20.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حلقهرندان
#حسان
#حبیباللهچایچیان
#آیةاللهسیّدرضابهاءالدینی
🏷مدح حضرت زهرا سلام الله علیها توسط مرحوم #حسان در برابر مرحوم آیة الله سیدرضا بهاء الدینی
#حلقهرندان
#حسان
#حبیباللهچایچیان
🏷 9 آذرماه 1396 سالروز درگذشت شاعر اهل بیت علیهم السّلام مرحوم حبیب الله چایچیان متخلص «حسان» می باشد.
📜 1- نخستین شعر وی در رثای پدر مرحومش در 15 سالگی سروده شد:
پدرم رخت از این جهان بربست
کمرم از غم و محنت بشکست
میکنم لیک شکر یزدان را
گر پدر نیست باز مادر هست.
2- ایشان شاعر شعر معروف «آمدم ای شاه پناهم بده» و «امشب شهادت نامه عشاق امضاء می شود» می باشند.
3- ایشان درباره تخلص «حسان» که برای خود برگزیدن می فرمودن:
...من وقتی این تصمیم رو گرفتم، دیدم که یک تخلصی باید انتخاب کنم که برای اشعار آینده مزاحمتی ایجاد نکنه و مناسب هم باشه. باز به قرآن متوسل شدم، تفألی زدم که سوره الرحمن اومد.
سوره ی الرحمن رو از اول تا آخر خوندم. تنها لغتی که جامع و کوتاه و برای تخلص مناسب بود، حسان بود . حسان هم کلام خدا و هم زیبا بود. حسان به معنای نیکو و زیباست.
فقط از لحاظ معنی متناسب من نبود. بعد من گشتم تا ببینم یه معنی معنوی و عاشقانه میتونم پیدا کنم. خیلی گشتم در کتابخونه ها، کتب لغت و ... . درباره ی حروف ح ، س، الف ،ن . تمام یا بیشتر این کتب لغت رو گشتم تا رسیدم به یه کتاب لغتی که عنوانش الان یادم نیست. دیدم که این بهترین معناست. در مقابل حسان نوشته بود:
حسن و حسین.4-از آثار ایشان می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1️⃣گلهای پرپر، 2️⃣خزان گلریز، 3️⃣باغستان عشق، 4️⃣سایههای غم، 5️⃣ای اشکها بریزید(جلد اول دیوان اشعار)، 6️⃣خلوتگاه راز (جلد دوم دیوان اشعار)، 7️⃣چهل حدیث جالب از علی بن ابیطالب علیه السلام 8️⃣جلد سوم دیوان اشعار از جمله آثار او است 5- هم چنین ایشان کتاب «بَطَلَةُ کربلا»، اثر «دکتر بنتُ الشّاطی» را با نام «زینب سلام الله علیها بانوی قهرمان کربلا» به فارسی ترجمه نموده اند. 6- فاطمه زهرا امابیها؛ مجموعهای از مطالب علامه امینی درباره حضرت زهراسلام الله علیها است که توسط وی گردآوری شده است. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⚠️جهت کسب اطلاعات بیشتر درباره این شاعر اهل بیت علیهم السّلام لطفاً به لینک های زیر مراجعه نمائید.👇👇 1- زندگی نامه مختصر: https://fa.wikishia.net/view/%D8%AD%D8%A8%DB%8C%D8%A8%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%DA%86%D8%A7%DB%8C%DA%86%DB%8C%D8%A7%D9%86 2- مصاحبه کامال و جامع مجمع شاعران اهل بیت(ارادت) با ایشان در 5 بخش: http://www.eradat.ir/View/2135/%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87
#حکایت | پناهم بده...❤️
🔰 مرحوم حبیبالله چایچیان(حسان) دربارهی ماجرای سرودن شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» میگوید: مادرم در آخرین لحظاتی که خدمتشان رسیدم، همیشه آن حال و هوای ارادت به چهارده معصوم را داشت و در همان حال که سکته کرده بود، دکتر را خبر کردیم.
♻️ دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود، متأسفانه مادرم سکته دیگری کرد. من به دکتر آن را اعلام کردم. دکتر خطاب به من گفت: «فردی که این گونه سکته کند، کمتر زنده خواهد ماند!» به هر حال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم، شما آرزویتان چیست؟
❇️ ایشان گفت: آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا را زیارت کنم (و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را میگرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند.)
✅ با هواپیما به سمت مشهد رفتیم. نمیدانم در ایام تولد حضرت رضا بود یا شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم هم یقیناً مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود،
🌟 گفتم مادرجان! از همین جا سلام بدهی، زیارتت قبول است. گفت: «ما قدیمیها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمیچسبد» گفتم: دل چسبیاش به این است که حضرت جواب بدهد.
🌺 هر چه کردم دیدم مادر قبول نمیکند. خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت میکردیم؛ در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد، من تمام توجهام را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم، دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید.
🌸 وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمیتوانست برود، خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را میبوسید و من هم ضریح را بوسیدم؛ و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است...
