eitaa logo
مشاوره | حامیان خانواده 👨‍👩‍👧‍👦
1.7هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
596 ویدیو
40 فایل
﷽ 🌱موسسہ‌مشاوره‌حامیان‌خانواده‌ڪاشان 🌱مدیریٺ:فھیمه‌نصیرۍ|مشاورخانواده 09024648315 بایدساخت‌زندگےزیبا،پویا،بانشاط‌ومٺعالےرا♥️ همسرانہ‌آقایان↯👨🏻 @hamsarane_mr همسرانہ‌بانوان↯🧕🏻 @hamsarane_lady سوالےداشتین‌درخدمٺم↯😊 @L_n1368
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📢 📣 توجه توجه 📣 📢 یک خانم هنرمند باید بلد باشه تو خونه چه جوری آرایش کنه. خانم ها و دخترخانم های عزیز این کلاس های رو از دست ندین 😍 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 🧕 کلاس صورت 🧕 ساعت ۱۸ الی ۱۹ 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 💅 کلاس 💅🏻 ساعت ۱۹ الی ۲۰ اگر ثبت نام نکردید دوشنبه ۲۳ تیر بیایید محل برگزاری و ثبت نام کنید. 📱تلفن تماس: ٠٩۹۰۲۸۳۳۹۴۰ 🏢 آدرس: میدان امام حسین، ابتدای خیابان مدرس، انتهای کوچه سیاست پنجم، سمت چپ، کوچه معرفت هفتم، انتهای کوچه @hamianekhanevade
رمان 🦋 🕯 🌿 خم شدم و ساقه ی سبزی که دور مچ پای راستم پيچيده بود رو باز کردم ، خواستم گامی بردارم که مچ پام تير کشيد و چهره ام از درد جمع شد ، کارلو پرسيد : - نمی تونی راه بيای ؟ + گمان نمی کنم ! - بگذار من کمکت کنم . چشمامو بستم و سرمو جهت مخالف چرخوندم ، کارلو متوجه مخالفتم شد و با گام های بلند از من دور و به سمت خانه رفت ، غرورم اجازه نداد صداش بزنم و جلوی رفتنشو بگيرم ، هر لحظه درد پام بيشتر می شد و چند دقيقه ای بود که تنها مونده بودم ، چند باری سعی کردم خودم به تنهایی راه برم اما واقعا بدون اغراق درد پام اینقدر شدید شده بود که قادر به راه رفتن نبودم ، مچ پام وَرَم کرده و پوست سفيد رنگش قرمز شده بود ، از دور مادربزرگو به همراه نوه اش در حال نزدیک شدن دیدم ، مادربزرگ نگران بود - عسلم من ميخوام کمکت کنم . + اما برای شما سخته ! - از این حرف ها خوشم نمياد . و اجازه اعتراض به من نداد ، زیر بازومو گرفت و سعی کرد تکيه امو به خودش بده ، اما بدن ضعيف پيرزن مهربان توانایی کمک به من رو نداشت و نمی تونست من رو جابجا کنه ، دستشو از دور بازوم باز کردم : + مادربزرگ خواهش ميکنم ! - پس وسط این مزرعه تو ميخوای چه کنی ؟! من که توانایی کمک به تو رو ندارم ، به کارلو هم که اجازه کمک نمی دی ، دختر یک مقدار کوتاه بيا ! + آخه ... - عزیزم در موقعيت های خاص آدم نياز به کمک یک نفر دیگر داره ، مثل آتش نشان یا یک پزشک یا هر کسی که این کمک ازش برمياد ، هر دینی با هر قانونی حتما یک شرایط ویژه ای رو هم پيش بينی کرده و استثنایی هم قائل شده . اسلام کاملترین دین جهان این استثنا رو قائل شده ، در مورد لمس نامحرم استثا هم داره به این ترتيب که در شرایط اضطرار کمک به نامحرم و دست زدن به او برای نجاتش از نظر شرعی مانعی ندارد ، نفس عميقی کشيدم : + من مشکلی برای گرفتن کمک از آقای دلوکا ندارم . کارلو به سمتم اومد : - ميخوام