eitaa logo
#دین
21 دنبال‌کننده
125 عکس
14 ویدیو
0 فایل
سعی شده مطالب #دین از منابع دست اول دینی و کتاب های طراز اول استفاده کند. بیشتر مطالب نوشتاری و تحقیقی می باشد. از #دین کمتر انتظار کلیپ و عکس داشته باشید. نشر مطالب لازم، ذکر منبع مهم نیست 😃 @hashtagden
مشاهده در ایتا
دانلود
تفسیر قرآن در بیان آیت الله خامنه ای🌷 قسمت5⃣ تفسیر مالک یوم الدین📜 بخش اول در بیان سوره مبارکه حمد رسیدیم به آیه مبارکه «مَالِکِ یَوْمِ الدِّین» (۱)، دو قرائت در اینجا معروف است یکی «مالک یوم الدین» و دیگری «ملک یوم الدین». یک اشاره مختصری به اختلاف قرائات بکنم. در قرآن کریم غالباً مواردی که قرّاء هفت‌گانه معروف در متن قرآن اختلاف کردند (که موارد هم چندان زیاد نیست) اختلاف بر سر چگونگی خواندن یک کلمه است. در رسم الخط قدیمی عربی که امروز هم در غالب قرآن‌های کشورهای اسلامی رعایت می‌شود الف را در بعضی از کلمات الف وسط کلمه را نمی‌نویسند و با یک نیمه الفی بر روی حرف قبل از (الف) او را نشان می‌دهند مثلا «مالک» را می‌نویسند به «ملک» یک الف کوچکی روی حرف میم می‌گذارند که معلوم شود مراد «مالک» است نه «ملک»، این نیمه حرف را حالاها می‌گذارند و در بسیاری از کلمات قرآنی این جور است، یک ضابطه خیلی دقیقی هم این رسم الخط ندارد، در کتب مخصوصی رسم الخط که مسلمین نوشتند کتا‌ب‌هائی و فصولی نوشته شده مخصوص بیان رسم الخط قرآن، چون مسلمان‌ها به همه جوانب قرآن رسیدگی کردند از جمله رسم الخط، مثلاً در «الاتقان سیوطی» یک فصلی درباره رسم الخط قرآن است، آنجا ذکر کردند که الف بعد از کدام حرف‌ها در نوشتن ساقط می‌شود و در تلاوت خوانده می‌شود. به نظر می‌رسد که اختلاف نظر در باب این که در سوره حمد مالک است یا ملک ناشی می‌شود از همین قضیه، هردو قرائت طبق فتوای علما صحیح است. در معنا هم تفاوت زیادی نخواهد کرد و در موارد اختلاف قرائت غالباً از این قبیل است، خیلی کم اتفاق می‌افتد که حروف آن کلمه مورد اختلاف تغییر پیدا کند حتی اگر حروف هم یک جا تغییر کند باز معنا یکی است معنا تغییر پیدا نمی‌کند مثلاً «إن جاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا»(۲)، که «فتبینوا» قرائت معروف است یک قرائت هم هست «فتثبتوا» که این دو حروفش تغییر پیدا کرده ولی چون نقطه‌ها شبیه هم هست در هر دو، لذا دو قرائت شده ولی هردو به یک معناست یعنی «تحقیق کنید». بنابراین موارد اختلاف قرائت در قرآن این جوری است مواردی که حروف تغییر کند نادر است در همان‌جا هم معنا یکی است غالب جاهای اختلاف قرائت لهجه‌ها است در اینجا دو قرائت است، «مالک یوم الدین»، «ملک یوم الدین» اگر گفتیم «مالک»، از ریشه «ملک» - بکسر میم - خواهد بود یعنی صاحب و دارنده «ملک» اگر گفتیم، از ریشه «ملک» - بضم میم - خواهد بود یعنی سلطان، پادشاه، حاکم، تفاوتی نمی‌کند چه بگوئیم خداوند و صاحب و صاحب‌اختیار و دارنده روز دین است یعنی همه چیز روز دین و قیامت در اختیار اوست چه بگوئیم خداوند ملک و سلطان و پادشاه روز دین است یعنی باز همه چیز روز قیامت تحت قدرت اوست، البته قرائت «مالک» شاید معروف‌تر است و از جهتی هم ممکن است ترجیح دهیم قرائت «مالک» را بر «ملک». کانال @hashtagden
