💜📎💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜
📎💜
💜
#پارت_43
#ماهورآ
سر سفره که نشستم مازیار دوتا قاشق نخورده بلند شد نگاهی انداختم سمت مارال با چشم و ابرو پرسیدم چیشده شونه ای بالا انداخت و دوباره مشغول شد
_ماهورا
طرز صدا زدن بابا جوری بود که تا ته ماجرا رو بخونم این ماهورا یعنی خوب گوشاتو واکن ببین چی میگم
_نمیخوام نصیحت کنم دخترمی تاج سرمی مایه ی افتخارمم بودی تا اخر عمر هم بمونی اینجا نوکرتم
مامان لا اله الا اللهی گفت بابا ادامه داد
_ولی میخوام دلیل جواب منفی رو بدونم بابا، امیرحیدر و خانواده اش به دل ما نشستن سخته جواب تلفنهاشونو ندیم
بغضم گرفت از حرفایی که میدونستم تک تکشون حقیقته محضه؛ چه کرده بودی با دل ما که اینچنین خواهانت بودن
_بابا
_جانم
_فکر میکنم امادگی ازدواج ندارم من
مامان مثل همیشه کم طاقت بود
_میگیم صبر کنن مادر ها؟
لبخند تلخی زدم
_نه مامان بهشون جواب دیگه ای ندید پیگیر نمیشن
حرفم تموم نشده بود که تلفن خونه زنگ خورد نبض دلم خبر داد که از طرف امیرحیدره این زنگخوردن تلفن
مامان با صدای مرتعشی جواب داد
_بفرمایید
چشماشو بست آه کشید
_درخدمتیم خانم ایزدی قدمتون به چشم هرچند تفاوتی در جواب ماهورا نداره
_منتظریم خدانگهدار
مامان گوشی تلفنو گذاشت و برگشت سمت ما با گوشه روسریش بازی کرد و گفت
_دلم نیومد بگم نیان
_مامااان
_ببخشید
قاشق رو گذاشتم و از پای سفره بلند شدم
_ماهورا
پدر بود نمیتونستم به حرفش گوش ندم
_مهمون حبیب خداست
چشمامو روی هم فشردم و رفتم تو اتاق خودمو پرت کردم روی تخت چشمامو بستم فکر کردم
خدایا خودت راهی پیش روم بذار بدونم چیکار کنم تا ساعت پنج پهلو به پهلو شدم تا وقتی اومدن پهلو به پهلو شدم نفهمیدم چیکار کنم
تا وقتی مامان اومد گفت
_توروخدا بلند شو نذار از انتخابشون پشیمون بشن پاشو ماهورا نذار بی اعتبار بشن
بازهم پهلو به پهلو شد مارال التماس کرد
_اجی بلند شو دلم برای امیرحیدر میسوزه
دلم لبریز از حس بیچارگی شد و اشکم ریخت سرمو از بالشت برداشتم و بیحوصله اماده شدم
تیره ترین لباسامو پوشیدم رفتم بیرون بازهم اقای ایزدی و خانم ایزدی و بازهم امیرحیدر با همون ابهت همیشگی اینبار بدون کت شلوار
پیراهن سفید یقه گرد و شلوار مشکی مردونه موهایی که مرتب نشده بود ریشی که بلند تر بنظر میرسید
_سلام
بجز اقای ایزدی که سعی میکرد جوری نشون بده که انگار اتفاقی نیوفتاده؛ بقیه ناراحت بودن
رفتم کنار مامان نشستم خانم ایزدی خواست حرفی بزنه که امیرحیدر مانع شد
_اقای سعادت؛ پدرجان اگه اجازه بدین من صحبت کوتاهی با ماهورا خانم داشته باشم؟
بابا ممتنع سرشو تکون داد و قلب تو سینه ام جایی برای تپیدن نداشت
_فقط قبلش محرم باشیم
محرم باشیم!! چرا نمیتونستم حرفشو معنا کنم
💜
📎💜
💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜
📎💜
💜
#پارت_44
#ماهورآ
اقای ایزدی از بابا اجازه گرفت بابا سرشو تکون داد برگشت نگاهم کرد
_یه ساعته است بابا برای اینکه اقا امیرحیدر بتونن راحتتر حرفاشونو بزنن
جوابی ندادم با راهنمایی مامان روی زمین با فاصله از امیرحیدر نشستم اقای ایزدی شروع کرد به بیان کلمات عربی که متن صیغه ی محرمیت بود تموم شد ازم اجازه خواست سرمو تکون دادم و آروم جوری که فقط من بشنوم و امیرحیدر قبلت رو گفتم
بر عکس من امیرحیدر با صدای محکم ولی نامیزون جواب داد و اقای ایزدی قرآن رو بوسید و مامان و خانم ایزدی صلوات فرستادن
_اقای ایزدی اگه اجازه بدین ما تنهایی حرفامونو بزنیم
_راحت باشید ماهورا بابا راهنماییشون کن اتاق مازیار
گفت اتاق مازیار چون میدونست تو اتاق مارال چه اشفته بازاریه و وسط اون هرت و مرتا هم مارال خوابه
نیمچه لبخندی زدم و با دست اشاره کردم سمت اتاق مازیار خودم زودتر وارد شدم تا اگه چیزی افتاده جمع کنم که خداروشکر خبری نبود و همه چیز خیلی مرتب سرجای خودش بود
_بفرمایید لطفا
اشاره کردم به تخت مازیار خیلی زود پذیرفت و نشست خودمم روی زمین دو زانو نشستم وقتی دید نشستم روی زمین ببخشیدی و گفت و مقابلم نشست
_میخوام جواب منفی رو از خودتون بشنوم که از ظهر التماس کردم به مادرم که مجدد قرار بذاره با شما، میخوام جواب رو از خودتون بشنوم که با هزار تا کلنجار رفتن با خودم، از پدرتون در خواست کردم اجازه محرمیت یک ساعته بده
نگاهم پایین بود جایی نزدیک به زانوهای بهم چسبیده اش
_نگاهتونو ندزدین جواب دادن به من باور کنید واجبتر از شرم و خجالته
نگاهمو کشیدم بالا دوست داشتم الان که گناه نبود و ثواب هم بود نگاه کنم به چشمای مشکی رنگش
_من نمیتونم ازدواج کنم؟
رنگ باخت
_چرا؟؟
_من اونی نیستم که شما بخواین به عنوان همسرتون بپذیرید من نمیتونم برای شما شخص مد نظرتون باشم چون شما از گذشته من خبر ندارید
کلافه پرسید
_گذشته ی شما مربوط به خود شماست ماهورا خانم من میخوام با شما اینده بسازم
دل زدم به دریا و تیر خلاص زدم به دل مردی که داشت خودشو میکوبید به در و دیوار تا جواب مثبت بگیره از من
_من دختر نیستم
صدای شکسته شدن و رگ به رگ شدن رگهای گردنش تمام قلبمو آتیش زد وقتی ناباور نگاهم کرد، زیر سنگینی نگاهش تمام وجودم خجالت شد
چند بار تلاش کرد تا حرف بزنه نتونست اخر هم بلند شد خمیده تر از اول پشت کرد بهم رفت بیرون بدون اینکه حتی کلامی حرف بزنه و چند دقیقه بعد صدای در خونه میگفت که امیر حیدر برای همیشه رفت
💜
📎💜
💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
هدایت شده از شهر نوره | نوره درمانی
4_5845875193402101006.mp3
6.09M
🔅 #زونا
🌀علت بیماری زونا چیست❓
👌زونا آبله مرغان بزرگسالان است...
