eitaa logo
💚🌦 حسنات 🌦💚
169 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
36 فایل
🌦گلچینِ مجازی💚 🔍 عموماً با زمینه‌ی مذهبی و اعتقادی 🌹نشر با حذف پیوند هم: صلواتی ✍️ مدیرِ «حسنات»: «سیدمحمدحسن صدری شال»، نمی از چشمه‌سار زلال حوزه‌ علمیه‌ قم @SADRI_SMH 🔻 إن‌شاءالله پاسخگوی سؤالات و شبهات مرتبط با معارف دینی و انقلابی خواهم بود.
مشاهده در ایتا
دانلود
تبین آشوب‌های اخیر در سخنرانی روشنگرانه حجت‌الاسلام والمسلمین عالی.mp3
7.52M
🎙⭕️ تحلیل و تبیین آشوب‌های اخیر (عملکرد دولت در مسئله‌ی گرانی بنزین) در سخنرانی روشنگرانه‌ی حجةالإسلام‌والمسلمین عالی 🔺 یادواره‌ی شهدای شهرک مطهری، شهر چهاردانگه (شهرستان اسلامشهر)، اول آذر ماه، سال ۱۳۹۸ ✅ بیانات بصیرانه و عالی حاج آقا عالی ✌️ ☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
⭕️ کنترل خشم ❓آدمِ مهربونی هستما! ولی وقتی عصبانی می‌شم خون جلویِ چشممو می‌گیره.😞 سرزنشم نکنید، یادم بدین چطوری مهار کنم خشممو؟😕 ✉️ طرح سؤال و شبهه: http://eitaa.com/joinchat/2763194382Caab40ace76 📝 پاسخ 🔔 چند حدیث در مورد خشم: 👈 رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: خشم از شيطان و شيطان از آتش آفريده شده است و آتش با آب خاموش مى‌شود، پس هرگاه يكى از شما به خشم آمد، وضو بگيرد. 👈 امام صادق علیه‌السلام: كسى كه هنگام خشم خوددار نباشد، از ما نيست. 👈 رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: بدانيد كه خشم پاره آتشى در دل انسان است. مگر چشمان سرخش و رگ‌هاى گردنش را [هنگام خشم] نديده‌اند. هر كس چنين احساسى پيدا كرد، روى زمين بنشيند. 👈 امام صادق علیه‌السلام: هيچ بنده اى خشم خود را فرو نخورد، مگر اينكه خداوند عزّوجلّ بر عزّت او در دنيا و آخرت افزود. 📣 همون‌طور که پروش اندام نیاز به ورزش و تمرینِ مداوم داره، کسبِ زیبائی‌هایِ اخلاقی و ترکِ زشتی‌های اخلاقی هم با تمرین و ریاضت میسر می‌شه. برخی بزرگان بودند که برای از بین بردن یک صفتِ بد، ۲۰ سال تلاش کردند.😳 کاندر این راه بسی خونِ جگر باید خورد... . به نکات زیر دقت کنید: 1️⃣ زمینه: سعی کنیم از زمینه و بسترهایِ شکل گیریِ عصبانیت جلوگیری کنیم. مثلاً وقتی می‌بینیم طول کشیدنِ بحث با والدین یا ادامه‌ی گفتگو با همسر یا دوست تهِش پرخاش هست لطفاً سریع قبل از اینکه کار به بی‌احترامی کشیده بشه بحث‌رو قیچی کنیم. توی بستر کدورت، هیچ‌گاه نمی‌تونید حقانیت خودتون رو ثابت کنید. پس کوتاه بیایید. 2️⃣ سکوت: سکوت همراه با احترام، بهترین واکنش می‌تونه باشه. فضای بحث رو کلاً ترک کنیم، کمی قدم بزنیم، وضو بگیریم، یه لیوان آب بخوریم، خودمون رو با کاری جذاب مثل تلویزیون سرگرم کنیم تا حواسمون پرت شه و عصبانیت فراموش بشه. هیچ‌وقت موقع غضب، اقدامی نکنیم چرا که بعداً پشیمون خواهیم شد! 3️⃣ عطوفت: مهربانی‌مونو نسبت به اطرافیان مخصوصاً همسر و والدین یا حتی کسایی که به ما احترام نمی‌ذارن، چند برابر کنیم. به‌مرور مهربانیِ ما اونا رو نرم‌خو می‌کنه. تویِ روایتی از امام باقر علیه‌السلام داریم: «وقتی دو خویشاوند یکدیگر رو تویِ آغوش می‌گیرن، آتش غضب فرو می‌نشینه». پس کسی که عصبانیتِ ما رو برانگیخته، بریم به آغوش بکشیمش [اگه از محارم هست]. 