📌تفسیر موضوعی نهج‌البلاغه در کلام امام خامنه‌ای2⃣ قصار: ۱۳۱ دو معنای دنیا در معارف اسلامی📜 اسلام، دنیا را وسیله‌ای در دست انسان برای رسیدن به کمال میداند. از نظر اسلام، دنیا مزرعه‌ی آخرت است. دنیا چیست؟ در این نگاه و با این تعبیر، دنیا عبارت است از انسان و جهان. زندگی انسان‌ها، تلاش انسان‌ها، خرد و دانایی انسان‌ها، حقوق انسان‌ها، وظایف و تکالیف انسان‌ها، صحنه‌ی سیاست انسان‌ها، اقتصاد جوامع انسانی، صحنه‌ی تربیت، صحنه‌ی عدالت؛ اینها همه میدان‌های زندگی است. به این معنا، دنیا میدان اساسىِ وظیفه و مسئولیت و رسالت دین است. دین آمده است تا در این صحنه‌ی عظیم و در این عرصه‌ی متنوع، به مجموعه‌ی تلاش انسان شکل و جهت بدهد و آن را هدایت کند. دین و دنیا در این تعبیر و به این معنای از دنیا، از یکدیگر تفکیکناپذیرند. دین نمیتواند غیر از دنیا عرصه‌ی دیگری برای ادای رسالت خود پیدا کند. دنیا هم بدون مهندسىِ دین و بدون دست خلاق و سازنده‌ی دین، دنیایی خواهد بود تهی از معنویت، تهی از حقیقت، تهی از محبت و تهی از روح. دنیا - یعنی محیط زندگی انسان - بدون دین، تبدیل میشود به قانون جنگل و محیط جنگلی و زندگی جنگلی. انسان در این صحنه‌ی عظیم باید بتواند احساس امنیت و آرامش کند و میدان را به سوی تعالی و تکامل معنوی باز نماید. در صحنه‌ی زندگی باید قدرت و زور مادی ملاک حقانیت به‌حساب نیاید. در چنین صحنه‌ای، آنچه میتواند حاکمیت صحیح را بر عهده بگیرد، جز دین چیز دیگری نیست. تفکیک دین از دنیا به این معنی، یعنی خالی کردن زندگی و سیاست و اقتصاد از معنویت؛ یعنی نابود کردن عدالت و معنویت. دنیا به معنای فرصت‌های زندگی انسان، به معنای نعمت‌های پراکنده‌ی در عرصه‌ی جهان، به معنای زیباییها و شیرینیها، تلخیها و مصیبت‌ها، وسیله‌ی رشد و تکامل انسان است. اینها هم از نظر دین ابزارهایی هستند برای این‌که انسان بتواند راه خود را به سوی تعالی و تکامل و بروز استعدادهایی که خدا در وجود او گذاشته است، ادامه دهد. دنیای به این معنا، از دین قابل تفکیک نیست. سیاست و اقتصاد و حکومت و حقوق و اخلاق و روابط فردی و اجتماعی به این معنا، از دین قابل تفکیک نیست. لذا دین و دنیا در منطق امام بزرگوار ما مکمل و آمیخته و درهم تنیده‌ی با یکدیگر است و قابل تفکیک نیست. این، درست همان نقطه‌ای است که از آغاز حرکت امام تا امروز، بیشترین مقاومت و خصومت و عناد را از سوی دنیاداران و مستکبران برانگیخته است؛ کسانی که زندگی و حکومت و تلاش و ثروت آنها مبتنی بر حذف دین و اخلاق و معنویت از جامعه است. اما دنیا مفهوم دیگری هم دارد. در متون اسلامی، دنیا به معنای نفسانیت و خودخواهی و اسیر هوی و هوس خود بودن و دیگران را هم اسیر هوی و هوس خود کردن، آمده است. سرتاسر قرآن و احادیث و کلمات بزرگان دین در طعن و طرد چنین دنیایی است. در لسان روایات ما، دنیای مطرودی که با دین قابل جمع نیست، به معنای هوی و هوس و نفسانیت و انانیت و خودخواهی و خودپرستی است؛ این دنیا شاخصه‌ی فرعون و نمرود و قارون و شاخصه‌ی شاه و بوش و صدام است؛ این دنیا شاخصه‌ی مستکبران ظالم و ستمگرِ روزگار در طول تاریخ تا امروز است. البته اینها مجسمه‌های بزرگترِ رذائل اخلاقی و این دنیای مذموم‌اند. یک انسان معمولی هم میتواند در دل و درون خود یک فرعون داشته باشد و به قدر توان و امکانات خود، فرعونی