🌷رفته بوديم سريلانكا، سال هفتاد. احمد هم همراهمان بود. چند تا از فرماندهان نظامي و مسئولین سريلانكا آمده بودند استقبالمان. افراد را من به آنها معرفي ميكردم. موقع معرفي احمد گفتم: ايشان فاتح خرمشهر بوده. چهار، پنج روز آن جا بوديم. آنها احمد را ول نميكردند. احمد به عنوان يك فرماندهي با اقتدار در نظرشان جلوه كرده بود. هر چه ميگفت، تندتند مينوشتند. احمد راجع به بحثهاي نظامي زياد صحبت كرد، ولي راجع به كاري كه خودش در عمليات فتح خرمشهر كرد، چيزي نگفت. نه آن جا، نه هيچ جاي ديگر. هيچ وقت نشد كه لام تا كام دربارهي خدماتي كه زمان جنگ يا قبل و بعد از آن كرده، حرفي بزند. خدا رحمتش كند؛ دقيقاً روحيهي حسين خرازي و امثال آن خدا بيامرز را داشت. حسين هم يكي از دو فاتح خرمشهر بود، ولي هيچ وقت راجع به آن فتح كمنظير، در هيچ كجا صحبت نكرد
🌷سرماي شديدي خورده بود. احساس ميكردم به زور روي پاهايش ايستاده است. من مسئول تداركات لشكر بودم. با خودم گفتم: خوبه يك سوپ براي حاجي درست كنم تا بخوره حالش بهتر بشه. همين كار را هم كردم. با چيزهايي كه توي آشپزخانه داشتيم، يك سوپ ساده و مختصر درست كردم. از حالت نگاهش معلوم بود خيلي ناراحت شده است. گفت: چرا براي من سوپ درست كردي؟
گفتم: حاجي آخه شما مريضي، ناسلامتي فرماندهي لشكرم هستي؛ شما كه سرحال باشي، يعني لشكر سرحاله! گفت: اين حرفا چيه ميزني فاضل؟ من سؤالم اينه كه چرا بين من و بقيهي نيروهام فرق گذاشتي؟ توي اين لشكر، هر كسي كه مريض بشه، تو براش سوپ درست ميكني؟ گفتم: خوب نه حاجي! گفت: پس اين سوپ رو بردار ببر؛ من همون غذايي رو ميخورم كه بقيهي نيروها خوردن
🌷از صحبتش فهميدم رانندهي تانكر نفتكش است. داشت براي صاحب مغازه درددل ميكرد. گفت: اگر اين احمد كاظمي رو پيدا كنم، ميرم بهش التماس ميكنم كه يه مدتي هم بياد طرف زابل و زاهدان! بياختيار برگشتم به صورت طرف دقيق شدم. من يكي از نيروهاي تحت امر سردار كاظمي بودم. گفتم: شما حاج احمد رو ميشناسي؟ گفت: از نزديك كه نه، ولي ميدونم آدم خيلي با حاليه! پرسيدم: چطور؟
گفت: من يه مدت كارم توي كردستان بود، با اين كه هيچ وقت شبها توي كردستان رانندگي نميكردم، ولي نشده بود كه هر چند وقت يكبار گرفتار گروهكهاي ضد انقلاب نشم؛ ماشينم رو ميبردن توي بيراههها، سوختش رو خالي ميكردن و بعد هم ولم ميكردن. مكث كرد. ادامه داد: ولي اين احمد كاظمي كه اومد اونجا، خدا خيرش بده، طوري امنيت به وجود آورد كه ديگه نصب شبها هم توي جادهها رانندگي ميكردم و هيچ اتفاقي برام نميافتاد. آخر صحبتش گفت: حالا كارم افتاده سيستان و بلوچستان. همون بدبختيها رو از دست اشرار اون جا هم داريم ميكشيم و هيچ كي هم نيست كه جلوي اون نامردا قد علم كنه .
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصرکاوه
راوی همرزم #شهید_کاظمی
https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
30.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗨️ وقتی همرزمان شهید احمد کاظمی براش آواز میخونن
#احمد_کاظمی
#شهید_کاظمی
#شهید_تهرانی_مقدم
https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
احمد کاظمی را در جنگ بیشتر به اسم میشناختم ولی احساس عجیبی به او داشتم. البته احساس من با عقل امتزاجی داشت که خود حکایت دیگری دارد. اسم او را چندبار در قرارگاه و از زبان فرماندهان میشنیدم. دوست داشتم روزی ببینمش ولی نشد. عاقبت روزها، ماهها و عملیاتها سپری شدند و جنگ با پذیرش جام زهر به پایان رسید ولی خبری نشد. با فرماندهان زیادی حشرونشر داشتم. چشم من از احمد کاظمی محروم بود؛ علیرغم این که احمدهای زیادی را میشناختم.
