🌺یادم میاد مقداری از #موهای اطراف سرش کمی سفید شده بود...
هر وقت جلوی #آینه می ایستاد و خودش را می دیدآه حسرتی می کشید و میگفت:
#آخر_پیر_شدیم_و_شهید_نشدیم😔...
🌺 آنقدر با حسرت ونگرانی این جمله را بیان میکرد که #اشتیاق بشهادت🌷 را در کلامش میدیدم
او با این جملات مرا آماده میکرد و خودش مهیا میشد برای پرواز🕊...
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_سجاد_طاهرنیا
راوے : #همسر_شهید🌹
@Shahadat_dahe_haftad
❤️بسم رب العشق ❤️
آرزوی دست هایم...🕊
#پارت_هفتم
وارد محوطه دانشگاه شدم نگاهی به اطراف کردم با دیدن مریم که منتظرم ایستاده بود به سمتش رفتم .....
هواسش به من نبود و انگار تو دنیای دیگه ای سیر میکرد
با ضربه ای که به شونش زدم یه متر پرید هوا😐 و جیغ بلندی کشید😐♀
وقتی نگاهش بهم افتاد و دید منم عصبانی گفت : این چه وضعشه😡 چرا اینطور کردی 😠ترسیدم
فهمیدم اعصاب نداره پس چیزی نگفتم مشغول راه رفتن توی محوطه بودیم و سکوت بین ما حاکم بود
چون واقعا میترسیدم حرفی بزنم
که یهو دادی کشید که از جام پریدم
_اههههههههه تو واس چی ساکتی خو حرف بزن😐
اب دهنمو قورت دادمو گفتم :
والا تو ان چنان پاچه میگیری که میترسم حرف بزنم😰
دوباره با داد گفت :
من کی پاچه گرفتم؟؟😡😡😤
با ترس گفتم :
همین الان😐😓
گفت:عه؟؟!! خدایی جذبرو حال کن😂 و زد زیر خنده 😑😑😑
با محکم ترین شکل ممکن زدم تو سرش😑😑
و جیغی کشیدم که تمام دانشگاه لرزید....
_مریمممممممممم من تو رو میکشم 😡😤
که یهو یه پسری صدام کرد
_خانم ساجدی !!!
برگشتم یه ابرومو دادم بالا و نگاهش کردم و گفتم : بفرمایید😕
_ یه عرض کوچیک داشتم 😓
_میشنوم🤔
_امممممم چیزه .... میشه فردا باهم ملاقات داشته باشیم؟؟😥
_برای؟.....
_الان نمیشه عرض کنم خدمتتون...فردا اگه میشه تو کافی شاپ ......همو ببینیم .😓
_اممممم باشه فقط میشه خودتونو معرفی کنید؟🤔
_طاهری هستم.....شهاب طاهری .......با اجازه...خدانگهدار
_خدانگهدار
و رفت ... مریم با تعجب گفت شهاب با تو چیکار داشت؟؟😳
ابروهامو بالا دادمو پرسیدم تو میشناسیش؟؟!🤔🤔🤔
_اره یکی از کلاسامون باهمه .....عجیبه که شهاب اومده سراغت ... چون با دخترا حرف نمیزنه چه برسه به قرار گذاشتن 😱
_اوه اوه پس امله😏 و زدم زیر خنده😂
دیدم بهم نگاه نمیکرد فک کردم چشاش مشکل داره نگو مخش معیوبه و بلند زدم زیر خنده
مریم چیزی نمیگفت و فقط با لبخند نگاهم میکرد
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❤️بسم رب العشق❤️
آرزوی دست هایم .....🕊
#پارت_هشتم
بعد از تموم شدن کلاسها از مریم جدا شدم و به سمت خونه رفتم ... 😌
وارد خونه که شدم صدای داد و بیداد میومد .....😱
با سرعت رفتم 🏃♀🏃♀
وارد ساختمون شدم....که صدای سیلی با صحنه ای که دیدم برابر شد.....😰
یسنا به صورت پروین سیلی زد.....😱جمله رو تکرار کردم
یسنا.....به صورت.....پروین....سیلی.... زد .....😡😤
صدای فریادم تمام ستون های خونرو لرزوند ....😠.نگاه ترسان یسنا روی چهرم ثابت موند....معلوم بود مامان خونه نیست که قشقرق به پا کرده.....😏
با چند قدم بلند خودمو بهش رسوندم و بدون هیچ کلامی سنگین ترین سیلی عمرمو بهش زدم......😁دوباره زدم..دوباره و دوباره زدم .... انقدر زدم تا صورتش به کبودی میزد..... 😌
نه تنها تنبیه بی احترامی به پروین بود 😡بلکه تلافی تمام سیلی هایی که به ناحق بخاطر اون خوردم بود......😢
انگشت اشارمو به طرفش گرفتم و گفتم :
دفعه ی دیگه........فقط دفعه ی دیگه...دستت روی پروین و دخترش بالا بره.....یسنا به خدا قسم ...زندت نمیزارم.....🔫یسنا...مطمئن باش حالا که اینو میگم نه برام مهمه پدرم و مادرم چیکار میکنن نه هیچ چیز دیگه....حتی اگه بکشنمم برام مهم نیست ...میفهمی؟؟! 😡
با فریادی که زدم فقط با ترس سرشو تکون داد و رفت.....😄
پوووووف اینم از امروز ....