🤔چرا باید یبوست در بیماریهای پوستی درمان شود...
♦️مشخصات معده سالم چیست❓
⚡️آب خوردن بعد از غذاهای خشک موردی ندارد...
⚜چگونه معده سالمی داشته باشیم❓
🔆روزی دو الی سه بار باید اجابت مزاج انجام شود...
🔹راه درمان چیست❓
🎤 #استاد_سید_حسین_افشار_نجفۍ
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفـرج_الساعه🍃🌺
کانال شهر نوره
( تولید و پخش و مشاوره نوره )
@shahrenore
https://eitaa.com/joinchat/1605894251C50975e86a3
ارتباط با ادمین و سفارشات
@meshkat120
تلفن ۰۹۱۰۰۱۰۰۹۰۸
✴️ پنجشنبه 👈 23 تیر/ سرطان 1401
👈14 ذی الحجه 1443 👈14 ژوئیه 2021
🕋 مناسبت های دینی و اسلامی .
🐪 امام حسین علیه السلام در مسیر کربلا منزل 6 " ذات عراق " .
🔘 بخشیدن فدک به فاطمه زهرا سلام الله علیها توسط رسول خدا صلی الله علیه واله " 7 هجری "
🎇 امور دینی و اسلامی .
❇️امروز برای امور زیر مناسب است:
✅شراکت و امور مشارکتی.
✅تجارت و داد و ستد.
✅و خرید زمین خوب است.
🤒 مریض امروز زود خوب می شود .
👶 زایمان خوب و نوزادش خوشبخت خواهد شد.ان شاءالله.
🚘 مسافرت :مسافرت خوب است.
👩❤️👩 مباشرت و مجامعت :
👩❤️👩 امروز : مباشرت امروز هنگام زوال ظهر مستحب و فرزند حاصل از آن هیچ گونه انحراف و نادرستی نخواهد داشت.ان شاءالله
🔭احکام نجوم .
🌗 امروز تا ظهر قمر در برج جدی و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است :
✳️از شیر گرفتن کودک
✳️وام و قرض دادن و گرفتن.
✳️شکار و دام و صید گذاری
✳️کندن چاه و کانال
✳️نو بریدن و نو پوشیدن.
✳️جراحی چشم.
✳️شروع به درمان و معالجه.
✳️درو غلات و محصولات کشاورزی
✳️و امور زراعی و کشاورزی نیک است.
✳️ برای دریافت تقویم نجومی هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو و به ما بپیوندید.
❇️و بعد از ظهر:
✳️اسباب کشی.
✳️رفتن به خانه نو.
✳️ختنه نوزاد.
✳️و خرید خانه و اپارتمان نیک است.
💑 امشب و فردا :(شب جمعه) امشب و فردا ،فرزند همیشه حقیر و خوار دیگران است
💇♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)
در این روز ماه قمری ، باعث شادی میشود.
💉💉حجامت فصد خون دادن .
#خون_دادن یا #حجامت و فصد سلامتی در پی دارد
🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب جمعه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 15 سوره مبارکه "حجر" است.
لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم ...
و مفهوم آن این است که شخصی بی حد و حساب با خواب بیننده گفتگوی باطل کند ولی بجای نرسد و کار خواب بیننده روبراه شود.ان شاءالله و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید .
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد .
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
هدایت شده از حرم
حرم:
👌دوستان و سروران گرامی!
شب جمعه است. با ثبت نام در دو آدرس زیر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام را در این شب جمعه به نیابت از مولایمان حضرت ولی عصر علیه السلام زیارت کنیم.
زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام:
http://www.imamhussain.org/arabic/enaba/
زیارت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام:
http://alkafeel.net/zyara/
توجه: از طرف سایت، یک نفر زیارت می کند و نماز می خواند و سپس برای کسانی که ثبت نام کرده اند، اتمام زیارت اعلام می شود.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
🕯پنجشنبه است و دلم برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است...
🕯پنجشنبه است و جای خالی عزیزان را دوباره احساس میکنیم ...
🕯پنجشنبه است و بوی حلوایی خیرات یاد آدم های رفته ...
🕯پنجشنبه است و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میدهد ...
🕯چه مهمانان بی دردسری هستند رفتگان نه به دستی ظرفی را آلوده میکنند و نه به حرفی دلی را, تنها به فاتحه ای قانعند
🌸روزپنجشنبه اموات چشم به راهند🌸
🍁🚩زیارت اهل قبور🚩🍁
✨بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ✨
السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا
اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ
قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله
بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ
وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا
رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ الله.🌟
🕊نثار اروح مطهراهل البیت(علیهم السلام)
اولیاءالله،رجال الغیب،مراجع تقلید
بخوانیم الفاتحه مع الاخلاص والصلوات🕯🌹
14 ذی الحجّه
1 ـ بخشیدن فدک به حضرت زهرا علیها السلام (1)
در این روز یا شب آن در سال هفتم هجرت، به امر خداوند، فدک به حضرت زهرا علیها السلام بخشیده شد، و حضرت رسول صلّی الله علیه و آله بر این بخشش شاهد گرفتند. (2) قول دیگر در این باره 15 رجب است. (3)
← فتح فدک
پس از فتح خیبر در سال هفتم، حدود چهار سال قبل از شهادت پیامبر صلّی الله علیه و آله جبرئیل نازل شد، و دستور فتح فدک توسّط پیامبر و أمیر المؤمنین علیهما السّلام را آورد.
آن دو بزرگوار در تاریکی شب با اسلحه ی لازم به سرزمین فدک آمدند، و حسب دستور پیامبر صلّی الله علیه و آله، أمیر المؤمنین علیه السّلام بر کتف پیامبر صلّی الله علیه و آله قرار گرفت و آن حضرت بر خاست و أمیر المؤمنین علیه السّلام را با خود بلند کرد.
به معجزه الهی مولی الموحّدین علیه السّلام در حالی که شمشیر رسول الله صلّی الله علیه و آله همراهش بود، از دیوار قلعه ی فدک بالا رفت و بالای دیوار صدای مبارکش را به اذان بلند کرد.
یهودیان قلعه فدک گمان کردند که مسلمین حمله کرده اند و روی دیوارها هستند. خواستند از در قلعه فرار کنند، ولی بیرون قلعه مقابل در آن پیامبر صلّی الله علیه و آله را در برابر خود دیدند و از طرفی أمیر المؤمنین علیه السّلام پائین آمد و با آنان در گیر شد و 18 نفر از بزرگان آنان را کشتند، و بقیّه تسلیم شدند.
زنان و فرزندان آنان را اسیر کردند و غنائم را همراه خود آوردند. امر بر این قرار گرفت که هر کس از اهل فدک مسلمان شود، خمس اموال او را بگیرند و هر کس بر دین خود باقی ماند همه ی اموالش را بگیرند.
این گونه بود که بدون لشکر کشی و کوچکترین دخالت مسلمین قلعه ی فدک فتح شد. و طبق آیه مبارکه سوره حشر (4) سرزمین هائی که بدون لشکر کشی مسلمین فتح شود، حتّی اگر اهل آن جا خودشان به عنوان تسلیم نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله بیایند، این مناطق و غنائم و اُسَرای آن مِلک خاصّ حضرت است و مانند اموال شخصی خود می تواند هر تصمیمی در باره ی آن ها بخواهد بگیرد، و مسلمین هیچ حقّی در آن ها ندارند.
← اعطای فدک به فاطمه علیها السلام
بعد از این ماجرا جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد :
«وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» : «حقّ خویشان را به آنان بده» (5)
پیامبر صلّی الله علیه و آله پرسید :
منظور چه کسانی هستند، و این حقّ کدام است ؟
جبرئیل از طرف خداوند عرضه داشت :
فدک را به فاطمه علیه السّلام عطا کن.
پیامبر صلّی الله علیه و آله به حضرت زهرا علیها السلام فرمود :
«خداوند فدک را برای پدرت فتح کرد، و چون لشکر اسلام آن را فتح نکرده مخصوص من است. خداوند دستور داده آن را به تو بدهم. از سوی دیگر مهریّه ی مادرت حضرت خدیجه علیها السلام بر عهده ی پدرت مانده و پدرت در قبال مهریّه ی مادرت و به دستور خداوند فدک را به تو عطا می کند. آن را برای خود و فرزندانت بردار و مالک آن باش».
حضرت زهرا علیها السلام عرض کرد :
«تا شما زنده اید بر من و مال من صاحب اختیار هستید».
پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود :
ترس آن را دارم که نا اهلان تصرّف نکردن تو را در زمان حیاتم، بهانه ای قرار دهند و بعد از من آن را از تو منع کنند.
حضرت صدیقه علیها السلام عرض کرد :
آن گونه که صلاح می دانید عمل کنید.
پیامبر صلّی الله علیه و آله أمیر المؤمنین علیه السّلام را فرا خواند و فرمود :
«سند فدک را به عنوان بخشوده و اعطائی پیامبر بنویس و ثبت کن».
علی علیه السّلام آن را نوشت و پیامبر صلّی الله علیه و آله و یکی از غلامان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و امّ ایمن شهادت دادند و پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود :
امّ ایمن زنی از اهل بهشت است، و تا زمان حیات رسول خدا صلّی الله علیه و آله وکلای حضرت زهرا علیها السلام در آن سرزمین بودند. (6)
← در آمد فدک
رسول خدا صلّی الله علیه و آله مردم را در منزل حضرت زهرا علیها السلام جمع نمود و به آنان خبر داد که فدک از آن فاطمه علیها السلام است و از در آمد فدک به عنوان اعطائی فاطمه علیها السلام بین مردم تقسیم کرد.
#ادامه_دارد ...
📚 منابع :
1. کافی : ج 1، ص 543. و ... .
2. بحار الأنوار : ج 95، ص 188. و ... .
3. مسار الشیعة : ص 35. و ... .
4. سوره حشر : آیه ی 6 ـ 7.
5. سوره اسراء : آیه 26.
6. کافی : ج 1، ص 543. و
در آمد فدک را سالیانه از هفتاد هزار سکّه ی طلا تا صد و بیست هزار سکّه نوشته اند. هر سال چشمان بسیاری از نیازمندان منتظر سر رسیدن در آمد فدک بود.
← غصب فدک
بعد از رحلت پیامبر صلّی الله علیه و آله مأموران ابوبکر به دستور او نماینده ی حضرت صدیقه علیها السلام را از فدک اخراج کردند و مِلک آن را غصب نمودند و در آمد آن را به طور کامل برای مخارج حکومت غاصبانه ی خود صرف کردند.
حضرت صدّیقه علیها السلام همان نوشته و سند فدک را که پیامبر صلّی الله علیه و آله به أمیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند و آن حضرت ثبت کرد، عیناً نزد ابوبکر آورد، ولی ابوبکر نه سند را قبول کرد و نه شاهدان را. (7)
بعد از 15 روز که از شهادت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گذشته بود، حضرت صدیقه شهیده علیها السلام همراه با جمعی از زنان بنی هاشم به مسجد تشریف بُردند و خطبه ای ایراد فرمودند که دریایی از معارف، حقایق بلاغت و فصاحت و شرایع اسلامی در آن است.
ابوبکر نامه ای دالّ بر باز گرداندن آن به حضرت نوشت، ولی هنگامی که فاطمه زهرا علیها السلام آن سند را در دست داشت و به منزل باز می گشت با عُمَر روبرو شد و او نوشته ی ابوبکر را با جسارت به ساحت ملکوتی حضرت از او گرفت.
📚 منبع :
7. بحار الأنوار : ج 29، ص 105.
14 ذی الحجّه
2 ـ افشاء سرّ ولایت توسّط عایشه و حفصه (8)
در این روز در سال دهم هجرت در حجّه الوداع پیامبر صلّی الله علیه و آله به عایشه سرّی را بیان فرمود و به او تذکّر داد که اگر این سرّ را با کسی بازگو کنی، لعنت خدا و ملائکه و تمامی مردم بر تو باد.
عایشه بلافاصله آن سِرّ را به حفصه گفت. و هر کدام آن سرّ را به پدران شان بازگو کردند، و ابوبکر هم عُمَر را در جریان قرار داد. کار به جایی رسید که آن چهار زن و مرد تصمیم گرفتند پیامبر صلّی الله علیه و آله را مسموم کنند. (9)
جبرئیل پیامبر صلّی الله علیه و آله را با خبر کرد و آن حضرت آن ها را از توطئه و افشاء سرّ خبر داد. سپس حفصه را طلاق دادند، ولی بعداً به اصرار بعضی رجوع فرمودند و آیات سوره ی تحریم نازل شد. (10)
به قولی افشاء سرّ در دوازدهم این ماه واقع شده است. (11)
این دو زن چه کرده بودند که خداوند در سوره ی تحریم آن ها را به زن نوح و لوط علیهماالسلام تشبیه نموده است ؟! (12)
در آخر آیه ی 4 این سوره آمده است :
اگر شما دو زن یاور هم شوید برای قتل آن حضرت، خداوند و جبرئیل و صالح المؤمنین ـ یعنی أمیر المؤمنین علیه السلام ـ و ملائکه یاور پیامبر صلّی الله علیه و آله هستند. (13)
«تظاهروا» در آیه ی شریفه خطاب به عایشه و حفصه است، و معنایش این است که آنان تعاون بر اذیّت پیامبر صلّی الله علیه و آله نموده سرّ آن حضرت را فاش کردند و زنان آن حضرت را اذیّت نمودند.
عُمَر می گوید :
مراد از این دو زن که در اذیّت پیامبر صلّی الله علیه و آله هم پیمان بودند عایشه و حفصه است. (14)
📚 منابع :
8. الغدیر : ج 5، ص 342. و ... .
9. ارشاد القلوب : ج 2، ص 330. و ... .
10. سوره تحریم آیات 3 و 4.
11. وقایع الشهور : ص 229.
12. تحریم آیه 10. ریاحین الشریعه : ج 2، ص 382. به نقل از تفسیر خازن بغدادی، فخر رازی، زمخشری. بحار الأنوار : ج 22، ص 232 ـ 228. ج 28، ص 97.
13. تفسیر برهان : ج 4، ص 352 ـ 353. و ... .
14. بحار الأنوار : ج 22، ص 232، 241. و ...
#روزشمار_غدیر
4️⃣ چهار روز تا عیدالله الاکبر، عید ولایتعهدی مولایمان، عید غدیر خم باقی مانده است...
🎁مهمان سفره ی پر نعمت کلام نورانی وصی به حق پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام خواهیم بود...
✳️کلام چهل و ششم:
امیرالمؤمنین عليه السلام:
ایّاک و العجلة بالأمور قبل اوانها و التّساقط فیها عند زمانها
از شتاب کردن در کارها پیش از فرارسیدن زمان آنها، و کوتاهی کردن در آنها وقتی زمانشان فرا رسید دوری کن
📚تحف العقول، ص147
💠تمام اهـل قیـامت نـدا دهنـد علی
خوشا کسی که تو امروز محشرش باشی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام همراهان عزیز
بزرگترین عید شیعیان بر شما مبارک .
با هر توان مالی به عشق مولا مشارکت کنید .
و این کلیپ را استوری کنید و توی گروهها پخش کنید .
کانال حرم
@haram110
https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018
ارتباط با ادمین
@haram1
☀️ 4 🔖 روز مانده تا عید سعید غدیر خم🍂
🔰رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: خداوند عزو جل روحها را دو هزار سال قبل از جسمها آفریده است؛ سپس آنها را در عرش معلق کرده و به سلام کردن به من و اطاعت از من فرمان داد. نخستن روحی که از مردان به من سلام کرد و مرا اطاعت کرد روح علی بن ابی طالب بود
📚 امالی المفید: ۶۶
بحارالانوار ج 40 ص 42 ح 77
• 🔝لطفا در نشر آن کوشا باشیم ✔️
▪️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج▪️
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜
📎💜
💜
#پارت_45
#ماهورآ
مامان سراسیمه اومد تو اتاق چادرشو از دور کمرش باز کرد
_چی گفتی به اون پسر که با شونه های افتاده رفت چی گفتی که اینجوری پشیمونش کردی ماهورا بخدا شیرمو حلالت نمیکنم اگه دروغ گفته باشی ردش کرده باشی پسر بیچاره چه امیدی بسته بود
نگو مامان نگو خودم دلم خونه امیرحیدر بزرگترین شانس زندگی من بود؛ ترسیدم ردش کردم ترسیدم گفتم بره مامان، آخ من مستحق عشق پاک امیرحیدر نبودم
مامان وقتی دید جوابی نمیگیره از من عقب گرد کرد و رفت بیرون انقدر نشستم اونجا فکر کردم که صدای اذان مغرب بلند شد عین ادمایی که عزیزی از دست داده باشن، با قدی خمیده بلند شدم رفتم بیرون هیچ کس نگاهم نمیکرد حتی نمیپرسیدن چرا، ولی ناراحتیو از چهره ی همه شون میشد خوند
آهی از دلم بلند شد در سکوت رفتم رفتم وضو گرفتم و پناه بردم به مامن همیشگیم پشت پرده کناررچرخ خیاطیم نماز خوندم و ساعتها روی جانمازم نشستم و دعا کردم برای قلبم که از این به بعد ارامش بگیره
_ماهورا؟
مازیار هم ناراحت بود
_چرا نمیری خیاط خونه؟
انگشتامو تو هم پیچوندم
_اونجا جای خوبی نبود
اخم کرد
_چجوری بود یعنی؟
_اقا منوچهر ادم سالمی نیست
پرده رو تو مشتش فشرد
_اذیتت کرده؟
دستپاچه شدم
_نه داداش خوشم نمیومد ازشون دیگه نرفتم
_خوب کردی فقط ...
پوفی کرد و گفت
_مریم میره؟
لبخند زدم
_نخند جدی بودم
_متاسفانه مجبوره
_بهش گفتی حرفمو؟
_گفتم
_چی گفت؟
_باید فکر کنه
_فردا میری سراغش؟
چشمامو روی هم فشردم
_چشم
عاشق بود و دلش نمیخواست دختر معصومی که دل داده به دلش تو اون فضای مسموم کار کنه فردا حتما میرفتم دیدن مریم و ازش میخواستم جواب قطعی رو بده اگر این شب سیاه صبح میشد و غمی که عین بختک افتاده روی دلمون، بلند میشد و از این به بعد میتونستم کمر راست کنم
💜
📎💜
💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜
📎💜
💜
#پارت_46
#ماهورآ
صبح بعد از رفتن مازیار یا علی گفتم و بلند شدم اماده شدم رفتم تو هال مامان کمتر محلم میداد ناراحت بود و حق داشت امیرحیدر لعبتی بود که من قدرشو ندونستم
چادرمو پهن کردم که گرد و خاکشو بگیرم مامان با صدایی گرفته پرسید
_کجا میری مگه نگفتی دیگه نمیری خیاط خونه؟
بابا صدای تلویزیون رو زیاد کرد و گفت
_خانم چایی یادت نره
مامان چشمی گفت و رفت سمت آشپزخونه
_میرم چنتا تیکه وسایلم مونده بیارم از اون کثافط خونه برمیگردم
_مواظب خودت باش زود بیا مازیار قاطی نکنه
_چشم خدانگهدار
چادرمو پوشیدم و رفتم بیرون عفت خانم رو به روی خونشون ایستاده بود با دیدنم پا تند کرد سمتم
_ماهور ماهور بیا کارت دارم
تعجب کردم این تا دیروز محل من نمیداد الان با این هیجان اومده سمتم چیو بپرسه
_بفرما عفت خانم
دستمو گرفت سرشو به گوشم نزدیک کرد
_میگما خبریه؟
دورتر شدم
_چخبری؟
_امروز دوتا خانم سانتال مانتال اومده بودن درباره ات تحقیق میکردن؟
_وااا سانتال مانتال چیه عفت خانم یعنی چی تحقیق میکردن؟
دستشو زد پشت دستم و گفت
_هیچی بابا فقط اسم یکیشونو فهمیدم بهش میگفتن شبنم اونیکی نمیدونم حالا ببین من کلی تعریفتو دادم تازه گفتم که چند وقته خواستگار داری
فشارم کم کم داشت کم میشد و چشمام سیاهی میرفت خدایا چیکار کرده بود فقط در دل دعا میکردم ادرسی از امیرحیدر نداده باشه
_عفت خانم من خواستگارم کجا بوده اخه
_وااا دختر خودم دیدم همون پسر بسیجیه
دست به پیشونیم گرفتم و بدون اینکه به حرفاش جوابی بدم ازش دور شدم خدایا خودت کمک کن مشکلی برای امیرحیدر پیش نیارن
گوشیمو در آووردم تند تند شماره غیاث رو گرفتم خبری نشد دوباره گرفتم این بار صدای زنی که میگفت مشترک مورد نظر خاموش میباشد پتک شد روی سرم
باید خبری از امیرحیدر میگرفتم یه جوری از احوالاتش با خبر میشدم برگشتم پشت سرمو نگاه کردم عفت خانم هنوز اونجا بود برگشتم سمتش
_چیشد ماهورا کار بدی کردم؟
_عفت خانم شما به اون دوتا زن ادرسی از اون پسر بسیجیه دادین؟
یکمی فکر کرد و گفت
_اره اره یکیشون پرسید گفتم سر محل شاهچراغ پایگاه داره
پس محل کارش حوزه شاهچراغ بود آخ یادم رفته بود امیرحیدر خودش گفته بود اونجا کار میکنه
خداحافظی کردم و رفتم سمت حوزه ی شاهچراغ فقط ده دقیقه فاصله داشت از دور ماشینشو دیدم دویست و شش صندوق دار سفید رنگ که خاکی شده بود
رفتم سمت درب حوزه دوتا سربازی که نگهبانی میدادن با دیدنم گفتن
_با کی کار داری خواهر؟
_سلام اومدم ملاقات
سرباز خندید
_مگه بازداشتگاهه خواهر میگم با کی کار دارین
راست میگفت خب منم هول کرده بودم نمیدونستم چی میگم
_با اقای ... اقای ایزدی؟
رنگ از رخ سرباز پرید
_با اقا ایزدی چیکار داری خانم؟
_خصوصیه میشه ببینمشون؟
_صبر کنید بپرسم
بعد اونیکی سربازو فرستاد رفت داخل حوزه شروع کردم به قدم زدن خدایا چه سرنوشت شکمی بود که اینجوری گریبان گیر من شده بود خودم به درک اگه به گوش غیاث میرسید و مشکلی برای امیرحیدر پیش میاوورد هرگز خودمو نمیبخشیدم
_سلام اینجا چیکار میکنید؟
سرمو اووردم بالا رو به رو شدم با مرد بلند قدی که لباس و شلوار زیبای سپاهی پوشیده بود تمام قد سبز لجنی بود چقدر برازنده بود ته ریش مشکی و سری که از خجالت و مراعات نگاه به نامحرم پایین بود
💜
📎💜
💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜
📎💜
💜
#پارت_47
#ماهورآ
چادرمو زیر گلوم سفت تر گرفتم با صدایی که سعی میکردم نلرزه جواب دادم
_حرف خصوصی دارم باهاتون
_فکر میکنم کار ما تموم شد باهم
بی هوا یه چیزی ته دلم تکون خورد حرفی که زده بودم اونقدری بد و ناپسند بوده که امیرحیدر صبور رو از من دور کرده بود
_بَ .. بله درسته کار ما تَ .. موم شده ولی ..