4️⃣ حساسیت: خیلی به رفتارِ مردم حساس نباشیم البته بی‌تفاوت هم نباشیم. خب به من چه ربطی داره که مادرم دوست داره دکور خونه‌رو چطور بچینه، تا بعد سر همین دعوامون بشه؟! سازش کنیم. سازش با مردم و مؤمنین و نیز پرهیز از حساسیت از پرفضیلت‌ترین عبادات است. 5️⃣ تنبیه و تشویق: خودتون‌رو تنبیه کنید گاهی اگه نتونستید خوش‌برخوردی کنید با همسرتون. اگرم برخوردتون خوب بود هدیه بدین به خودتون. توبیخ‌تون می‌تونه محروم کردن خودتون از یه فیلمِ دوست‌داشتنی باشه یا یک روز روزه‌ی مستحبی. یا اگه عصبانی شدین سرِ والدین، به‌عنوان جریمه مبلغی‌رو بندازید صدقه. 6️⃣ الگو: ارتباط با آدمای خوش‌اخلاق و خونسرد می‌تونه تأثیر مثبت بزاره روی شما و اگه دوستِ بداخلاق دارین، برای مدتی ازش فاصله بگیرین. چون اخلاقیات مُسری هستند و به اطرافیان سرایت می‌کنن. 7️⃣ عقوبت: به پیامدهای بداخلاقی زیاد فکر کنیم. اینکه به‌فرموده‌ی امام صادق علیه‌السلام عمل و عبادتِ شخصِ بداخلاق باطل می‌شه، همان‌طور که سرکه عسل رو فاسد می‌کنه. یا رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرماید: گاهی بنده‌ای به‌خاطرِ بداخلاقی به پائین‌ترین درکاتِ جهنم سقوط می‌کنه. یا به فرموده‌ی مولا علیه‌السلام بداخلاقی، روزیِ انسان‌رو کم می‌کنه. یا بداخلاقی فشار قبر می‌آره و... 8️⃣ آزمون خدا: توجه کنیم که این‌ها همه‌ش امتحان خداس برای آزمودنِ صبرِ من. قبولی تویِ امتحانات الهی همواره با هدایای ارزنده‌ای از جانب خدا همراه خواهد بود. به این فکر کنیم که همه‌ی این مشکلات، موقتیه و با ازدواج، تموم می‌شه و یه روز از این خونه میرید. بردباری، کلیدِ گشایشه: «الصبر مفتاح الفرج». به‌فرموده‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی «طلاق» کسی که تقوای الهی رو توی زندگی رعایت کنه، خدا راه گشایشی براش ایجاد می‌کنه. ❗️این نکات‌رو کوچیک ندون! جدی بگیر و تا سن و سال، بالا نرفته تلاش کن با تمرین و رعایت نکات فوق، سرطانِ خشم رو از وجودت جراحی کنی. اگه نکنی، همواره اطرافیان از فامیل گرفته تا دوست، از خشمِ تو آزار خواهند دید. 👌تا قبل از اینکه شخصیتمون شکل بگیره، صفات زشت رو از خودمون دور کنیم. اگه اینجا با اختیارِ خودمون از این زشتی‌ها دور نشیم، توی برزخ، به جبرِ و زورِ آتش، این غده‌های سرطانی رو می‌سوزنن و دردش بیشتره! پس خودمون اینجا تلاش کنیم پاک بریم. ✍️حجةالإسلام سیدمحمدمهدی صدری (مبلغ دینی، مدرس، محقق و مشاور) منبع: https://eitaa.com/SadriSmm/2896 ☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
22.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥⭕️ بدون تعارف با خانواده‌ی شهید مدافع امنیت وطن 🌷 سروان رضا صیادی 🌷 اشک‌های بی‌امان علی کوچولو فرزند شهید... 😭 ☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
تمثیلات امام خامنه‌ای مد‌ظله‌العالی ♦️ کشتی‌ای که در مسیر باد دارد حرکت می‌کند! ☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
💚🌦 حسنات 🌦💚
🔴دزدی می‌گفت: ✏️وقتی در کلاس چهارم ابتدایی درس می‌خواندم روزی در حالی که مدادم را گم کرده بودم به خانه برگشتم. زمانی که مادرم متوجه شد با شدت تمام و به قصد انتقام مرا به باد کتک گرفت. او به من گفت که تو مسئولیت‌پذیر نیستی! به خاطر همین تنبیه بیش از اندازه‌ی مادرم تصمیم گرفتم که دیگر دست خالی نزد مادرم برنگردم و قصد کردم مداد هم‌کلاسی‌هایم را بدزدم! در روز بعد نقشه‌ام را شروع کردم و به یکی دو مداد هم اکتفا نکردم، بلکه از تمام هم‌کلاسی‌هایم دزدیدم! اوایل با ترس و لرز می‌دزدیدم ولی به مرور جرأت پیدا کردم به طوری که کوچک‌ترین ترسی در دلم راه نداشت. بعد از یک ماه از اولین دزدی این کار برایم آن لذت اولیه را نداشت پس به کلاس‌های مجاور رفتم و از کلاسی به کلاس دیگر برای سرقت می‌رفتم تا به اتاق مدیر رسیدم و پس از آن به یک سارق حرفه‌ای تبدیل شدم! 🔵قصه‌ی دوم مادری می‌گفت: ✏️وقتی پسرم در کلاس دوم ابتدایی درس می‌خواند روزی از مدرسه برگشت، دیدم که مدادش را گم کرده است. به او گفتم: با چه چیزی نوشتی؟ گفت: از هم‌کلاسی‌ام یک مداد گرفتم. به او گفتم: کار خوبی کردی. اما وقتی تو مدادش را گرفتی چه چیزی گیر او آمد؟ آیا از تو غذا، نوشیدنی یا پولی گرفت؟ گفت: نه، هیچ‌چیز نگرفت. به او گفتم: پسرم او با این کارش نیکی‌های زیادی را برای خودش ذخیره کرد. چرا او باید از تو باهوش‌تر باشد؟ چرا تو برای خودت نیکی‌ ذخیره نمی‌کنی؟ گفت: چگونه این کار را بکنم؟ گفتم: برایت دو مداد می‌خریم: یکی برای نوشتن و نام مداد دیگر را می‌گذاریم مداد نیکی‌. این برای این است که تو از این به بعد آن مداد را به هر کس که مدادش را گم کرده یا فراموش کرده بدهی. پسرم از این فکر خیلی خوشحال شد و وقتی این کار را عملی کرد خوشحالی‌اش بیشتر شد. به طوری که او در کنار یک مداد برای خودش، شش مداد نیکی برمی‌داشت. عجیب اینجاست که این پسرم از مدرسه بدش می‌آمد و سطح درسی‌اش هم ضعیف بود. بعد از اجرای این نقشه ناگهان دیدم که پسرم دارد از مدرسه خوشش می‌آید، دلیلش هم این بود که او با این کارش ستاره‌ی کلاس شده بود. تمام معلمان او را می‌شناختند و هم‌کلاسی‌هایش هر وقت گرفتار می‌شدند سراغ او می‌رفتند. در نتیجه پسرم عاشق درس خواندن شد و درسش روز به روز بهتر شد. نکته‌ی عجیب‌تر این است که با اینکه او هم‌اینک از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده و ازدواج کرده و فرزند دارد اما هیچ‌وقت قلم نیکی را فراموش نکرد. به‌گونه‌ای که در حال حاضر او مسئول بزرگ‌ترین خیریه‌ی شهر ما است. 🔹پس باید در تربیت فرزندانمان برحذر باشیم و با لطف و محبت با آن‌ها برخورد کنیم و زمینه‌های منفی تربیتی آن‌ها را به نقاط قوت و ارزشمند تربیتی‌شان تبدیل کنیم. 📚از کتاب «بالحب نربي أبنائنا» (فرزندانمان را با محبت تربیت کنیم) نوشته‌ی دکتر «عبدالله محمد عبدالمعطي» ☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
❗️ 🔹بخر‌که خوب می«خری»! «رابرت فیسک» روزنامه‌نگار و تحلیلگر معروف روزنامه انگلیسی «ایندیپندنت»، طی یادداشتی در این روزنامه نوشت؛ در سفر به سوریه، انبارها و تونل‌های زیرزمینی بزرگی را دیده است که انبوهی از تسلیحات در آن ذخیره شده بود و قرار بود از آنها علیه نظام بشار اسد استفاده شود. فیسک می‌نویسد در اسناد مربوط به حمل‌ونقل این تسلیحات با نام «عفت گرنیچ» از ساکنان بوسنی برخورد کرده و برای یافتن او به شهر «نووای تراونیک» در بوسنی سفر کرده است و می‌نویسد او وقتی امضای پای سندها را که در دست من بود مشاهده کرد، انکار را بی‌فایده دید و با صراحت گفت که این امضای من است و اسلحه و مهمات مورد اشاره را از عربستان در بوسنی تحویل گرفته و تحت نظارت یک وزیر سعودی و سه افسر نظامی عربستان برای استفاده مخالفان حکومت سوریه (تروریست‌ها) به منطقه‌ای در ۱۲ مایلی شهر حلب ارسال کرده است. رابرت فیسک از قول این دلال بین‌المللی اسلحه و مهمات می‌نویسد؛ این تسلیحات و تجهیزات نظامی، ابتدا به عربستان و از آنجا به ترکیه و سپس به منطقه‌ای در ۱۲مایلی حلب منتقل شده بود که اکنون با شکست تروریست‌ها و ائتلاف ضد سوری، در اختیار ارتش سوریه قرار گرفته است. حالا این بخشی از بیانات امسال رهبر معظم انقلاب در حرم رضوی‌(ع) را بخوانید؛ «کشوری در این منطقه و شاید در همه جای دنیا، به بدیِ دولت سعودی من سراغ ندارم؛ دولت سعودی، هم مستبد است، هم دیکتاتور است، هم ظالم است، هم وابسته است، هم فاسد است. برای این دولتِ این جوری، امکانات هسته‌ای فراهم می‌کنند، اعلان کردند که نیروگاه هسته‌ای برایش می‌سازند، اعلان کردند که مراکز تولید موشک برایش درست می‌کنند! آنجا اشکالی ندارد، آنجا چون وابسته‌ به آنها است، چون متعلّق به آنها است، اشکال ندارد که بسازند. حالا البتّه دارند اعلان می‌کنند، اگر هم بسازند، بنده شخصاً ناراحت نمی‌شوم، چون می‌دانم که اینها ان‌شاءالله در دوران نه چندان دوری، به دست مجاهدان اسلامی خواهد افتاد». حالا با این حساب آیا حق مسلم ما نیست که به آل‌سعود بگوئیم؛ بخر که خوب می«خری»! منبع: روزنامه‌ی کیهان تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۹۸ ☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
13.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ ♨️ 🎥 | فیلم کوتاه پستچی 💌 😎 ببخشید آقا محمدحسین هستن؟! 😍 براشون یه بسته‌ی ویژه دارم! 🌻 به‌ مناسبت سالگرد دیدار جشن تکلیف در سال ۱۳۹۵ منبع: کانال رسمی 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار ☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴مقابله‌ی علامه‌طباطبایی با مرتاض‌ هندی ☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
