🔖 #رمان 📚
💓 #تا_پروانگی 🦋
9️⃣1️⃣#قسمت_نوزدهم 💌
تکیه زده به درخت کاج توی حیاط بیمارستان، ایستاده بود و به روزهای نامعلوم پیش رو فکر میکرد. نمیدانست باید خوشحال باشد یا ناراحت؟ معجزه بود یا بلای ناگهانی؟ برگه آزمایش را از ترس خورد کرده و توی همان سطل زباله استیل آزمایشگاه ریخته بود. یعنی همین که نتیجه را دیده و مطمئن شده بود، لرز به جانش افتاد. برگه را پرت کرد اما دوباره برداشت و دست کم پنج بار پارهاش کرد. مسخره بود اما واهمه داشت که نکند به دست کسی بیفتد که نباید!
مثبت بود...
و میدانست که نمیتواند موضوع به این مهمی را از اوضاع بهم ریختهی جدیدش منها کند.
هرچند ارشیا همچنان زنگی نزده بود اما نمیخواست بیشتر از این دور از هم بمانند. مجبور بود فعلا وانمود کند به شبیه همیشه بودنش. ذهنش پر بود از کشمکشهای یک نفره.
ارشیا هنوز سرد بود. لیوان آبمیوه را روی عسلی گذاشت و گفت:
_لیمو شیرین داره. زودتر بخور تا تلخ نشده.
_برای من همه چیز تلخ شده.
داشت نگاهش میکرد. لیوان را برداشت و کمی چشید. هنوز مردد بود برای باز کردن سر صحبت که موبایلش زنگ خورد. با دیدن شماره قلبش ریخت. بازهم دردسر. شوهرش پرسید:
_چرا برنمیداری؟
با استرس گفت:
_مه لقاست
ارشیا سرش را تکان داد و دستش را دراز کرد. میخواست خودش جواب مادرش را بدهد تا جنگ و دعوا راه نیفتد، مثل همیشه. اما ریحانه یاد حرف زری خانم افتاد:"از حریم زندگی خودت و همسرت دفاع کن. تو گناهی نکردی که نگران باشی. هیچوقت هم انقدر مظلوم نشو که دیگران بهت ظلم کنند".
به چشمهای ارشیا خیره شد و گوشی را برداشت. دیوانه شده بود انگار.
ارشیا انگار به صحنهی حساس فیلم رسیده باشد بیحرکت خیرهاش شده بود. صدای بلند و نیمه عصبی مادرشوهرش توی فضای اتاق پیچید:
_الو... همیشه باید دو ساعت منتظر باشم تا این ماس ماسک رو جواب بدی؟
سعی کرد محترمانه برخورد کند:
_ببخشید، سلام.
_هیچ معلوم هست تهران چه خبر شده؟ ارشیای من کجاست؟ ما تازه باید بفهمیم چه بلایی سرش اومده؟
مهلقا زد زیر گریه. جوریکه حتی ریحانه هم اگر نمیشناختش، احساساتی میشد. نفس عمیقی کشید و گفت:
_خداروشکر حالا یکم بهتره. خطر رفع شده.
_بعد از سه بار اتاق عمل رفتن تازه میگی بهتر شده؟ خب حق هم داری. تو که مادرش نیستی تا دلت بسوزه، حتما الانم دستت بنده خمیر و ترشی و مرباهات بوده نه پسر بدبخت من!
حس میکرد رگهای سرش کشیده میشود. دلش میخواست معذب نباشد و راحت حرف بزند. ناخواسته لحنش برای جواب دادن، تند شد.
_شما دستتون بند چی بوده که بعد از این همه وقت و سه بار اتاق عمل رفتن تازه یاد پسرتون افتادید؟
لحظهای سکوت شد و بعد دوباره صدای جیغ مهلقا بود که پیچید.
ادامه_دارد... 🔜
#تیموری ✍️
#داستان_سریالی 📨
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
🌱اندکی درنگ
ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺎﻥ
ﻣﺜﻞ ﺯﺭﺷﮏ ﻭ ﭘﻠﻮ
ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﺧﯿﺎﺭ
ﻣﺜﻞ ﭘﻨﯿﺮ ﻭ ﮔﺮدو
ﺍﻣﺎ ...
ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻧﺸﻮﻥ ﺣﺎﻝ ﺁﺩﻡ ﺭﻭ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺰﻧﻪ
ﻣﺜﻞ ﻧﻮﻥ ﺧﺎﻣﻪ ﺍﯾﯽ ﻭ ﺗﺮﺷﯽ
ﻣﺜﻞ ﻟﻮﺍﺷﮏ ﻭ ﮐﺎﭘﻮﭼﯿﻨﻮ
ﻣﺜﻞ ﺷﯿﺮ ﻭ ﻧﻮﺷﺎﺑﻪ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﺁﺩﻣﺎ ﻫﻢ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﻩ
ﺑﺎ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯿﻢ
ﺑﺎ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﻫﺴﺘﯿﻢ
ﺍﻣﺎ
ﺑﺎ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺍﺻﻼ ﺟﻮﺭ ﺩﺭ ﻧﻤﯿﺎﯾﻢ
ﭘﺲ ﺗﻮﯼ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻓﻤﻮﻥ ﺩﻗﺖ ﮐﻨﯿﻢ
ﺗﺎ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﻬﻢ ﻧﺰﻧﯿﻢ
اگه یه نفر حس تورو نمی فهمه بذارش کنار، مهم نیست، اون وصله ی تو نبوده!
#درنگ
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
@haqiq_center
🌁 عکس نوشت
💎 زندگی به سبک شهدا
🥀 سلام بر گلوی تشنه حسین(عليهالسلام)
▪️شهید علی چیتسازان
➖قلاب آهنی رو انداخت روی یخ و کشید.
▫️ اولین قالب یخ رو از دهانه تانکر، انداخت توی آب. یه نفر از توی صف جماعت معترضش شد که از کله سحر تا حالا واستادم برا دوتا قالب یخ، مگه نوبتی نیست؟
▪️علی گفت: «اول نوبت گلوی تشنه پسر فاطمه، بعد نوبت بقیه.»
➖با صاحب کارخونه یخ شرط کرده بود که شاگردی میکنه، خیلی هم دنبال مزد نیست، اما اول یخ تانکر نذری رو میده، بعد بقیه رو. خودش هم با خط نه چندان خوبش روی تانکر نوشته بود: «سلام به گلوی تشنه حسین (عليهالسلام).»
🎙راوی: مادر شهید
#عکس_نوشت
#سبک_زندگی
⛱با حقیق همراه باشید
🏴@haqiq_center
#پرسمان
💠من ثروت میخواهم خدایا چرا با وجودی که تلاش میکنم ثروتمند نمیشوم؟
🌺 پیامبر(ص) با این پرسش شما پاسخ داده اند:
🔸متن عربی:
پیامبر (ص): «قَالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ عِبَاداً لَايَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِينِهِمْ إِلَّا بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ وَ الصِّحَّةِ فِي الْبَدَنِ فَأَبْلُوهُمْ بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ وَ صِحَّةِ الْبَدَنِ فَيُصْلِحُ عَلَيْهِمْ أَمْرَ دِينِهِمْ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ لَعِبَاداً لَايَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِينِهِمْ إِلَّا بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ السُّقْمِ فِي أَبْدَانِهِمْ فَأَبْلُوهُمْ بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ وَ السُّقْمِ فَيُصْلِحُ عَلَيْهِمْ أَمْرَ دِينِهِمْ» ؛
🔹ترجمه حدیث
(بعضى از بندگان من افرادى هستند كه اصلاح امر دين آنها جز به غنی و گستردگى زندگى و صحت بدن نمى شود، از اين رو امر دين آنها را به وسيله آن اصلاح مى كنم و بعضى از بندگانم هستند كه امر دين آنها جز با نياز و مسكنت و بيمارى اصلاح نمى شود، لذا امر دين آنها را با آن اصلاح مى كنم و آنان را به وسيله آن مى آزمايم).