ته دلم از حرفی که زده بود زیادی تلخ شده بود توان گفتن باقی ماجرا رو نداشتم اصلا امیرحیدری که با این صراحت میگفت کار ما تموم شده دیگه چه خطری از سمت غیاث میتونست تهدیدش کنه چه نیازی بود که من از وجود ناپاک اون پسر براش حرفی بزنم
پشیمون از رفتنم به اونجا با صدایی که میدونستم ضعف جسمانیم رو شدیدا به رخ میکشه گفتم
_هیچی اقای ایزدی عذرمیخوام مزاحم کارتون شدم خدانگهدار
شوکه و متعجب سرشو اوورد بالا تا حرفی بزنه اما سکوت رو ترجیح داد و نظاره گر قدم برداشتن من به سمت مخالف شد
دستام توان نگهداشتن چادرمو نداشت افتاد دو طرف بدنم و چادرم روی سرم زار میزد و آویزون بود دلم شکسته بود نه از امیرحیدر، اونکه بی گناه بود و تقصیری نداشت؛ دلم شکسته بود از بدیِ سرنوشت خودم که درگیر بودم با گذشته ای که ناآگاهانه دست و پام اسیر کرد
رفتم سمت شاهچراغ از ورودی اصلی و شلوغ وارد شدم پاهام یاری نمیکرد برم تا حوض وسط حیاط و آبی به صورتم بزنم بلکه یادم بره جمله آخر امیرحیدر رو که میگفت" کار ما باهمدیگه تموم شده"
زیر سایه ی یکی از حجره ها نشستم و با بندهای انگشتم ذکر صلوات رو مرور کردم تا آرامشی باشه بر التهاب دلم کم کم اشکم جاری شد و تصویر امیرحیدر با لباس زیبای سبز رنگ جلوی چشمم نقش بست و حس اون پنج دقیقه محرمیتی به که دلم نشسته بود رو مزه کردم
چادرمو دور خودم پیچیدم و چهره ام رو پوشوندم تا اگه اشنایی رد شد، حالت زارمو نبینه
_استخاره کردم و کمک خواستم از حضرت زهرا خوب اومده
قفسه ی سینه ام حجم کمی بود برای تپشهای قلبم که بی توجه به حضور مرد کناریم؛ گرومپ گرومپ صدا میداد و منو هر لحظه بیشتر از لحظه ی قبل رسوای این عشق و شیدایی میکرد
_حکمتشو نمیدونم ولی وقتی خوب اومده و میگه اینکارو تا ته ادامه بده یعنی باید تا ته ادامه بدم
ذره ای تکون نخوردم و حالا اشک چشمم هم یاریم نمیکرد و شوکه جای خودش ایستاده بود
_نمیخواین حرفی بزنین؟
نشستنش کنار پام رو احساس کردم؛ شرمنده تر از این بودم که بخوام چادر از چهره ام بکشم کنار و لب باز کنم
_منتظرم
میدونستم سرش بالا نیست تا بتونه نگاهم کنه آروم آروم چادرو کشیدم کنار و با چند بار باز و بسته کردن لبهام، جواب دادم
_چی بگم؟
_همون حرفی که بخاطرش اومدین جلوی پایگاه و نگفته گذاشتین رفتین
مکث کرد
_با نگفتن دل منو بیقرار کردین همونو بگین
_کار ما باهم تموم شده اقای ایزدی
سرشو آوورد بالا مستقیم نگاهم کرد کم آووردم زمین نگاهو کردم
_مگه همینو نمیخواستین؟
به ولای علی نمیخواستم ولی مجبور بودم
_با این مشکلتون هم کنار میام چون مدد خواستم از حضرت زهرا
روی پا ایستاد و اروم پشت لباسشو از گرد و خاک پاک کرد
_جایز نیست بیشتر از این موندنم اینجا، امشب برای بار اخر میام خونتون ماهورا خانم با دلیل و بیدلیل و به هردلیل، جواب مثبت میخوام ازتون با اجازه
چند قدم رفت و دوباره ایستاد
_نشینید اینجا تو حریم امن حرم، اتفاقی نمیوفته ولی احتیاط شرط عقله رو به روتون گروهی از پسرای کم سن و سال ایستادن
💜
📎💜
💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜
📎💜
💜
#پارت_48
#ماهورآ
بدون فکر از جا بلند شدم نگاهی به رو به روم کرد راست میگفت چنتا پسر کمی دور تر ایستاده بودن و بیهوده میخندیدن
_چشم
لبخندشو از پشت سر هم احساس میکردم دستشو تو هوا تکون داد و گفت
_صورتتونم پاک کنید
با تعلل دست گذاشتم روی صورتم و بعد تندتند چشمامو از اشک پاک کردم امیرحیدر با قدمهای آروم ازم دور شده بود فقط عطر خنک و بی نظیرش تو هوا پخش بود
آروم آروم قدم برداشتم رفتم داخل حرم کنار ضریح زانو زدم و نشستم روی سرامیک های خنک و سفید داخل حرم که حس خوبی رو به بدنم تزریق میکرد
_سلام آقا امروز برعکس همیشه نیومدم گله گذاری اومدم سییییر نگاهتون کنم و بپرسم دارید چیکار میکنید با من و دلم
آقا اون شبی که جلوی گنبد امیرحیدر خورد تو سینه ام نگفتی قرار بیاد خونه ی ما و به دل هممون بشینه و بیرون نره، نگفتی قرار با نفسهاش نفس بگیرم و با نبودنش نباشم، ممنونم که گذاشتید جلوی راهم خیلی نوکرم، یادت نره که بیمه ات میشم از امروز تا اخر عمر
