eitaa logo
خاطرات هاشمی رفسنجانی😑
90 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
7.4هزار ویدیو
165 فایل
خاطرات روزانه علی اکبر هاشمی رفسنجانی . همراه با #تقویم_علماء و اخبار سیاسی تحلیلی و مطالب اخلاقی @Soukhtee
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹رنگ واقعی «لاجوردی» ✍️ علی عسگری، عضو تحریریه نویسندگان حوزوی عینک ته استکانیت باقاب مشکی اش که قدری ضخیم بود، چهره‌ات را مردانه تر از قبل نمایان می‌کرد. البته که این ضخیم بودن قاب عینک و نگاه نافذ پشت آن شیشه محدب ، در جلاد خواندنت توسط جلادان و سازندگان عملیات مهندسی، نقش موثری داشته است. اما، بی آنکه خودت را و آن دل لطیفت را نشان بدهی، با سکوت،صبر را سرلوحه خود قرار دادی. حال بگویند که تو قیافه ات فلان است یا بهمان. تفاوتی میکند؟! اصلا برای تو فرقی نمی‌کند سیاه و سفید چه رنگی است وقتی که سوابق را به لواحق ‌بخشیدی. همین هم باعث شد تا بازار شلوار فروشی و دوخت و دوزت در بازار پارچه فروشان رونق بگیرد... اما همه ی این‌ لبخندها برای چند لحظه، در زندان بود.. بیرون سایه ات را با تیر می‌زدند. آنان خوب می‌دانستند که اگر راهی اوین شوند، کف های روی آبی که به نام حق نشر می‌دادند، به یک چشم بر هم زدنی، نیست و نابود می‌شود. حق داشتند؛ چون تو مثل آنان نبودی! نمی‌خواستی خشک و تر باهم بسوزد. این رمز موفقیت تو در ایجاد جبهه ی توابین بود. ولی همین دلیل دشمنی بیشتر با تو شد تا بیش از هر کس دیگر رفیقت، ارزش تو را بفهمد و خودش را سپر گلوله ها کند. خدا رحمت کند پدر توابین را. کچوئی را می‌گویم. او بود که همچون تو، خفقان و تهی بودن اندیشه ی منافقان را رسوا کرد و در نهایت رفت تا رنگ لاجوردی آسمان اوین باقی بماند. خب ارزشش را داشت. بین خودم و خودت بماند، اما مگر انقلاب چند مرد پولادین داشت؟ می‌خواهم با تو درد ودلی بکنم ولی جوابم را بده! قول؟ در روزگاری زندگی می‌کنم که دانشگاهیان نه اهل تفکرند و نه اهل آزاد اندیشی... تو که دیگر اکبر مشتی نیستی که راز بستنی سنتی اش را با خودش به سرای باقی برده باشد! پس بگو چگونه اوین را به دانشگاهِ خوداندیشی، تبدیل کردی؟ چگونه توهم روشنفکری را درمان کردی؟ شنیده ام با نهج البلاغه جوابشان را می‌دادی. شنیده ام با آنان رفیق می‌شدی و کار به دستشان می‌سپردی! من که نبودم کنار تو تا آن‌ها را ببینم ولی فقط به تو می‌گویم: آسِد اسدُ الله! دمت گرم. @HOWZAVIAN
🌹 شهید لاجوردی یارِ صادق و پولادین انقلاب ♦️شهید «سیداسدالله » یکی از چهره‌های اصیل مبارزه با رژیم بود که مجاهدت‌ها و مبارزاتش را پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز ادامه داد. او با بینش و عمیق دینی‌اش شناختی دقیق از و و داشت و بر همین اساس گروهک مجاهدین خلق (منافقین) و سران قدرت‌طلبش را به خوبی می‌شناخت. ♦️لاجوردی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی با حُکم امام خمینی (ره) به عنوان دادستانِ انقلاب تهران منصوب شده بود از یک سو نقشی پُررنگ در هدایت نوجوانان و جوانان فریب خورده از سوی منافقین و برگرداندن