#حیات_طیبه #ولایت
🔻 گاهی فکر میکردم که در وجود بشر چه سرّی است که حتی سر و صدا کردنهای ولایی هم خیلی گوارا نیست و اصلاً حرف، حرف است، سست است.
🔸 بالاخره بشر برای احیا یک چیزی میخواهد. این دلها [هست که] باید حیات داشته باشد، شکل و شمایل را هر کاریش بکنی، فایده ندارد. تغییرش بدهی، سختش کنی، سستش کنی، [باز فایده ندارد.]
🔹 من در خیابان دیده بودم کسی را که هیچ شکل و شمایلش بر دیگران ممتاز نبود، هیچ مشخصهای نداشت؛ ولی در جلسهای - مثلاً جلسهای که یک سخنرانی بر منبر بود - وارد نمیشد مگر اینکه به طور ناخودآگاه هر جای صحبتِ سخنران که بود، به فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام منتقل میشد – فرقی نمیکرد که سخنران چه کسی باشد - باید پشت قضایا دل باشد، حیات باید باشد، ولایت باید باشد.
🔸 بعضیها خَلط میکنند و فکر میکنند که اگر قیافه را اینجوریاش بکنی یا آنجوریاش بکنی، حتماً [بزرگ میشوند،] ابدا [اینطور نیست.] روح یک چیز دیگر است، حیات یک چیز دیگر است، ولایت یک چیز دیگر است؛
🔹 کسی که مرد باشد، از قیافهاش در مجالس پیداست، [چه] ریشش یک وجب باشد، [حقیقتش] پیداست، [چه] نداشته باشد [باز] پیداست؛ عمامهاش بزرگ باشد پیداست، کوچک هم باشد پیداست.
🔸 انسان باید خودش را از مُردگی نجات بدهد، باید حیات پیدا کرد. بعد تازه از آنجا سفر دیگری شروع میشود و قد و قواره، بزرگی و کوچکی، از آنجا خودش را نشان میدهد.
#عارف_کبیر_استاد_جعفر_ناصری ۱۲۹
🌷🌷🌷🌷🌷
#ولایت #امیرالمومنین
🔻 خطبه نورانیت، خطبه عجیبی است! - فکر میکنم بعد از یکی از جنگها بود که - ابوذر از سلمان پرسید که: یا سلمان ما معرفة الامام بالنورانیة؟
🔸 سلمان گفت: سؤال خوبی کردی، ولی بیا برویم از خود آقا بپرسیم. آمدند آقا امیرالمؤمنین نبودند، منتظر شدند تا آقا آمدند.
🔹 سلمان عرض کرد: یا امیرالمؤمنین ابوذر از من یک سوالی کرد و من گفتم که خدمت شما بیاییم و از شما بپرسیم: ما معرفة الامام بالنورانیة؟
🔸 حضرت اینها را تشویق کردند که سؤال خوبی کردید. بعد شروع میکنند حضرت مرتبه نورانیت امام را و شناخت نورانیت امام را توضیح دادن. بعضی از قسمتهاش همراه با پیغمبر خدا میآید، یکی از پیغمبر میگویند و یکی از خودشان.
🔹 خوب تنزلی یافته برای اهل ایمان! اگر ولایت نبود دل مؤمنین و شیعیان متحیر بود و به جایی دست پیدا نمیکرد.
#عارف_کبیر_استاد_جعفر_ناصری ۱۲۹
🌷🌷🌷🌷🌷
#ولایت #شیطان
🔻 ابوالاسود دوئلی که علم نحو را بانی است، در کوفه خدمت آقا امیرالمؤمنین رسید و عرض کرد: آقا بد روزگاری شده، مردم وابستگیشان به شیخین زیاد شده و این مسئله فراگیر شده است و چقدر اینها نماز میخوانند! چقدر عبادت میکنند! و این فرهنگ، در جامعه جا افتاده، عبادات اینها زبانزد شده!
🔸 حضرت دست ابوالاسود را گرفته بودند و داشتند از کوفه بیرون میآمدند، فرمودند که ابوالاسود! همینطوری که من الان دست تو را گرفته بودم، پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله) دست من را گرفته بودند، داشتیم از مدینه بیرون میرفتیم، فرمودند: یا علی! شیطان وقتی اصل را از کسی گرفت در فروع با او کاری ندارد.
