کاش می مُردم و نمی دیدم روی نی ! طفل شیرخواره ی غرق خوابتو حرمله نمک رو زخمام می پاشید با همون کمون می زد رُبابتو
خیلی حظ می بردش از غربت مون ! شمریه واسه خودش، پستِ سنان وقتی خولی از زدن خسته می شد تازیانه شو می داد دستِ سنان
نگم از ناقه ی بی جهازمون ! دردسرهاش که یکی دو تا نبود کاش غریبه ها به من سنگ می زدن توی کوفه غیرِ آشنا نبود
کار دنیا رو ببین ! که قاتلت سرِ ظهری واسه ما اذون می داد روزگارو باش ! کسی مثلِ شبث به عروسش ، رُبابو نشون می داد !
خنده های دلقک بزم شراب عاقبت سکوت لبهاتو شکست معجر بلند دختر یزید غرور رقیه ساداتو شکست
#الشام
#مصائب_شام
#وحید_قاسمی
@hadithashk
بی نیاز از التماس و خواهش و اصرارها
نام او شد چاره ساز مشکلاتم بارها
دستهای کوچکش آنی به دادم می رسد
هر زمانی که گره پیدا شود در کارها
هر کسی آمد در این خانه بی منت گرفت
خوب جایی آمدید امروز حاجت دارها
لقمه ای از سفره اش درمان درد عالم است
چای تلخ روضه ی او نسخه ی بیمارها
ناز او از بعد عاشورا خریداری نداشت
روضه اش را خوب می فهمند دختردارها
خردسالان بیشتر هنگام بازی می دوند
او ولی باید بگیرد دست بر دیوارها
جای شانه یا عروسک ، آینه یا روسری
تازیانه سهم او شد از سر بازارها
#خرابه_شام
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه_س
#وحید_قاسمی
@hadithashk
اشکهایش به مادرش رفته
سینه ی پر شراره ای دارد
نه! به یک طشت اکتفا نکنید!
جگر پاره پاره ای دارد
از علی هم شکسته تر شده است!
علتش کینه ها، حسادت هاست
غربت چشمهای مظلومش
سند محکم خیانت هاست
خواهرش را کسی خبر نکند !
مادرش خوب شد که اینجا نیست!
لخته خونها سرِ لج افتادند
هیچ طشتی حریف آنها نیست
از غرور شکسته اش پیداست
صبر هم صحبت دلِ آقاست
نه! من از چشم سم نمی بینم
کوچه ای شوم قاتل آقاست
کوچه ای تنگ ،کوچه ای تاریک
شده کابوس هر شبِ آقا
برگه را پس بده... نزن نامرد...
چیست این جمله بر لبِ آقا؟
از صدایِ شکستن بغضش
چشم دیوارها سیاهی رفت
مادرش راه خانه ی خود را
تا زمین خورد، اشتباهی رفت
تا که باغش میان آتش سوخت
میله های قفس نصیبش شد
کودکی نه! بگو خزانِ بهار
پیری زود رس نصیبش شد
نفسش بند آمده ای وای!
