✴️ چهارشنبه 👈 26 خرداد / جوزا 1400
👈 5 ذی القعده 1442 👈 16 ژوئن 2021
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی .
🕌 روز تجلیل از امام زادگان و بقاع متبرکه.
🔘 روز بزرگداشت حضرت صالح بن موسی الکاظم علیه السلام .
🏴 وفات سید بن طاووس " 664 ه " .
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی .
📛 تقارن نحسین ، صدقه صبحگاهی فراموش نشود .
👶 مناسب زایمان و نوزادش حالش خوب است . ان شاءالله
🚘مسافرت : اصلا خوب نیست و درصورت ضرورت همراه صدقه باشد .
🔭 احکام نجوم .
🌗 این روز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است :
✳️ امور زراعی و کشاورزی .
✳️ خرید زمین کشاورزی و باغ .
✳️ ارسال کالاهای تجاری .
✳️ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن .
✳️ خرید ملک و خانه .
✳️ قولنامه نوشتن .
✳️ و داد و ستد و تجارت نیک است .
👩❤️👨 حکم مباشرت امشب ( شب پنج شنبه ) ، فرزند امشب حاکمی از حاکمان یا عالمی از عالمان خواهد شد . ان شاءالله
💉💉 حجامت خون دادن فصد باعث زردی رنگ می شود .
💇♂💇 اصلاح سر وصورت باعث سرور و شادی می شود .
😴🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 6 سوره مبارکه " انعام " است .
الم یروا کم اهلکنا من قبلهم من قرن ....
و مفهوم آن این است که چیز ناخوشی به صاحب خواب برسد و یا به اندک آزردگی مبتلا گردد .و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕👚 دوخت ودوز
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله
✴️️ وقت #استخاره در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد .
🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
*پرسش*
*با عرض سلام ، آیا مرد حق دارد بدون اجازه همسرش ، به خانواده خود کمک مالی کند ؟*
✍️ *پاسخ*
با سلام و احترام ، وظیفه شرعی و قانونی مرد در وهله اول ، تأمین نیازهای مادی زن در حد شأن او ، و در مرحله بعد تأمین نیازهای فرزند یا فرزندان است . در صورتی که پدر و مادر مرد نیازمند باشند ، نفقه آن ها نیز شرعا واجب و قانونا لازم می شود . در صورتی که والدین مرد ، مستحق و نیازمند نباشند ، انفاق آنان بر او وجوب شرعی و لزوم قانونی ندارد ؛ اما از نظر اخلاقی ، کاری بسیار پسندیده است ؛ چون مرد خیلی دوست دارد اندکی از دین والدین را بر گردن خود ادا کند ؛ پس لطفا با کمک های همسرتان به پدر و مادر و خانواده اش مخالفت نکنید و بدانید که با این کمک ها ، برکات الهی به زندگی شما سرازیر خواهد شد . در پناه حق باشید . 🌸
#انچه_مجردان_باید_بدانند
#قسمت_اول
✍ #دخترتون رو یواش یواش آماده ی #ازدواج بکنید
اول
👈باید باهاش #دوست بشید،خیلی نصیحتش نکنید ،خودتون رو #مالِکِ و صاحبش ندونید، بهش شخصیت و #عزت_نفس بدید ، بچه فرضش نکنید.
