eitaa logo
حدیث اشک
7.4هزار دنبال‌کننده
51 عکس
97 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
حسن جانم گرچه در دنیا فراوان می‌شود پیدا کریم نیست مانند
حسن” اما دراین دنیا کریم 

آن‌قدر پیش خدا رفته‌ست بالا رتبه‌اش 

تا به عشق او لقب داده‌ست قرآن را 
کریم” ما اگر از عرض‌حاجت‌ها خجالت می‌کشیم غافلیم از این که می‌آید به سمت ما کریم روزی همسایه‌ها چندین برابر می‌شود تا که بین کوچه‌ی ما می‌گذارد پا کریم این‌چنین امروز اگر روزی ما را می‌دهد بی‌گمان از ما شفاعت می‌کند فردا کریم یک‌نفر می‌گفت؛
انسان‌ها حریص ذاتی‌اند” 

گفتم؛ آری ای رفیق! الّاکریم، الّاکریم... 

از کرامات حسن ضرب‌المثل‌ها ساختند 

سخت آسان است مشکل‌های دنیا با کریم 

قبل 
الّا فاطمه”،
الّا علی”، 
الّا حسن” می‌شود
لاذوالفقار” و 
لافتی” و
لاکریم” 

ذکر ما هم مثل قمری‌های صحن خاکی‌اش؛ 

یاکریم و، یاکریم و، یاکریم و، یاکریم...” می‌رسد از راه روزی مردی از جنس حسن پس دوباره می‌شود پیدا در این دنیا کریم  مجتبی خرسندی‌ لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
السلام ای ماه من جمله ای از نور، روی طاقِ عرش افتاده است میزبان هم، بهر مهمانان خود آماده است جان ما آماده ی یک مستی جانانه شد روزه داران! لحظه ی دیدار صاحبخانه شد باز هم شد پشت این در، دیده ی عشاق، تر ما به او مشتاق بودیم، او به ما مشتاق تر السلام ای ماه من! ماه خدا، ماه کریم دست خالی آمدم با دعوت شاه کریم برگه های بخشش ما را که امضا کرده اند یاعلی گویان درِ میخانه را وا کرده اند من خجالت می کشم چون پیشواز آمد علی باز هم پیش خدا، بهر گدا، رو زد علی سفره را که چید مادر، غصه ها شد برطرف چیست شیرینی روزه؟ حبه انگور نجف خاک راه بوترابم، نوکر مولا حسن آخر سالی، غبار از دل تکاندم با حسن ای که می گویی به رویت قفل درها بسته است کربلا رفتن به امضای حسن وابسته است تشنه لب بوده حسین و تشنه لب بوده حسن با همان سوز جگر، با ناله فرموده حسن ... هیچ روزی سخت تر از روز عاشورا نشد کربلا غوغا شد اما آب، دست و پا نشد گریه کردم ... گرچه افطاری که خوردم زهر بود من فدای تشنه ای که در کنار نهر بود روضه ی عطشان شدن را تشنه می فهمد فقط داغ حلق پاره اش را، دشنه می فهمد فقط تا ته حلقوم او، خون گلو رفته چقدر در دهان خشک او، نیزه فرو رفته چقدر رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کریم اهل بیت هر که خوانش بیش، مهمانش، گدایش بیشتر هر کسی خیل گدایش بیش، جایش بیشتر کلّ فرزندان زهرا سفره‌دارند و کریم بینِ اولادِ کریمش؛ مجتبایش بیشتر رزق دنیا درمی‌آید از تنور خانه‌اش هر که نانش بیش، خیلِ بی‌نوایش بیشتر هر چه پنهان‌تر بگیرد دست او دست مرا پیش چشم خلق، می‌افتم به پایش بیشتر تا نفس دارم به عشقِ او نفس خواهم کشید بعدِ مرگم نیز، می‌میرم برایش بیشتر کیمیای عشقِ او از خاک می‌سازد طلا خاکسارش می‌شود سهمِ طلایش بیشتر هر چه دل‌ها بیشتر از داغِ قبرش بشکند می‌شود اندازه‌ی صحن و سرایش بیشتر گریه‌کن‌هایش سزاوار قنوت مادرند هر که اشکش بیشتر؛ رزق دعایش بیشتر روضه‌ی موی سپیدش داغ ناموس خداست از مدینه زخم خورد؛ از کوچه‌هایش بیشتر هر شبی کابوس داغِ کوچه مهمانش شود می‌شود فردای آن شب؛ های‌هایش بیشتر  رضا قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حُسنِ زیبای حَسَن هر کسی وقت گرفتاری سراغش را گرفت روزی سالانه ی دیگِ اجاقش را گرفت رو به رو شد هرکسی با حُسنِ زیبای حَسَن او وفاقش داد و از قلبش نفاقش را گرفت دست خالی هر‌ کسی آمد به دیدار کریم دست پر برگشت و عمری ارتزاقش را گرفت نوکری،در بین روضه گفت؛ آقا کربلا! بعد هیئت رفت ویزای عراقش را گرفت خواب دیدم فرش‌های دست‌باف اصفهان در حرم سرتاسر صحن و رواقش را گرفت شاعری میخواست مدحش را بگوید ناگهان غم به جان او نشست و اشتیاقش را گرفت  سجاد روان مرد لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یارب گناه‌کارترین بنده‌ی توام یارب به‌جان فاطمه شرمنده‌ی توام یارب ببین به‌پا شده بت‌خانه در دلم، اما هنوز معتقدم بنده‌ی توام یارب تمام عمر مرا سربلند کردی و من تمام عمر سرافکنده‌ی توام یارب گناه، خیمه‌ی غم در دلم زده اما هنوز منتظر خنده‌ی توام یارب به روسیاهی من بیشتر اضافه شده که بین خلق نماینده‌ی توام یارب اگر نظر کنی از لطف، رام خواهم شد منی که عبد گریزنده‌ی توام یارب گناه‌کارترین بنده‌ام، ولی دل‌خوش به‌دست رحمت بخشنده‌ی توام یارب در این سیاهی دنیا امید ما حسن است که دست رحمت بخشنده‌ی خدا حسن است کبوتریم و پی دانه‌ی امام‌حسن رسیده‌ایم درِ خانه‌ی امام‌حسن تمام مردم این شهر، شهرت ما را شناختند به دیوانه‌ی امام‌حسن عجیب نیست اگر می‌شوند دشمن و دوست اسیر لطف کریمانه‌ی امام حسن اگر تمام جهان میهمان او باشند هنوز جا دارد خانه‌ی امام حسن نمی‌رویم سراغ کسی به غیر از او که رزق ماست به پیمانه‌ی امام حسن دل شکسته‌ی ما آن‌قدر طوافش کرد لقب گرفت به پروانه‌ی امام حسن فقیر بوده ولی پادشاه می‌گردد گرفته هرکس عیدانه‌ی امام‌حسن هزارشکر که نام تو بر زبان من است
حسن” قشنگ‌ترین واژه‌ی جهان من است 


تمام شهر سر سفره‌ی ضیافت اوست 

که روزی همه‌ی خلق از کرامت اوست 

اگر چه خم نشده پیش هیچ‌کس، اما 

همیشه گردن ما زیر بار منّت اوست 

کریم قابل تعریف نیست، پس چه عجب! 

اگر که دشمن او شامل شفاعت اوست 

عجیب نیست که لبخند و مهربانی و عشق 

جواب آن‌همه بی‌حرمتی به ساحت اوست 

سکوت” حکم خدا و رسول بود، ولی جمل نمونه‌ای از قدرت و شجاعت اوست فقط نه این که کرم کرد و رزق ما را داد نفس کشیدن ما نیز با عنایت اوست مرا به حج چه‌نیازی‌ست تا حسن دارم اگر به کعبه بیایم هدف زیارت اوست وجود عالم امکان به خاطر حسن است خوشابه‌حال هر آن‌کس که شاعر حسن است همان که با ادب و با‌وقار می‌بخشد فقط به خاطر پرودگار می‌بخشد به این دلیل غلام حسن خودش آقاست که گل همیشه به خار اعتبار می‌بخشد تمام زندگی من فدای مردی که تمام زندگی‌اش را سه‌بار می‌بخشد چرا که او پسر ارشد همان مردی‌ست که بین معرکه‌ی کارزار می‌بخشد بجز علی که به هنگام جنگ بخشیده‌ست کدام شیر به وقت شکار می‌بخشد؟ همیشه موقع بخشش که می‌شود این مرد ب ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نگاه تو مرا امشب کشانده پشت این درها که من آواره ات هستم در این دنیا و در عقبا تو را دارم چه کم دارم دگر جایی نخواهم رفت کدام عاقل به قطره رو زند وقتی تویی دریا کراماتت دو دنیا را نموده مات و هم مبهوت کجا جز درگهت دشمن شود حاجت روا مولا کریمی و کرم در بین دستان تو معنا شد که ما کاسه بدستیم و همه محتاج تو جانا همیشه ذکر تو روی زبان من که شد جاری همینکه یا حسن گفتم گره واشد ز مشکلها قیامت هر کسی دنبال یک حبل المتین باشد نگاهی سمت نوکر کن تویی حبل المتین ما به من عیدی بده امشب مراهم کربلایی کن تو امضا گر کنی رد خور ندارد زائرم فردا ولی در دل غمی مانده که آقا بی حرم هستی میان قلب هر شیعه تو داری یک حرم اینجا به روی قلب من حک شد که این دل صاحبی دارد بدانید ایها العالم که دل دادم به این آقا @hadithashk
حسن جانم ابر رحمت می‌نشیند بر سر دوش نسیم فصل باران است «بسم الله الرحمن الرحیم» ای حدیث حا و سین و نون تو آغاز حُسن السلام ای پیش تو تسلیم، دلهای سلیم چشم هایم زادگاه ابرهای بی قرار دستهایت آسمان رحمت از عهد قدیم در هوای آستانت باز هم پر می زنم بال در بال کبوتر های بامت یا کریم معنی لا تقْنطوا مِن رحمهُ اللهی،حسن راه تو سیر الی الله و صراط المستقیم در جمل، هوهوی تیغت می شود فتح الفتوح در نیام صبر، صلحت میشود فوز العظیم پای صبرت درس پس داده است ایوب نبی قطره ای از حکمتت را برده لقمان حکیم از دمت شد صاحبِ اعجاز، عیسای مسیح بردن نام تو «شرحِ صدر» موسای کلیم باغ ها با عطر نام تو تنفس می‌کنند گل به شوقت سر درآورده ز جنات النعیم از غبار آستانت شعبه می‌سازد بهشت عالمی هستند زیر سایه ی مهرت مقیم واژه ها خیل گدایانند در توصیف تو هر چه از حسن تو می گوییم کم می‌آوریم  منصوره محمدی مزینان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نور از زمین به عرش معلا رسیده است خورشید در مقام تماشا رسیده است عالیجناب عشق، رحمت دنیا، رسیده است جان جهانِ حضرت زهرا رسیده است امشب برای عشق، بهاری ترین هواست گوش علی به بانگ خوشِ عاشقانه هاست او آمده است قبله ی اهل نظر شود تا نام مرتضی همه جا جلوه گر شود با بخششی که داشت گدا معتبر شود تا امتداد کوثریان بیشتر شود شمسِ علی طلوع مجدد گرفته است انگار جان تازه، محمد گرفته است زلف بهار شانه شود با نسیم او گرد و غبار درد ندارد حریم او نورانی است زندگی ام از نعیم او آخر نداشت، بخشش دست کریم او نشنیده است سائل از او حرفِ نیست را هرگز ندیده عاشق او