" السَّلامُ عَلَی أبى الفَضلِ العَبّاسِ "
دانسته بود از حل مشكل درمانده شديم، بى هوا آمد؛
اين بار شمايل متفاوتى داشت، بى اندازه شبيه به پدربزرگِ سيّدش!
من را گوشه اى كشيد، انگار از همه آدم هايى كه آنجا بوديم، فقط من آمدنش را ديده باشم...
- يه آدرس بهت ميدم، گرفتاريت حل ميشه!
با دست اشاره كرد و من به چشم ميديدم كجا را مى گويد؛
- #كربلا، از نيم متر مانده به پرده سبز، وارد كه ميشى، همونجا!
انگار خودش از چشمانم خوانده باشد گفت:
- پنج تا كارِ كه هرچى م باشى، درستت ميكنه، (نمى خواست بگويد هرچقدر هم گناهكار...)
- يكيش اينه، ٥٠٠ بار براى ابوالفضل(ع) #روضه بخونى و #اشك بريزى..
شروع كرد به خواندن روضه، مثل هميشه انگار آماده باشد، چشم هايش كه اشكى شد، محاسنش رفته رفته مشكى مى شد و صورتش جوانتر، زيباتر از هميشه شده بود...
ديگر چيزى نگفت، بيدار شده بودم، اذان صبح مى گفتند...
#کاشف_الکرب
#قمر_المنیر
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#روضه #اشک
@shahidmohammadkhani