شهید تهرانی مقدم و فرزند شهید کاظمی
به گزارش فرهنگ به نقل از دفاع، محمد مهدی کاظمی فرزند شهید کاظمی از خاطراتش با شهید حسن طهرانی مقدم می گوید:
به عنوان يكي از كساني كه حاج حسن را دوست داشت وافتخار آشنايي با ايشان را داشتم هيچوقت فكر نميكردم كه روزي برسد درباره ايشان بتوانم سخن بگويم. وقتي خبر شهادت ايشان را دادند باورم نميشد وهنوز نيز باور نميكنم چون كه خبر شهادت ايشان براي من سخت است، به خود تلقين ميكنم كه اين اتفاق نيفتاده است و هنوز حاج حسن در بين ما است.نمي خواهم بگويم كه اين خبر عينا مثل خبر شهادت پدرم براي من سخت بود ولي كمتر از آن نيز نبود. حاج حسن هر وقت مرا ميديد با مهرباني خاصي با ما برخورد ميكرد و ميگفت: محمد چطوري؟ هركس حاج حسن را در آن حالت ميديد فكر ميكرد هرگز انرژي او تمام نميشود. ما هميشه گرماي حضورشان را حس ميكرديم، چون شهدا زنده هستند ولي ما آنها را نميبينيم ومن با شهادت پدرم اين نكته را با تمام وجود درك ميكنم.
****
خاطرهاي از ايشان به ياد دارم به هنگامي كه با شهيد كاظمي وحاج حسن به كوه رفتيم و چيزي كه در كوه ديدم رابطهاي خارج روابط كاري وسازماني بود و واقعا رابطهاي عاشقانه بود و كلماتي از سر عشق بين آنان رد و بدل ميشد. از كوه كه بر ميگشتيم حاج حسن وشهيد كاظمي فاصله زيادي با يكديگر داشتند، من كنار حاج حسن بودم و پدرم ته ستون بود و شهيد كاظمي فرياد ميزدم مخلصتيم حاج حسن و ايشان پاسخ ميداد نوكرتيم حاج احمد و اين صداي صميمانه و عاشقانه در كوه ميپيچيد.
****
يا روزي ميخواستيم پيرامون عمليات محرم (سال ۷۹ عليه منافقين) براي سالگرد شهيد كاظمي مطلبي را آماده كنيم، نخستين كسي كه به ذهنم رسيد حاج حسن بود، ايشان به من گفت اين كار را نكن، اين منافقان نامرد هستند و ميخواهند انتقام بگيرند و چون الان دستشان به پدرت نميرسد از تو و خانواده ات انتقام ميگيرند و بايد مواظب باشيد. واقعاٌ مثل پدر دلسوزانه مراقب ما بود، بالاخره ايشان درباره عمليات با ما صحبت كردند ولي بعد از پايان مصاحبه گفت فيلمها را بده و برو، من گفتم اين زحمات كشيده شده تا از آن استفاده كنيم.
ولي ايشان آن نگراني را مجددا ابراز كردند، آن موقع خيلي ناراحت شدم ولي بعدها ديدم ايشان چه دلسوز ونگران ما هستند كه اتفاقي براي ما نيفتد و من به اين افتخار ميكنم. او هر وقت ما را ميديد ميگفت: من نوكر حاج احمد بودم والان هركاري از دستم برآيد برايتان انجام ميدهم.
****
در سفر كوهنوردي به الموت در مسيري كه ميرفتيم به جايي كه ميخواستيم نرسيديم چون تاريك شده بود وهمه جا را مه فرا گرفته بود واحتمال گم شدن ما بود، نگراني را در چهره ايشان ميديدم.
ايشان نخستين نفر دسته بود و ميترسيد بچهها به دره بيفتند، در مسير رفتيم تا به كلبه شكاري رسيديم، چشمانم به ايشان افتاد كه دست در جيب خود كردند و دستهاي پول برداشتند و شروع به صلوات فرستادن كردند چون نيت كرده بودند كه اگر به سلامت به مقصد برسيم صدقه دهند، ايشان پس از رسيدن به مقصد گفتند براي شادي روح شهدا صلوات.
****
يك بار حاج حسن با همسرشان به منزل ما آمدند، تقريبا يك سال بعد از شهادت شهيد كاظمي، هميشه ميگفت منزل شما نميآيم مگر اينكه خبر خوبي ازفعاليتهايم براي شما بياورم، آن شب كه آمدند فيلمي از فعاليتهاي جديدشان براي ما گذاشتند كه واقعاٌ فعاليتهاي شبانه روزي ايشان تاثيرگذار بود.