و قارونی و قیصری و امپراتورانه عمل کند. اگر امکاناتش بیشتر شد، او هم مثل فرعون و قارون و بقیه‌ی گردنکشان و طواغیت تاریخ خواهد بود. این دین با دنیا قابل جمع نیست؛ این همان دنیایی است که در لسان روایات، هووی دین نامیده شده است؛ نمیتوانند با هم جمع شوند. اگر کسی بخواهد دنیای به این معنا را با دین جمع کند، ممکن نیست. دین را با چنین دنیایی نمیشود آباد کرد. دین را در خدمت چنین دنیایی قرار دادن، خیانت به دین است. امام، ما را از اسارت دنیا هم برحذر میداشت. امام بزرگوار ما که دین را عین سیاست، عین اقتصاد و عین دنیا میدید، دائماً مردم و مسئولان را از دنیای به این معنا برحذر میداشت. ما باید بین این دو معنای از دنیا فاصله قائل شویم. خود او هم دنیای به معنای دوم را بکلی کنار گذاشته بود؛ اهل هوای نفس و انانیت و خودخواهی و نفسانیت نبود. اما دنیای به معنای اول - یعنی عرصه‌ی وسیع زندگی - چیزی بود که مثل متون اسلامی و آن چنان که اسلام به ما آموخته است، امام آن را با دین همسان و منطبق میدانست. امیرالمؤمنین میفرماید: «الدنیا متجر اولیاءاللَّه»؛ دنیا جایگاه بازرگانی و سودای اولیاء خداست، یا ابزار بازرگانی و سودای آنهاست؛ میتوانند از دنیا برای رسیدن به تعالی معنوی استفاده کنند.۱۳۸۴/۰۳/۱۴ بیانات در مراسم شانزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله) کانال @hashtagden
دوست دارم هم نام تو بشوم ‌... 🌷 کانال @hashtagden
تفسیر قرآن در بیان آیت الله خامنه ای🌷 قسمت 6⃣ تفسیر مالک یوم الدین 📜 📌بخش دوم «مالک یوم الدین» یعنی صاحب اختیار و دارنده روز جزا. مراد روز قیامت است بدیهی است روز در اینجا به معنای فاصله بین طلوع و غروب نیست که در دنیا و در منظومه شمسی معنای روز این است. روز قیامت این نیست که یک فاصله‌ای بین طلوع و غروب خورشید است آنجا «یوم تبدل الأرض غیر الارض»(۳) زمین و آسمان وضع دیگری پیدا می‌کند مقررات حاکم بر آفرینش شکل دیگری پیدا خواهد کرد، اوضاع، اوضاع مأنوس کنونی ما در دنیا نیست، روز یعنی دوران، دوره که ما درباره دنیا هم می‌گوئیم روز «الیوم عمل ولا حساب و غدا حساب ولا عمل » (۴) امروز کار هست و حساب و کتاب نیست، فردا حساب و کتاب است و کار نیست. آنچه امروز در دنیا انجام می‌دهید کار شما است و هیچ حساب و کتابی بر روی کار شما در معیار و با حدود و ثغور دیدگاه الهی نیست حساب و کتاب‌ها محدود است، کارهای فردی شما و درونی شما خطورات ذهنیتان، تفکراتتان، تصمیم‌هاتان که بعضی‌اش مستوجب عقاب است و بعضی‌اش مستوجب ثواب است و بعضی‌اش موجب تکامل شما است حتی فکر شما مستوجب این می‌شود که روحتان تعالی پیدا کند و گاهی نفس تفکر موجب تنزل و انحطاط است بزرگانی را ما شنیدیم و دانستیم که اینها از واردات ذهنی نابه‌جا در ذهن خودشان جلوگیری می‌کردند پس اندیشه‌های انسانی می‌توانند کمال‌بخش و می‌توانند انحطاط آفرین باشند، خوب اینها حساب و کتاب دارد «یعلم خائنة الأعین و ماتخفی الصدور»(۵) تمام نگاه‌ها و چشم‌های خیانت‌گر از دید پروردگار روشن است و آشکار، تمام این کارهایی که در دنیا رویش حساب نیست در آخرت رویش حساب هست حتی حساب‌هائی هم که در دنیا هست غلط و نارسا و ناقص، تمام اینها حساب و کتابش در روز قیامت هست در آن روز عمل نیست فقط حساب