دوم
👈پدرش باید ارتباطش رو باهاش بیشتر و #عاطفی تر بکنه،گاهی #بوسش کنه ،باهاش وقت بگذرونه
شما هم بعنوان #مادر احترام و اقتدار پدرش رو #حفظ کنید
سوم
👈 #آشپزی، خانه داری ،شستن لباس ،شستن توالت و حموم و #مسئولیت_خونه مثلا برای یک روز کامل و چنین مسئولیت هایی رو در طول ماه دو سه بار بهش بدید
روی #آداب_کلامی ، #رفتاری و #پوششی ایشون کار کنید
#ادامه_دارد
>•
‹⃟⃟⃟-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•--
35.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[ Video ]
🦋 قسمت 3 از جلسه اول
💡پادکست تاریخ زندگانی امام مهدی عجل الله فرجه الشریف
موضوع :
▫️ماجرای ازدواج مبارک امام حسن عسکری علیه السلام با حضرت نرجس خاتون(س)
اللهم عجّل لولیک الفرج
زمان فایل : 10 دقیقه
مدرّس : استاد مهندس دیبایی
فرمت فایل : mp4
🌳آموزش مجازی دینکلاس
#امام_زمان_عج
#شعبان
#تاریخ
#قسمت3
حرم
"رمان #پرواز_شاپرکها #قسمت_سی_و_پنج زینب سادات به هق هق افتاد. آنقدر اشک ریخت، که ارمیا جان به سر
"رمان #پرواز_شاپرکها
#قسمت_سی_و_شش
همه نگاه ها به سمت آیه برگشت. تک و توک بچه هایی که آیه را میشناختند زمزمه کردند: استاد معتمده!
یکی از پسرها محض خودشیرینی گفت: چیزی نیست دکتر!بحث آزاده!
صدای خنده ی مجدد بچه ها بلند شد و آیه چقدر از این دکتر دکتر کردن ها در دانشگاه بیزار بود. دانشگاه بود و استادی! این چه خود شیرینی هایی بود که راه انداخته اند، خدا میدانست.
آیه به سمت دخترکش رفت. یک دستمال کاغذی از کیفش در آورد و به او داد: چی شده؟
زینب سادات: هیچی.
آیه رو به آن دختر کرد و گفت: حرفاتونو شنیدم. پس بحث آزاده؟
دختر گفت: بله استاد.
آیه به سمت میز استاد رفت و گفت: پس بشینید بحث کنیم!
همهمه ای برپا شد. اما بعد از دقایقی تمام صندلی ها پر شده و بچه ها از کلاس های دیگر صندلی می آوردند. تا آرام شدن جو، آیه تلفن همراهش را در آورد
و به ارمیا پیامکی مبنی بر دیر به خانه بازگشت خودش و زینب سادات داد،
سپس به رییس دانشگاه زنگ زده و اطلاع داد.
هنوز دقایقی نگذشته بود که رییس دانشکده و چند تن از اساتید هم وارد شدند.
آیه ضمن ادای احترام به آنها، بحث را شروع کرد...
آیه: خب بچه ها، شما اول شروع میکنید یا من؟
یکی از پسرها بلند شد: ما شروع میکنیم!
آیه سری به تایید تکان داد: بفرمایید
همان پسر شروع کرد: استاد چرا بعضیا باید با سهمیه وارد دانشگاه بشن؟
چرا حق یک عده بچه درس خون رو میدید به یک سری بی سرو پا و خنگ؟
آیه که نگاه پسر را به زینبش دید، ابرویی بالا انداخت و گفت: اولا این بحث کلی هست و خطاب قرار دادن یک نفر اصلا کار درستی نیست.
دوما خانوم علوی بدون استفاده ازسهمیه وارد دانشگاه شدن. سوما ما داریم صحبت میکنیم، و دلیلی برای استفاده از کلمات سخیف نیست.
حرمت ها رو حفظ کنید تا من رو جلوی رییس دانشکده تون سرافکنده نکنید.
بریم سر سوال شما، سهمیه! این سهمیه به صورت ٪۵ اضافه بر ظرفیت کل دانشگاهها و مراکز آموزش عالی برای تسهیل ورود فرزندان شهداء، جانبازان بالای ٪۷۰ ،فرزندان جانبازان ٪۵۰ و بالاتر و فرزندان آزادگان در مراکز آموزش عالی در نظرگرفته شده.
این سهمیه پیرو فرمان امام خمینی برای رسیدگی هرچه بیشتر به امور تحصیلی فرزندان شاهد به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید.