♻️ شعر کامل به شرح زیر است:
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان
دور مران از در و راهم بده
ای گل بیخار گلستان عشق
قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حریمت مَثل کهرباست
شوق و سبکخیزی کاهم بده
تا که ز عشق تو گدازم چو شمع
گرمی جانسوز به آهم بده
لشکر شیطان به کمین منند
بیکسم ای شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من
با نظری یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند
نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطابخش همه عالمی
جمله حاجات مرا هم بده
آن چه صلاح است برای «حسان»
از تو اگر هم که نخواهم بده
🏷 #امام_رضا | #حسان |#مادر |#حبیب_الله_چایچیان
🆔@halghe_rendan
حلقۀ رندان
#جشنواره | ارمغان ( منافسهای در مدح أمیر مؤمنان علیه السّلام ) ▶️ شما تنها « یک ماه » فرصت دارید
#ارمغان | ابلاغ
شاعر: #حسان ( حبیب الله چایچیان )
قالب: #مثنوی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چونكه احمد كعبه را بدرود گفت
با خدايش آنچه در دل بود گفت
كاي خدا اين آخرين حجِّ من است
كاروان آماده ي كوچيدن است
عمر من بگذشت يا رب با شتاب
بر لب بام است ديگر آفتاب
چرخ عمرم را زمان فرسوده كرد
با اجل كي ميتوان كردن نبرد
شد مرا در اين بيابان رهنمون
جذبه ي: «اِنّا اِليه راجعون»
گشت پايان عمرم و، باقيست كار
كي شود امر ولايت آشكار
گر چه ميدانم علي باشد امام
او بود لايق براي اين مقام
ليك خواهم بر ملا گردد سخن
تا بداند پير و برنا، مرد و زن
خود تو داني اي خداي مهربان
كي توانم گفت اين راز نهان
چونكه بسيار است بدخواه علي
گر نباشد از تو وحيِ مُنزلي
ترسم از آن فتنهها گردد عيان
آيد آخر پايِ تُهمت در ميان
دور ميشد احمد از بيت الحرام
با نگاهي پر ز عشق و احترام
جاي دارد اشك ريزد آسمان
در وداعِ آتشينِ عاشقان
بود طوفاني، دلِ آگاهِ او
گرد غم بگرفته رويِ ماهِ او
ناله چون ميكرد زنگ كاروان
حلقه ميزد اشك او بر ديدگان
در غدير خم كه نام بركه اي است
داد احمد را، خدا فرمان ايست
كاي نبي اينجا غدير خُم بود
آب آن هر قطره يك قُلزم بود
شاهراه كشور جان است اين
پايگاه علم و ايمان است اين
چارراه حادثات عالم است
جلوه گاه نور اسم اعظم است
شهر علم مصطفي را هست باب
نور دل ميبخشد اينجا آفتاب
از حرورش، جان دشمن سوخته
عاشقان را دل ز مهر افروخته
سايه اش، آرام بخش رهروان
از نسيمش، تازه ميگردد روان
همچو دريا بي كران است اين غدير
نيست موج فيضِ آن پايان پذير
باشد اينجا مقصد پيغمبران
كوي دانشگاه نسل هر زمان
وقت ابلاغ است «بَلِّغْ» يا رسول
تا شود سعي تو پيش ما قبول
همرهان را خواند احمد با شعف
رفتگان باز آمدند از هر طرف
از جهاز اشتران كاروان
منبري برساختندش در ميان
گِرد آن پيغمبر والاتبار
اجتماعي شد فزون از صد هزار
پس نبي بر اوج منبر پا نهاد
مرتضي را در كنارش جاي داد
دست او بگرفت و كرد او را بلند
بر سر دستش، نبيّ ارجمند
شد قيامت از قِران مهر و ماه
مهر ميشد با مه اينجا اشتباه
چون علي خود نفْس پيغمبر بود
هر يكي در جاي آن ديگر بود
چون امانت عرضه شد بر خاكيان
شد «يداله فوق ايديهم» عيان
جمله آيات خدا تأويل شد
از ولايت علم و دين تكميل شد
پس پيمبر «وال من والاه» گفت
بار الها «عاد من عاداه» گفت
گفت: يا رب دوستانش دوست دار
بار الها دشمنش دشمن شمار
بار الها، يار او را يار شو
هركه خواهد خواريش، گو، خوار شو
گفت: هر كس را كه من هستم وليّ
هست بعد از من وليِّ او علي
حيدر است اين، باب علم احمد است
بي گمان فاروق هر نيك و بد است
سِرّ حق، صديقِ اكبر، منصبش
صرفِ راه حق شده روز و شبش
يار قرآن، دشمن گردن كشان
«لا فتي الا علي» او را نشان
حيدر است اين، شهسوار كارزار
تيغ او: «لا سيف الا ذوالفقار»
حيدر است اين، آنكه بتها را شكست
دست هر چه دشمن حق بود، بست
زادگاهش، قبله گاه مسلمين
خاك پايش سرمه ي اهل يقين
حيدر است اين، حاملام الكتاب
او بود ماه و، منم چون آفتاب
آيت تطهير او را آبروست
«عروة الوثقي» كه حق گويد هموست
ساقي كوثر همو باشد يقين
نيست غير از او: اميرالمؤمنين
چون كنم با اهل اين دنيا وداع
پس به گِرد او نمائيد اجتماع
قلب خويش از نورِ او روشن كنيد
پيروي از جانشينِ من كنيد
قلب خويش از نورِ او روشن كنيد
پيروي از جانشينِ من كنيد
چون كه وقت گفتن تبريك شد
روز در چشم عدو تاريك شد
بر زبان ميراند: به به يا علي
بر من و بر مؤمنان گشتي وليّ
در نهان امّا گريبان ميدريد
كينهها در سينه اش ميپروريد
عاشقان سرمست در اين عيد خم
از مِي: «اَلْيوم اَكْمَلْتُ لَكُمْ»
در كتاب بي نظير «الغدير»
نكتهها يابي از اين امر خطير
از «اميني» عالِمِ شيرين بيان
طبع من الهام ميگيرد "حسان"
🏷 #امیرالمومنین
🆔@halghe_rendan