به خدا نای روضه خوانی نیست
باز هم شکر! گوشه ی این طشت
لااقل چوب خیزرانی نیست
#وحید_قاسمی
#شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
@hadithashk
کعبه ی عشق در خراسانی
حجِ امثالِ ما فقیرانی
در حرم نیست حرفِ غم هرگز
نیست قانع گدا به کم هرگز
نشدم گر چه محتشم هرگز
دستِ خالی نرفته ام هرگز
در حرم باز بِرکه دریا شد
مرد معلول بی عصا پا شد
چشم آن کور، سیرِ دیدن شد
به جمالِ ضریح روشن شد
وصلِ مجنون، نصیبِ لیلا شد
گره از بخت بسته ای وا شد
در حرم حالِ بهتری دارم
ذوق و شوقِ کبوتری دارم
دلِ از دست داده ای دارم
گریه ی بی اراده ای دارم
مثلِ آن پیرمردِ سلمانی
حاجتم را خودت که می دانی
من سرِ آن قرار منتظرم
لحظه ی احتضار منتظرم
وقت دفنم، کنارِ قبرم باش
ماه شبهایِ تارِ قبرم باش
از سئوالِ به جبر می ترسم
از سیاهیِ قبر می ترسم
توشه از اشک دست و پا کردم
رویِ قولت حساب وا کردم
آسمان را سرم خراب نکن
چون طبیبان مرا جواب نکن
روزگاری سیاه دارم من
سرطانِ گناه دارم من
بی پناهم، مرا پناه بده
زیرِ ایوان طلا پناه بده
زائرت خرجِ راه می خواهد
صِلِه از دستِ شاه می خواهد
حضرت شاه ! التفات کنید
گوشه چشمی به کائنات کنید
قلم فضل بر دوات زنید
به نگاهم نم فرات زنید
بنویسید کربلایِ مرا
بهترین نسخه ی شفایِ مرا
منم آن خشکسال، دریا تو
رزقِ اشک محرمم با تو
#دهه_آخر_صفر
#وحید_قاسمی
#شعر_مناجات_امام_رضا_ع
@hadithashk
مَن لَم یَشکُرِالمَخلوقَ، لَم یَشکُرِ الخالقَ
به رسم ادب و معرفت از همه دوستان و عزیزان شاعر که لطف کردن منت سر ما گذاشتن و اشعارشونو برای انتشار در اختیار مجموعه #حدیث_اشک قرار دادن تقدیر، تشکر و قدردانی میکنیم
🙏🙏🙏🙏
#احسان_صابریون
#بهمن_ترکمان
#گروه_شعر_یا_مظلوم
#رضا_قربانی
#ابراهبم_لآلی
#امیر_علوی
#یاسین_قاسمی
#ایمان_دهقانیا
#طاها_ملکی
#حسن_لطفی
#حسن_کردی
#محمود_اسدی
#کرامت_نعمت_زاده
#جواد_قدوسی
#امیر_فرخنده
#محمد_نجاری
#وحید_عظیم_زاده
#احسان_نرگسی
#بردیا_محمدی
#سید_پوریا_هاشمی
#پوریا_باقری
#اسماعیل_روستایی
#محمد_کیخسروی
#محمد_جواد_مطیع_ها
#محمد_حسن_بیاتلو
#مهدی_شریف_زاده
#سجاد_شاکری
#وحید_قاسمیان
#ساسان_آقایی
#حامد_آقایی
#مرضیه_نعیم_امین
#مرضیه_عاطفی
#نفیسه_کریمی
#فاطمه_بلیوند
#علی_مطهری_فرد
#علی_اکبر_جمشیدی
#علی_بهرامی_نیا
#محسن_راحت_حق
#پدارم_اسکندری
#علی_رفیعی
#صادق_افخمی
#علیرضا_وفایی
#حامد_شیخ_پور
#روح_اله_اسماعیلی
#سراج_الدین_سرایانی
#امیر_عظیمی
#محسن_کاویانی
#محمد_حسن_جنتی
#سید_حسین_صمدی
#سید_جعفر_حیدری
#وحید_مصلحی
#یونس_وصالی
#احمد_ایرانی_نسب
#محمد_جواد_پرچمی
#میثم_مومنی_نژاد
#محمد_حسین_رحیمیان
#رًضا_قاسمی
#مجید_قاسمی
#علیرضا_خاکساری
#مهدی_رحیمی
#ناصر_دودانگه
#سید_محسن_حبیب_اله_پور
#جواد_کلهر
#موسی_علیمرادی
#روح_اله_پیدایی
#علی_اکبر_نازک_کار
#سعید_توفیقی
#علی_اکبر_نازک_کار
#ظهیر_مومنی
#رضا_رسول_زاده
#علی_حسنی
#احمد_علوی
#داریوش_جعفری
#رسول_عسگری
#محمد_قاسمی
#رضا_دین_پرور
#مجتبی_خرسندی
#وحید_قاسمی
#حسین_زارع_زاده
#هانی_خداداد
#فربد_افشاری
#محمد_جواد_شیرازی
#شهریار_سنجری
#ابراهیم_زمانی
#آرش_براری
#عماد_بهرامی
#حسین_قربانچه
#ارمان_صائمی
#محسن_صرامی
مولای من
با لب پیمانه اش بستیم پیمانی درست
دست و پا کردیم در میخانه ایمانی درست
پای انگور ضریحش دردمان از یاد رفت
نیست درمانی به غیر از باده درمانی درست
او یداله است او بالاترین دست هاست
شیعه کارش در قیامت می شود آنی درست
در جواب پرسش اینکه علی آیا خداست؟
آن قدر دانم که می دانی نمی دانی درست!