ظرفِ نیست را گفتم حسن ترنم رحمت شروع شد آیه به آیه شرح ملاحت شروع شد با او طلوع فصل سخاوت شروع شد با نسل او حیات نجابت شروع شد او مادری ترین پسر عالمین بود ده سال پیشوا و امامِ حسین بود نامش امید قاطبه ی نا امید هاست بعد از پدر مراد همه رو سپید هاست ذکرش همیشه یاور خیل مرید هاست تدریس عاشقانه ی او با وحید هاست دشمن زبان گشوده به مدح و ثنای او منت ندیده است کسی از عطای او نامش شکوه داده به نام کریم ها از او فصیح گشته کلام کلیم ها ماتم نداشتند زمانش یتیم ها دلداده ایم بر کرمش از قدیم ها هر چند خانه اش همه از خاک و خشت بود سائل نوشت خانه ی او چون بهشت بود نزدیک بود لحظه به لحظه اجابتش آیینه ای نیامده پای سخاوتش صدها کریم ساخته درس کرامتش معروف بود سفره ی شام ضیافتش مانند او کسی به گدایش نمی رسید تنها به دست دوست عطایش نمی رسید اخلاق بود معجزه ی مجتبایی اش بخشش همیشه شاخصه ی ابتدایی اش بارانی است رحمت بی انتهایی اش ما مفتخر شدیم به فخر گدایی اش غم را به وعده های کرم پشت سر گذاشت هر کس امید خیر به غیر از حسن نداشت هر ذره می رسد به ثریا کنار او چون قطره ای ست وسعت دریا کنار او لالم ولی قلم شده گویا کنار او شاعر گرفته شوق تبرّی کنار او لعنت به آنکه حُسن حَسن را ندیده است لعنت بر آن زنی که جمل را پدیده است با اقتدار بود به وقتش، چنان جمل کافر کُشیِ او به جمل بوده بی خلل صفین بود و بود علیِّ علی البدل شاگرد اوست حضرت عباس در عمل مثل عموش حمزه جگردار بوده است هنگامه ی جهاد، علمدار بوده است مست عبور اوست دلِ کوچه های شهر با او سرِ گرسنه نخوابد گدای شهر بین غریب ها شده است آشنای شهر دستش نمک نداشت ولیکن برای شهر با اسم مجتبی غمِ غربت چشیده ایم چون او خدا گواست غریبی ندیده ایم دستش به بذل خیر، پیِ یک بهانه بود پای پیاده حج دلش، عاشقانه بود درد آشنای غربت اهل زمانه بود هم در وطن غریبه و هم بین خانه بود دشمن هر آنچه خواست به قلبش شرر زده است زخم زبانِ دوست ولی بیشتر زده است @hadithashk
حسن جانم همینکه رزق شب ما دعای حیدر شد زمان فیض گدا زاده ها مقدر شد ز شوق تا سحر آنقدر پر زده جبریل که کوچه های مدینه تماماً از پَر شد سلام خیل ملائک از عالم بالا به اولین نوهء خانهء پیمبر شد تبرکی خدیجه در آسمان چرخید همینکه فاطمه زمزم چشید و مادر شد به دست روح الامین تا که جمع شد صدقات صدای گریه آقا بلند شد....صلوات خدا که هوش مرا برده با دعای حسن کشانده پای لبم را به خاک پای حسن به تخت یوسف مصری نوشته اند به زر غلام و دربدر زلف دلربای حسن همیشه پُرشده دست گداش، حرفی نیست عطا اگر نکند هم منم گدای حسن بنای کار کرامات حق به هم می ریخت اگر که بود کس دیگری به جای حسن هزار کوه طلا سبز می شود ز زمین اگر کشیده شود بر زمین عبای حسن منم جزامی شهری که شهریارش اوست پیاده آمدم اینجا که سفره دارش اوست هرآنکه جذبهء چشم تو در بغل دارد هزار چشمهء احلی من العسل دارد نشسته ام که مرا بازهم دعا بکنی نمازهای شبت تا سحر محل دارد میان قبر، تنش از عذاب می لرزد هر آنکسی که ز تو عقدهء جمل دارد بگو که صلح تو اعلان جنگ کرببلاست اگر کسی سرِ سوزن، سرِ جدل دارد از آبروی خودت کرده ای فقط انفاق ولی امر حسینی بدون هیچ اغراق خدا قنوت ترا با نماز پُر کرده لبت میان مصلاّ نماز پُر کرده امام دوم تنها! حریم قرب ترا نوشته اند که صرفاً نماز پُر کرده اذان بگو که بگویند عارفان زمین حسن در عالم