eitaa logo
حرکت در مه
195 دنبال‌کننده
442 عکس
75 ویدیو
58 فایل
دربارۀ داستان و زندگی
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
درس‌های داستان نویسی (۸) عباس معروفی
با این دل ریشه دار بارانی این شهر چه کرده، هیچ می دانی؟ دل، مزرعه ی گیاه و گندم بود دل، در شط عطر پونه ها گم بود دل، ریشه به شور و شوق شبدر داشت دل، شانه به شانه ی صنوبر داشت دل، دست دعای خلوتی محجوب دل، چاره گشای چرخ خرمنکوب دل، خطِ شیارِ شخمِ گاوآهن دل، راهِ عبورِ خوشه تا خرمن دل، جلوه ی جوشش بهاران بود دل، رازِ زلال ابر و باران بود شب، بام بلند روستا با دل راهی ز دل ستاره ها تا دل خوابی همه بوی خوب گندمزار خوابی نه چنان، که چشم دل بیدار با بانگ خروس قریه بر می خاست با هر نفسش سپیده را می خواست می رفت و به چشمه شستشو می کرد با باور آب گفتگو می کرد کاریز، انیس آشنایش بود یعنی که همیشه پا به پایش بود کاریز و دلم، دو مهربان با هم در رویش خاک، این و آن با هم این، بذر به کام کرت می افشاند او، ریشه ی تشنه را به خود می خواند این، تازه نهال را قلم می زد او، باور خوشه را رقم می زد در ظهر عطش ضیافتی ساده یک سفره ی سبز دل به ما داده در سفره ی سبز این دل و کاریز یک کوزه ز آب زندگی لبریز کاریز و دلم، چه سال ها با هم بیگانه ز قیل و قال ها با هم با مهر گیاه، همنشین بودیم همسایه ی روشن زمین بودیم یک صبح خروسخوان، پرید این دل خون دید و سپیده را ندید این دل چشمان هراس و دشنه ای خونریز فریاد دلم که: وای، کو کاریز؟ در فاجعه دل به پای سر می رفت می رفت و به ورطه ی خطر می رفت دل رفت و رسید و دید و خون گردید از ریشه شکست و واژگون گردید دل دید به عمق وحشت پاییز یک دشنه میان شانه ی کاریز در فاجعه، آب را فدا کردند یعنی که مرا از او جدا کردند آنگاه دلم همیشه ابری شد دل آمد و دل شکست و شهری شد با این دل ریشه دار بارانی این شهر چه کرده، هیچ می دانی؟ محمدرضا عبدالملکیان
4_5854936358920916616.mp3
2.49M
دیالوگ و شخصیت درس‌های داستان نویسی (۱۰) عباس معروفی
4_5854936358920916619.mp3
1.48M
شخصیت سازی- بخش دوم درس‌های داستان نویسی (۱۱) عباس معروفی
4_5854936358920916618.mp3
1.91M
درس‌های داستان نویسی ۱۲ عباس معروفی
تمت به همین راحتی درس‌های نویسندگی عباس معروفی. شاید این درس‌ها همان تکراری‌هایی باشد یا بود که همه‌جا می‌گفتند و می‌گویند، اما خوبیش این است که می‌دانی گویندهٔ این متن‌ها در ادبیات ماندگار است و این تفاوتش است با بقیه.
غم داشتیم. سنگین بودیم. کوه نبود. مدرسه تار بود و تیره. بغض کرده بود آسمان. باران بارید شر شر ما هم اشک ریختیم. شاد شدیم. باران هنوز بود که ما دیگر آن آدم‌های قبلی نبودیم و ساختمان هم نبود و کوه هم نبود و حتی هیچ ذره‌ای. بچه‌ها بیرون ریختند توی آب‌ها. کوه از پشت ابرها درآمد سفید و پرِ برف. باد راهش را پیدا کرد توی آسمان و لب‌خند آمد روی لب‌هامان.
‏━━━━━━━━━━━ گیرم که همه عیب و هجایم گویند از من چه زدود؟ گیرم که همه راه ثنایم پویند بر من چه فزود؟ آن شاخ شکوفه در چمن می‌خندد بی‌منّت کس گل‌های بهار از زمین می‌رویند بی‌گفت‌وشنود... ‏━━━━━━━━━━━ ❏
به یکی گفتم برای شهادت حضرت زهرا (س) مداحی آماده کند، امروز آمد و خواند و خوب هم بود. بهش گفتم چرا دربارهٔ امام حسین (ع) بود. گفت: آقا زدیم تو اینترنت این آمد.
⚠️سنگ محک⚠️ ✅امام صادق علیه السلام: 🔹فریب نماز و روزه مردم را نخورید؛ زیرا آدمی گاه چنان به نماز و روزه خو می‌کند که اگر آنها را ترک گوید، احساس دلتنگی می‌کند، بلکه آنها را به راستگویی و امانتداری بیازمایید.  🔹لا تَغتَرُّوا بِصلاتِهِم و لا بِصِیامِهِم ؛ فإنَّ الرجُلَ ربّما لَهِجَ بِالصلاةِ و الصومِ حتّی لَو تَرَکَهُ استَوحَشَ، و لکنِ اختَبِرُوهُم عِند صِدقِ الحَدیثِ و أداءِ الأمانَةِ 📚الکافی، جلد۲، صفحه ۱۰۴
هدایت شده از Sarasadat pad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما هنوز زنده‌ایم و می‌جنگیم! فیلمی قدیمی از نادر ابراهیمی ما هنوز زنده‌ایم و می‌جنگیم! آقای نادر ابراهیمی قطعه زیبایی در مورد دختر سیاسی نگاشته که قابل تحسین است. بهتر ازپسر سیاسی است. مردان انگار که برای حضور در معرکه ی سیاست به دنیا می آیند، اما زنان بر این میدان منت می گذارند که پا در آن می نهند. هرجا زنی هست که به خاطر عدالت می‌جنگد،آن جا عطری پیچیده است شیرین و شورانگیز وبهشتی .. ما بدون زنان خوب مردان کوچکیم... نام تمام دختران سرزمین من است... نوشت لیلی فقط بخواند. _سادات پاد وکیل خیابانی تمام شهرهای ایران و دهاتی که کوچه دارد.... https://t.me/Sara_sadat_pad @sara_sadat_pad
سالهاست احساسی در من هست نسبت به این امر که ترویج شعر و شاعری با عقب ماندگی امت ‌ها نسبتی دارد. شعر و شاعری وقتی پدیده‌ای غالب بر یک ملت میشود، روح علم، واقع‌نگری و تحول‌خواهی رخت بر میبندد و حالت تخدیر باعث میشود که نسل شعر‌زده و احساسی در لاکی از خیالات فرو بروند. این شاید نوعی پادزهر اجتماعی و گاهی هم سیاسی است در واکنش به واقعیات تلخ و کشنده. و الا با شعر و مداحی و این چیزها که نمیشود ملتی عقب افتاده مسیر رشد را پیدا کند. البته جنبۀ سرگرم‌کنندگی و بی‌حس‌سازی شعر و ادبیات فوق العاده زیاد است. باید مراقب بود. شعر و شاعری تا حد و حدودی خوب و لازم است اما زندگی را نباید شاعرانه دید و تجربه کرد. هزاران هزار چت احساسی و عشقی با یک شکست اقتصادی در تأمین یک نیاز مادی در معرض متلاشی شدن قرار میگیرد. عواطف و احساسات قادر به مقاومت در برابر واقعیات نیستند. خود و دیگران را فریب ندهیم. میگوید تا ابد با تو می‌مانم!! کدام ابد شوخی می‌کنید ؟؟ چه کسی تا ابد در کنار کسی مانده که شما دومی باشید!؟ شعر و شاعری در زمانهای بدبختی مردم بیشترین جهش‌ها و رشدها را داشته است. این حقیقتی تلخ است که نمی‌خواهیم بپذیریم. این اشعار وقتی به شکل ترانه و میدیا و تصویر و کلیپ در می‌آید این خیالات به طرز شگفتی فریبنده‌تر میشود. تا دیروز دلش به همسرش خوش بود. حالا ترانه گوش می‌دهد و این ترانه‌ها، صداها، حس‌ها، قیافه‌ها و رنگ‌ها آن دنیای دونفره و زیبا را خراب کرده است. حالا شکیراهای دنیای ترانه و عشوه‌هایشان و شعرهایی که بر زبان آنان مترنم است، سقف جدیدی از انتظارات متقابل در بین دو عاشق قبلی! خلق کرده‌اند. من شخصا نسبت به تشویق حکومتها به فضای شعر و شاعری و بسط آن خوش‌بین نیستم. غلبۀ بازار شعر هم نتیجۀ بدبختی‌هاست و هم باعث آن‌ها. کمی از آن خوب است. آنقدر که انسان را از دایرۀ واقعیات زندگی برای مدت زیادی غافل نسازد. https://t.me/mohamad_ali_mirzaaei