🔰یک شب میهمان حرم
🔅آیت الله گلپایگانی:
🔹زمان پهلوی اول، به مشهد مشرف شدم در آن وقت، زن و مرد در حرم امام رضا(ع) با هم زیارت میکردند. من هم در آن ایام زمستانی، به حرم مشرف شدم. خدمت امام رضا(ع) عرض کردم، من هم دوست دارم که بیایم و #ضریح را برای تبرک ببوسم, ولی به خاطر این که با #نامحرم برخورد نکنم، معذور هستم و جلو نمیآیم والا این طور نیست که بی ادبی کرده باشم. اگر شما یک طوری صلاح بدانید، خودتان موقعیتی فراهم آورید تا بتوانم ضریح را ببوسم.
⚡️ آن شب زمستانی که من قبل از مغرب به حرم مشرف شده و مشغول دعا و زیارت بودم، در آن زمان درب حرم را میبستند در حین انجام اعمال و زیارت، کم کم خدام حرم، زائرین را خارج میکردند و درب حرم را بستند. ولی کسی به من نگفت از حرم خارج شو! من همانطور که سجادهام پهن بود، مشغول دعا و زیارت بودم. وقتی همه زوار رفتند و درها بسته شد، سجاده را کنار ضریح گذاشتم، « آن شب هر چه از حضرت خواستم به من عنایت شد».
🌀وقت مناجات صبح که شد، مسئول حرم وارد شد. وقتی مرا دید، با تعجب پرسید، شما کجا بودید؟ از کی اینجا هستید؟ مگر «شما رمز شب دارید»؟
گفتم:نه.
▫️«گفت با اجازه چه کسی اینجا ماندید»؟.
▪️اشاره به قبر مطهر کردم، گفتم با اجازه آقا.
▫️گفت از چه وقت حضور داشتی؟ گفتم از اول شب.
▪️گفت چرا بیرون نرفتید؟
▫️گفتم کسی به من نگفت بیرون برو! چه جایی از این جا بهتر.
❇️مسئول حرم خیلی تعجب کرد و گفت: من چهل سال در این آستان مقدس خادم هستم، تا الآن چنین اتفاقی نیافتاده است. اگر مسئولان حرم بفهمند، هم مسئول شیفت قبلی و هم مرا توبیخ خواهند کرد. من از شما خواهش میکنم شما از در پشتی خارج شده، تجدید وضو کرده و دوباره از در اصلی وارد حرم شوید تا ما به زحمت نیافتیم. مرحوم والد گفتند: عجیب این که در آن شب زمستانی، اصلا در طول ده الی دوازده ساعت، احتیاج به تجدید وضو پیدا نکردم.
#سیدمحمدرضا_گلپایگانی
#امام_رضا ع
🔰یک شب میهمان حرم
🔅آیت الله گلپایگانی:
🔹زمان پهلوی اول، به مشهد مشرف شدم در آن وقت، زن و مرد در حرم امام رضا(ع) با هم زیارت میکردند. من هم در آن ایام زمستانی، به حرم مشرف شدم. خدمت امام رضا(ع) عرض کردم، من هم دوست دارم که بیایم و #ضریح را برای تبرک ببوسم, ولی به خاطر این که با #نامحرم برخورد نکنم، معذور هستم و جلو نمیآیم والا این طور نیست که بی ادبی کرده باشم. اگر شما یک طوری صلاح بدانید، خودتان موقعیتی فراهم آورید تا بتوانم ضریح را ببوسم.
⚡️ آن شب زمستانی که من قبل از مغرب به حرم مشرف شده و مشغول دعا و زیارت بودم، در آن زمان درب حرم را میبستند در حین انجام اعمال و زیارت، کم کم خدام حرم، زائرین را خارج میکردند و درب حرم را بستند. ولی کسی به من نگفت از حرم خارج شو! من همانطور که سجادهام پهن بود، مشغول دعا و زیارت بودم. وقتی همه زوار رفتند و درها بسته شد، سجاده را کنار ضریح گذاشتم، « آن شب هر چه از حضرت خواستم به من عنایت شد».
🌀وقت مناجات صبح که شد، مسئول حرم وارد شد. وقتی مرا دید، با تعجب پرسید، شما کجا بودید؟ از کی اینجا هستید؟ مگر «شما رمز شب دارید»؟
گفتم:نه.
▫️«گفت با اجازه چه کسی اینجا ماندید»؟.
▪️اشاره به قبر مطهر کردم، گفتم با اجازه آقا.
▫️گفت از چه وقت حضور داشتی؟ گفتم از اول شب.
▪️گفت چرا بیرون نرفتید؟
▫️گفتم کسی به من نگفت بیرون برو! چه جایی از این جا بهتر.
❇️مسئول حرم خیلی تعجب کرد و گفت: من چهل سال در این آستان مقدس خادم هستم، تا الآن چنین اتفاقی نیافتاده است. اگر مسئولان حرم بفهمند، هم مسئول شیفت قبلی و هم مرا توبیخ خواهند کرد. من از شما خواهش میکنم شما از در پشتی خارج شده، تجدید وضو کرده و دوباره از در اصلی وارد حرم شوید تا ما به زحمت نیافتیم. مرحوم والد گفتند: عجیب این که در آن شب زمستانی، اصلا در طول ده الی دوازده ساعت، احتیاج به تجدید وضو پیدا نکردم.
#سیدمحمدرضا_گلپایگانی
#امام_رضا ع