بسیاری از آنها به دامان دین و مردم داشت و از سوی دیگر در برخورد قاطع با افراد لجوج و جنایتکار این گروهک و صیانت از امنیت و آرامش ملت محکم و قاطع بود. ♦️لاجوردی نهایتا پس از عمری تلاش و مجاهدت مومنانه و مخلصانه در روز ۱ شهریور ۱۳۷۷ توسط در بازار تهران شد و به شهادت رسید. امام خامنه‌ای از شهید لاجوردی با عناوینی چون «یارِ صادق و پولادین انقلاب» نام برده‌اند. ♦️در شرایطی که دشمن و ضدانقلاب کینه‌توز و لجوج با دروغ‌گویی و فضاسازی سعی دارد جای و را تغییر دهند وظیفه‌ای مضاعف و سنگین در بازشناسی چهره‌ی این مجاهدت فی‌سبیل‌الله و یار و همراه مخلص انقلاب و ملت بر عهده‌ی همگان است. http://l1l.ir/29gs 🗓 یکم شهریور سالروز سیداسدالله لاجوردی توسط منافقین در سال ۱۳۷۷
🌹رنگ واقعی «لاجوردی» ✍️ علی عسگری، عضو تحریریه نویسندگان حوزوی عینک ته استکانیت باقاب مشکی اش که قدری ضخیم بود، چهره‌ات را مردانه تر از قبل نمایان می‌کرد. البته که این ضخیم بودن قاب عینک و نگاه نافذ پشت آن شیشه محدب ، در جلاد خواندنت توسط جلادان و سازندگان عملیات مهندسی، نقش موثری داشته است. اما، بی آنکه خودت را و آن دل لطیفت را نشان بدهی، با سکوت،صبر را سرلوحه خود قرار دادی. حال بگویند که تو قیافه ات فلان است یا بهمان. تفاوتی میکند؟! اصلا برای تو فرقی نمی‌کند سیاه و سفید چه رنگی است وقتی که سوابق را به لواحق ‌بخشیدی. همین هم باعث شد تا بازار شلوار فروشی و دوخت و دوزت در بازار پارچه فروشان رونق بگیرد... اما همه ی این‌ لبخندها برای چند لحظه، در زندان بود.. بیرون سایه ات را با تیر می‌زدند. آنان خوب می‌دانستند که اگر راهی اوین شوند، کف های روی آبی که به نام حق نشر می‌دادند، به یک چشم بر هم زدنی، نیست و نابود می‌شود. حق داشتند؛ چون تو مثل آنان نبودی! نمی‌خواستی خشک و تر باهم بسوزد. این رمز موفقیت تو در ایجاد جبهه ی توابین بود. ولی همین دلیل دشمنی بیشتر با تو شد تا بیش از هر کس دیگر رفیقت، ارزش تو را بفهمد و خودش را سپر گلوله ها کند. خدا رحمت کند پدر توابین را. کچوئی را می‌گویم. او بود که همچون تو، خفقان و تهی بودن اندیشه ی منافقان را رسوا کرد و در نهایت رفت تا رنگ لاجوردی آسمان اوین باقی بماند. خب ارزشش را داشت. بین خودم و خودت بماند، اما مگر انقلاب چند مرد پولادین داشت؟ می‌خواهم با تو درد ودلی بکنم ولی جوابم را بده! قول؟ در روزگاری زندگی می‌کنم که دانشگاهیان نه اهل تفکرند و نه اهل آزاد اندیشی... تو که دیگر اکبر مشتی نیستی که راز بستنی سنتی اش را با خودش به سرای باقی برده باشد! پس بگو چگونه اوین را به دانشگاهِ خوداندیشی، تبدیل کردی؟ چگونه توهم روشنفکری را درمان کردی؟ شنیده ام با نهج البلاغه جوابشان را می‌دادی. شنیده ام با آنان رفیق می‌شدی و کار به دستشان می‌سپردی! من که نبودم کنار تو تا آن‌ها را ببینم ولی فقط به تو می‌گویم: آسِد اسدُ الله! دمت گرم.
‏خرداد با فاصله پر حادثه ترین ماه در تاریخ معاصر ایران است . انقدر پرحادثه است که ۳۰ روز توان ثبت این همه رخداد را ندارد . ‏۲۳ خرداد هم به این رخدادها اضافه شد. ‏‌ ⁩ ‌ ⁩ ‌ ⁩ 🌷🌷🌷🥺