🔹داستانی آموزنده
➖ ثعلبة بن حاطب پيوسته از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) تقاضاى دعا براى مال فراوان مى نمود. پيغمبر(صلى الله عليه وآله) كه وضع حال و آينده او را مى دانست به او فرمود: «قَلِيلٌ تُؤَدِّي شُكْرَهُ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ لَا تُطِيقُهُ»؛ (مقدار كمى كه شكرش را بتوانى ادا كنى بهتر از مقدار زيادى است كه توانايى اداى حقش را نداشته باشى) آيا بهتر نيست به پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) تأسى بجويى و به زندگى ساده اى بسازى؟ اما ثعلبه دست بردار نبود. سرانجام پيامبر(صلى الله عليه وآله) در حق او دعا كرد و ثروت كلانى از طریق ارث به او رسيد؛ گوسفندانى خريد كه زاد و ولد فراوانى كردند آنچنان كه نگاهدارى آنها در مدينه ممكن نبود. ناچار به باديه هاى اطراف مدينه روى آورد و آنچنان سرگرم زندگى مادى شد كه بر خلاف رويه او كه در تمام نمازهاى پيغمبر(صلى الله عليه وآله) شركت مى كرد، نماز جماعت و حتى نماز جمعه را نيز ترك كرد.
➖پس از مدتى كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مأمور جمع آورى زكات را به نزد او فرستاد تا زكات اموالش را بدهد، او نه تنها از پرداخت زكات خوددارى كرد؛ بلكه به اصل تشريع زكات نيز اعتراض نمود و گفت: اين چيزى مثل جزيه اى است كه از اهل كتاب گرفته مى شود، ما مسلمان شده ايم كه از پرداخت جزيه معاف باشيم. هنگامى كه اين خبر به پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) رسيد دو بار فرمود: «يا وَيْحَ ثَعْلَبَةَ»؛ (واى بر ثعلبه).
✍️#محسن_مروتی
#پاسخ_به_شبهات
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
@haqiq_center
#سلسله_یادداشت
🔖رویکردها و روشهای تبلیغی وهابیت
3️⃣ وهابیت بهرهگیری از ظرفیت حج
▪️مؤسسات بسیاری همچون «مجلس الشوی للدعوه و الارشاد»، «مجلس الاعلی و الشئون الاسلامیه»، «رئاسه شئون الحرم المکی و الحرم المدنی»، «الجماعه الخیریه لتحفیظ القرآن الکریم» و... زیر نظر وزارت حج عربستان، در خدمت تبلیغ وهابیت، بهویژه در موسم حج هستند؛ بنابراین، وهابیت بیش از هر چیز، مرهون در اختیار داشتن امتیاز تولیگری حج است، بهویژه آنکه اغلب مسلمانان خارج از منطقۀ خلیج فارس، عربستان را جلوهگاه واقعی اسلام و وهابیان را بهعنوان پردهداران خانۀکعبه، دارای جایگاه والایی میدانند. آنان بهخوبی از این فرصت بهره گرفته و در قالبهایی غیرحساسیتزا و به ظاهر عادی، مطامع و اهداف خود را پی میگیرند.
➖بهطور مثال، «مکتب الوکلاء» که متصدی راهنمایی مدیران کاروانها است، خود به مثابۀ مرکزی برای توزیع اقلام تبلیغی وهابیت عمل میکند. در اتوبوسهای مربوط به حمل و نقل زوار، با پخش تلاوتهایی از قرآنکریم، بهطور غیرمستقیم، همراهی وهابیت با قرآن به مخاطب القا میشود.
📚رویکردها و روشهای تبلیغی وهابیت، ص 15-16
ادامه دارد ...🔜
#وهابیت
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
@haqiq_center