از سوز این عبارات
...هجده هزار نامه... هجده هزار نیزه
تفریط پشت تفریط، افراط پشت افراط
نامسلمین کوفه، با مسلمت چه کردند
خوب است تازه اینجا... وای از بلاد شامات
ای وای از زنی که در ازدحام باشد
من رد شدم خلاصه از کوچه با مکافات
با عفت رباب و حجب و حیای زینب
دارند کوچهها و بازارها منافات
با دست بسته وقتی افتادم از بلندی
گفتم عزیز زهرا، قربان قد و بالات
برعکس از قناره...، عکس مرا کشیدند
طفلان شهر کوفه در دفتر مجازات
باشد قرار بعدی دروازهی همین شهر
آنجا که رأس ما با هم میکند ملاقات
#گروه_شعر_یا_مظلوم
#شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
@hadithashk
مولای من
شادم که منم محو دلیری که تویی
پیغام بر ماه منیری که تویی
باقی همه رعیتند در ملک وجود
آنجا که منم عبد و امیری که توی
کرامت نعمت زاده
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_شهادت_سفیر_اباعیدالله_الحسین #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مولای من
این نامهها مانند سنگی سد راهند
یوسف نیا کنعانیان در فکر چاهند
اینجا همه در فکر تجهیز سپاهند
پیران اینجا هم حریص یک نگاهند
تنها امید و آرزویم رفت از دست
در پیش زهرا آبرویم رفت از دست
این شهر آقا لایق مهمان شدن نیست
اصلاً نیا زیرا زمان آمدن نیست
حتی کسی مشتاق بر دیدار من نیست
فهمیدهام در شهر کوفه جای زن نیست
گویا شیاطین در معابر چیره بودند
مردان به شکلی بد به زنهاخیره بودند
هر کس که میبینی هوای جنگ دارد
در سر سلاحِ خدعه و نیرنگ دارد
دیدم فراوان در معابر سنگ دارد
این شهر خیلی کوچههای تنگ دارد
دربین هر خانه صدای سوت وخنده ست
از کوچه هایش رد شدن خیلی زننده ست
اینجا مرام مردمانش فرق دارد
خورشید هم در آسمانش فرق دارد
دیدم که کالای دُکانش فرق دارد
شمشیر ها ، تیروکمانش فرق دارد
با دیدن این صحنه ها خیلی خرابم
دائم به فکر اصغر و فکر ربابم
در شهر کوفه بیوفایی پرفروغ است
درسینههاشان کینه در حد بلوغ است
دیدم صف آهنگریهایش شلوغ است
این نامهها از ریشه و از بُن دروغ است
خوبان اینجا عهد و پیمان را شکستند
با خولی و با حرمله هم کاسه هستند
حرف هنر در جنگ ودرجنگاوری بود
هر کس به فکرسبقتِ از دیگری بود
اخبار ها پیوسته در آهنگری بود
تیر وکمان خیلی برایش مشتری بود
ازسهم بیت المالشان خنجر خریدند
اینجا برای سر بریدن صف کشیدند
وقتی زعیم شیعیانش بی خیال است
یاری و اُلفت با شما امری محال است
در سینه هاشان بغض حیدر بی مثال است
هرکس که نامش را برد خونش حلال است
پیر و جوان کوفه در جوش و خروشند
اینجا بهای دین به گندم می فروشند
این شهر در خیره سری آوازه دارد
در بی حیایی شهره بی اندازه دارد
زخم زبانها حکم یک سر نیزه دارد
پاهای اسبانش صدایی تازه دارد
در خواب دیدم گریه های خواهرت را
چسبیده بر هرنعل تازه پیکرت را
دل را مهیای غم پاییز کردند
بغض تو را در سینه ها لبریز کردند
از شوق در همراهیت پرهیز کردند
دندان برای دخترانت تیز کردند
اینها که در ظاهر کمی علامه هستند
دلخوش برای بردن عمامه هستند
میترسم آقا در غم جانان بمانی
بر روی خاک و خارها عریان بمانی
بر روی نی مبهوت و سرگردان بمانی
وقت تلاوت بی لب و دندان بمانی
از دستهای بیعت کوفی حذر کن
جان رقیه دخترت ترک سفر ...