🔴مقابله‌ی علامه‌طباطبایی با مرتاض‌ هندی آیةالله شبیری‌زنجانی نقل می‌کند: ۷۰ سال پیش، مرتاضی از هند به قم آمده بود وادعاهای عجیبی داشت. از جمله این‌که می‌گفت می‌توانم انسان‌ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم. تعدادی از مردم را بلند کرده بود. روزی امام موسیٰ صدر به او گفت مرا بلند کن، ما با خود فکر کردیم سیدموسیٰ ذکری چیزی می‌گوید و جادوگری این مرتاض را باطل می‌کند. اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسیٰ را با سینی حدود یک متر به هوا برد! ما سیدموسیٰ صدر را که جوانی نو خط بود سرزنش کردیم که چرا آبروی ماها را بردی؟ سید گفت: می‌خواستم طلسمش را بشکنم. ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی‌توانستم از روی سینی به زمین بپرم! مرتاض را نزد استاد خود علامه طباطبایی بردیم. برخی از ما که جمعی از شاگردان علامه بودیم، ناامید شده بودیم. وارد اتاق علامه شدیم. گفتیم که این مرتاض از هند آمده و کارهای خارق‌العاده می‌کند. علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟ گفتیم: مثلا انسان را روی هوا بلند می‌کند! هیچ تعجبی در علامه برانگیخته نشد و فرمودند خب مرا بلند کند، من به نوشتن ادامه می‌دهم، او کارخودش را بکند. مرتاض مقداری دم و دستگاهش را درآورد و اورادی می‌خواند و مدتی کارهایش طول کشید. علامه هم مشغول نوشتن. مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد و دوباره سرش را پایین انداخت. مرتاض در هم شد اما دوباره ادامه داد. اوراد و اذکاری خواند، اداها و اطواری هم در می‌آورد. مدتی گذشت دوباره علامه سرش را لحظه‌ای بالا آورده و نظری به چشمان مرتاض انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد. مرتاض که آثار ناراحتی و عصبانیت در چهره‌اش موج می‌زد باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید. علامه بار سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد. مرتاض پا شد و وسایل خود را جمع کرد و سراسیمه باحالت فرار بیرون رفت. رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد؟ نتوانستی؟ با عصبانیت گفت من تمام نیروی خود را به کار گرفتم تا روح وی راتسخیر کنم و بعد او را از زمین بلند کنم ولی ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم باطل شد. به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض روح شوم! دفعه‌ی دوم کم مانده بود جان مرا بگیرد! دفعه‌ی سوم هر چه بلد بودم به کار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار جوری نگاه کرد که انگار کسی می‌خواهد خفه‌ام کند! این بود که فهمیدم این روح را نمی‌توان تسخیر کرد و خیلی عظمت دارد. مرتاض که قدرت روحی یکی از پروردگان مکتب امام صادق علیه‌السلام را دیده بود همان شب از قم رفت و تمام برنامه‌هایش به هم ریخت. به نقل از استاد طائب از زبان آیةالله شبیری‌زنجانی ☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
