eitaa logo
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
1.7هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
640 ویدیو
0 فایل
--------♥️🔗📜----^^ #حاج‌قاسم‌سلیمآنی⟀: همان‌دخترکم‌حجاب هم👱🏻‍♀ࡆ• دختر‌من‌است🖐🏼ࡆ• دخترماوشماست ♡☁️ #قدرپدررامیدانیم:)🌱🙆🏻‍♀️ ارٺـباٰطـ📲 بـآ مـآ؛ @A22111375 🍃°| ادمین تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلی‌قشنــگہ‌ 🌷 💠 🍃با سید رفته بودیم حمام عمومی. سید دستش را در آورد و کنار حوض گذاشت. آب را پاشیدم سمت حوض. رنگ از چهره سید پرید. او به دنبال انگشترش می گشت. انگشترش را برده بود داخل چاه. دیگه کاری نمی شد کرد. به شوخی به سید گفتم تو نباید به مال دنیا باشی. 🍃گفت: «راست میگی ولی این همسرم بود؛ خانمی که ذریه (س) است. اگر بفهمد همین اوایل زندگی هدیه اش را گم کردم بد می شود.» روز بعد به همراه سید راهی شدیم در حالی که ناراحتی در چهره اش موج می زد. 🍃دو روز ما تمام شد. سوار بر خودروی سپاه راهی تهران شدیم. ناخودآگاه نگاهم به دست سید افتاد. خواب از چشمانم پرید. دستش را در دستانم گرفتم. با تعجب گفتم: «سید این انگشتره!!» خیلی آهسته گفت آروم باش. انگشتر خود خودش بود. من دیده بودم که سید یه بار به زمین خورد و گوشه نگین این انگشتر پرید. خودم دیدم که همان انگشتر به داخل فاضلاب حمام افتاد. حالا انگشتر در دست سید بود. 🍃با تعجب گفتم تو رو خدا بگو چی شده؟ اما سید حرفی نمی زد و بحث را عوض می کرد. اما این موضوعی نبود که به سادگی بشود از کنارش گذشت. سید را حق مادرش دادم. گفت چیزی را که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن و حتی اگه تونستی بعد از من هم به کسی نگو چون تو را به خرافه گویی متهم می کنند. 🍃سید گفت: «من آن شب به خانه رفتم. مراقب بودم همسرم دستم را نبیند. قبل از خواب به مادرم شدم. گفتم مادر جان بیا و آبروی من را بخر. بعدش طبق معمول سوره را خواندم و خوابیدم. 🍃نیمه شب بود که برای بیدار شدم. مفاتیح من بالای سرم بود. مسواک و انگشترم روی مفاتیح بود. رفتم وضو گرفتم و نماز شب شدم. رفتم سمت مفاتیح تا انگشترم را دستم کنم . یکباره با دیدم دو تا انگشتر روی مفاتیح هست. با تعجب دیدم همان انگشتری که در حمام دانشکده تهران گم شده بود روی مفاتیح قرار داشت. با همان نگینی که گوشه اش پریده بود، نمی دانی چه حالی داشتم.» 📚کتاب علمدار 🌷 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🔷🔹🔹 #در_مداحی_دنبال_عاشقی_بود 🔶 سيد، وقتی مداحی می‌کرد، يک سنگينی و وقار خاصی داشت و در ازاء مداحی، پول هم نمی‌گرفت؛ می‌گفت: اگر در ازاء مداحی کردنم پول بگيرم، چطوری فردای قيامت می‌توانم بگويم برای شما خواندم؟! می‌گويند: خواندی، پاداشش را گرفتی! من اصلا ائمه را با پول مقايسه نمی‌کنم! 🔸يکی از بچه ها تعريف می‌کرد، می‌گفت: مشهد که بوديم، سيد داخل حرم شروع به مداحی کرد، بعد پيرمرد گفت: از نظر شرعی تکليف می‌کنم! بايد بگيريد! سيد پول را گرفت بعد آورد و انداخت توی ضريح امام رضا(عليه السلام) 🔻همه‌ی کارهای سيد صلواتی بود. #شهیـد_سیدمجتبی_علمـــــدار🌹 #یاد_شهدا_با_صلوات @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🔷🔹🔹 #قانون_اول ◽️بارالها، اعتراف می‌كنم از اينكه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نكردم؛ حداقل روزی ده آيه قرآن را بايد بخوانم. ⚠️ اگر روزی كوتاهی كردم و به هر دليلی نتوانستم اين ده آيه را بخوانم روز بعد بايد حتماً يك جزء كامل بخوانم. 《تاريخ اجراء ۱۳۶۹/۵/۴‌》 #قوانین_ده‌گانه #تزکیه_تهذیب‌نفس #شهید_سیدمجتبی_علمـــــدار  @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
هر کاری مى كردن دکترا، سید به هوش نمی ‌اومد. اگر هم می اومد.. یه #یازهرا (س) می‌ گفت؛ دوباره از هوش می‌ رفت😔. کمی آب #زمزم با #تربت به دستم رسیده بود، با هم قاطی کردم مالیدم رو لبای سید.🍃 چشماشو باز کرد وگفت: این چی بود؟ گفتم: #آب... گفت: نه آب نبود، ولی دیگه این کارو نکن..!😔من با مادرم تو کوچه های #مدینه بودیم😭،تازه #راز یازهرا(س) گفتناشو فهمیدم.💔 #شهید_سیدمجتبی_علمدار @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