eitaa logo
کانال همخوانی کتاب
2.3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
278 ویدیو
108 فایل
معرفی کتاب آرشیو مباحث کاربردی ابرگروه همخوانی کتاب وضعیت‌شناسی حوزۀ کتاب و نشر، آموزش و توانمندسازی، بسته و سیر مطالعاتی آدرس ابرگروه همخوانی کتاب: https://eitaa.com/joinchat/2481782988C8003dd016f جهت ارتباط: @Smm_ghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
. چند سالی است آوازۀ پیامبر جدید در حجاز پیچیده است و بعد از بازگشت از مکه، در تمام جلسات، اسلام، محمد و صلح، پرتکرارترین واژه ها هستند. شرافت او در مکه شهره است؛ اما قومش او را طرد کرده اند و در عوض، بردگان زیادی به او ایمان آورده اند. او بردگان را مانند دیگر انسان ها می داند. عمره گفت: «این ها را که می دانم. خبر جدیدی نداری؟ عجیب است که قریش تا به امروز محمد را زنده نگه داشته.» @hamkhaniketab
تکنیک نگو، نشان بده (show, not tell) استفاده زیاد از صفت نیز همانند قید نشان دهنده گفتن در نوشته است، خصوصاً اگر صفتهایی انتزاعی مثل زیبا یا جالب باشند. مثال: گفتن: ترسیدم. نشان دادن: یا خدا، یا خدا ، یا خدا. وقتی از پله‌ها فرار می‌کردم، زانوهایم شبیه اسفنجی نرم و پیچ و تابدار شده بود. 👈🏻البته این بدان معنی نیست که اصلاً از صفت یا قید استفاده نکنید. گاهی اوقات برای سرعت بخشیدن به جریان داستان می‌توانید از آنها بهره بگیرید. @hamkhaniketab
تکنیک نگو، نشان بده (show, not tell) چطور به جای گفتن، نشان بدهیم ؟ ۱- استفاده از حواس پنجگانه سعی کنید تمام حواس پنجگانه خواننده را درگیر کنید. در هر صحنه خودتان را جای شخصیت اصلی بگذارید و توصیف کنید که در آن لحظه چه می‌بیند، چه می‌شنود، چه بویی استشمام می‌کند ، چه طعمی را می‌چشد و چه چیزی را لمس می‌کند. 🔸مثال: سرم را از پنجره باز ماشین بیرون آوردم و بوی سرو و درختان تازه شکوفه زده را استشمام کردم. هوای سرد گونه‌هایم را سوزاند و از گوشه چشمم اشکی آمد. ۲-استفاده‌ از فعل‌های مناسب بهتر است از فعلهای جدید و پویا استفاده کنید. مثلاً به جای اینکه بگویید «او آرام آرام راه رفت» میتوانید بگویید «پاورچین پاورچین‌ رفت» یا «گام برداشت » ۳- تقسیم فعالیت‌ها به بخش‌های کوچکتر به جای اینکه بگویید شخصیت داستان مشغول تمیزکاری است، نشان دهید که در حال جارو کشیدن است و با پیدا کردن لنگه جورابی زیر تخت اخم می‌کند. 👈🏻با این حال خیلی زیاده روی نکنید، اگر فعالیت مهمی نیست، بهتر است به همان صورت خلاصه بنویسید. 👈🏻اما اگر چیزی را در مورد شخصیت فاش می‌کند - مثلاً سختگیر یا وسواسی بودن او - می‌توانید توصیف بیشتری ارائه دهید. 📚بازنویسی شده از کتاب show, don't tell نوشته "سندرا گرث" @hamkhaniketab
🌷 امروز سالروز زمینی شدن شهید مدافع حرم؛ سعید سیاح طاهری هست، شهیدی که فعال فرهنگی و اجتماعی بود 📖 به شرط عاشقی 🖋️ به قلم: رضیه غیبشی 📇 انتشارات: شهید کاظمی روایت همسرانه از زندگی شهید سعید سیاح طاهری @hamkhaniketab
حتما با مجموعه کتابهای تولدها، آشنایی دارید، سوژه‌های این کتابها، افرادی هستن که ناگهان در بحبوحه زندگی، گمشده خود را پیدا می‌کنن و همین نور هدایت سبب میشه تا جهانشان را تغییر بدند و سپس در پی آن باشن که این نور را به افراد دیگری که در جستجویش هستن، برسونن حالا در جدیدترین این مجموعه، در کتاب 📖 تولد در کالیفرنیا 🖋️ به قلم: هدی سادات حامی 📇 انتشارات: عهد مانا با خاطرات جذاب زندگی خانم ستوده یارمحمودی آشنا میشیم دختر جوانی که از کشف کردن، خواندن، مباحثه کردن، مبارزه کردن، سفر رفتن، حتی زندانی شدن در آمستردام هلند نترسیده و اتفاقا از این چالش‌ها، استقبال کرده تا بفهمه کجای این سیاره خاکی ایستاده و به عنوان یک ایرانی مسلمان چه رسالتی برعهده‌اش گذاشته شده؟! لحن کتاب، صادقانه و صمیمیه، لابلای کتاب بخصوص زمان‌هایی که دل ستوده برای ایران، ترافیک و کوچه پس کوچه‌های تهران تنگ میشه، می‌تونیم رگه‌های قوی از عرق وطن پرستی در او را پیدا کنیم. برشی از کتاب: پشت صندلی من، پسری با موهای طلایی و صورتی پر از کک‌ومک نشسته بود. از وقتی وارد کلاس شدم، دیدمش که گوشۀ لبش با لبخند شیطنت‌آمیزی کش آمده. چند دقیقه نگذشته بود که پسرک موطلایی شروع به ضربه زدن به صندلی من کرد. بی‌اینکه عکس‌العملی نشان دهم، تیز روبه‌رو را نگاه می‌کردم و دندان‌هایم را محکم به‌هم فشار می‌دادم. اما این صبوری چنددقیقه‌ای بیش‌تر طول نکشید. به خودم که آمدم دیدم دفترم را محکم به سرش کوبیده‌ام @hamkhaniketab
کتاب ماجرای عملیات کربلای۵ را از نگاه نوجوانی هفده ساله‌ روایت می‌کند. ناصر، شخصیت اصلی کتاب، نه فرمانده است، نه سوپر‌قهرمان است و نه یک زاهد بریده از دنیا. خیلی معمولی است. رفقایش هم مثل خودش هستند. ما جنگ را از دوربین ناصر بدون سانسور و بدون قضاوت تماشا می‌کنیم. ناصر و رفقایش توی این کتاب می‌ترسند، فحش می‌دهند، دیوانه می‌شوند، دعوا می‌کنند، انتقام می‌گیرند، شوخی می‌کنند، اما مردانه می‌جنگند. نویسنده توی این کتاب برخلاف بیشتر هم‌صنف‌هایش بلندگو دستش نمی‌گیرد و منبر نمی‌رود. شعار نمی‌دهد که جنگ فلان است و بهمان نیست‌. روی خشک و خشن جنگ را در کنار ورِ لطیفش به خواننده نشان می‌دهد. زور نمی‌زند به مخاطب بفهماند که ببین ما چه دلاورمردانی داشتیم، همه‌شان پیغمبرزاده بودند!! برعکس می‌خواهد بگوید سرنوشت آن هشت سال را آد‌م‌هایی معمولی که هم ترسیدند و هم جنگیدند و هم شهید شدند، تعیین کردند. یکدست نبودن زبان کتاب تا انتهایش آزارم داد، اما روایت صاف و بدون روتوش نویسنده، کتاب را در ذهنم ماندگار کرد‌. 🌸 📚 @hamkhaniketab
کانال همخوانی کتاب