بی امیرالمومنین راه مسلمانی خطا
با امیرالمومنین رسم مسلمانی درست
لقمه بی شبهه عالم سر این سفره است
از تنور خانه مولا طلب نانی درست
وحید قاسمی
#شعر_مدح_امیرالمؤمنین #شعر_مدح_مولا #شعر_مذهبی #نجف #وحید_قاسمی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شکوهِ لایزال
تیغ ابرویت غزل را در خطر انداخته
پیشِ پایت از تغزل بسکه سر انداخته
مرد این میدانِ جنگِ نابرابر نیستم
تیرِ مژگانت ز دستِ دل سپر انداخته
بنده ای؟ پروردگاری؟ این شکوهِ لایزال
شاعرانت را به اما و اگر انداخته!
نامی از میخانه ها نگذاشت باقی نام تو
باده را چشم خمارت از اثر انداخته
ساقیِ معراج، عرش گنبد خضرایی ات
جبرئیل مست را از بال و پر انداخته
کار دیگر از ترنج و دست هم، یوسف گذشت
تیغ، سرها را به اظهارنظر انداخته
سود بازار نمک انگار چیز دیگری ست!
خنده ات رونق ز بازار شکر انداخته
عاشق و معشوق ها ازهجر رویت سوختند
عشق تان آتش به جانِ خشک و تر انداخته
این تنورِ داغ مدح چشمهایت؛ مهربان
نان خوبی دامنِ اهل هنر انداخته
مهربانیِ نگاهت، ای صبورِ سربه زیر
دولت شمشیر را از زور و زر انداخته
تا سبکباریِ دل، چوبِ حراجت را بزن
چین زلفت در سرم شوقِ سفر انداخته
آمدم بر آستانت در زنم، یادم نبود!
میخ سرخی کوثرت را پشت در انداخت...
وحید قاسمی
#شعر_ولادت_پیامبر_اکرم #شعر_ولادت_حضرت_رسول_اکرم #شعر_ولادت_خاتم_النبیین #شعر_ولادت_رسول_الله #وحید_قاسمی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
غصه بی انتهاست مادرجان
آه! قبرت کجاست مادرجان؟
شرح این درد را توانی نیست
از مزارت چرا نشانی نیست!؟
حقت این نیست بی حرم باشی!
حسرتِ دیده ی ترم باشی
حقت این است محترم باشی
صاحب بهترین حرم باشی
گنبدی پُر فروغ می خواهی
صحن هایِ شلوغ می خواهی
چه غم و غربتی ! چه بیدادی !
در مدینه غریب افتادی !
کاش قانون عشق حاکم بود !
جایِ هر شُرطه چند خادم بود
شُرطه های مدینه بدبین اند
دل شان سنگ و دست سنگین اند
کارشان، بی گناه را زدن است
زائر بی پناه را زدن است
حرفِ زخم است و استخوان مادر
بشکند دستهای شان مادر
پشت در ، آنکه اهلِ دعوا بود
قوم و خویش یکی از اینها بود
روضه ات هست معتبر ، ای داد
بی هوا زد لگد به در ! ای داد
دشمنت روح مرتدی دارد
از علی ، کینه ی بدی دارد
ریشه ات را ندید بی ریشه !
ساقه ات را بُرید بی ریشه
از لگدهای خود جواب گرفت
بین دیوار و در ، گلاب گرفت
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
#وحید_قاسمی
@hadithashk
غربتم گشت در این شهر زبانزد زهرا
رفتی و آنچه نباید سرم آمد زهرا
زندگی تلخ تر از مرگ برایم شده است
بین این دو شده ام سخت مردد زهرا
دردم این است مغیره سر منبر رفته !
