eitaa logo
حرف حساب
7.2هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
15 فایل
برش‌هایی از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیه السلام ارتباط با مدیر: @Einizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ بگو چه می‌خوری تا بگویم که هستی! 📌 غذا فقط شامل خوردنی‌‌ها نیست، بلکه هر چیزی که ما دریافت می‌کند یا خود نفس تولید می‌کند و دوباره مصرف کند، غذا است. پس همه‌ی خوردنی‌ها، نوشیدنی‌ها، گفتنی‌ها، شنیدنی‌ها، پوشیدنی‌ها، انس و ارتباط با دیگران، معنویات، مطالعه‌ی کتب و اطلاعات، دیدنی‌ها، اعمال و رفتار، اخلاق، افکار و نیت‌ها، موسیقی، فیلم، قرآن خواندن و... غذا هستند. 🔸 هر چیزی که نفس ما دریافت و تولید می‌کند، در واقع غذای و ماست. حال اگر همه‌ی این‌ها باشند، انسان می‌شود و هرچقدر غیر طیب باشد، به همان نسبت و می‌شویم. پس اگر خوب فکر کنیم، ما چیزی نیستیم به‌جز غذایی که نفس ما دریافت می‌کند و در میان این غذاها نیت‌ها و اعتقادات بالاترین تاثیر را در کمال یا نقص ما دارند. 📚 برگرفته از کتاب «چگونه غذا، اعمال، افکار و اخلاق ما، دوای ما باشد؟» 👤 نویسنده: رضا میرزایی اینجا بخوانید 👇 https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ شعور عادی و شعور عالی! 💠 مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً...از مرد و زن، هر كس كار شایسته انجام دهد در حالی كه مؤمن باشد، مسلماً او را به زندگی پاك و پاكیزه‌ای زنده می‌داریم (نحل، ۹۷) 🔻 توصیه می‌کند که انسان می‌تواند والاتر و قلبی دیگر داشته باشد. انسان، محدود به این حد نیست؛ بلکه شعور دیگری نیز می‌تواند داشته باشد که با از روی به‌دست می‌آید. از تجربه و استدلال و منطق به‌دست می‌آید ولی از طریق ایمان و عمل صالح حاصل می‌شود. 🔸 اگر عمل صالح ناشی از ایمان نباشد، اثر حیاتی و شعور ندارد. چون عملِ با قید ایمان است که انسان به آن متصف می‌شود. همان‌طور که قبلا درباره‌ی گفتیم که علم تا با همراه نباشد انسان را متصف به عالم‌بودن نمی‌کند و صرفا قطع عذر است، عمل نیز تا زمانی که از ایمان سرچشمه نگرفته باشد، نمی‌تواند خاصیت و داشته باشد. 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۳۹ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
برای خدا 🔻 یک روز آقا طیب من را صدا کرد و آدرسی را به من داد و گفت: برو مغازۀ قصابی و کمکش کن. مغازۀ عجیبی بود. هر روز چند گوسفند سر می‌برید، اما به مردم گوشت نمی‌فروخت! هر روز افراد زیادی پشت در مغازه منتظر بودند. همگی کاغذی داشتند و به صف می‌ایستادند. کار من این بود که از روی یک کاغذ بزرگ، اسم آن‌ها را می‌خواندم. آن‌ها با کاغذشان جلو می‌آمدند و من تیک می‌زدم. بعد گوشت خود را می‌گرفتند و می‌رفتند. بعدها از همان قصاب شنیدم که تمام هزینۀ گوسفندها و قصابی را خود شخص آقا طیب می‌دهد و کسی از این ماجرا خبر ندارد. 🎙 راوی: سید مصطفی خادمی 📚 از کتاب | زندگینامه و خاطرات حُر نهضت امام خمینی (ره) 📖 ص ۸۷ ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f