و کتاب است. «الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب ولا عمل» هر روز قیامت مثل روز دنیا است. مثل روز دنیای شما ۶۰ سال یکسال است روز قیامت هم یعنی همین یک برهه‌ای و یک قطعه‌ای از زندگی انسان عبارتست از یوم الدین «دین» یعنی «جزا». شاید بشود گفت این روز جزا مخصوص قیامت هم نیست ممکن است آن بخشی و قطعه‌ای که نتیجه آن حساب‌ها و کتاب‌ها در آنجا معلوم می‌شود یعنی قطعه بهشت و قطعه دوزخ هم روز جزا به حساب بیایند آنجا هم مالک خدا است «مالک یوم الدین» یعنی صاحب اختیار آن قطعه از زندگانی شما که عمل ندارید آنجا و صرفاً یک پارچه جزا است مالک و صاحب اختیار آن قطعه خدا است. کانال @hashtagden
اهم مقدمات انتظار فرج را و از است تحصیل کنیم. کانال @hashtagden
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌چگونه امام زمان را ببینیم؟ نظر به ... 🎤بیانات آیت‌الله‌ بهجت قدس‌سره درباره حضرت ولی‌عصر (عج) ببینید ما از چه چیزهای به این آسانی تغافل می‌کنیم و غفلت می‌کنیم. [مثلا بعضی افراد سوال می‌کنند:‌] شما به ما یاد بده یک ختم خیلی سنگینی که در آن این چیزها باشد! [درجواب باید گفت:‌] بابا!! این ختم‌ها چندجمله هست و نگاه کردن هست و این جور چیزها. کانال @hashtagden
📌آیا در قرآن کریم به اشاره شده است؟ قسمت 1⃣ 👌، پیش از وفات خویش فرمود: انی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا: کتاب الله و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض.[۱] من، در میان شما، دو چیز گران‌بها باقی می‌گذارم؛ تا زمانی که به این دو تمسک جویید، گمراه نمی‌شوید: کتاب خداوند (قرآن) و عترت و خاندان من، این دو از هم جدا نمی‌شوند تا در روز قیامت بر من در حوض وارد شوند. بنابراین، قرآن یا اهل بیت به‌تنهایی، مایه رستگاری نخواهند شد. ما زمانی می‌توانیم به رستگاری برسیم که این دو را در کنار هم قرار دهیم؛ زیرا قرآن، به‌تنهایی و بدون اهل بیت برای هدایت انسان کافی نیست. در مسأله مهدویت نیز اگر بخواهیم آیات مربوط به ع و قیام آن حضرت را بفهمیم، باید به بیانی که از سوی اهل بیت در مورد آیات مربوط به قیام آن حضرت، وارد شده است، مراجعه کنیم؛ زیرا قرآن، یعنی ثقل اکبر و مهم‌ترین منبع اسلامی، در زمینه ظهور حضرت قائم ع مانند بسیاری از زمینه‌های دیگر، یک بحث کلّی و اصولی دارد و وارد جزئیات مسأله نمی‌شود. به تعبیر دیگر، آیات قرآن، خبر از یک حکومت عدل جهانی در سایه ایمان می‌دهد که به دست «خلیفة‌الله» صورت خواهد گرفت. تعیین مصداق این آیات، منوط به رجوع به دریای بی‌کران علم اهل بیت است. برخی از علما و محققان، تعداد آیاتی را که درباره امام زمان تفسیر و تأویل شده است، حدود دویست آیه دانسته‌اند.[۲] علامه مجلسی، بیشتر آنها را در «بحارالانوار» گرد آورده است.[۳] و ما در اینجا، به ذکر چند آیه و تفسیر و تأویل آنها از امامان اکتفا می‌کنیم: ۱. وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُون، إِنَّ فی هذا لَبَلاغاً لِقَوْمٍ عابِدین.