حاج حسن در هفته شهادت شهيد كاظمي شهيد شد يعني هفت روز پس از ششمين سالگرد شهادت حاج احمد، وقتي خبر شهادت حاج حسن را شنيدم پشت فرمان بودم و به شدت ناراحت و متاثر شدم، من در مسير بازگشت از اصفهان به تهران بودم و پس از تاكيد صحت خبر در طول مسير به شدت متاثر بوديم و آن لحظات بر ما سخت گذشت. پس از شهادت پدرم حاج حسن همواره به ما روحيه ميداد ودر برخوردش با ما وحتي در آغوش گرفتن صميمانهاش احساس ميكرديم تنها نيستيم.
آخرين باري كه حاج حسن را ديدم من كمي ناراحت بودم چون براي مباحث بزرگداشت شهيد كاظمي با ما همكاري نميشد وداشتم اين موضوع را به حاج حسن ميگفتم تا كمي آرام شوم، ايشان به من گفت: محمد هر كسي لياقت كار كردن براي شهيد كاظمي را ندارد. حاج حسن واقعا بعد از شهادت شهيد كاظمي براي من تكيه گاه بود.
من هميشه در حاج حسن افسوسي درباره شهيد كاظمي ميديدم چون اين دو مثل دو كبوتر عاشق هميشه با هم بودند وحاج حسن پس از شهادت حاج احمد يك غمي در چهرهاش بود ، حاج حسن معتقد بود حاج احمد بعد از شهادتش هست و حضور دارد و حاج حسن نيز كارهاي ايشان را ادامه ميداد و ميگفت ما ايستادهايم تا كارهايي را كه حاج احمد به ما گفته انجام دهيم.
#خاطرات
#شهید_طهرانی_مقدم
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
#رفیق_شهید
https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
📚معرفی کتاب از سردار شهید احمد کاظمی👆
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
✅سلام بر شهدا
که حافظ بیتالمال بودند
نه شریک آن ؛
✅سلام بر شهدا
که حامی ولایت بودند
نه رقیب آن ؛
✅سلام بر شهدا
که خدا را حاضر و ناظر می دیدند
نه کدخدا را...
به یاد شهید احمد کاظمی ،
شادی روحش صلوات 🍃
#یاد_شهدا
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
37.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷بخشی از مستند شهید حاج احمد کاظمی ( سرباز چهل و شش ساله )
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
#سرباز_چهل_شش_ساله
#باز_نشر_کنید_با_ذکر_صلوات
https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
🕊
✅️ سربازِ خستگی ناپذیر...
شهید احمد کاظمی هر جا که پای جهاد علیه ظلم به وسط می آمد، تمام قد حاضر می شد و زندگی اش را صرف آن می کرد. از نبرد در جنوب لبنان تا درگیری با ضد انقلاب در کردستان و مقابله با ارتش رژیم بعث ... پس از جنگ نیز سرباز فداکار ولی فقیه زمان بود.
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
#زندگینامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮
https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
حاج احمد، سفارش کرده بود که کنار حسین خرازی دفنش کنند؛ جایی که می گفت: «اینجا دری از درهای بهشته» و این در برایش باز شد.
حاج قاسم سلیمانی هم به درون قبر رفت و درون گوش احمد زمزمه کرد.
قسمش داد به حضرت زهرا(س) :
«تویی که عشق حسین(علیهالسلام) را داری!
از خدا برای من هم بخواه!
احمد! قرارمون که یادت نرفته؟!
احمد! مَرده و قولش ، منتظر خبرت میمونم.
قول میدم راهت رو ادامه بدم و دست فرمانده رو از همیشه پُرتر کنم.
فقط براتِ شهادت منو هم از آقا امام حسین بگیر!»....
۱۴ سال بعد احمد رفیقش را صدا زد، حالا هر دو از آسمان به اهل زمین نگاه میکنند...💔
#رفاقت_تا_شهادت
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
ماجرای عبا و انگشتر آقا
روز عید قربان که مقام معظم رهبری♥️ آمده بودند در مسجد دانشگاه بالای سر پیکر شهیدان حادثه فالکون(شهدای عرفه)، سردار سلیمانی از ایشان یک انگشتر و عبا گرفت و به آقا گفتند یکی از انگشترهایی که با آن زیاد نماز شب خوانده ایید را بدهید.
وقتی خواستیم بابا را خاک کنیم، سردار سلیمانی رفت داخل قبر. عبای آقا را پهن کرد. مقداری تربت کربلا آورده بود. آن را روی عبا پخش کرد. بعدش بابا را گذاشتند داخل قبر و آن انگشتر را هم گذاشتند زیر زبان بابا.
من و سعید هم بالای قبر ایستاده بودیم. آنجا هم خیلی سعید بی تابی میکرد رفت پایین توی قبر و به زور از بابا جدایش کردیم.
🌹#خاطرات فرزند #سردار
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
#روسفید_درگاه_الهی
🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi