سه راه نفوذ شیطان 😈👺
✍حضرت موسی(علیه السلام)در محلی نشسته بود،ناگاه ابلیس(پدر شیطانها)در حالی که کلاه رنگارنگی به سرداشت خدمت موسی علیه السلام وارد شد و کلاه خود را به عنوان احترام ازسر برداشت و سلام کرد و با کمال ادب محضر حضرت موسی(علیه السلام)ایستاد.
حضرت موسی پرسید:تو کیستی؟ گفت:من ابلیس هستم. حضرت موسی فرمود:خداوند شر تو را از ما و دیگران دور بدارد. ابلیس گفت:من آمدهام به خاطر عظمتی که نزد خداوند داری بر تو سلام کنم. موسی علیه السلام پرسید:این کلاه چیست که بر سر گذاشته ای؟ گفت:به وسیله این کلاه و زرق و برق و رنگهای او دلهای آدمیزاد را میربایم.
حضرت موسی فرمود به من خبر ده از گناهی که هرگاه انسان آن را انجام دهد،تو بر او چیره میشوی و هرکجا خواستی افسار او را به آن طرف میکشی.
🔹ابلیس گفت:
سه گناه است که هرگاه انسان آنها را انجام داد من بر او مسلط میشوم:
🔘۱.وقتی که انسان خودبین شود و از خویشتن خوشش بیاید.
🔘۲.وقتی که اعمال خود را بیش از حد بزرگ ببیند.
🔘٣.وقتی که گناهان خود را کوچک بشمارد.
بحارالانوار ج۱۳،ص۳۵۰ و ج۶۳،ص ۲۵۱.
#دین
#داستان
#شیطان #راه #نفوذ #ابلیس
کانال #دین
@hashtagden
⚡️⚡️روح چیست❓❓
قسمت دوم📕
آنچه مادی ها را جرئت داده است تا به انکار روح بپردازند این بوده است که آنها خیال کرده اند معتقدان به وجود روح، چون خواص و اوصافی را در انسان دیده اند که در نظر آنها توجیه و تفسیر علمی نداشته، لذا به وجود روح قائل شده اند تا بدین وسیله آن اوصاف را توجیه کنند و منشأی برای آن بسازند. در حالی که این اشتباه فاسدی است، زیرا هیچ گاه معتقدان به تجرد روح، چنین تقسیم بندی در خواص و صفات بشری نداشته اند که برخی را به جسم و برخی را که علل آن را نمی دانسته اند به روح نسبت دهند، بلکه تمام آن را مستقیما به جسم و توسط آن به روح مستند کرده اند ...».(۱)
معتقدان به وجود روح که آن را موجودی مجرّد از جسم دانسته و به استقلال موجودیت آن در قبال بدن قائل شده اند، برای اثبات این نظریه دلایل بسیاری ذکر کرده اند و فیلسوف نامدار شیعه ملاصدرای شیرازی(ره)، یازده برهان عقلی بر آن اقامه کرده است که در اینجا یکی از آنها را به قلم می آوریم.
ایشان می نویسد: «روشن است که تفکر زیاد و به کارگیری مداوم و مستمر اندیشه و نیروی عقلانی و عملیات ذهنی و علمی، از یک سو موجب تحلیل بدن و فرسایش قوای جسمی است و از سوی دیگر مایه تکامل روحی و رشد آن است و سبب می شود تا نفس در تعقلات خود از قوّه به فعلیّت در آید. اگر روح، چیزی جز خواص جسم نباشد، لزوما باید آن نیز همراه با فرسایش بدن رو به تحلیل رود، در حالی که گفتیم، نفس با این کار نه تنها کاهش نمی یابد بلکه تقویت و شکوفایی نیز کسب می کند و اگر با مرگِ بدن، جان هم بمیرد، باید هر چه سبب فرسایش و مرگِ بدن است سبب مرگ و زوال روح نیز باشد.»
ادامه دارد....
#دین #روح
کانال #دین
@hashtagden
تفسیر قرآن در بیان آیت الله خامنه ای🦋
قسمت3️⃣
تفسیر الرحمن الرحیم
رحمان و رحیم هردو از ریشه رحمت گرفته شده منتهی با دو عنایت و نگاه متفاوت با تعبیری از دو بعد متفاوت -رحمن صیغه مبالغه است که از صیغههای مبالغه در عربی صیغه فعلان است، رحمن نشان دهنده کثرت رحمت و افزونی رحمت است نشان دهنده سعه دایره رحمت الهی است. رحیم از همان ماده رحمت است، منتهی صفت مشبهه است، نشان دهنده ثبات و دوام است. وقتی که ما مادهای را به صیغه فعیل (رحیم) در عربی میبریم در حقیقت نشان میدهیم که این صفت ثبات و دوام دارد. پس اگر «الرحمن الرحیم»(۱) را منهای آن خصوصیتی که بعداً عرض خواهم کرد همینطوری در نظر بگیریم از این دو کلمه و دو چیزی میفهمیم - از «الرحمن» میفهمیم که خداوند دارای رحمت بسیار زیادی است و دامنه رحمت خدا بسیار وسیع است از «الرحیم» میفهمیم که رحمت خدا مستمر و مستدام است و ثابت برای اوست هیچ وقت این رحمت زایل نمیشود این دو معنی را در نظر داشته باشید در عرف قرآن رحمن و رحیم به دو معنی به کار رفته است رحمن به عنوان رحمت خدا در دنیا نسبت به همه موجودات به کار رفته. وقتی خدا را با رحمانیت ستایش میکنیم در حقیقت میگوئیم که خداوند رحمتش شامل همه موجودات عالم است پس رحمن به معنای دارنده رحمت همگانی، این رحمت همگانی چیست؟ رحمت خلق آنها و آفریدن آنها، رحمت هدایت عمومی آنها «اعطى کل شیء خلقه ثم هدی»(۲) خدای متعال همه چیز را در یک مجرائی هدایت میکند، درخت را هم خدا هدایت میکند به سمت رشد و کمال، دانه را به سمت ثمر دادن و روئیدن و حیوان را همینطور جمادات را همینطور آفرینش و هدایت طبیعی همه موجودات رحمت خدا است بر همه موجودات، بر هر موجودی رحمت متناسب با او از سوی خداست، در دنیا به انسان رحمت میدهد، به همه انسانها رحمت حیات، تنفس زاد و ولد، رحمت لذتهای همه عالم، به حیوانات هم فراخور همین نیازها رحمتی داده شده، به جمادات به فراخور نیازهایشان رحمتی داده شده پس این آن رحمت عام الهی است نسبت به همه موجودات. خدا را به اعتبار این رحمت رحمان میگویند پس «الرحمن» یعنی بخشنده رحمت همگانی و وسیع که میبینید رحمت بسیار زیادی هم هست اما این رحمت موقت است و محدود به همین دنیا است، بعد از این عالم نوبت این رحمت نیست مگر به شکل بسیار محدود و محصوری، مثلاً در قیامت خداوند انسانها را مجدداً زنده میکند این هم رحمت است اما این رحمت رحمانی رحمت همگانی و عمومی گرچه گسترده و همگانی است اما محدود و موقت است مخصوص این دنیا است ولی رحمتی که از کلمه رحیم فهمیده میشود نوعش نوع دیگری است رحمت خاص است، رحمتی است مخصوص جمعی از موجودات و آن جمع عبارتند از مؤمنین بندگان صالح خدا وقتی بگوئیم «الرحیم» خدا را با صفت رحیم ستایش کنیم، در حقیقت اشاره میکنیم به نوع خاص از رحمت پروردگار و آن رحمت مخصوص مؤمنین است آنها چیست؟ آن عبارتست از هدایت خاص از مغفرت، از پاداش نیکوی کارها، از رضا و رضوان که مخصوص مؤمنین است، اما این رحمت اگرچه دامنهاش محدود است اما همیشگی است پس «الرحیم» یعنی دارنده رحمت ویژه اما همیشگی، «الرحمن» یعنی دارای رحمت گسترده اما محدود به زمان خاصی که عبارتست از دنیا قبلاً من اینجور معنا کردم به نام خدای دارای رحمت همگانی و رحمت همیشگی، حالا که به لغت مراجعه میکنم دقت میکنم در لغت به نظرم این جور میآید که رحمن را میشود به صفت بخشا یا بخشنده، ترجمه کرد. بخشندگی خدا هیچ قیدی ندارد به همه میبخشد بخشا هم به همین معنا است البته بعضیها ترجمه میکنند خدای بخشاینده، غلط نیست چون بخشائیدن هم به معنی بخشیدن میآید، اما بخشیدن یعنی چیزی را به کسی دادن که بخشائیدن هم گاهی به همین معنا استعمال میشود لکن بیشترین معنای بخشائیدن گذشت کردن است بر من ببخشای یعنی از من بگذر بنابراین بخشایش به رحیم بیشتر تناسب دارد پس ما رحمن را میتوانیم با کلمه بخشنده یا بخشا ترجمه کنیم رحیم را به معنای بخشایشگر یا بخشاینده، لذا میتوانیم بگوئیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر یا بخشای بخشایشگر.
۱۳۶۹/۱۲/۲۲
بیانات در جلسه دوم تفسیر سوره حمد
#دین #تفسیر_رهبری #رهبری
کانال #دین
@hashtagden
روح چیست❓❓
قسمت سوم📕
روح گرچه به جسم و بدن تعلق دارد بلکه جسم و بدن را تحت امر خود دارد، ولی قبل از مرگ، در حالت خواب از بدن جدا می شود و تعلق آن به بدن ضعیف و کمرنگ می گردد و با مرگ ارتباط آن با بدن به طور کامل قطع می شود و به حیات مجرد خود ادامه می دهد.
به نظر می رسد یکی از واضح ترین دلیل ها برای اثبات تجرد و استقلال روح، رؤیاهای صادق اند.
توضیح اینکه، خواب دیدن ها اقسام مختلفی دارند، برخی از آنها بازتاب حوادث و رویدادهای روزانه اند که با تأثیراتی که بر سلسله اعصاب می گذارند، هنگام خواب به نمایش در می آیند. برخی نیز بر اثر فشارهای روحی و روانی یا به هم خوردگی و خستگی مزاج حاصل می شود که از آن به خواب های پریشان و به اصطلاح قرآنی «اضغاث احلام»(3) یاد می شود. و بخشی دیگر از آن، گویای حوادث و وقایعی است که تا آن زمان رخ نداده و پس از این رخ خواهد داد و در حقیقت چنین رؤیاهایی صادق و نوعی گزارش از رویدادهای آینده است. بی تردید بسیاری از مردم تجربه این دست از خواب دیدن ها را در زندگی خود دارند و یا آن را از دیگران شنیده اند. برای برخی فراوان اتفاق افتاده است که کارهای روزانه خود را تکراری احساس می کند، پس از درنگ متوجه می شوند که آن کارها را شبِ پیش در عالم خواب دیده اند. اگر گروه اول و دوم از رؤیاها دارای توجیه مادی باشند، بی شک برای خواب های دسته سوم هیچ توجیه مادی متصور نیست، زیرا چگونه می توان برای خواب دیدن واقعه ای که هنوز اتفاق نیفتاده و سلسله اعصاب هیچ گونه تماس و ارتباطی با آن نداشته است، جهتی طبیعی در نظر گرفت؟ این گونه خواب دیدن ها، جز با استقلال و تجرد روح از بدن و ارتباط آن با عالم مثال که صورت همه حوادث گذشته و آینده بر کنار از حاکمیت زمان در آن موجود است، چه توجیه دیگری دارد؟
#دین #روح #قرآن
کانال #دین
@hashtagden
📌 #تفسیر_موضوعی #نهجالبلاغه در کلام #امام_خامنهای 1⃣
👌موضوع: آبادانی آخرت
🎤خطبه: ۱۵۶
هدفى که امیرالمؤمنین نسبت به مردم، در دوران حکومت داشته است نکتهى بسیار مهمّ و اساسى است. بنده میخواهم اندکى روى این نکته تکیه کنم. امیرالمؤمنین فرمود: اگر از من اطاعت کنید، من شما را به بهشت میرسانم. عبارت امیرالمؤمنین در خطبهى نهجالبلاغه این است؛ میفرماید: فَاِن اَطَعتُمونى فَاِنّى حامِلُکُم اِن شاءَ اللَّهُ عَلى سَبیلِ الجَنَّة؛ فرمود اگر آنچه من میگویم، گوش کنید و عمل کنید، من شما را به بهشت خواهم رساند، انشاءاللَّه؛ وَ اِن کانَ ذا مَشَقَّةٍ شَدیدَةٍ وَ مَذاقَةٍ مَریرة؛ (۱) اگرچه این کار، بسیار دشوار است، بسیار سخت است، تلخ است. این حرکت، حرکت کوچکى نیست، حرکت آسانى نیست؛ این هدف امیرالمؤمنین [است]. رساندن انسانها به بهشت، هم در زمینهى فکرى مردم، [هم] در زمینهى روحى و قلبى مردم، [هم] در حیات اجتماعى مردم، نقش مىآفریند. من از این جهت روى این تکیه میکنم که گاهى شنیده میشود کسانى در گوشهوکنار وقتى صحبت از هدایت و راهنمایى و بیان حقایق دینى و مانند اینها میشود، میگویند آقا، مگر ما موظّفیم مردم را به بهشت برسانیم؟ خب بله؛ بله، همین است. فرق حاکم اسلامى با حکّام دیگر در همین است: حاکم اسلامى میخواهد کارى کند که مردم به بهشت برسند؛ به سعادت حقیقى و اُخروى و عقبائى برسند؛ [لذا] راهها را باید هموار کند. اینجا بحثِ زور و فشار و تحمیل نیست؛ بحثِ کمک کردن است. فطرت انسانها متمایل به سعادت است، ما باید راه را باز کنیم؛ ما باید کار را تسهیل کنیم براى مردم تا بتوانند خودشان را به بهشت برسانند؛ این وظیفهى ما است، این کارى است که امیرالمؤمنین بار آن را بر دوش خود گرفته است و احساس وظیفه میکند که مردم را به بهشت برساند.
۱۳۹۳/۰۲/۲۳
بیانات در دیدار مردم استان ایلام در سالروز ولادت امیرالمؤمنین علیهالسلام
#دین #رهبری #تفسیر_رهبری #تفسیر
کانال #دین
@hashtagden
تفسیر قرآن در بیان آیت الله خامنه ای🦋
قسمت4⃣
معنای حمد الهی👐
حمد به معنای ستایش کردن یک انسان است یا یک موجود بر عملی یا صفتی که از روی اختیار از او سر میزند اگر خصوصیتی در کسی باشد که اختیاریِ او نباشد آن را نمیگویند حمد کرد گفته میشود مدح کرد مثلاً زیبائی کسی را بخواهیم تعریف کنیم در عربی گفته نمیشود حمد شد یا حمد کرد زیبائی او را. اما شجاعت کسی را میشود حمد کرد یا بخشندگی کسی را میشود حمل کرد و یا صفتی را که او به اختیار خود در خود بوجود آورده است، بنابراین حمد با مدح متفاوت است. در فارسی کلمهای که حمد را به این معنا نشان بدهد ما پیدا نمیکنیم من پیدا نکردم، ستایش میتواند معنای حمد باشد اما ستایش شامل معنای مدح هم هست در حالی که مدح با حمد متفاوت است، بنده در گذشته میگفتم سپاس و ستایش هر دو را با هم میآوردیم که هم معنای مدح و هم معنای شکر وقتی با هم جمع بشود میتواند معنای حمد را نشان دهد ولی چون محدود هستیم از جهت این لغت ناگزیر ستایش را به کار میبریم. «الحمد»(۱) یعنی همه ستایشها، الف و لام الف و لام «جنس» یا الف و لام «استغراق» است الف و لام جنس یعنی آنچه الف و لام بر او داخل شده جنس مورد نظر است پس میشود «الحمد» یعنی جنس حمد و طبیعت حمد اگر الف و لام استغراق باشد یعنی آنچه الف و لام را بر او داخل شده به همه افراد مثل مورد نظر است بنابراین «الحمد» یعنی همه حمدها و ستایشها لله همه حمدها و ستایش متعلق است به خدا. آنچه که این جمله به ما میفهماند این است که همه نیکیها و همه زیبائیها متعلق به خداست از سوی خداست.
۱۳۶۹/۱۲/۲۲
بیانات در جلسه دوم تفسیر سوره حمد
#تفسیر #تفسیر_رهبری #رهبری
کانال #دین
@hashtagden
روح چیست❓❓😱👻
قسمت چهارم📕👽
چگونگی پیدایش روح📚
بحث دیگر این است که آیا روح های آدمیان پیش از پیدایش اجسام آنها، وجود داشته و پس از پدیداری هر جسمی، روحی بدان تعلق یافته است یا اینکه تکوین روح هر کسی، همزمان با حدوث جسم او صورت گرفته است؟
برخی حکمای قدیم یونان همچون افلاطون معتقد به قدیم بودن نفوس انسان ها بوده اند، ولی در قبال آنان ارسطو و پیروان او قائل به حدوث آنهایند. در بین علمای اسلام برخی همچون شیخ صدوق(ره)(4) قائل به سبقت آفرینش ارواح بر اجساد و برخی دیگر همچون شیخ مفید(ره)(5) معتقد به حدوث آن همراه با حدوث اجسام اند که نظریه دوم با اصول عقلی هم سازگارتر است.
ملاصدرا(ره) می نویسد: حقیقت این است که نفس انسانی محصول تکامل جسم و زاییده تطور آن است ولی به مرحله ای می رسد که برای بقا و دوام، بی نیاز از جسم می گردد.(6)
و بدین سان روح گرچه محصول تحول، تطور و تکامل جسم است ولی همین روح، بدن را به تسخیر خویش در می آورد و روح حامل بدن نمی شود آن را به هر سویی اراده کند با خود می برد آن را به سمت بالا برده و به پایین می کشاند و هر گونه بخواهد کار آن را تدبیر می کند و از آن به عنوان ابزاری برای وصول به خواسته های خود بهره می گیرد.(7)
حقیقت انسانی
از آنچه گفتیم روشن شد انسان موجودی است دو بُعدی و مرکّب از تن و جان. و اما اینکه اصالت انسانی به کدام یک از آن دو است و واژه «من» در این جمله ها: «من این کار را کردم»، «من دیدم»، «من شنیدم» و مانند آن حاکی از کدام بُعد وجود انسان است؟ نکته ای است که توجه بدان بسیار بااهمیت است. بدیهی است حقیقتی که واژه «من» حکایت از آن دارد، نباید متغیر و در حال تبدیل باشد، زیرا روشن است کسی که امروز کاری کرده باشد، ده سال دیگر هم می گوید من فلان عمل را مرتکب شدم و یا از شخصی که جرمی سر زده باشد، بیست سال بعد نیز که او را به واسطه آن جرم مجازات کنند، همان شخص را کیفر داده اند، در حالی که از قطعیات علمی بیولوژی جانوری این است که موجود زنده بعد از گذشت ده سال، تمام سلول های تشکیل دهنده بدنش تغییر و تبدیل یافته و به کلی وجودی تازه می یابد و این خود بیانگر این حقیقت است که «منِ» انسانی و حقیقت او همان روح اوست و همان است که فاعل حقیقی و مصدر همه اموری است که از شخص صادر می شود آن را توسط جسم و قوای آن، عملی می سازد.
بر آنچه گفتیم برهان های دیگری نیز هست(8) و شواهد دینی نیز همین را تأیید می کند. برای نمونه: قرآن کریم به فرعون می گوید: «فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَ إِنَّ کَثیرا مِنَ الناسِ عَنْ آیاتِنا لَغافِلُونَ؛ پس امروز بدن تو را از آب دریا بیرون کشیدیم تا برای کسانی که پس از تو هستند نشانه ای ـ بر قدرت ما و ناتوانی خود ـ باش و به یقین بسیاری از مردم از نشانه های ما غافل اند.»(9) این آیه صریح است که آن حقیقتی که واژه «تو»، از آن حکایت می کند که شخصیت و هویت انسانی فرعون را تشکیل می دهد، چیزی غیر از بدن او است.
و نیز می فرماید: «قُلْ یَتَوفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلی رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ؛ بگو شما را فرشته مرگ که بر شما گمارده شده است می گیرد سپس به سوی پروردگارتان باز می گردید.»(10) و روشن است آنچه فرشته مرگ قبض می کند روح آدمیان است. بنابراین مخاطب الهی که تمام شخصیت انسان است، روح اوست و بدن مرکب و ابزار کار او به شمار می رود.
#روح #قرآن #تفسیر #دین
کانال #دین
@hashtagden
تفسیر قرآن در بیان آیت الله خامنه ای🌷
قسمت5⃣
تفسیر مالک یوم الدین📜
بخش اول
در بیان سوره مبارکه حمد رسیدیم به آیه مبارکه «مَالِکِ یَوْمِ الدِّین» (۱)، دو قرائت در اینجا معروف است یکی «مالک یوم الدین» و دیگری «ملک یوم الدین». یک اشاره مختصری به اختلاف قرائات بکنم.
در قرآن کریم غالباً مواردی که قرّاء هفتگانه معروف در متن قرآن اختلاف کردند (که موارد هم چندان زیاد نیست) اختلاف بر سر چگونگی خواندن یک کلمه است. در رسم الخط قدیمی عربی که امروز هم در غالب قرآنهای کشورهای اسلامی رعایت میشود الف را در بعضی از کلمات الف وسط کلمه را نمینویسند و با یک نیمه الفی بر روی حرف قبل از (الف) او را نشان میدهند مثلا «مالک» را مینویسند به «ملک» یک الف کوچکی روی حرف میم میگذارند که معلوم شود مراد «مالک» است نه «ملک»، این نیمه حرف را حالاها میگذارند و در بسیاری از کلمات قرآنی این جور است، یک ضابطه خیلی دقیقی هم این رسم الخط ندارد، در کتب مخصوصی رسم الخط که مسلمین نوشتند کتابهائی و فصولی نوشته شده مخصوص بیان رسم الخط قرآن، چون مسلمانها به همه جوانب قرآن رسیدگی کردند از جمله رسم الخط، مثلاً در «الاتقان سیوطی» یک فصلی درباره رسم الخط قرآن است، آنجا ذکر کردند که الف بعد از کدام حرفها در نوشتن ساقط میشود و در تلاوت خوانده میشود. به نظر میرسد که اختلاف نظر در باب این که در سوره حمد مالک است یا ملک ناشی میشود از همین قضیه، هردو قرائت طبق فتوای علما صحیح است. در معنا هم تفاوت زیادی نخواهد کرد و در موارد اختلاف قرائت غالباً از این قبیل است، خیلی کم اتفاق میافتد که حروف آن کلمه مورد اختلاف تغییر پیدا کند حتی اگر حروف هم یک جا تغییر کند باز معنا یکی است معنا تغییر پیدا نمیکند مثلاً «إن جاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا»(۲)، که «فتبینوا» قرائت معروف است یک قرائت هم هست «فتثبتوا» که این دو حروفش تغییر پیدا کرده ولی چون نقطهها شبیه هم هست در هر دو، لذا دو قرائت شده ولی هردو به یک معناست یعنی «تحقیق کنید». بنابراین موارد اختلاف قرائت در قرآن این جوری است مواردی که حروف تغییر کند نادر است در همانجا هم معنا یکی است غالب جاهای اختلاف قرائت لهجهها است در اینجا دو قرائت است، «مالک یوم الدین»، «ملک یوم الدین» اگر گفتیم «مالک»، از ریشه «ملک» - بکسر میم - خواهد بود یعنی صاحب و دارنده «ملک» اگر گفتیم، از ریشه «ملک» - بضم میم - خواهد بود یعنی سلطان، پادشاه، حاکم، تفاوتی نمیکند چه بگوئیم خداوند و صاحب و صاحباختیار و دارنده روز دین است یعنی همه چیز روز دین و قیامت در اختیار اوست چه بگوئیم خداوند ملک و سلطان و پادشاه روز دین است یعنی باز همه چیز روز قیامت تحت قدرت اوست، البته قرائت «مالک» شاید معروفتر است و از جهتی هم ممکن است ترجیح دهیم قرائت «مالک» را بر «ملک».
#دین #قرآن #رهبری #تفسیر_رهبری #تفسیر
#سوره_حمد
کانال #دین
@hashtagden
📌تفسیر موضوعی نهجالبلاغه در کلام امام خامنهای2⃣
قصار: ۱۳۱
دو معنای دنیا در معارف اسلامی📜
اسلام، دنیا را وسیلهای در دست انسان برای رسیدن به کمال میداند. از نظر اسلام، دنیا مزرعهی آخرت است. دنیا چیست؟ در این نگاه و با این تعبیر، دنیا عبارت است از انسان و جهان. زندگی انسانها، تلاش انسانها، خرد و دانایی انسانها، حقوق انسانها، وظایف و تکالیف انسانها، صحنهی سیاست انسانها، اقتصاد جوامع انسانی، صحنهی تربیت، صحنهی عدالت؛ اینها همه میدانهای زندگی است. به این معنا، دنیا میدان اساسىِ وظیفه و مسئولیت و رسالت دین است. دین آمده است تا در این صحنهی عظیم و در این عرصهی متنوع، به مجموعهی تلاش انسان شکل و جهت بدهد و آن را هدایت کند. دین و دنیا در این تعبیر و به این معنای از دنیا، از یکدیگر تفکیکناپذیرند. دین نمیتواند غیر از دنیا عرصهی دیگری برای ادای رسالت خود پیدا کند. دنیا هم بدون مهندسىِ دین و بدون دست خلاق و سازندهی دین، دنیایی خواهد بود تهی از معنویت، تهی از حقیقت، تهی از محبت و تهی از روح. دنیا - یعنی محیط زندگی انسان - بدون دین، تبدیل میشود به قانون جنگل و محیط جنگلی و زندگی جنگلی. انسان در این صحنهی عظیم باید بتواند احساس امنیت و آرامش کند و میدان را به سوی تعالی و تکامل معنوی باز نماید. در صحنهی زندگی باید قدرت و زور مادی ملاک حقانیت بهحساب نیاید. در چنین صحنهای، آنچه میتواند حاکمیت صحیح را بر عهده بگیرد، جز دین چیز دیگری نیست. تفکیک دین از دنیا به این معنی، یعنی خالی کردن زندگی و سیاست و اقتصاد از معنویت؛ یعنی نابود کردن عدالت و معنویت. دنیا به معنای فرصتهای زندگی انسان، به معنای نعمتهای پراکندهی در عرصهی جهان، به معنای زیباییها و شیرینیها، تلخیها و مصیبتها، وسیلهی رشد و تکامل انسان است. اینها هم از نظر دین ابزارهایی هستند برای اینکه انسان بتواند راه خود را به سوی تعالی و تکامل و بروز استعدادهایی که خدا در وجود او گذاشته است، ادامه دهد. دنیای به این معنا، از دین قابل تفکیک نیست. سیاست و اقتصاد و حکومت و حقوق و اخلاق و روابط فردی و اجتماعی به این معنا، از دین قابل تفکیک نیست. لذا دین و دنیا در منطق امام بزرگوار ما مکمل و آمیخته و درهم تنیدهی با یکدیگر است و قابل تفکیک نیست. این، درست همان نقطهای است که از آغاز حرکت امام تا امروز، بیشترین مقاومت و خصومت و عناد را از سوی دنیاداران و مستکبران برانگیخته است؛ کسانی که زندگی و حکومت و تلاش و ثروت آنها مبتنی بر حذف دین و اخلاق و معنویت از جامعه است.
اما دنیا مفهوم دیگری هم دارد. در متون اسلامی، دنیا به معنای نفسانیت و خودخواهی و اسیر هوی و هوس خود بودن و دیگران را هم اسیر هوی و هوس خود کردن، آمده است. سرتاسر قرآن و احادیث و کلمات بزرگان دین در طعن و طرد چنین دنیایی است. در لسان روایات ما، دنیای مطرودی که با دین قابل جمع نیست، به معنای هوی و هوس و نفسانیت و انانیت و خودخواهی و خودپرستی است؛ این دنیا شاخصهی فرعون و نمرود و قارون و شاخصهی شاه و بوش و صدام است؛ این دنیا شاخصهی مستکبران ظالم و ستمگرِ روزگار در طول تاریخ تا امروز است. البته اینها مجسمههای بزرگترِ رذائل اخلاقی و این دنیای مذموماند. یک انسان معمولی هم میتواند در دل و درون خود یک فرعون داشته باشد و به قدر توان و امکانات خود، فرعونی و قارونی و قیصری و امپراتورانه عمل کند. اگر امکاناتش بیشتر شد، او هم مثل فرعون و قارون و بقیهی گردنکشان و طواغیت تاریخ خواهد بود. این دین با دنیا قابل جمع نیست؛ این همان دنیایی است که در لسان روایات، هووی دین نامیده شده است؛ نمیتوانند با هم جمع شوند. اگر کسی بخواهد دنیای به این معنا را با دین جمع کند، ممکن نیست. دین را با چنین دنیایی نمیشود آباد کرد. دین را در خدمت چنین دنیایی قرار دادن، خیانت به دین است. امام، ما را از اسارت دنیا هم برحذر میداشت. امام بزرگوار ما که دین را عین سیاست، عین اقتصاد و عین دنیا میدید، دائماً مردم و مسئولان را از دنیای به این معنا برحذر میداشت.
ما باید بین این دو معنای از دنیا فاصله قائل شویم. خود او هم دنیای به معنای دوم را بکلی کنار گذاشته بود؛ اهل هوای نفس و انانیت و خودخواهی و نفسانیت نبود. اما دنیای به معنای اول - یعنی عرصهی وسیع زندگی - چیزی بود که مثل متون اسلامی و آن چنان که اسلام به ما آموخته است، امام آن را با دین همسان و منطبق میدانست. امیرالمؤمنین میفرماید: «الدنیا متجر اولیاءاللَّه»؛ دنیا جایگاه بازرگانی و سودای اولیاء خداست، یا ابزار بازرگانی و سودای آنهاست؛ میتوانند از دنیا برای رسیدن به تعالی معنوی استفاده کنند.۱۳۸۴/۰۳/۱۴
بیانات در مراسم شانزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
#دین #تفسیر #تفسیر_رهبری #رهبری #نهجالبلاغه #تفسیر_موضوعی
کانال #دین
@hashtagden
تفسیر قرآن در بیان آیت الله خامنه ای🌷
قسمت 6⃣
تفسیر مالک یوم الدین 📜
📌بخش دوم
«مالک یوم الدین» یعنی صاحب اختیار و دارنده روز جزا. مراد روز قیامت است بدیهی است روز در اینجا به معنای فاصله بین طلوع و غروب نیست که در دنیا و در منظومه شمسی معنای روز این است. روز قیامت این نیست که یک فاصلهای بین طلوع و غروب خورشید است آنجا «یوم تبدل الأرض غیر الارض»(۳) زمین و آسمان وضع دیگری پیدا میکند مقررات حاکم بر آفرینش شکل دیگری پیدا خواهد کرد، اوضاع، اوضاع مأنوس کنونی ما در دنیا نیست، روز یعنی دوران، دوره که ما درباره دنیا هم میگوئیم روز «الیوم عمل ولا حساب و غدا حساب ولا عمل » (۴) امروز کار هست و حساب و کتاب نیست، فردا حساب و کتاب است و کار نیست. آنچه امروز در دنیا انجام میدهید کار شما است و هیچ حساب و کتابی بر روی کار شما در معیار و با حدود و ثغور دیدگاه الهی نیست حساب و کتابها محدود است، کارهای فردی شما و درونی شما خطورات ذهنیتان، تفکراتتان، تصمیمهاتان که بعضیاش مستوجب عقاب است و بعضیاش مستوجب ثواب است و بعضیاش موجب تکامل شما است حتی فکر شما مستوجب این میشود که روحتان تعالی پیدا کند و گاهی نفس تفکر موجب تنزل و انحطاط است بزرگانی را ما شنیدیم و دانستیم که اینها از واردات ذهنی نابهجا در ذهن خودشان جلوگیری میکردند پس اندیشههای انسانی میتوانند کمالبخش و میتوانند انحطاط آفرین باشند، خوب اینها حساب و کتاب دارد «یعلم خائنة الأعین و ماتخفی الصدور»(۵) تمام نگاهها و چشمهای خیانتگر از دید پروردگار روشن است و آشکار، تمام این کارهایی که در دنیا رویش حساب نیست در آخرت رویش حساب هست حتی حسابهائی هم که در دنیا هست غلط و نارسا و ناقص، تمام اینها حساب و کتابش در روز قیامت هست در آن روز عمل نیست فقط حساب و کتاب است. «الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب ولا عمل» هر روز قیامت مثل روز دنیا است. مثل روز دنیای شما ۶۰ سال یکسال است روز قیامت هم یعنی همین یک برههای و یک قطعهای از زندگی انسان عبارتست از یوم الدین «دین» یعنی «جزا». شاید بشود گفت این روز جزا مخصوص قیامت هم نیست ممکن است آن بخشی و قطعهای که نتیجه آن حسابها و کتابها در آنجا معلوم میشود یعنی قطعه بهشت و قطعه دوزخ هم روز جزا به حساب بیایند آنجا هم مالک خدا است «مالک یوم الدین» یعنی صاحب اختیار آن قطعه از زندگانی شما که عمل ندارید آنجا و صرفاً یک پارچه جزا است مالک و صاحب اختیار آن قطعه خدا است.
#دین #سوره_حمد #تفسیر #تفسیر_رهبری #رهبری #قرآن
کانال #دین
@hashtagden
#در_محضر_بهجت
اهم مقدمات انتظار فرج را #توبه و #طهارت از #گناهان است تحصیل کنیم.
کانال #دین
@hashtagden