سهمیه شاهد فقط در آزمون سراسری سازمان سنجش اعمال میشه، استفاده کنندگان از این سهمیه جهت قبولی در رشته مورد تقاضا باید حداقل ٪۷۵ نمره آخرین فرد پذیرفته شده سهمیه آزاد برو بدست آورده باشه. مثلا اگر آخرین فرد
پذیرفته شده با نمره ۱۶۰ از ۲۰۰ پذیرفته شده باشد، سهمیه شاهد با نمره ۱۲۰ از ۲۰۰ در همان رشته پذیرفته میشه، همه مشمولین سهمیه شاهد در سهمیه رزمندگان نیز گزینش میشوند.
درواقع استفاده از سهمیه شاهد یک ریسکه. مثال یک دانشگاه، برای رشته
مثال پرستاری، صد نفر رو میگیره، ازصد نفر، پنج نفر از اونایی که سهمیه شاهد رو زدن هستن و بقیه بدون سهمیه.
یعنی نود و پنج نفر! حالا یک نفر با رتبه مثال سیصد بزنه اونجا و پنج نفر از اونایی که بالاتر از اون بوده رتبشون، اون دانشگاه رو زده باشن، با رتبه سیصد حتی پرستاری هم قبول نمیشه!هر صد نفر، پنج نفر!
حالا نظر شخصی من! از اونجایی که این افراد، جان خودشون رو برای رفاه حال شما و حفظ تمامیت ارضی کشور داده اند، پس تحصیل این افراد در بهترین دانشگاه هاتضمین حفظ منابع میشه. بذارید براتون اینجوری مثال بزنم، فردی که سالها برای این کشور جنگیده، زمانی که نوبت به علم و تخصص میشه، هیچ وقت منافع ملی رو به استعمارگران نمیده.
یک جانباز که پزشک شده باشه، احتمال کمتری داره که بره اروپا و آمریکا. یک فرزند شهید، که در سازمانی مشغول به کار بشه، احتمال کمتری میره که اختلاص کنه.
یکی از پسرها بلند شد و گفت: کی گفته؟ مگه آقای... و آقای... نبودن؟
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
حرم
"رمان #پرواز_شاپرکها #قسمت_سی_و_شش همه نگاه ها به سمت آیه برگشت. تک و توک بچه هایی که آیه را میشنا
"رمان #پرواز_شاپرکها
#قسمت_سی_و_هفت
آیه با لبخند گفت: اگه خوب گوش میدادید میدید که گفتم احتمال کمتری. ما باید تالش کنیم نیروهای متخصص بخصوص رده های بالای تحصیل، داخل کشور بمونن. ما آموزش میدین، هزینه میکنیم، موقع برداشت زحمتها و بازگشت توان کشور که میشه، دستمون خالی میمونه و آخر این بچه های جهادی هستن که با سختی و مشقت یک گره از گره
های کشوری باز میکنن.
در ثانی، بچه های شهدا و جانبازهای ما، اگه پدرشون...
یکی از دخترها حرف آیه را برید: بودنم هیچی نمیشدن بچه هاشون! اونا فقط به فکر اینن که بچه هاشون رو زودی شوهر بدن و زن بدن!
صدای خنده بچه ها و آیه ای که با لبخند نگاهشان میکرد: شما خودتون سوال میپرسید و خودتون نمیذارید جوابتون رو بدم! داشتم میگفتم که اگه پدرهاشون بودند، شرایط رفاهی زندگی و آرامش بیشتری داشتند.
میدونید تمام این بچه ها حاضر هستند که تمام سهمیه هاشون رو بدن به شمایی که پدر دارید اما یک بار دیگه پدر داشته باشن؟یک بار به آغوش پدرشون برن؟ یک بار حتی یک روز دیگه پدر داشته باشن؟ شما نمیدونید شرایط خانواده یک شهید چطوریه!نمیدونید همسرانشون چه حالی میشن، خیلی از افراد در تصادفات جاده ای، بیماری و چیزای دیگه میمیرن، اما حال خانواده ای رو درک کنید که پدر،همسر،برادر یا هر چیزی، رفته و میدونه هر لحظه ممکنه خبر شهادتش بیاد.
