eitaa logo
حرم بی‌قرار
1.9هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
481 ویدیو
23 فایل
شـکࢪ خــدا ࢪا کــہ دࢪ پــنــاه حـسـینم ڪپے باصلوات‌؛حلال فوروارد ڪردے ‌دمت ‌گرم🌼
مشاهده در ایتا
دانلود
حرم بی‌قرار
#درمسیرعشق #به_قلم_ازتبار_زینب۵۹ #پارت_۱۰۶ محمد وارد شد ... با انگلیسی صحبت میکرد و یه جوری وان
۵۹ ۱۰۷ امکان نداره ، وای خدا یعنی چی . این صدای داد و فریاد محمد بود که میومد . محمد رو زخمی پیش ما اوردند و انداختن کنار من . محمد ناله میکرد و کاری از دست ما برنمیومد . اینقدر کتکش زده بودن که توان نداشت . تامی با عصبانیت وارد شد : _اینه سزای ادمی که خلاف مقررات عمل میکنه و به حرف رییسش گوش نمیده ‌. کوثر : تامیییی ... تامی وایساد و با پوزخند به ما خیره شد . تا خواستم حرفی بزنم کوثر نزاشت و گفت : ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ http://eitaa.com/joinchat/3701473293C579cea51ee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵۹ ۱۰۸ _اهای نامرد ؛ تو با من مشکل داری به بقیه چیکار داری ؟ بقیه رو ازاد کن برن . هرچی بگی قبول میکنم فقط یه شرط دارم . تامی : شرط برای من ؟ می بینم دختر جسوری هستی ... تامی اومد سمت من و لگدی بهم زد و ادامه داد : + خوشم اومد ، دختر با دل و جراتی هستی اما اینو بدون هر شرطی دوسر داره .... منم شرط دارم ، البته اگه مَرد میدون باشی . _مرد ؟ من که مردی بجز علیرضا نمی بینم . +دختر مراقب حرف زدنت باش ، یه وقت با این حرف زدنت سر خودتم به باد میدیا .... . _من از مرگ نمیترسم .... حالا میتونم شرطم رو بگم ؟ ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ http://eitaa.com/joinchat/3701473293C579cea51ee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 💯 رهبرانقلابـ،صبح امروز: ؛ 🌀این را همه بدانند؛ ♨️ آن کسانی که گرایش دارند به اینکه برویم با آمریکایی‌ها کنیم، بیخودی نقشه بی‌اساس و پایه میکشند، این را بدانند. #۱۲آبــان‌۱۳۹۷ Join⇝ @Harame_bigarar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#السلام_حضرٺ_عشق❤️ دامن بادصباراڪہ‌گرفتم سحرے زیرلب نام توآوردم وگفتم سحرے برو اےباد بہ ارباب بگو نوڪرگفٺ مےشودپاےضریح توبیفتم سحرے #صبحم_بنام_شما☀️ #یا_سیدالشهدا🌷 Join⇝ @Harame_bigarar
🚨 #مـرگـ_بـر_آمـریـڪـا👊 از پشتـ همین #گوشے ها و ڪانال #حرم_هاے_بیقرار به همه ے ایادی استکبار چه در داخل و چه در خارج ، مخصوصا #لیبرال های بی خدا و نفهم و #سلبیریتی ها بی بصیرت خاموش و دزد میگوییم ڪه : ❌خط قرمز ما #ولے_فقیه ماست یادتان باشد #ترامپ سهل است از ترامپ بزرگتر و #شتر_ترش بیایید باز #شعار ما بر بام آسمان ها همان شعار #امام و #شهدا استــ 📛#مـرگـ_بـر_آمـریڪـا📛 سیـزده آبــان مـاه روز تجدید پیـمان عهد استـــ✌️ #سیزده_آبـان❤️ نشـــر_حداڪثـــرے📡 آیـا دعوتـ شهداء را قبـول میکنید⁉️👇 ♻️ @harame_bigarar
💥 خیاݪ روےتوღ درهرطریق همره ماستـ♥ نسیم موےتـوღ پیوندجان آگه ماستـ {🌸} @harame_bigarar
شهـیـد🌷 ♥️سـجـادمـرادے♥️ تـاریخ تولـد:28آذر1361 تـاریخ شهـادتـ:16دے1394 محـل شهـادتـ:حـلـب سـوریـه محل تـولـد:چهارمحال بختیارے •/قسمتےازوصیت نامہ‌درتصویر/• Join⇝ @Harame_bigarar
حرم بی‌قرار
#درمسیرعشق #به_قلم_ازتبار_زینب۵۹ #پارت_۱۰۸ _اهای نامرد ؛ تو با من مشکل داری به بقیه چیکار داری ؟
۵۹ ۱۰۹ تامی اخمی کرد و با لحن‌ پر از تحقیر گفت : _بگو ببینم چی میخای بگی الکساندر .. +اگه ما رو ازاد کنی منم قول میدم نزارم دست پلیس بهت برسه ؟ قبوله؟؟؟ _لابد بعدشم میخای دوتا شکلات بهم بدی اره؟ برو بچه جون ... تامی حسابی عصبی بود . اما ازاینکه کوثر این حرفای عجیب غریب رو میزد ، کلافه شده بودم . غلام اومد و یه بسته قرص به سمت چنگیز پرت کرد ‌ . غلام : چنگیز ، این قرص رو بردار بخور دردات اروم میشن . چنگیز اهی کشید و گفت : _من‌ چیزی نمیخورم به اون رییس هم بگو من بی گناهم . غلام به جهنمی گفت و رفت . مهدی به سرعت پیش غلام رفت و صداش کرد ‌ . مهدی : اقای غلام ، من از دیدن شما خوشحالم ...شما انسان سخاوتمندی هستید ...بنده از شما تقاضایی دارم ! غلام که حسابی ذوق زده شده بود گفت : _چی میخای مِستِر ؟ +من این دختره رو میخام اما این پسره رو هم به عنوان نوکر و باربرم میخوام ‌...روی هم با تخفیف چند ؟ با اینکه میدونستم این حرفا واقعی نیست ، اما به غیرتم حسابی برخورده بود . به انگلیسی شروع کردم به صحبت و گفتم : ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ http://eitaa.com/joinchat/3701473293C579cea51ee
۵۹ ۱۱۰ +مردک مگه داری وسیله میخری ؟‌ما کالای تو نیستیم . غلام به سمتم اومد و مثل کیسه بوکس چندتا لگد محکم بهم زد ‌. مهدی اومد جلو و مانع شد . _ اقا نزنشون بزار سالم بمونن خودم درستشون میکنم . اینقدر همه تو نقش هاشون فرو رفته بودن که باورمون شده بود . مهدی چکی کشید و با رضایت تامی ، من و کوثر و محمد رو با دردسر زیادی خرید ‌‌. از اون اتاق تا بیرون ، من و محمد به شدت عذاب می کشیدیم . حال من خیلی خراب بود ‌... باورم نمیشد که ازاد شده باشم و این کابوس لعنتی تموم شده . محمد حالش از من خراب تر بود ... از اون اتاق وحشتناک و داغونی که برای ما مثل اخر دنیا شده بود ، بالاخره نجات یافتیم . ماشین شیک و باکلاسی دم در وایساده بود که ما رو سوار کرد . به محض اینکه ما سوار شدیم ، ماشین های نیروی نوپو پلیس ایستاده بودن ...از جذبه و اقتدارشون دلم قرص شد . چندتا از نیروها اومدن و به من و محمد پتو دادن تا امبولانس برسه و به کوثر هم چادر دادن . خیلی اروم و بی سرو صدا ریختن داخل و بعد از چند دقیقه درگیری و صدای آژیر پلیس ، بالاخره همه رو دستگیر کردند و دونه دونه میاوردن بیرون . تامی تا نگاهش به ما افتاد ، چشم‌غره ای رفت و گفت : _چنگیز ، تو ، تو پلیس ... چنگیز لبخندی زد و گفت : اره . تامی که حسابی خونش به جوش اومده بود ..‌.چشم غره ای رفت ؛ تا خواست حرفی بزنه ، سربازش اون ‌رو به جلو هل داد . نگاهم به چهره ی عذاب کشیده ی کوثر افتاد ...چقدر ناراحت و خسته بود . ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ http://eitaa.com/joinchat/3701473293C579cea51ee
شمریم! اگر روزِ ستم خاموشیم خون است! اگر آبِ خُنک می‌نوشیم آن‌سویِ جهان کرب و بلایی بر پاست ما هم دلمان خوش است! مشکی پوشیم! #یمن #نیجریه #نشر‌حداکثری #هل‌من‌ناصرینصرنی...... Join➟ @harame_bigarar