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_شهادت_سفیر_اباعیدالله_الحسین #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کوفه نیا حسین جان
آقا نیا که قصة بیعت دروغ است
آقا نیا آهنگری هاشان شلوغ است
جای شما و جای زینب روی چشم است
نه این نفاقستان که بی شمع و فروغ است
آقا نیا اینها حرامی اند و بی رحم
مست از شراب غفلت و همواره در وهم
در بزم شان هر یک برای هم بُریدند
از گوش و دست و پای اطفال شما سهم
آقا به این اهل سقر بی اعتمادم
به مردمان بی جگر بی اعتمادم
اصلا نیاور زینبت را جان زهرا
به کوچه و دیوار و در بی اعتمادم
جهل و علی نشناسی کوفی زیاد است
قتل شما از منظر اینها جهاد است
فهمیدم از رفتارشان آقا نیایید
اینجا فرار از اُمّت حیدر نماد است
کوفی کجا با الفت و مهمان نواز است؟
کوفی کجا از مال دنیا بی نیاز است؟
اینها شما را هم به نرخی می فروشند
قومی که بُهتان زد، علی اهل نماز است؟
آقا خلاصه مسلم اینجا بی حبیب است
در کوچه های شهر نامردی غریب است
از دست و پای بسته ی مسلم بخوانید
آن نامه ها و قصه ها آقا فریب است
این حرف آخر، ذکر لبهایم هماره
از پشت بام و مقتل دارالعماره
صد مسلم و هانی به فرمان شمایند
بر نیزه باشد رأس شان با یک اشاره
وحید قاسمیان
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_شهادت_سفیر_اباعیدالله_الحسین #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
میا کوفه حسین(ع)
هیشکی دیگه کنار مسلمت نیست
الان که دارم به تو نامه میدم
کوفه وفاداره به بی وفاییش
تنها دارم راهو ادامه میدمظلم اگه شد به من توو شهر کوفه
تقاصشو پس میده روزی ظالم
شکسته دندونم فدای سرت
دندون شیری سه ساله سالم
فکر نمیکردم که جماعتِ صبح
شب که بشه راهشونو کج کنن
حرمت مهمونو چه زود شکستن
خدا نیاره با کسی لج کنن
یواش یواش باید وصیت کنم
غروب عمر من دیگه رسیده
به دخترم بگو تو از قول من
خیلی بابا دوست دارم حمیده
بغضِ گلوم همش به اشکم میگه
قدری امون بده نفس بگیرم
نامه نوشتم که بیا حسین جان
کاشکی میشد حرفمو پس بگیرم
بیشتر از اینی که سرم بشکنه
دلم شکست از دل سنگ کوفه
کاشکی مسیر قافل هت نیفته
به کوچ هپ سکوچ هی تنگ کوفه
خبر پیچیده که میای و اینجا
کوفیایی که دنبال جهازن
با طمع غارت اسباب تو
عروسیاشونو عقب میندازن
راهتو کج کن و برو مدینه
قبل از اونی که راهتو ببندن
یه عده رو اجیر گرفتن فقط
توو کربلا به گری ههات بخندن
سنگِ تراش خورده برا تو ساختن
اونایی که توو کوفه سن گتراشن
یه عده هم نمک کنار گذاشتن
بیان رو زخمای تنت بپاشن
چهل تا نعل تازه دارن فقط
برای روی پیکرت دویدن
سلاحای جدیدشون جای خود
شمشیر کهنه هم اجاره میدن
کوفه میگفت یه روزی جبران میشه
نماز بارون براشون که خوندی
میبینم اون ظهریو که رو خاکا
آب میریزن وقتی که تشنه موندی
گروه شعر یا مظلوم
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_شهادت_سفیر_اباعیدالله_الحسین #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
میا کوفه حسین(ع)
هیشکی دیگه کنار مسلمت نیست
الان که دارم به تو نامه میدم
کوفه وفاداره به بی وفاییش
تنها دارم راهو ادامه میدم
ظلم اگه شد به من توو شهر کوفه
تقاصشو پس میده روزی ظالم
شکسته دندونم فدای سرت
دندون شیری سه ساله سالم
فکر نمیکردم که جماعتِ صبح
شب که بشه راهشونو کج کنن
حرمت مهمونو چه زود شکستن
خدا نیاره با کسی لج کنن
یواش یواش باید وصیت کنم
غروب عمر من دیگه رسیده
به دخترم بگو تو از قول من
خیلی بابا دوست دارم حمیده
بغضِ گلوم همش به اشکم میگه