تصور کنید مردی رو که جنازش هیچ وقت برنگشت، کسی که با سر رفت و بی سر برگشت. این فرد نه از روی بی احتیاطی خودش رو از بین برده نه از روی دل زدگی دنیا! این فرد، با علم به اینکه ممکنه دیگه برنگرده، دیگه عزیزاشو نبینه میره که عزیزانش، در آرامش و امنیت زندگی کنند. یادتون نره که در تمام دنیا کشته شده های جنگ از ارزش و اعتبار بلایی برخوردارند. یادتون باشه همه کشور ها به کسانی که پنج سال در ارتش خدمت میکنند، تسهیلات زیادی میدن و احترام زیادی براشون قایل
میشن. اینها افرادی هستند که برای شما فداکاری میکنند.
حالا اگه بهتون بگن در آمریکا، به کسانی که در جنگ شرکت کردند، آموزش آکادمیک رایگان و خونه و ماشین و بیمه کامل پزشکی میدن، نظرتون چیه؟ اون
کشور میشه پیشرفته؟اونا میشن عقل کل؟ بیاید به کسانی که برای ما فداکاری کردن، احترام بذاریم.
شما خانوم، گفتید که اگه پدرهاشون بودند شوهرشون میداند؟زنشون میداند؟ حجاب و نماز و روزه، ریش گذاشتن و لباسهای مرتب پوشیدن، دلیل بر عقب افتادگی نیست. این یعنی اعتقادات ما جلوی پیشرفت مارو نمیگیره
این یعنی قرار نیست غرب زدگی بشه دلیل پیشرفت.
من، همسر شهید سید مهدی علوی و مادر زینب سادات علوی، دارم بهتون میگم که همسرم، پدردخترم، یک مرد با ایمان و وطن دوستی بود.
اگه اون و امثال اون نبودند، شما الان پشت این میز و نیمکت ها نبودید.
برید از پدر مادراتو درباره حمله به مجلس بپرسید، برید بگید واقعه اهواز
چی بود. برید تو اینترنت ببینید چقدر دنیا دست به دست هم دادن برای گرفتن استقلال ما
حرم
"رمان #پرواز_شاپرکها #قسمت_سی_و_هفت آیه با لبخند گفت: اگه خوب گوش میدادید میدید که گفتم احتمال کمت
"رمان #پرواز_شاپرکها
#قسمت_سی_و_هشت
در کلاس همهمه ای برپا شد.
زینب صورتش خیس از اشک بود. آیه
دستش را گرفت و به دنبال خود برد. دانشجوها به دنبالش آمدند. بعضی از ترس اینکه برای تحصیلشان مشکلی پیش نیاید، بعضی محض کنجکاوی و برخی با کینه و لجاجت دشمنی کردن را در خود مشق میکردند...در میانه راه بازگشت به خانه بودند که زینب سادات طلبکارانه
گفت: تو دانشکده ی ما چکار میکردی؟چرا دخالت کردی؟مگه نگفتم دوست ندارم کسی بدونه مادرم استاده دانشگاهه؟الان همه میگن، مادرش براش نمره میگیره از استادا، همه ی استادا توقع دارن بهترین نمره ها رو بیارم!
آیه خونسردانه گفت: بهت گفتم بزن سهمیه شاهد رو، گفتی نمیخوام کسی بفهمه بابا ندارم، بجای اینکه الان پزشکی بخونی، داری پرستاری میخونی! دوست نداری کسی بفهمه مادرت استاددانشگاهه، که کسی نگه نمره برات میگیرن! زینب، منظورت چیه؟از ما خجالت میکشی؟مگه دزد و قاتل و معتادیم؟چه کاری انجام دادیم که از ما خجالت میکشی؟
زینب سادات :بحث خجالت نیست، ببین چکار کردی!همه دانشگاه رو خبر کردی!آبرومو بردی.
آیه: همه ی دانشگاه اونجا جمع بودند، من فقط به رییس دانشگاه گفتم.
خودتم میدونی تجمع دانشجوها بدون اطلاع رییس دانشگاه و حراست جرم حساب میشه، غیر قانونیه!بعدشم من آبروتو بردم؟ اونا به تو و پدرت توهین کردن، و تو فقط سکوت کردی!
