eitaa logo
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
1.7هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
640 ویدیو
0 فایل
--------♥️🔗📜----^^ #حاج‌قاسم‌سلیمآنی⟀: همان‌دخترکم‌حجاب هم👱🏻‍♀ࡆ• دختر‌من‌است🖐🏼ࡆ• دخترماوشماست ♡☁️ #قدرپدررامیدانیم:)🌱🙆🏻‍♀️ ارٺـباٰطـ📲 بـآ مـآ؛ @A22111375 🍃°| ادمین تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
#شهید_احمد_مکیان #شهید_دهه_هفتادی قطع رابطه #قسمت_43 دو تا از دوستانمان بودند که احمد اصرار داشت ب
صحبت های آقا در همه موارد آقا را دوست داشت ولی وقتی بحث های سیاسی و مباحث روز به میان می آمد سرتاپا گوش بود که ببیند آقا چه می گویند. مثلا اگر بحثی درباره فتنه رابطه با آمریکا یا هر موضوع سیاسی مطرح می شد پیگیر سخنرانی آقا می شد آقا را در مباحث سیاسی به صورت ویژه قبول داشت وقتی هم بحثی پیش می آمد برای دیگران به صحبت های آقا استدلال می کرد @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❤️ من و سید با پدر و مادر جواد حرف زدیم مطهره و جواد بهم محرم شدن☺️ امروز قراره همگی بریم مشهد من و مجتبی و بچه ها یه کوپه گرفتیم بقیه بچه ها هم یه کوپه🙂 رفتیم هتل اتاقمون گرفتیم سید:رقیه بانو لباس بچه ها رو بده من تنشون کنم شما خودت آماده شو🙃 -ممنونم عزیزم❤️ رفتیم حرم ما خانمها تو هتل وضو گرفته بودیم اقایون رفتن وضو بگیرن رو به فرحناز و محدثه و حسنا گفتم تنبلا شما نمیخاید سه نفر بشید😉 حسنا:ان شالله تابستان سال بعد که لیسانس گرفتم محدثه:ما بریم قم بعد -فرحناز تو چی فرحناز:من من -وا تو چی فرحناز:من ۲۵روزه باردارم😊 -إه به آقای مهدوی گفتی؟ فرحناز:خخخخخ نه میخام غافلگیرش کنم😁 -أأأ منو بگو بدوبدو با خودش رفتم فرحناز:نه دیگه شب بعداز نماز بهش میگم -عـزیـزم😍 فرحناز:رقیه و حسنا فهمیدید اعزام همسرامون برای سال بعد ماه رمضان است -وای یا امام حسین یا امام رضا😰😭 فرحناز:رقیه آروم باش گفتم سال بعد تو پیشواز میری هیجده ماه از اون سفر مشهد میگذره پسر فرحناز و رضا الان هفت ماهشه حسنا زن داداشم الان ۳-۴ماهه حاملست محدثه یه ماهه بارداره😇 حسین و سید مجتبی دنبال کارای اعزامشون به سوریه ان😢 دیروز مجتبی با شوق و ذوق میگفت یه هفته دیگه اعزامن جیغ زدم گریه کردم التماس کردم نره😰😭 منو با دوتا بچه نزدیک به دوساله تنها نذاره اونم فقط منو در آغوش گرفت و گفت به اسارت عمه جان زینب قسمت میدم آرام باش پامو سست نکن رقیه ترو به باب الحوائج حضرت عباس قسمت میدم اجازه بده برم😊 -وای مجتبی وای تورو خدا قسم نده سخته اخه چطور از تو که همه چیزمی بگذرم😭 -به این فکرکن اگه جای من بودی ناموس شیعه اینطوری تو این وضعیت بودن چیکار میکردی😢 حرفاش داشت آرومم میکرد ولی اشک😭 پهنای صورتم رو سیراب میکردن چشمامو رو هم گذاشتم فشردمشون اشکها از لا به لای مژه های بلندم از هم سبقت میگرفتن برای فرود لبامو تر کردم😭😢 -برو عزیزم برو آقا سید منو سخت تو آغوشش فشرد همونجا تو آغوشش تنها جایی که بهم آرامش میداد بهترین نقطه جهان جایی که ضربان قلب همدمم گوشم رو نوازش میداد خوابم😴 برد... .... @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