معنا نماز پُر کرده مرنج اگر که کشیدند جانمازت را که زیر پای ترا جانماز پُر کرده به عزت تو گرفتیم پرچم دین را خدا زیاد کند آتش مُذلیّن را ندیده بودم اسارت میان خانهء خویش کسی مگر که میفتد به جان خانهء خویش دلت گرفت ولی بی بهانه خندیدی ز خندهء زنِ نامهربان خانهء خویش میان تشت، جگرهای پاره می ارزید به سربلندی ات از امتحان خانهء خویش بغیر مادر و تو، بین کوچه ای بن بست نکرده هیچ کسی گم، نشان خانهء خویش به سینهء تو زد از روی کینه، مردی مُشت در انتقام دو تا گوشواره کردی مُشت رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شکایت از غم آورده دوباره و اشک نم نم آورده دوباره عزیز فاطمه اُنظراِلینا... ببین نوکر کم آورده دوباره @hadithashk
نوکری مُشکُ عَنبر آورده چه!! گُلابی مُعَطَّر آورده غرقِ شور شَعَف شده زیرا یارش از پرده سر در آورده شده مجنون و باده در دستش که صبابوی دلبر آورده               دلبری که پیمبرازعشقش شکر حق را مُكَرَّر آورده مژده آمد که مادر گیتی               فاطمه!! جانِ اَطهر آورده بهرِ حیدر امیرِ روزِ جزا                      پسری همچو اختر آورده پسری که امیرِ محتشم است حسن ابن علی اباالکرم است میدرخشد چو ماهِ تابان است      تاجدارِ همه کریمان است بوسه بر او چنان زَنَد احمد    گوئیا بوسه اش به قرآن است           در نگین ِ جمالِ زیبایش علی و فاطمه نمایان است        ز شکوه و تلاطمِ چشمش          حوریان و فرشته حیران است     زنمکدانِ طرحِ لبخندش                   غرقِ شادی دل محبان است       و به یمن قدوم او امشب!!! رحمتِ حق به ما فراوان است سائلی دم گرفته یار آمد وارث تیغ ذوالفقار آمد مرغ دل بهر ِعشق او پرزد   بردر عاشقان او در زد       چه مبارک شبی شده امشب       ماه دامان فاطمه سر زد      آن مهی که خدا سخایش را هدیه کرد و به نامِ دلبر زد خوش بحال کسی که جانانه درِ بیتِ امیر خیبر زد شد نصیبش محبت حسن و حسن او را مدال نوکر زد شکرلله که حق دل ما را مُلکِ وقفِ کریمِ کوثر زد زین سبب ما پر از بها شده ایم از گدایان مجتبی شده ایم زد قدم تا که دین عسل گردد بابِ زیباترین عمل گردد آفریده خدا کریم او را تا که ممتاز و بی بدل گردد مثل تنها::: امیرِ حق حیدر بر عدو حضرت اجل گردد بِدَرَخشَد میانِ میدان و فاتحِ عرصه ی جمل گردد دشمنان را زهم بپاشد او مردِ نامی و بی مَثَل گردد پسر شیرحق همان شیر است چو علی باید او که یَل گردد جان فدایش که مرحبا دارد (سائل) از لطف او بها دارد @hadithashk
به فتوای جنون طاعت بیابی این اطاعت را بخوان مُهر نماز عاشقان سنگ ملامت را چنان مانده ست در زیر زبان شیرینی نامش که در سیب بهشتی هم نیابی این حلاوت را طریقش ، جلوه ی انا الیه الراجعون دارد بیا در اربعین او تماشا کن قیامت را نه تنها قبل رفتن زائرانش را ببخشاید که بخشیده به زوارش خدا حق شفاعت را شب جمعه، دعا با چشم غرق اشک می فهمد کنار کعبه ای شش گوشه معنای اجابت را به گرمی دشمنش را نیز در آغوش می گیرد نمی خواهد ببیند در نگاه حُر خجالت را به خاتم بخشی اش بر ساربان، حاتم حسد برده به جا آورده حتی با تنی بی سر سخاوت را سجودش گوشه ی گودال باعث شد که بگذارد خدا در تربت اعلای او شأن عبادت را نگویی روضه خوان از کاه دارد کوه می سازد ! بگو این داغ سنگین کاه سازد کوه طاقت را کنار قتلگاهش دردهایم شد فراموشم چنان زینب که برد از خاطرش درد اسارت را @hadithashk