زینب سادات: اگه نیومده بودی، خودم از بابام دفاع میکردم. من دیگه بزرگ شدم، دست از این کارا بردار مامان!
به خانه که رسیدند، زینب سادات به اتاق خودش رفت. آیه کنار ارمیا نشست: بریم یکم قدم بزنیم؟
ارمیا لبخند همیشگی اش را به لب داشت: اگه شما توان هل دادن اون ویلچر رو داری بریم.
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
حرم
"رمان #پرواز_شاپرکها #قسمت_سی_و_هشت در کلاس همهمه ای برپا شد. زینب صورتش خیس از اشک بود. آیه دس
"رمان #پرواز_شاپرکها
#قسمت_سی_و_نه
آیه ویلچر را آورد. با کمک ایلیا، ارمیا را روی آن نشاندند. با آسانسور کنار پله ها به کوچه رسیدند. آیه همانطور پایین رفته و از سطح شیب دارکه ویلچر را هل میداد شروع به تعریف اتفاقات کرد و در نهایت گفت:
این مسئله مال امروز و دیروز نیست، زینب خیلی وقته گرفته و ناراحته!
ارمیا گفت: نمیدونم چرا تا اسم شهید و جانباز میاد عادت کردیم جبهه بگیریم. اگه بگن فرزند یک کارمند میتونه جای باباش بره سرکار تایید و تشویق میکنن، اما اگه بگن فرزند شهید جای باباش بره سرکار میشه رانت و سوءاستفاده و هزارتا چیز دیگه. اگه بگن به خانواده ی پزشکایا مهندسا یا وکلا و هر رشته ای، سهمیه دادن تو ورود به دانشگاه، همه
براشون کف میزنن و میگن عجب تدبیری، عجب استدلالی، عجب تصمیِم
بجایی!
اما اگه شاهد باشی، جانباز باشی، میشی سوءاستفاده گر!چرا مردم فکر میکنن ما دشمنشونیم؟ چرا نمیبینن 95 درصد دانشگاه مال اوناست؟این پنج درصد شده خار چشمشون؟بحث امروز و دیروز و فردا هم نیست!از روز اول تا الان همینه.گاهی میگم خدا!چرا اون روز، اون ترور ناموفق بود؟چرا فقط زمینگیرم کردی؟دیدن این چیزا سخته! چطور تحملمیکنی جانان؟
آیه همانطور که ویلچر را هل میداد،بغض صدایش را پس زد: خوشحالم
که ترور ناموفق بود. خوشحالم که هستی. تو که باشی میشه تحمل کرد،
تو که باشی میشه نفس کشید. ارمیا!خوبه که هستی، سنگ صبوری!
وقتی هستی همه چیز خوبه. ما آدما عادت داریم دنبال بهونه باشیم
عادت داریم ناکامی ها و شکست هامون رو تقصیر اینو اون بزاریم
عادا داریم همه چیز رو برای خودمون بخوایم. اگه نداشتیم، دیگران هم نداشته باشن. اگه داریم، کس دیگه ای نداشته باشه! ما یادمون میره باید از خدا تشکر کنیم، چه برسه تشکر از بنده های خو ِب خدا! انگار هر چی رنگ وبوی خدایی بگیری، کمتر دیده میشی.حتی دیگه داره اسم شهدا از خیابون ها و کوچه ها برداشته میشه، داره یادمون میره برای حفظ این کوچه ها و خیابونا، این خونه ها و پارک ها، چقدر خون ریخته شد، چقدر پدر رفت، چقدر پسر رفت...
ارمیا: خوش بحال سید مهدی که رفت. شرمندتم آیه...
آیه به روی خود نیاورد و حرف را عوض کرد: بریم حرم؟دیگه راهی نمونده.
ارمیا هم تن به خواسته آیه داد و بحث را ادامه داد:خیلی دلم هوس زیارت داشت.
ادامه دارد...
نویسنده: #سنیه_منصوری
18.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حکایت پیرمردی که در زمان حضرت صادق علیه السلام منتظر امام زمان علیه السلام بود
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»