🔹 شیطان آن قدر نادان نیست که هم ولایت را بگیرد، هم نماز را بگیرد. وقتی اثر نماز را گرفت، اصل قضایا را گرفت، میگوید: بگذار برود عبادت کند، هر چه میخواهد عبادت کند، ولی فایده ندارد، [در تحت] ولایت شیطان دارند میروند، امام جور اینها را به بهشت هدایت نمیکند. هر کاری میخواهند بکنند، بکنند، ولی تو هم حق را بشناس «تعرف اهله“ نگاه به اهل عبادات و کارهایشان نکن.
این یک حقیقتی است.
#عارف_کبیر_استاد_جعفر_ناصری ۱۳۱
🌷🌷🌷🌷🌷
🔺 به مناسبت وفات «عايشه» دختر ابوبكر (۱۷ رمضان المبارک ۵۸ هق)
🔹 هرگاه توصیهی یکی از بزرگان نقل میشود، یا به صورت یک دستور و یا یک خواهش است که باید آقایان این را بنویسند و مقابل چشمشان قرار بدهند، تا هر روز به آن عمل کنند.
مرحوم #شعرانی در مورد #شبهه هایی که در دین حاصل میشود، توصیه میفرماید که انسان میتواند به تعبیر بنده واکسنش را بزند و از جهت شبههها، خودش را در سنگر قرار بدهد. میفرماید که، به وسیلهی اینکه چند دلیل محکم #ولایت و #نبوت را برای خودش تهیه کند و همیشه در خاطر داشته باشد.
در خاطر داشتن یعنی هر روز صبح وقتیکه میخواهد بلند شود و به درس برود، آن را مطالعه کند وإلّا یادش میرود، اگر این کار را بکند، مثل این است که متخصصین به او آمپول زدهاند. این عمل چنین خاصیتی دارد. چند دلیل قانع کنندهای که خودش در نفسش به او قانع میشود از نبوت و ولایت، اینها را تهیه کند و همیشه همراهش یا در خاطرش یا در کیفش باشد. چون وقتی انسان مجهز شد به دشمنِ شبهه، شبهه دفع میشود و همانند یک آدم مسلح میشود. مثل این آقایان پاسداری که محافظ هستند و هیچوقت بیاسلحه نیستند.
خود مرحوم شعرانی یک کتابی در رد شبهات نبوت به نام "راه سعادت" نوشته است. چند تا از ادلهاش چه ما درس خوانده باشیم، چه نخوانده باشیم برای انسان کافی است که هم ولایت را در دل نگه دارد و تزلزل را ببرد و هم نبوت را.
دشمنان #شیعه همانهایی که نه نمازشان ، نه حجّشان و نه عقایدشان مثل ماست، احادیثی نقل کردهاند که خداوند به واسطهی اینکه میخواسته ما سند داشته باشیم اینها را کور و کر کرده تا این احادیث را نقل کنند و ما دیگر شبههای در روایت نداشته باشیم.
یکی از ادلهای که ایشان نقل فرموده این است که حضرت رسول صلیالله علیه وآله خطاب به زنهایش فرمود: «أیتکن صاحبة الجمل الأدبب الأحمر» کدامیک از شما سوار بر چنین شتری، بر امام وقتتان طغیان میکنید؟!
#عایشه خندهاش گرفت که چطور میشود که ما زنان سوار شتر بشویم و… حضرت فرمود: نکند تو خودت باشی!
حضرت در ادامه میفرماید: سگهای "حُوأَب" -که نام یکی از منازل بین راه حجاز و بصره است- به آن شتر حملهور میشوند!.
زمانیکه این جریان پیش آمد عایشه گفت: اینجا کجاست؟ تا اسم "حوأب" را شنید، گفت: مرا برگردانید. اما زبیر و طلحه با مقداری پول ساکنان آنجا را خریدند و به نزد عایشه آوردند تا قسم بخورند که اینجا حوأب نیست!.
همانگونه که بدن انسان با برخی چیزها نجس میشود، ذهن انسان نیز با شبهه نجس میشود. پس باید لباسی به آن پوشاند که آب به آن فرو نرود. مثل غواصها و آن لباس این ادله است که تقوای اعتقادی برای انسان ایجاد میکند.
۸۹٫۳٫۴
✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama