eitaa logo
کانال همخوانی کتاب
1.9هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
224 ویدیو
94 فایل
معرفی کتاب آرشیو مباحث کاربردی ابرگروه همخوانی کتاب وضعیت‌شناسی حوزۀ کتاب و نشر، آموزش و توانمندسازی، بسته و سیر مطالعاتی آدرس ابرگروه همخوانی کتاب: https://eitaa.com/joinchat/2481782988C8003dd016f جهت ارتباط: @Smm_ghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
❌❌❌توجه توجه❌❌❌ ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات در آخرین روزهای این ماه پر از برکت؛ 📚⭕️⭕️همخوانی کتاب که ماهی برآید را از ۲۵ فروردین آغاز میکنیم. 🌸نویسنده این کتاب، احوالات و زمانه بزرگترین فیلسوف عصر قاجار را با زبانی داستانی روایت کرده‌ است. این اثر حاصل پژوهش نویسنده و مطالعه او در منابع متعدد است. او زندگی پر فراز و نشیب این عالم حکیم را از کودکی تا پایان عمر با بیانی شیرین و خلق موقعیت‌هایی جذاب که متکی به واقعیت‌های تاریخی است روایت کرده است. 🌸 حاج ملا هادی سبزواری بزرگترین شارح آثار صدرالمتالهین، خالق منظومه‌ حکمت و موسس حوزه علمیه سبزوار در طول عمر خود شاگردانی را تربیت کرد که نام بسیاری از آنها در کهکشان علم و فقه ماندگار شد. ✅✅برای همخوانی این کتاب، به گروه اختصاصی این کتاب در لینک ذیل بپیوندید:👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/985268989C4fad422639 @hamkhaniketab
🥺 بانو هنوز دلش در هوای مدینه منوره بود: همه زوار دارن به سمت مکه میان و مدینه داره از زائر خالی میشه. الهی بمیرم برای قبر بی نور و چراغ ائمه بقیع. هادی و خاتون، هر چند حلاوت زیارت حرم نبوی به جانشان نشسته بود؛ اما هنوز از غصه بقیع مخروبه و قبور بی بارگاه چهار امام، کامشان تلخ بود. @hamkhaniketab
🔔 حکیم حاج ملاهادی سبزواری، معروف به “حکیم سبزواری”، بعد از ملاصدرا، بزرگترین و مشهورترین حکیم الهی و فیلسوف در سه چهار قرن اخیر و پرآوازه­ ترین دانشمند سبزواری در تاریخ سبزواره. 👌 این عالم بزرگوار، افزون بر همه مراتب علمی و اخلاقی، طبع شاعرانه و ذوقی عارفانه هم داشت، یه کتاب خوب می خوام معرفی کنم درباره زندگی ایشون 📖 که ماهی برآيد 🖋️ به قلم: خانم سعیده شبرنگ 🖨️ انتشارات: شرکت چاپ و نشر بین الملل ✅ زندگی پر فرازونشیب حاج ملا هادی سبزواری را از دوران کودکی تا پایان عمر و با بیانی زیبا و با خلق موقعیت‌هایی جذاب که بر اساس حقایق تاریخیه، روایت کرده 📄برشی از کتاب: «دستی به محاسنش کشید و عرق سردی را که روی گونه‌‌اش نشسته بود، سترد. پلک زد و به خودش آمد. دید که در کنج ایوان، یله شده و به دیوار تکیه داده و غرق در نقش و نگار کاشی‌‌های حرم، تا مرز عالم رؤیا رفته و بازگشته است. آسمان، صاف و پرستاره بود و از باد و باران اثر و خبری نبود. در میان زائران چشم چرخاند تا ردی از پیرمرد بیابد، نیافت. تسبیح شاه مقصود هنوز توی مشتش بود... @hamkhaniketab