حرف دین می زند آن واعظ مرتد زهرا
مجلس ختم گرفتم حسنت ریخت بهم
هیچ کس از در و همسایه نیامد زهرا
چه کنم بابت این طرز امانت داری !؟
شرم دارد علی از روی محمد زهرا
چه کنم ثانیه ای زینبت آرام شود !؟
شده دلتنگی او بیشتر از حد زهرا
سرخی چشم حسینت، ته گودالم برد
جگر سوخته ام سوخت مجدد زهرا
#فاطمیه
#وحید_قاسمی
#شعر_ایام_بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا_س
@hadithashk
زبان مبهوت و قاصر از بیان نام و عنوانش خرد در باء بسم الله شد طفل دبستانش
چنان در حیرتم از خیل القابش ! نمی دانم !؟ بخوانم شیر یزدان یا بخوانم شاه مردانش
هُوَ الاول بخوانم حضرتش را ؟ یا هُوَ الاخر ؟ عجب شأنی ! امام المتقین خوانده ست قرآنش
ولادت گاه او کعبه ، شهادت گاه او مسجد روا باشد بخوانم خانه زادِ رب سبحانش
علیاً معدن الحکمه ، قسیمُ النار و الجَنه بَدا بر حال آنان که رها کردند دامانش
علی صدیق الأکبر بود قبل از خلقت عالم بگو بیهوده می کوشند نتوان کرد کتمانش
علی فاروق اعظم، اسم اعظم، بلکه بالاتر ! رجال معرفت دیدند با الله یکسانش
اگر ممسوس فی ذات خدا شد، علتی دارد نمی گیرد پَر کاه از دهان مور وجدانش
نشانی خواستی از او بجویی خاطرت باشد «عدالت» نام میدانش ، «شرف» نام خیابانش
به انصاف یدالهی ترازو دار عدل ست او گدا و شاه را هم رتبه می بینی به دیوانش
#شعر_ولادت_حضرت_امیرالمومنین_ع
#نجف
#وحید_قاسمی
@hadithashk
از همان کودکی مقدر شد از غمت، سهم من مقرر شد بی سبب نیست گونه ام تر شد! هر چه شد از دعای مادر شد
مادرم جان به اعتقادم داد "یا حسین یاحسین" یادم داد
مادرم گفت: سِر مکتوب است دلِ عاشق همیشه آشوب است! گریه از عشق، فیض محبوب است درِ این خانه نوکری خوب است
در حسینیه ها بزرگ شدم چقدر با شما بزرگ شدم !!!
روضه هایت اگر چه سنگین ست دردها را همیشه تسکین ست چای تلخت چه قدر شیرین ست! علت دل سپردنم این ست:
پدرم لقمه ی حلالم داد اشک بر ریشه ی نهالم داد
حلقه بر گوش مِی فروش شدم جام غم ریخت، جرعه نوش شدم سوختم ! آه شعله پوش شدم در مُحرم علم به دوش شدم
سینه زن پشتِ دسته ها رفتم از همان راه ، کربلا رفتم
کربلا گفتم؛ از قلم خون رفت خون به قدر فرات و هامون رفت! خواهرت سمت خیمه محزون رفت شمر از قتلگاه بیرون رفت
از سرِ خورجین که خواب افتاد پیکرت زیرِ آفتاب افتاد
خواهرت دل شکسته ، دل خسته چادر صبر بر کمر بسته می رود تند و گاه آهسته روضه اش، روضه ای ست سربسته
تک و تنها چه کار خواهد کرد !؟ خیمه ها را چه کار خواهد کرد !؟
#شعر_مناجات_روضه_امام_حسین_ع
#وحید_قاسمی
@hadithashk
به فتوای جنون طاعت بیابی این اطاعت را
بخوان مُهر نماز عاشقان سنگ ملامت را
چنان مانده ست در زیر زبان شیرینی نامش
که در سیب بهشتی هم نیابی این حلاوت را
طریقش ، جلوه ی انا الیه الراجعون دارد
بیا در اربعین او تماشا کن قیامت را
نه تنها قبل رفتن زائرانش را ببخشاید
که بخشیده به زوارش خدا حق شفاعت را
شب جمعه، دعا با چشم غرق اشک می فهمد
کنار کعبه ای شش گوشه معنای اجابت را
به گرمی دشمنش را نیز در آغوش می گیرد
نمی خواهد ببیند در نگاه حُر خجالت را
به خاتم بخشی اش بر ساربان، حاتم حسد برده
به جا آورده حتی با تنی بی سر سخاوت را
سجودش گوشه ی گودال باعث شد که بگذارد
خدا در تربت اعلای او شأن عبادت را
نگویی روضه خوان از کاه دارد کوه می سازد !
بگو این داغ سنگین کاه سازد کوه طاقت را
کنار قتلگاهش دردهایم شد فراموشم
چنان زینب که برد از خاطرش درد اسارت را
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#وحید_قاسمی
@hadithashk