ضریح رو بوسیدم بلند شدم رفتم میز خانمی که استخاره میگرفت
_سلام خانم
زن میانسال عینکی که مقنعه ی بلندی پوشیده بود کتاب دعای جلوی صورتشو کشید پایین تر و جواب داد
_سلام عزیزم دلت بی غم درخدمتم
_برای استخاره اومدم
صلواتی فرستاد و تسبیحشو برداشت چندبار بالا پایین کرد قران رو باز کرد چند خط خوند و عینکشو درآورد با لبخند گفت
_راهت سخته ولی خیره برو دنبالش و رهاش نکن
_یعنی سخ .. سخته؟
چشماشو روی هم فشار داد و گفت
_سخته دخترم ولی خدا هموار میکنه راهتو برو جلو عزیزم و نترس
خداحافظی کردم و رفتم بیرون از کفشداری کفشامو گرفتم نمیتونستم برم با مریم حرف بزنم باید برمیگشتم خونه حتما تاحالا خانم ایزدی به خونه زنگ زده بود و مامان در جریان بود
لحظه اخر برگشتم سمت گنبد و چشمکی زدم
_توکل میکنم امید دارم به اینکه واسطه بشی تا حضرت زهرا کمک کنه به زندگیم
خیلی زود رسیدم با خوشحالی رفتم تو هال مامان و بابا خوشحال بودن و از چهره شون میشد خوند که خانم ایزدی کار خودشو کرده مامان با دیدنم گل از گلش شکفت
_زود اومدی مادرجان خوب کردی اومدی پیش پات خانم ایزدی زنگ زد گفت امشب دوباره میخوان بیان خونه تا حرف خواستگاریو بزنن
_ماهورا امشب تا دلیل جواب منفیتو نشنوم اجازه نمیدم این پسر از خونه بره بیرون
لبخندی زدم و رفتم رو به روی بابا نشستم
_جوابم منفی نیست آقو رضا
با تعجب نگاهم کرد مامان اومد کنارمون نشست
_خواب نما شدی؟ تو تا دیروز میگفتی نه
_اگه ناراحتین بگم نه؟
مامان خندید و آروم شروع کرد به کل زدن بابا خوشحال شد و مارالو صدا زد تا بهش خبر خوبه رو بده
خداروشکر کردم از اتفاقی که افتاده بود سعی کردم تو خوشحالی خانواده ام شریک باشم و برای چند لحظه هم که شده به غیاث و اتفاقاتی که در گذشته افتاده فکر نکنم
💜
📎💜
💜📎💜
📎💜📎💜
💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜
📎💜📎💜📎💜📎💜
💜📎💜📎💜📎💜📎💜
هدایت شده از شهر نوره | نوره درمانی
4_5870647263390339024.mp3
3.73M
💠 #عرق_زیر_بغل
⚜تعریق زیر بغل به دلیل غلبه گرمی و یا به دلیل غلبه سردی است
👌🏻عرق زیر بغل باعث دفع فضولات قلب و ریه می شود ... ❗️
❌به هیچ عنوان از لیزر و مام استفاده نشود زیرا باعث حبس فضولات میشود...
😱اگر رشد مو و تعریق زیر بغل متوقف شود باعث بیماریهای قلب و ریه میشود...
🔆راه تشخیص و درمان چیست❓
🎤 #استاد_سید_حسین_افشار_نجفۍ
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفـرج_الساعه🍃🌺
کانال شهر نوره
( تولید و پخش و مشاوره نوره )
@shahrenore
https://eitaa.com/joinchat/1605894251C50975e86a3
ارتباط با ادمین و سفارشات
@meshkat120
تلفن ۰۹۱۰۰۱۰۰۹۰۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا 🙏
در این شب زیبای✨🌸
ولادت باسعادت امام هادی علیه السلام 💚
تقدیری سراسر خیر،برکت🌸
خرسندی،سلامتی,خوشبختی🌸
سعادت دنیا و آخرت🌸
توشه عزیزانم مقدر بفرما 🙏
آمین یا رَبَّ 🙏
🎊میلاد باسعادت دهمین اختر تابناک آسمان
امامت و ولایت 🎊
امام هادی نقی علیه السلام💚
بر همه شما عزیزان مبارک 🌸🎊🌸
عیدتون مبارک 🌸🎊🌸
شب خوش 🌸✨🌸
✴️ جمعه 👈 24 تیر / سرطان 1401
👈15 ذی الحجه 1443👈15 ژوئیه 2022
🏛مناسبت های دینی و اسلامی.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
ولادت با سعادت حضرت علی بن محمد النقی الهادی علیه السلام " 212 یا 214 هجری قمری ".
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🐪 امام حسین علیه السلام در منزل هفتم در راه کربلا " منزلگاه حاجر ".
🎇 امور دینی و اسلامی.
❇️امروز: روز خوبی برای امور زیر است:
✅خواستگاری و عقد و ازدواج.
✅دیدار با هر که بخواهی.
✅داد و ستد وتجارت.
✅انجام معاملات و داد و ستد.
✅و اقدامات قضایی خوب است.
👶 زایمان مناسب نیست
🚘مسافرت بعد از ظهر انجام شود خوب است.
👩❤️💋👨مباشرت و انعقاد نطفه.
امشب (شب شنبه)، مباشرت برای سلامتی مفید است.
🔭 احکام و اختیارات نجومی:
🌗 امروز قمر در برج دلو است و برای امور زیر نیک است:
✳️اسباب کشی و جابجایی.