بغلت کنم . مردمک های چشمم گرد شد ، دست راستشو دور شونم حلقه کرد و دست چپشو زیر زانوهام انداخت و خيلی راحت در یک چشم برهم زدنی روی هوا بودم شَرم قوی ترین حسی بود که در اون لحظه داشتم ، شَرم از خدای خودم ، درسته از نظر شرعی اشکالی نداشت اما نمی تونستم با خودم کنار بيام ، کارلو خيلی خونسرد به نظر می رسيد و درون من از گرمای دست هاش پر از تلاطم بود ، لمس نامحرم برای من اولين بار نبود و این تلاطم وجودم منو به تعجب واميداشت ! با صدای کارلو نگاهم سمت صورتش کشيده شد : - باید دور گردنم حلقه اش کنی . + چی ؟ - دستاتو ميگم . + اینطوری راحتترم . - بسيار خب ، حواسم نبود که اسلام تو با این چيزها مشکل داره . + دین اسلام به تنهایی برای من نيست و برای همه مردمه ، منتهی هر کس اختيار اینو داره که انتخابش کنه یا نه جوابی نداد ، مزرعه رو پشت سر گذاشتيم و وارد خانه شدیم ، به سمت مبل رفت و منو آروم روی مبل نشوند ، دست چپشو از زیر زانوهام بيرون آورد و دست راستش که دور شونه ام بود خيلی آروم و به حالت نوازش حرکت داد و با مکث برداشت ، نفس عميقی برای کنترل عصبانيتم کشيدم ، عصبانی بودم هم از کارلو بابت این حرکتش و هم از خودم بابت لذت ناشی از این حرکت که سرتاسر وجودمو فرا گرفت ، سعی کردم آروم باشم : + ممنون برای کمک و همچنين از اینکه سنگينی منو تحمل کردی . - از اونچه که فکر ميکردم سبکتری . و به سمت یکی از اتاق ها رفت. ✍🏻 ... ╔═🦋🕯══════╗    @hamianekhanevade ╚══════🕯🦋═╝
با ویژه  به مناسبت هفته ی  و سالروز قیام خونین مردم معترض مشهد علیه  رضاخانی همراه باشید. سرکار خانم یکی از مهمانان و منتخب این برنامه خواهند بود. این برنامه از شنبه، ۲۱ تیرماه تا پنجشنبه ۲۶ تیرماه، هر روز ساعت ۱۱:۱۵ از قاب شبکه ۵ سیما تقدیم نگاهتان خواهد شد.🎬 @hamianekhanevade
مشاوره | حامیان خانواده 👨‍👩‍👧‍👦
#شماره۵۹ #همسرانه 🌷🍃🌷🍃🌷 ⚜انسانهای غصه خور وضعیت های شادی آور رو موقتی میدونن و همیشه منتظرن یک ا
۶۰ ❌جعبه سیاه زندگی زناشویی را نزد پدر و مادرمان نبریم . ⛔️هرگز نباید مسایل و اختلاف‌های خود را با خانواده‌های خود در میان بگذاریم ، زیرا : 👈بعد از مدتی با همسرمان آشتی می‌کنیم اما خانواده‌ها همچنان تصور می‌کنند زندگی ما پر از بدبختی و مشکلات است و ممکن است دچار ناراحتی و دلتنگی شوند. 🔵مساله دیگر این است که وقتی والدین از مسائل زندگی ما باخبر می‌شوند ، ممکن است به طور ناخوداگاه رفتارشان با همسرمان تغییر ‌کند و حتی زمانی که اختلاف ما با همسرمان پایان یافته است ، نتوانند نگرش خود را نسبت به او بهبود ببخشن @hamianekhanevade
۶۱ برای همسر خود یادداشت‌های عاشقانه بگذارید!!! یادداشتها و نامه‌های محبت‌آمیز، یکی از بهترین راه‌های ابراز عشق و محبت است. همسر شما با دریافت این نامه، از احساس عشق و شور پُر خواهد شد زیرا به او نشان می‌دهد که آنقدر مورد توجه ما بوده که وقت خود را به وی اختصاص داده‌ایم. @hamianekhanevade