احمد را به نام فرمانده لشکر نجف اشرف وفرماندهی نیروی هوایی و زمینی و اصلاً او را بهعنوان فرمانده نمیشناختم؛ چون فرماندهی شأنی برای او نبود، بلکه این او بود که به فرماندهی شأن میداد.
احمد قهرمان ملی نظام جمهوری اسلامی بود که اختصاصی به مجموعه سپاه پاسداران نداشت.
••••
#پرواز_آخر
#گزیده_کتاب
https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
13.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببین دستت هست یا نیست؟
🇮🇷🌷 خاطرهای از شهید حاج احمد کاظمی
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
#خاطرات
https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | حاج قاسم سلیمانی
🕊همه ما را آتش زد احمد [کاظمی] با رفتن خودش
#بـــــہ_وقت_حاج_قاســــــــــم
#حاج_احمد_کاظمی
https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#خاطرات_سرداران
#شهید_والامقام
#حاج_احمد_کاظمی
در حین عملیات محرم در مدرسه دهلران بچه های اطلاعات عملیات مقر داشتند. خیلی افراد آنجا بودند از جمله جبلی، کاظمی،صدرساداتی،عاصی زاده،ستوده،حسینی پور و بنده.
حاج احمد کاظمی مرتب می امد به بچه ها سر می زد و از اوضاع و احوال می پرسید.
یک روز جمعه همه نیروهای اطلاعات را جمع کرد و برایشان با همان لهجه شیرین نجف آبادی صحبت کرد. خیلی مطالب ارزشمندی گفت از انقلاب از امام از جبهه و جنگ و از فداکاری رزمندگان در عملیات های گذشته خیلی صحبت کرد؛ بعد به بچه ها گفت کی خسته است؟! بچه ها یک صدا فریاد زدند دشمن!
حاج احمد گفت اگر حرفی دارید بپرسید یکی از بچه ها پرسید جنگ کی تمام می شود؟
گفت: جنگ ما با استکبار تا انقلاب حضرت مهدی(عج) ادامه دارد.
بچه ها صلوات فرستادند؛ بعد رو کرد به عاصی زاده و گفت:آموزش وانتقال تجربه جلسات دینی و قران و توکل را در بین نیروهای اطلاعات عملیات واجب کن چون این ها رمز موفقیت بچه های اطلاعات عملیات می باشد.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#حاج_احمد_کاظمی
https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
🌹شهیدان را شهیدان میشناسند
همیشه به احمد کاظمی میگفتم "الهی دردت بخوره توی سرم"، "دورت بگردم"
دلم میخواهد همه عمرم را بدهم فقط یکبار دیگر صدای احمد را بشنوم.
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#یادشهداباصلوات🥀
https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید حاج احمد کاظمی دلیل شکست امریکا را توضیح میدهد
آرمان احمد زنده است
#سلام_خدابرشهیدان
#شهداعنایتی_به_دل_خسته_کنید
#باشهداگم_نمیشویم
#یادشهداباصلوات🥀
#حاج_احمد_کاظمی
https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎋 الگوی رفتاری با مردم از نگاه شهید حاج احمد کاظمی
🥀 شهید حاج احمد کاظمی در یک رویکرد رفتاری و ارائه یک مدل اخلاقی در جامعه می گوید: الکی سردار نشید الکی لباس سبز نپوشید،اول خودتان را آماده کنید.
خودتان را آماده کنید یعنی چی؟
⬅️ یعنی یک شهید همت ، یک شهید خرازی باشید،اگر میخواهید تأثیر گذار باشید و به عمر و خدمت و جایگاهتون ظلم نکرده باشید میبایست یک شهید زنده باشید.
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
#یادشهداباصلوات🥀
https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
شهید حاج احمد کاظمی:
ما در مقابلِ شهـدا مسئـولیت داریـم؛ در قبالِ بچـه هایی که میشناختیمشون...
تاریـخ برای ما اونا رو وصـف نکرد.
ما #حسین_خرازی رو با همه وجودمون درکش کردیم که یک بچه خدایی بود...
#شهید_حاج_حسین_خرازی
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi