May 11
May 11
" بسم رب الشهداء و الصدیقین "
در شب پر برکت مبعث حضرت رسول اکرم (ص) کانال #حاج_عمار در پیام رسان ایرانی ایتا شروع به کار کرد.
انشاءالله همگی مورد عنایت پیامبر گرامی اسلام (ص) و حضرت بقیه الله الاعظم (عج) قرار بگیریم.
@shahidmohammadkhani
#بسم_الله
#قربة_الي_الله
گفت:
این چند وقت همه چیز دست به دست هم داد تا عمار رو زیاد یاد کنم. چند روز پیش سالروز فتح خیبر به دست امیرالمومنین بود، بعد هم اون حمله ی موشکی اسرائیل و شهادت چندتا از بچه ها، بعد هم تهدیدهای آمریکا و سعودی و اسرائیل علیه ایران و امروز هم که مبعث آقا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم.
گفت:
یادش بخیر عمار. چقدر جاش خالیه. همیشه بعد از کار رجز میخوند و نیروهاش بلند همراهیش میکردن.
گفت:
تو منطقه، تو یه پادگان، آموزش نیروهای سوری به عهده اش بود. از شیعه و علوی و اهل سنت، تا مرشدی و اسماعیلی و مسیحی. همه جوره نیرویی داشت و خدایی همه جوره عاشق عمار بودن.
گفت:
دور تا دور پادگان روستای سلفی هایی بود که تو مصالحه بودن. اما انتهای پادگان یعنی جایی که میدون تیر بود و عمار غالبا بچه ها رو اونجا برای تمرین میبرد روستایی بود که میگفتن اهالی روستا اموی هستن و تو مسجدشون سبّ امیرالمومنین میکنن.
گفت:
اصلا انگار اونجا صدای عمار رساتر و ذکر گفتنش بلند تر میشد. وقتی علی علی میگفت صداش میپیچید و جون آدم تازه میشد. نعره ی حیدریش تو همه جا به گوش میرسید. نیروهاش هم فارغ از دین و مذهبشون با عمار هم صدا میشدن و ذکر حیدر و علی و حسین غوغایی میکرد.
گفت:
آخر کلاس که میشد بچه ها رو به خط میکرد و بعد از اینکه چند بار ذکر یازینب و یاحسین و یاعلی میداد؛ شروع میکرد به رجز خونی. نه برای اون همسایه های بی مایه. رجز میخوند برای سر فتنه تا حساب کار دست اون بیچاره های اموی و سلفی بیاد.
گفت:
یادش بخیر عمار؛
دستهاش و گره میکرد و فریار میزد
خیبر خیبر یا صهیون...
صداش مثل تیغ شمشیر فضا رو می درید...
نیروها جواب عمار رو بلند میدادند..خیبر خیبر یا صهیون.
عمار دوباره فریاد میزد خیبر خیبر یا صهیون
جیش محمد قادمون...
و نیروهای عمار انگار که خودشون رو تو لشکر محمد صلی الله دیده باشن فریاد میزدن جیش محمد قادمون..
عمار فریاد میزد خیبر خیبر یا یهود...
جیش محمد سوف یعود...
عمار فریاد میزد...
فریاد میزد...
رجز میخوند...
فریاد میزد...
گفت:
این روزا چقدر جای عمار خالیه
تا واسه ی این صهیون های یهودی خط و نشون بکشه و بهشون یادآوری کنه قصه ی خیبر و فرماندهی محمد و سرداری حیدر کرار رو....
گفت:
آخ که جنگیدن با اسرائیلیا تو اورشلیم و حیفا چه حالی میده عمار،
آخ که جنگیدن تحت فرماندهی تو چه حالی میده عمار...
تو رجز بخونی و بزنیم به قلب دشمن...
تو حیدر حیدر بگی و دمار از روزگارشون دربیاریم.
تو علی علی بگی و مثل مرد بزنیم و بیت المقدس رو ازشون پس بگیریم.
آخ که این نبرد آخر چقدر نزدیکه عمار،
آخ که چقدر جات خالیه فرمانده...عمار.
نسیم ظهور داره میاد رفیق
دعا کنید جا نمونیم...
#رفیق
#عمار
#فرمانده
#من_عاشق_مبارزه_با_اسرائیلم
#خیبر_خیبر_یا_صهیون
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
@shahidmohammadkhani
روز پاسدار - این عنوان شیرین و زیبا و فراموشنشدنی - است. عنوان پاسدار، یادگار روزهای افتخار برای همهی دوران تاریخ ما در آینده، و یادگار لحظههای حساس این انقلاب است؛ که اگر پاسدار نبود، هیچ چیزی نبود و هیچ چیزی نمیماند.
مقام معظم رهبری
#شهید_مدافع_حرم_محمدحسین_محمدخانی
#ولادت_امام_حسین(ع)
#روز_پاسدار
@shahidmohammadkhani
" السَّلامُ عَلَی أبى الفَضلِ العَبّاسِ "
دانسته بود از حل مشكل درمانده شديم، بى هوا آمد؛
اين بار شمايل متفاوتى داشت، بى اندازه شبيه به پدربزرگِ سيّدش!
من را گوشه اى كشيد، انگار از همه آدم هايى كه آنجا بوديم، فقط من آمدنش را ديده باشم...
- يه آدرس بهت ميدم، گرفتاريت حل ميشه!
با دست اشاره كرد و من به چشم ميديدم كجا را مى گويد؛
- #كربلا، از نيم متر مانده به پرده سبز، وارد كه ميشى، همونجا!
انگار خودش از چشمانم خوانده باشد گفت:
- پنج تا كارِ كه هرچى م باشى، درستت ميكنه، (نمى خواست بگويد هرچقدر هم گناهكار...)
- يكيش اينه، ٥٠٠ بار براى ابوالفضل(ع) #روضه بخونى و #اشك بريزى..
شروع كرد به خواندن روضه، مثل هميشه انگار آماده باشد، چشم هايش كه اشكى شد، محاسنش رفته رفته مشكى مى شد و صورتش جوانتر، زيباتر از هميشه شده بود...
ديگر چيزى نگفت، بيدار شده بودم، اذان صبح مى گفتند...
#کاشف_الکرب
#قمر_المنیر
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#روضه #اشک
@shahidmohammadkhani
هدایت شده از شمسه
🌺 قصه دلبری را با هم بخوانید!
#محمد_علی_جعفری
#انتشارات_روایت_فتح
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🔰به کانال "شمسه" بپیوندید:
🌐 https://eitaa.com/shamseh8
چشم مست یار من میخانه می ریزد بهم
محفل مستانه را رندانه می ریزد بهم ...
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
@shahidmohammadkhani
از دست نوشته های #شهید_محمدحسین_محمدخانی :
یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی
یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)
به نام حضرت عشق که موجودیت کل
کونین را وابسته ومتصل به موجودیت
عاشق ترین کرد و او را نقطه پرگار وسبب خلقت حبیب و ولی و زمین وآسمان وکونین گردانید.
هم او که عاشق عاشق بود ودر راهش از ازل تا ابد پایدار ومستدام ماند.
پا به هستی چو نهادم همه ی هستی من وقف دلبر شد وخود نقطه ی پرگار شد از خدا می خواهم که این عبد حقیر سر تا پا تقصیر را در روز حشر از متصلان به رشتهی چادرش قرار دهد.
#عارفانه
@shahidmohammadkhani
" بسم رب شهدا و الصدیقین "
از ممد حسین بیشتر چیز های باطنی درس گرفتم.
حالی ام شد شهدا زنده اند.
با آن ها میشود حرف زد یا درددل کرد یا اینکه می شود چیزی از آنها خواست.
عشق شهدا بود. نا غافل ما را همدنبال خودش میکشاند.
هر وقت می آمد معراج شهدای دانشگاه، می رفت روی قبر ها چفیه می مالید، می بوسیدشان، بهشان عطر و گلاب می زد.
شهید گمنام آورده بودند هیئت علم. خیلی عزاداری کردند.
الحق شب خیلی قشنگی بود و کلی صفا کردیم.
ممد حسین بعد از هیئت باز هم گریه میکرد و روضه می خواند و حرف می زد. همه را ریخت به هم.
هیئت تمام شده و بچه ها اکثرا رفته بودند؛ ولی باز گروهی ول کن قصه نبودند.
آن موقعی که هیچ کس نمی دانست سوریه کجاست، میرفت آنجا میجنگید تا شهید شود.
با این دیوانه بازی هایش، دم خوری با شهدا را به من سر مشق میداد.
کلی احترام به خانواده را یاد گرفتم در این مسیر.
احترام به هیئت و کسانی که پا می گذارند به آنجا.
سرت را بیندازی پایین و کار خودت را انجام دهی.
هیئت امام حسین باید بهترین غذا و بهترین تزیینات و خلاصه همه چیزش تک باشد.
نا خواسته از این ها خط می گرفتم.
#عمار_حلب
#حاج_عمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
@shahidmohammadkhani
حاج قاسم سلیمانی :
عمار (شهید محمدحسین محمدخانی) برای من مثل همت بود.
به کانال #حاج_عمار بپیوندید:
🔊 @shahidmohammadkhani
📚 در آستانه سی و یکمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، #عمار_حلب به چاپ هفتم رسید.
🔰به کانال #حاج_عمار بپیوندید:
@shahidmohammadkhani