✳️به خانه نو نقل مکان کردن.
✳️ختنه نوزاد.
✳️امور شراکتی و مشارکت.
✳️معامله خانه و اپارتمان.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️و کندن چاه و کانال نیک است..
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،#اصلاح_مو(سر و صورت) ،باعث سرور و شادی است.
💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن....
#خون_دادن یا #حجامت ، زالو انداختن سلامت آفرین است. (حجامت هنگام ظهر جمعه مکروه است).
✂️ ناخن گرفتن
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود..
✴️️ وقت استخاره
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که شب " شنبه " دیده شود طبق ایه ی 16 سوره مبارکه "نحل" است.
و علامات و بالنجم هم یهتدون.....
و از معنای آن استفاده می شود که برای خواب بیننده حالتی غیر از آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد. ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
❇️️ ذکر روز جمعه
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی 🌸
✴️ شنبه 👈 25 تیر/ سرطان1401
👈16 ذی الحجه 1443 👈16 ژوئیه 2022
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🐪 امام حسین علیه السلام در مسیر کربلا در منزل هشتم " فید" .
🌙🌟 احکام اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️صدقه اول صبح شنبه و شروع هفته اثر نحوست را رفع می کند.
📛امروز برای امور زیر خوب نیست:
📛نوشتن ادعیه و احراز و بستن آن.
📛مسافرت
📛جابجایی و نقل و انتقال
📛و دیدار روسا خوب نیست.
👶 زایمان مناسب و نوزادش عابد و عامل خواهد شد.
🚘مسافرت خوب نیست و امکان بدبیاری دارد و در صورت ضرورت حتما همراه صدقه باشد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج حوت است و برای امور زیر نیک است:
✳️فصد و حجامت.
✳️دادن سفارشات.
✳️بذر افشانی و کاشت.
✳️دعوت کردن افراد و قول گرفتن.
✳️آغاز درمان و و معالجات
✳️آغاز شغل و کار.
✳️و از شیر گرفتن کودک خوب است.
👩❤️💋👨مباشرت و انعقاد نطفه:
امشب ، مباشرت حکمی ندارد.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث حزن و اندوه می شود.
💉💉 حجامت فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، باعث فرج و نشاط می شود.
😴😴 تعبیر خواب امشب :خواب و رویایی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از ایه ی 17 سوره مبارکه "اسراء" است.
وکم اهلکنا من القرون من بعد نوح...
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که کاری که باعث آزردگی و حزن و اندوه خواب بیننده باشد پیش آید ولی عاقبت بخیر شود . ان شاءالله.
و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود)
🙏🏻 وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿 ذکر روز شنبه : یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد .
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
◾️▪️#ویدئو_استوری_روزشمار_غدیر —عیداللهالاکبر • ☀️ 2 🔖 روز مانده تا عید سعید غدیر خم🍂
🔰حبشی بن جناده گفت: نزد ابوبکر نشسته بودم که مردی آمد و گفت: ای خلیفه رسول خدا، پیامبر صلی الله علیه و آله به من وعده داد تا سه مشت خرما به من دهد. ابوبکر گفت: علی را صدا زنید، وقتی حضرت علی علیه السلام آمدند به او گفت: رسول خدا به این مرد قول داده است که سه مشت خرما به او دهد. سه مشت خرمایش را به او بده. وقتی حضرت علیه السلام به آن مرد خرما داد ابوبکر گفت: آنها را بشمارید. وقتی شمردند در هر مشت شصت خرما یافتند. در آن هنگام ابوبکر گفت: پیامبر راست گفت. در شب هجرت در حالی که از مکه به طرف مدینه حرکت میکردیم از او شنیدم که فرمودند : ای ابابکر کف من و علی در عدالت مساوی است
📚 امالی المفید: ۱۷۲، امالی الطوسی: ۴۲
بحارالانوار ج ۴۰ ص ۱۱۹ ح ۴
• 🔝لطفا در نشر آن کوشا باشیم ✔️
▪️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج▪️
🙌 پاداش توسعه بر خانواده و افراد تحت تکفّل در روز عید غدیر
1) عَنِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ قَالَ: قَالَ أبُوعَبدِاللهِ علیه السَّلامُ: يَنْبَغِي أَنْ يُوَسِّعَ الرَّجُلُ فِيهِ عَلَى عِيَالِهِ. (وسائل الشيعة، ج10، ص442-443 به نقل از ثواب الاعمال)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: شایسته است که در روز غدیر، هر فردی بر افراد تحت تکفّلش توسعه دهد.
2) قَالَ الرِّضَا علیه السلام: هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي يَزِيدُ اللهُ فِي حَالِ مَنْ وَسَّعَ عَلَى عِيَالِهِ وَ نَفْسِهِ وَ إخْوَانِهِ، وَ يُعْتِقُهُ اللهُ مِنَ النَّارِ. (اقبال الأعمال، ص778 به نقل از کتاب النّشر و الطّی)
حضرت رضا علیه السلام فرمود: روز غدیر، روزی است که خداوند منزلت هرکس را که در این روز بر اهل خانواده و خویشتن و برادرانش توسعه دهد، بالا برده و او را از آتش جهنّم نجات می بخشد.
3) عَنْ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام قَالَ فِی خُطْبَتِهِ فِی یَوْمِ الْغَدِیرِ: عُودُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ بَعْدَ انْقِضَاءِ مَجْمَعِكُمْ بِالتَّوْسِعَةِ عَلَى عِيَالِكُمْ. (بحارالأنوار، ج 97، ص117 به نقل از مصباح الزّائر)
حضرت رضا علیه السلام از پدران گرامی خویش علیهم السلام نقل می کند که امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه ای که روز غدیر خواند، چنین فرمود: پس از پایان اجتماعتان، به سوى عيال خود باز گشته و در امور زندگی بر آنها توسعه دهيد.
توجّه: در دوران حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام، یک بار روز غدیر با روز جمعه مصادف شد و آن حضرت در این روز در نماز جمعه، این خطبه را برای مردم بیان فرمودند.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»