به این می‌گن صله رحم. ☁️🌦@HASANAAT🌦☁️
يقول أحد السادة الأجلاء من زملاء السيدمحمدباقر الصدر «قدس سره» خرجنا يوماً من درس السيد الخميني «قدس سره» فرأى السيد الشهيد إمرأة عجوز ومعها بنت يبدو على محياها إنها في الثالثة‌عشر من عمرها وهي مكشوفة الرأس بلا حجاب! فتركنا وتوجه نحو العجوز فسلم عليها وقال لها بلطف وعطف: لماذا البنت بلا حجاب؟؟؟ فقالت له العجوز: سيدنا والدها توفي وأمها ذهبت لأهلها وأنا جدتها ولا أملك مالاً لأشتري لها حجاباً. فنزع السيدمحمدباقر الصدر عمامته وقطع منها قطعة كبيرة وقال للعجوز: لفي بها رأس البنت وأخرج شيئاً من المال وقال لها: هذا لأجل طعامكم. ودلها على بيته وقال لها: كل نهاية شهر تأتين فتأخذين راتباً لك وللبنت. يقول السيد الراوي لهذه الحادثة: فتعجبنا من فعله وقلنا له: سيدنا هذه عمامة رسول‌الله فلماذا قطعت منها قطعة؟ فقال السيدمحمدباقر الصدر: ما فائدة عمامة رسول‌الله على رأسي والبنت رأسها مكشوف؟ فقلنا له: ومن أين لك ان تعطيها راتباً كل شهر وراتبك لا يكفيك فعائلتك كبيرة؟؟؟ فقال لنا: سأقسم راتبي نصفين نصف لهم ونصف لعائلتي؛ ماذا أقول لجدي أميرالمؤمنين «صلوات‌الله‌عليه» إذا قال لي: يا محمدباقر الصدر لماذا رأيت الفتاة ولم‌تسترها ولماذا علمت بفقرهم ولم‌تعنهم؟ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ترجمه: یکی از سادات بزرگوار که از هم‌کلاسی‌های شهید سیدمحمدباقر صدر بود می‌گوید: یک روز از درس امام خمینی رحمه‌الله برمی‌گشتیم که شهید صدر پیرزنی را همراه با دختری دید که به نظر ۱۳ ساله می‌آمد ولی حجابی بر سر نداشت. شهید ما را رها کرد و به سمت آن‌ها رفت و پس از سلام به پیرزن با لطف و عطوفت به پیرزن گفت: چرا این دختر بی‌حجاب است؟ پیرزن گفت: سیدنا پدر این دختر مرحوم شده و مادرش هم پیش خانواده‌اش رفته است و من که مادربزرگش هستم درآمدی ندارم که موجبات حجابش را برایش فراهم کنم! شهید صدر عمامه‌اش را درآورد و تکه‌ای از آن را برید و به پیرزن گفت: با این عمامه سر دختر را بپوشان، مقداری هم پول به پیرزن داد و گفت: این هم برای غذایتان. سپس آدرس منزلش را داد و گفت: آخر هر ماه بیا تا حقوقی را برای تو و این دختر بدهم. هم‌کلاسی سید می‌گوید: از این کارهای سید تعجب کردیم و گفتیم: سیدنا این عمامه‌ی پیغمبر است، چرا آن را بریدی؟! شهید صدر پاسخ داد: وقتی این دختر سربرهنه است عمامه‌ی پیامبر بر سر من چه فائده‌ای دارد؟ گفتیم: هر ماه از کجا می‌خواهی حقوقی به آن پیرزن بدهی در حالی که درآمدت برای خانواده‌ی بزرگ خودت کفایت نمی‌کند؟! گفت: حقوقم را دو قسمت می‌کنم، نصفش برای آن‌ها و نصف دیگرش برای خانواده‌ی خودم. به جم امیرالمؤمنین علیه‌السلام چه بگویم اگر به من بفرماید: ای محمدباقر صدر چرا آن دختر را سربرهنه دیدی و نپوشاندی‌اش و چرا دانستی آن‌ها فقیرند و کمکشان نکردی؟! مترجم: سیدمحمدحسن صدری ☁️🌦@HASANAAT🌦☁️