بسم الله پیش از هر چیز درباره کتاب، باید به سبک نگارشی اش؛ خودمانی و صمیمی بودن قلم اشاره کرد. جریانات کتاب به اندازه کافی تلخ و اذیت‌کننده است، چه بهتر که با قلمی روان و شیرین و به صورت داستان گونه نوشته بشود. نویسنده با تسلط و به شکلی که مشخص است خود، مطالب را کاملاً هضم کرده و عصاره اصلی و اصیل آن را برای مخاطب آورده است، کتاب را به نگارشته است. این مهم‌ترین دلیل دلچسب بودن خواندن این مجموعه است. داستان جلد اول از مجموعه سرگذشت استعمار، که با عنوان سفر به آن سوی دریاها چاپ شده است، درباره کشف مکان‌های جدید برای دستیابی به ثروت‌ها و نقاط مختلف دنیاست. این مسابقه که بین دو کشور پرتغال و اسپانیا آغاز شده است، قرار است در جلدهای بعد با حضور سایر کشورهای استعماری ادامه پیدا کند. نکته مهم درباره این مسابقه استعماری، تمامیت خواهی سیری ناپذیر هر دو کشور است. به شکلی که گویی همه چیز باید در جهت منافع آن‌ها فدا و فنا شود. کم ارزش ترین بها در این راه، هدر رفتن خون انسان‌هایی است که در سرزمین‌های ناشناخته حضور دارند. این مردمان با سادگی، منابع گران‌بهای خود را به سلطه‌گران نشان می‌دهند. منابعی که نه تنها خون‌بهای شان نیست، بلکه جان شان را نیز تصاحب می‌کند. جالب اینجاست که استعمارگران حتی به خودشان نیز بر سر غنائم رحم نمی‌کردند. آن‌ها وقتی می‌دیدند که تاریخ مصرف یکی از خودشان هم تمام شده، او را حذف می‌کردند. نمونه بارز این شخصیت‌ها کریستف کلمب است. دردناک‌ترین بخش کتاب، جایی است که پرتغالی‌ها برای دست‌یابی به یکی از مهم‌ترین منابع تأمین ادویه و پرسودترین مکان‌ها برای تجارت، به تاجری مسلمان شراب می‌دهند تا مسیر هند را در اوج مستی به آن‌ها نشان دهد. این عدم خودداری تاجر مسلمان، سرآغاز یکی از خون‌بارترین جریانات استعماری تا به امروز شده است. در این بین به آتش کشیده شدن کشتی حامل حاجیان هند توسط نیروهای پرتغالی، برای مقابله با راجوی منطقه‌ای از این کشور هم دردی مضاعف بود. اما یکی از بامزه‌ترین اتفاق کتاب، جایی بود که پاپ برای خاتمه دعوای مابین پرتغال و اسپانیا وارد عمل شد. او تصمیم گرفت که دنیا را به شرق و غرب تقسیم کند و هر کدام از بخش‌ها را به یکی از کشورها بدهد. اما اسپانیایی‌ها که به علم جغرافیا مسلط شده بودند از سمت خود شروع به حرکت کردند و با توجه به کروی بودن زمین مجدداً به جای اولیه خود بازگشتند و با این کار کل دنیا را به نام خود ثبت کردند. اما اگر پرتغالی‌ها هم همین کار را می‌کردند به راستی دنیا برای کدام یک از آن‌ها می‌شد؟ احساس می‌کنم هیجانِ خواندنِ قصهِ پر غصه این دنیا تا انتهای جلد پانزدهم، هر خواننده‌ای را به سمت خود جذب می‌کند. اما مهم آن است که بدانیم، غرب با تمام عظمتش، تمدنی پوشالی، غرق در خون میلیون‌ها انسان است و نباید مرعوب زرق و برق پرطمطراق ش شد. 🌸 📚 @hamkhaniketab