قدری امون بده نفس بگیرم
نامه نوشتم که بیا حسین جان
کاشکی میشد حرفمو پس بگیرم
بیشتر از اینی که سرم بشکنه
دلم شکست از دل سنگ کوفه
کاشکی مسیر قافل هت نیفته
به کوچه پسکوچه ی تنگ کوفه
خبر پیچیده که میای و اینجا
کوفیایی که دنبال جهازن
با طمع غارت اسباب تو
عروسیا شونو عقب میندازن
راهتو کج کن و برو مدینه
قبل از اونی که راهتو ببندن
یه عده رو اجیر گرفتن فقط
توو کربلا به گری ههات بخندن
سنگِ تراش خورده برا تو ساختن
اونایی که توو کوفه سن گتراشن
یه عده هم نمک کنار گذاشتن
بیان رو زخمای تنت بپاشن
چهل تا نعل تازه دارن فقط
برای روی پیکرت دویدن
سلاحای جدیدشون جای خود
شمشیر کهنه هم اجاره میدن
کوفه میگفت یه روزی جبران میشه
نماز بارون براشون که خوندی
میبینم اون ظهریو که رو خاکا
آب میریزن وقتی که تشنه موندی
گروه شعر یا مظلوم
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_شهادت_سفیر_اباعیدالله_الحسین #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
پریشانم حسین
مثل موهای پریشانت پریشانم حسین
بی سر و سامانم و در کوفه حیرانم حسین
تشنگی از یک طرف دلواپسی از یک طرف
من برای ام کلثوم تو گریانم حسین
جان من ناقابل است قربان دندان های تو
گر امانم را بریده درد دندانم حسین
نامه دادم…گر بیایی خون تو پای من است
آه الهی بشکند دستم پشیمانم حسین
روزگاری من سفیرت بودم و با اجر و قرب
روزگارم را بخوان حالا ز چشمانم حسین
یک شبه رای همه برگشته و حالا ببین
خانه ی یک پیر زن…سردابه پنهانم حسین
کوفه بد تا کرده با آل علی از اولش
اینکه می گویم نیا فکر جوانانم حسین
حق من این بوده که از مسلخ آویزان شوم؟
گیرم اصلا خارجی و نا مسلمانم حسین
رسول عسگری
#رسول_عسگری #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_شهادت_سفیر_اباعیدالله_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کمال عشق
کمال عشق در اندوه غوطهور شدن است
ز هر چه در دو جهان است بی خبر شدن است
جماعتم به فرادا رسید و فهمیدم
که آخر عاقبت زحمتم هدر شدن است
ببین که سیلی اول به صورت من خورد
ولی چه باک که این رسم نامه بر شدن است
تو را به سوی بیابان کشانده نامهی من
سزای مسلمت ای یار در به در شدن است
به خون نشسته لبم رسم عاشقی این است
لبم شبیه تو در گیر و دار تر شدن است
خوشم که خورد به من سنگ و نیزه و شمشیر
که در بلای تو روزی من سپر شدن است
میان داغی بازار کوفیان دیدم
که مقصد تو در این راه خون جگر شدن است
سلام من به تو از بام مسجد پدرت
میا که آخر این راه بی پسر شدن است
به دختران علی رحم کن میاورشان
که قسمت همه با شمر همسفر شدن است
سید محمد حسین حسینی
#سید_محمد_حسین_حسینی #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_شهادت_سفیر_اباعیدالله_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
غریب حسین(ع)
چشمم به یاد بی کسی ات پُر ستاره است
از غصهی تو ، غصهی دل بی شماره است
دندان من شکسته و خونی شده لبم
با تو تمام صحبت من با اشاره است
نامه نوشتهام که بیایی ولی میا
با یاد نامه، سینهی من پُر شراره است
امروز دست حرمله دیدم کمان و تیر
دلواپسیّ من ز غم شیرخواره است
جان سه ساله کوفه میا با سه سالهات
کوفی به فکر غارت یک گوشواره است
ای یار دیدنی شدهام دیدنی حسین
بنگر که پیکرم روی میخ قناره است
من بر قنارهام تو ولی زیر سمّ اسب
از میخ سم اسب تنت پاره پاره است
محمود اسدی
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_شهادت_سفیر_اباعیدالله_الحسین #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