رفتم توی اتاقم و تاشب فقط برای خوردن ناهار و شام اومدم بیرون چون فردا امتحان داشتم ـ.... باید میخوندم...🤓
صبح با صدای ساعت بیدار شدم
دست و صورتمو شستمو وارد اشپزخونه شدم
با پروین سلام کردمو لپ توپولوشو محکممممم بوسیدم😍😘
_سلامم صبح پروین جونم بخیر😘
_سلام دختر قشنگم صبح تو هم بخیر☺️
بشین صبحانتو بخور دیرت نشه مادر😊
_چشم😇
#ادامه_دارد
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#تلنگرانـہ‼️
خواب دیدم
پیش اقا امام زمان بودم
اقا داشت کارامو و گناهامو میدید گریه میکرد
گفتم:اقا🙏🏻
اقا گفت:جان اقا😍 به من نگو اقا بگو بابا
سرمو انداختم پایین
گفتم:بابا 😭شرمندم از #گناه
اقا گفت:نبینم سرت پایین باشه ها عیب نداره بچه هر کاری کنه پای باباش مینویسن😞😞😞
میفهمی یعنی چی⁉️⁉️
😭😭😭
حالا بشینیم محاسبه کنیم اعمال روز مونو🤔
چه کردیم😔
فرزند ناخلف بودیم یا باعث افتخار ,,,,,,⁉️
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
#آقا_جان_ببخش_ما_رو😭
#ببخش_که_بخاطر_ما_اینقدر_غیبتت_طولانے_شده😢😭😭
@Shahadat_dahe_haftad
هدایت شده از آزموده
نمی دانم شهید ابراهیم هادی را میشناسی یانه اما او یک ورزشکار جوانمردبود و کسی که ان هیکل ورزشکاری و ان منش حوانمردی را داشته باشد طبیعتا مورد توجه دیکر جوانان قرار میگیرد.
یکبارکه باان هیکل ورزشکار و ساک دستی به سمت زورخانه می رفت رفقایش به او میگویند:«دوتا دخترمحل دنبال توافتاده بودند و درباره تو حرف میزدند.ماشاالله خوب دلبری میکنی!»
ازفردا دیگر ساک ورزشی برنمی دارد.لباس های ورزش خود را داخل یک مشما میگذاردو یک پیراهن گشاد می پوشدو روی شلوارش می اندازد و یک شلوارگشاد وکهنه می پوشد.
به حدی که جوانان محل حیفشان می امده وبه او میگفتند:«همه ارزو دارند هیکلی مثل تو داشته باشندو یک لباسی بپوشندکه این هیکل را نشان بدهد.اوگفت:
«من نمی خواهم عامل انحراف ذهن جوانان دیگرشوم.»
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت+دهه هفتاد❣
#موعودانه 🌤✨
یا امـام زمـ❣ـان 💚
ڪجایی؟؟
ای همیشه پیدا از پس ابـ☁️ـرهاى
غیـ🍃ـبت!
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❁﷽❁
•••
حیـران و آشـفته یعنے
حـٰال ڪسے ڪه
مـرگ را نخـواهـد
امـٰا لایـق شـہادت هـم نباشـد...😔💔
•| #شهادت_ڪجایـے_ڪم_آورده_ام :)
#شبتون_شهدایی😭
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