سخنرانی #سرکار_خانم_نصیری
#مهارت_مدیریت_زمان
#قسمت_دهم
#سارقان_زمان
۵- تکنولوژی:
💢بااینکه تکنولوژی برای انسان ها مزایای زیادی داشت اما همون قدرم ضرر داشت
چون ما ، هنر استفاده ازشو بلد نیستیم.
🔹وقتی من توخونه ام، نشستم کنار شوهرم، باگوشی باهاش حرف میزنم، بااستیکر و شکلک مفهومو بهش میرسونم. یعنی استفاده ازموبایل و بلد نیستم.😐
😥اینکه باعث میشه وقت برا همدیگه نذاریم. همو نبینیم. یعنی بلد نیستیم با اون وسیله کارکنیم.
🔹 توتبلیغات ژاپن دیدم یه دیوار بزرگ بین مادر و کودکش بود
این دیوار موبایل📱 بود
این بچه حسرت اینکه مادر بهش توجه کنه داره.
😡دختر سه ساله داشت از رو کتاب داستانش مثلا میخوند. میگفت: مادر من هیچ وقت با من بازی نمی کنه همش سرش تو موبایله😅
یه دفعه مادرش که سرش تو موبایل بود حتی تو مهمونی گفت: من که همش با تو بازی میکنم😏
🔹دختره حین اینکه یه پست درباره احترام به مادر و داره لایک میکنه مادرش صدامیزنه: بیا میوه پوست گرفتم برات
میگه ولم کن بذار تو حال خودم باشم.
این یه بهونه بود که مادرمیخواست بگه دلم برات تنگ شده بیا یه ذره ببینمت.😞
تکنولوژی اگه درست استفاده نشه بزرگترین دزده.
🔹خانمی میگفت من کنار در ورودی خونه ام بغل جاکفشی یه #جا_موبایلی گذاشتم میگم هرکی میاد خونه من موبایلشو بذاره اونجا بیاد📵
✅تا همین چند سال پیش مادرا بچه شون پارک میبردن
کلی باهاش بازی میکردن
✅ حتی تو خونه های آپارتمانی هم میشه با بچه بازی کرد.
مثل خیلی از بازی های سنتی و قدیمی:
مثل پر یا پوچ
یه قل دو قل
نون بیار کباب ببر😝
مادر حی و زنده خلاقیت داره میدونه چه جوری باید وقتشو برا زندگیش تنظیم کنه.
#زندگی_الهی
کانال رسمی سرکار خانم #نصیری
https://eitaa.com/zendgi_elahi96
نسل قدیم؟
نسل جدید؟
#آزادی و #استقلال داشتن
❓ والدین عزیز اگر فرزندتون بگه من دیگه بزرگ شدم و میخوام خودم برا خودم تصمیم بگیرم چی کار میکنید؟
❓ آیا میدانید حد و مرز آزادی دادن در دوران نوجوانی چقدره؟
مشکلاتی از این دست حتما بین شما و فرزندان تون پیش آمده است.
پیشنهاد میکنم #نبض_زندگی امروز رو حتما گوش کنید.
❤️❤️ #نبض_زندگی ❤️❤️
🔰#قسمت_دهم
✍موضوع:
حس #استقلال_طلبی در دوران #نوجوانی(قسمت دوم )
🗓 چهارشنبه ۲۳ مرداد ماه
⏰ بعد از خبر ساعت ۱۱
🔶 کارشناس: داوود قاسم زادگان
کارشناسی ارشد روانشناسی و مدرس دانشگاه
📻#رادیو_کاشان، موج اف ام، ردیف 97.7
🔹 به همّت #بنیاد_حامیان_خانواده
__________________________
#زندگی_الهی
کانال رسمی سرکار خانم #نصیری
📻 @zendgi_elahi96
رمان 🌺#سجاده_صبر
🌺#قسمت_دهم
فاطمه که داشت کتاب می خوند با دیدن مادرش کتابش رو بست و لبخند مهربونی زد و گفت:
+دست شما درد نکنه مامان، من باید برای شما چایی بریزم، شما چرا زحمت کشیدی؟
-خواهش میکنم دختر گلم، این چایی رو ریختم که بشینیم یک کم با هم حرف بزنم.
-فاطمه لبخند زیبایی زد و گفت: اوهوم، عاشق حرف زدن با شمام
-پس چرا هیچی نمیگی؟
+چشم میگم، چه خبر؟ چیکارا میکنین؟
-منظورم این حرفها نبود، منظورم اون حرفهایی بود که توی دلت داری تلمبار میکنی.
فاطمه سکوتی کرد، استکان چایی رو برداشت و گفت: حقا که هیچ چیزو نمیشه از مادر جماعت پنهون کرد...
درسته من و سهیل یک کم با هم دعوامون شده، ایشالله رفع میشه شما نگران نباشید.
+تا حالا سابقه نداشته که وقتی مشکل داشتید یا با هم دعواتون میشد، تو پاشی دست بچه هاتو بگیری و بیای اینجا
+میدونم، اما این دفعه شد دیگه، همه دعواها که نباید شبیه هم باشه
بعدم خیلی مصنوعی خندید که با صورت جدی مادرش رو به رو شد، خندش رو خورد و گفت:
+مادر جون، من از پس مشکلم بر میام، نگران نباشید
-میدونم، ساجده هم همینو میگفت
با شنیدن اسم ساجده، تمام خاطرات گذشته مثل نوار رنگی فیلم های سینمایی از ذهنش رد شد، خواهر بزرگتر فاطمه که خیلی شاد و سرزنده بود، دختر بزرگ خونه که همیشه همه چیز براش فراهم بود، بیشترین امکانات زندگی، همه چی، اما خیلی زود عمر زندگیش به پایان رسید، خیلی زود از مشکلش شکست خورد، خیلی زود قافیه رو باخت
+من با ساجده فرق میکنم مامان.
-میدونم، من میدونم تو خیلی عاقل تر و صبورتر از ساجده ای، اما مادر، جان همین دو تا بچه ای که داری، نذار من داغ یک دختر دیگم رو هم ببینم، زندگیتو سر هیچ و پوچ خراب نکن مادر، من الان بدون پدرت دیگه طاقت یک غم دیگه رو نداریم، با خودت و زندگیت لج نکنی مادر، ....
بعدم اشکهایی که ناخودآگاه از گوشه ی چشماش روون شد رو با دستمال پاک کرد، شاید اگر میدونست مشکل فاطمه چیه این حرفها رو نمیزد ...
فاطمه نگاه غمگینی به مادرش کرد، بعد هم آغوشش رو باز کرد و دوست داشتنی ترین موجود روی زمین رو در آغوشش کشید. توی ذهنش فقط یک اسم بود، ساجده، ساجده، ساجده، احساس کرد چقدر دلش براش تنگ شده...
همون روز بعدازظهر فاطمه، بچه ها رو پیش مادرش گذاشت و چادرش رو سرش کرد و رفت سر مزار تنها خواهرش، ساجده.
توی راه داشت باخودش فکر میکرد چند وقته که نیومدم سر خاکش، آخ که چقدر خواهر بی احساسیم، اون الان دستش از دنیا کوتاست و نیازمند یک صلوات ما،اون وقت من... سری به نشانه افسوس برای خودش تکون داد و به سمت مزارش حرکت کرد.
از دور مردی رو دید که اون جا نشسته و سرش رو توی کتش مخفی کرده، نمی تونست تشخیص بده کیه اما هر چقدر نزدیکتر شد، جزئیات بیشتری از اون چهره آشنا رو میدید و یکهو فهمید این محسنه، برادر شوهر ساجده...
متعجب بود، محسن اینجا چیکار میکرد؟ برای چی اومده سر قبر زن داداش مرحومش که 7 ساله پیش فوت کرده؟ وقتی بالای سر قبر رسید سلامی کرد.
محسن که تازه متوجه حضور کس دیگه ای شده بود دستپاچه از جاش بلند شد و گفت: سلام
بعد از کمی دقیق شدن توی چهره فاطمه انگار تازه یادش اومد این خانم که اینقدر چهره آشنایی داره کیه. با شرمندگی و دستپاچگی گفت:
- فاطمه خانم شمایید؟
+بله خودمم، شما اینجا چیکار میکنید؟
#این_داستان_ادامه_دارد ...
#بنیاد_حامیان_خانواده_کاشان
@hamianekhanevade
مشاوره | حامیان خانواده 👨👩👧👦
#خانمها_لطفا_بخونید #نکات_همسرداری #قسمت_نهم ❤️❤️ #پیامک_عاشقانه ❤️❤️ ✅ بعضی از خانومها م
.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#خانمها_لطفا_بخونید
#نکات_همسرداری
#قسمت_دهم
🌹وقتی ظرف میشویی دعا کن. شکر کن به خاطر اینکه ظرفهایی داری که بشویی #یعنی غذایی در کار بوده!
#یعنی کسی را سیر کردی!
#یعنی با محبت ،با عشق ،از یکی دو نفر مراقبت کردی...
🌹برایشان آشپزی کردی، سفره چیدهای. تصور کن چند میلیون نفر در این لحظه ظرفی برای شستن ندارند یا کسی را ندارند که برایش سفره پهن کند...
کافیه کمی قدر موقعیت و جایگاه خود را بشناسیم هرچند نزدیکترین کس به ما متوجه قدر ما نباشد...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#بنیاد_حامیان_خانواده_کاشان
@hamianekhanevade