۶۲ 🌸صبح یعنی لبخند 💗لبخند یعنی تو 🌸تو یعنی اوج خلقت خدا 💗ســلام😊☕️ 🌸شاهکار آفرینش 💗صبحت پر از لبخند خدا @hamianekhanevade
۶۳ کوتاه میگم دوستت دارم، ولی کوتاه نمیام از دوست داشتنت . . . !♥️✨ @hamianekhanevade
رمان 🦋 🕯 🌿 مادربزرگ وارد شد : -شاید باید بپذیرم که پير شدم چون نتونستم به سرعت کارلو دنبال شما بيام . لبخند زدم : + به نظر من شما خيلی هم جوونی . پسر ایتاليایی در حالی که جعبه کمک های اوليه دستش بود و به سمت من ميومد گفت : - ليدی ریتا از پيری حرف نزن که تنها بانوی جوان و زیبای این شهر شمایی . مادربزرگ که حالا فهميده بودم اسمش ریتا هست جعبه رو از دست نوه اش گرفت : +چشم آبیِ خوش زبون من . و ب*و*سه ای روی گونه کارلو نشوند. مادر بزرگ جلوی پای من روی زمين نشست و مچ پای راستمو در دست گرفت ، کمی محل آسيبو بررسی و آروم شروع به ماساژ دادن کرد ، همزمان باهام حرف ميزد : + کارلو کودکی پُر از شيطنت بود ، مدام دچار آسيب می شد و مداواش هميشه به عهده من بود ، تو چشم های آبیرنگش که اشک جمع می شد و لپ های تپلش که می لرزید تمام وجودم فرو ميریخت ، هيچ وقت طاقت دیدن ناراحتيشو نداشتم و ندارم . و ناگهان مچ پامو چرخوند و دردی وحشتناک سرتاسر پامو فرا گرفت و آخ بلندم به هوا رفت ، پمادی از جعبه برداشت و در حالی که روی محل آسيب ماساژ می داد گفت : +عسلم منو ببخش که بهت نگفتم ميخوام چيکار کنم اما اگر می فهميدی جز استرس چيزی نصيبت نمی شد *** نگاهم به بيرون مات بود ، سياهی شب بی رحمانه ماه رو پنهان کرده و این بسيار برای ستارگان عاشق دلگير بود ، سکوت ماشين برای من از همه چيز آزاردهنده تر به نظر می رسيد و حوصله موسيقی هم نداشتم ، درد پام تقریبا از بين رفته بود و من اینو مدیون درمان و رسيدگی بانو ریتای مهربان بودم ، البته من درد و زخم بزرگتری در دلم داشتم ، اون رو چه کسی التيام می بخشه ؟! آهی عميق کشيدم ، کارلو پرسيد : - دليل این آه عميق چيه ؟ + دلتنگی . - جالبه +دقيقا چه چيزی جالبه ؟ - دلتنگی تو ! + چرا ؟ - اصلا شبيه به آدم های دلتنگ نيستی . + آدم های دلتنگ چه شکلی هستند ؟ حتما باید گوشه نشين و غمگين باشم تا دلتنگ به نظر برسم ؟! - نه ، نمی دونم ، ولی شبيه به آدم های دلتنگی هم که تا به الان دیدم هم نيستی . + هر حسی در هر آدمی به شکلی متفاوت نمود پيدا می کنه . - و در تو دلتنگی به چه شکل نمود پيدا کرده ؟ + شاید به شکل اینکه من ميل بيشتری برای تلاش و کار دارم . - آدم متفاوتی هستی + می دونم . با ابرویی بالا رفته نگاهی بهم انداخت و دوباره مسيره نگاهشو به سمت روبرو هدایت کرد . ماشين روبروی خانه ایستاد و من دربو باز کردم ، کارلو روبروی من ایستاد : - اگر باز هم کمک ميخوای بگو . + نه . و پياده شدم ، هنوز قدم برداشتن مقداری برام سخت بود و کمی لنگ می زدم. ✍🏻 ... ╔═🦋🕯══════╗    @hamianekhanevade ╚══════🕯🦋═╝
۶۶ یک قانون ساده و شیک! اگر با هم دچار مشکل شدید و قهر کردید؛ کسی که برای آشتی پیشقدم شود باید از دیگری هدیه دریافت کند. @hamianekhanevade