#رمان_مجنون_من_کجایی ❤️
#قسمت_24
📝راوی رقیه
به آقای حسینی گفتم که شرط من برای شنیدن و صحبت اصلی یا نه اصلا شرط ازدواجم با پدرمه
و پدرم باید تاییدش کنه🙂
از اتاق خارج شدیم مادر آقای حسینی گفت که دهنمون شیرین کنیم؟☺️
-حاج خانم من به آقای حسینی گفتم شرط ازدواجم رضایت پدرمه
همین😔
خونه تو سکوت طولانی فرو رفت بعداز چنددقیقه آقای حسینی و خانوادشون رفتن🚶🚶♀
بعد از رفتنشون رو به سمتم کرد و گفت:رقیه این چه حرفی بود یعنی چی رضایت پدرم😠
-خانم رضایی محترم اون آقای که تو مزار شهدا خوابیده
پدرمه
پدری حتی مثل حسین و زینب یه بار آغوشش لمس نکردم😞
حسرت آغوش پدر میدونی یعنی چی مامان
اصلا پدر یعنی چی😔
حالا حقمه باید بیاد مجتبی رو تایید کنه
وگرنه به خود حضرت زهرا هیچوقت ازدواج نمیکنم فهمیدید😢
با گریه 😭دویدم سمت اتاقم
عکس پدرمو برداشتم شروع کردم با هق هق باهاش صحبت کردن
-به خدا اگه برای ازدواجم ازدواج نمیکنم😔
باگریه خوابم 😴برد
خواب دیدم وسط مزار شهدا سفره عقد پهنه
خودمم عروسم😍
پدرم با لباس خاکی بسیج اومد سمتم دستم گرفت گذاشت تو دست سید مجتبی بعد سرم بوسید 😘گفت
کوتاهی بابا رو میبخشی رقیه جان
دخترم هیچوقت پیشت نبودم اما ببین برای عقدت اومد
من سید مجتبی تایید کردم مبارکت باشه❤️😍
گریه😭 میکردم آغوشش باز کرد رفتم تو آغوشش
اشکای من و بابا هردو روان بود
بابا خیلی دوست دارم❤️
سرمو بوسید منم دوست دارم بابا جان
با گریه بلند شدم ساعت⏰ اذان صبح بود
بابا فدات بشم عاشقتم😇
رفتم پایین
حسین و مامان با دیدن چشمای قرمز و پف کرده ای من متعجب شدن😳
مادرم با نگرانی گفت:
رقیه چی شده؟😞
بریده بریده گفتم ما مان
-جانم عزیزم
-بابا بابا اومد خوابم سید مجتبی تایید کرد
مامانم بابام تو عقدم بود😢
مامان آغوشش باز کرد سکوت مادر و گریه های من...
#ادامه_دارد.....
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
📚فرازی از ملاقات در ملکوت
.
.
.
🔸 ماه رمضان برای احمد طعم خاصی داشت.
انتظار ماه رمضان را می کشید که اعتکاف کند و شبهای قدر احیا و شب زنده داری نماید.
او رمضان را ایستگاهی برای توقف و به راه افتادن با نیروی بیشتر می دانست سفارش می کرد که به ایتام رسیدگی کنیم.😊
از بچه های کشافه می خواست هر کس چیزی با خود از خانه🏡 بیاورد و همه را به خانواده های مستضعفی که می شناخت می داد.
🔹 با این کار هم بخشندگی را به اعضای کشافه آموزش می داد و هم انجام کار گروهی و در واقع می خواست همه را در این امر مستحب شریک کند .
بچه ها همچنان راه احمد را ادامه داده واین کار را انجام میدهند.🕊
#شهیداحمدمشلب 💚
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
✨﷽✨
✅چگونه مهربانی خدا را باور کنیم؟
✍استاد پناهیان
یکی از جاهایی که میشود مهربانی خدا را کرور کرور جذب کرد موقع «مهربانیکردن به دیگران» است؛ اگر میخواهید رحمت خدا بر شما نازل شود، خودتان به دیگران رحم کنید.
فرهنگ مهربانی را باید در جامعه خودمان بیشتر کنیم، بهحدی که مردم وقتی ما را به عنوان یک آدم مذهبی و هیئتی دیدند، بگویند: «اینها مهربانند، اینها راحت میبخشند و تا بتواند کوتاه میآیند...» اگر این حس را به دیگران منتقل کنیم، آنوقت خودمان مورد رحمت خاص خدا قرار میگیریم.
💥کسی که دیگران را ببخشد «خدای بخشنده» را درک میکند؛ کسی که به دیگران مهربانی کند «خدای مهربان» را درک میکند؛ انگار خودش از جنسِ مهربانی میشود و یکذره شبیه خدا میشود.
http://eitaa.com/joinchat/2443706369Cf2cb04cbae
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
PART-06 (parhizgar).mp3
13.56M
#هر_روز_با_قرآن
#ختم_قرآن_کریم_در_رمضان
جزء ششم
👤با صدای استاد پرهیزگار
#التماس_دعا_برای_ظهور
http://eitaa.com/joinchat/2443706369Cf2cb04cbae
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🌱🔸﷽🔸🌱
#معرفــــے_شھـیــــد↯↯
●نام ⇦داوود نریمیسا
○نام پدر ⇦ داریوش
●تاریخ تولد ⇦ ۱۳۶۲/۲/۲۲
○محل تولد ⇦ میانکوه
●تاریخ شهادت ⇦ ۱۳۹۴/۱۱/۱۲
○محل شهادت ⇦ سوریه
●محل عملیات ⇦عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا
○مزار ⇦ گلــزارشهــــدای اهــــواز
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