[۴] همانا، بعد از ذکر (تورات) در «زبور» نوشتیم: «یقیناً، بندگان شایسته‌ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد. در این، ابلاغ روشنی است برای گروه عبادت‌کنندگان. این آیه دلالت می‌کند که روزی خواهد رسید که صلح و راستی، بر سراسر جهان سایه خواهد افکند و ظلم و بیداد از روی زمین برچیده خواهد شد. چون در زمان هیچ‌یک از انبیا و امامان قبلی، چنین اتفاقی نیفتاده، بنابراین باید این امر در آینده اتفاق بیفتد. برای اینکه بدانیم این وعده، چه وقت و توسط چه کسی تحقق خواهد یافت، باید به ثقل اصغر مراجعه کنیم. مرحوم طبرسی، در مجمع‌البیان می‌نویسد: امام باقر ع فرمود: «اینان، اصحاب مهدی در آخرالزمانند». مؤید آن، روایتی است که خاص و عام، از پیامبر خدا روایت کرده‌اند که: «لولم یبق من ‌الدنیا إلا یوم واحد لطول الله ذالک‌ الیوم حتی یبعث رجلاً صالحاً من أهل بیتی یملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً؛ اگر فقط یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، خدا، آن روز را طولانی میکند تا مردی صالح از اهل بیت مبعوث گرداند و زمین را چنان که پر از ظلم و جور شده است، پر از عدل و داد کند.[۵] بنابراین، طبق روایت امام باقر علیه‌السلام و روایت‌های متعدد دیگر،[۶] این وعده‌های الهی با ظهور امام مهدی ع تحقق خواهد یافت. ۲. هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ.[۷] او، کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا آن را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند. قدر مسلم، وعده غالب‌شدن دین اسلام بر همه آیین‌ها، تاکنون تحقق نیافته و آیین‌های دیگری با پیروان فراوان وجود دارند که هنوز نه‌تنها مغلوب دین حق پیامبر اسلام نشده‌اند، بلکه سعی می‌کنند تا اسلام را از بین ببرند، ولی چون وعده الهی حق است، پس باید روزی تحقق پیدا کند. به همین دلیل، امام باقر‌ علیه‌السلام می‌فرماید: «این پیروزی، به هنگام قیام مهدی از آل‌محمد خواهد بود که احدی در روی زمین باقی نماند، جز آنکه به نبوت محمد اعتراف کند».[۸] علامه طباطبایی در «المیزان» می‌نویسد: امام صادق‌ علیه‌السلام در تفسیر آیه «هوالذی ارسل رسوله...» فرمود: به خدا سوگند! هنوز تأویل این آیه نازل نشده و نخواهد شد تا آنکه قائم خروج کند.... و معنای اینکه این آیه درباره حضرت مهدی علیه‌السلام نازل شده، این است که خروج آن حضرت، تأویل این آیه است ... .[۹] کانال 🌷 @hashtagden 🥀
📌آیا در قرآن کریم به اشاره شده است؟ قسمت 2⃣ ۳. أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْض.[۱۲] یا کسی که دعای مضطّر را اجابت می‌کند و گرفتاری او را برطرف می‌سازد و شما را خلفای بر روی زمین قرار می‌دهد. از امام صادق ع روایت شده است که فرمود: این آیه، درباره قائم آل‌محمد نازل شده است. سوگند به خدا، او، مضطر است زمانی که در مقام، دو رکعت نماز بگذارد و خدا را بخواند، خدا دعای او را استجابت می‌کند و رنج او را برطرف می‌سازد و او را در زمین خلیفه قرار می‌دهد.[۱۳] ۴. وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُون.[۱۴] مانند کسانی نباشند که در گذشته به آنان کتاب آسمانی داده شد، سپس زمانی طولانی بر آنان گذشت و قلب‌هایشان قساوت پیدا کرد و بسیاری از آنان گناه‌کارند. امام صادق ع، درباره این آیه فرمود: «این آیه درباره قائم نازل شده است».[۱۵] ۵. وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ.[۱۶] اراده می‌کنیم که بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم. مؤلف تفسیر گازر در ذیل این آیه مینویسد: اصحاب ما، روایت کرده‌اند که این آیه، در شأن امام مهدی‌ علیه‌السلام است که خدای تعالی وی و اصحابش را پس از آن که تضعیف کرده باشند ایشان را، بر ایشان منت نهد. و مراد از زمین، جمله روی زمین است. و ایشان را امامان و وارثان گرداند.[۱۷] در تفسیر جامع نیز گفته شده: شیبانی، از امام باقر ‌ع روایت کرده که فرموده‌اند: این آیه مخصوص قائم است که در آخرالزمان ظاهر شده و کفار و ستمکاران را که مانند فرعون و هامان هستند، هلاک و به قتل رسانیده و از بین می‌برند و مالک شرق و غرب جهان شده و پس از آنکه جور و ظلم عالم را پر کرده باشد، عدالت مطلقه را اجرا می‌فرماید.[۱۸] ۶. الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون.[۱۹] کسانی که به غیب ایمان می‌آورند و نماز به‌پا می‌دارند و از آنچه روزی آنان کرده‌ایم انفاق می‌کنند. امام صادق ع فرمودند: مراد از متقین، شیعیان امیرالمؤمنین و منظور از غیب، حجت غایب است.[۲۰] ۷. مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً.[۲۱] و آن کس که مظلوم کشته شده برای ولیش سلطه [و حق قصاص] قرار دادیم ولی در قتل اسراف نکند. همانا ولی دم منصور از سوی خداست. امام صادق ع می‌فرماید: منظور از مظلوم، حسین است... خداوند مهدی را در قرآن «منصور» نامیده، همچنان که احمد و محمد را «محمود» نامیده و همچنان که عیسی را مسیح نامیده است.[۲۲] نتیجه و جمع‌بندی از بررسی این آیات، چنین به دست می‌آید که خداوند، پیروزی مطلق حق بر باطل را وعده داده است و این پیروزی ـ که تاکنون تحقق نیافته ـ در آینده، به دست کسانی تحقق خواهد یافت که اقامه‌کننده نماز هستند و زکات می‌دهند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند. اینان، با اقامه شعائر الهی، وارث زمین خواهند شد. چنان‌که در ابتدای بحث ذکر شد، تعیین مصداق این آیات و تفسیر آنها، تنها، در صورت رجوع به ائمه معصوم میسور است و همان گونه که در ذیل آیات اشاره شد، امامان، امام مهدی علیه‌السلام و یاران آن حضرت را مصادیق این آیات و تحقق دهندگان وعده الهی، معرفی می‌کنند. -------------------------------------------------------- پی‌نوشت‌ها ۱. وسائل‌الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج۲۷، ص۳۳. ۲. تاریخ زندگانی حضرت مهدی، میرزا مهدی صادقی، ص۷۴. ۳. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۱، صص۱۸ـ۶۴. ۴. انبیا: ۱۰۵ـ۱۰۶. ۵. ترجمه مجمع‌البیان، طبرسی، ج۱۶، ص۱۷۲. ۶. بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۹، ص۲۲۳؛ همان، ج۱۴، ص۳۷. ۷. توبه: ۳۳. ۸. روح‌الجَنان و روح‌الجِنان، ابوالفتوح رازی، ج۱۱، ص۷۵. ۹. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۹، ص۲۴۰. ۱۰. حج: ۴۱. ۱۱. نورالثقلین، عبدعلی‌بن‌جمعه حویزی، ج۳، ص۵۰۶؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۲۴، ص۱۶۵. ۱۲. نمل: ۶۲. ۱۳. تاریخ زندگانی حضرت مهدی، مهدی صادقی، ص۷۹؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۵۱، ص۴۸. ۱۴. حدید: ۱۶. ۱۵. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۱، ص۵۴. ۱۶. قصص: ۵. ۱۷. تفسیر گازر، حسین‌بن‌حسن جرجانی، ج۷، ص ۱۵۲. ۱۸. تفسیر جامع، سید ابراهیم بروجردی، ج۵، ص۱۵۴. ۱۹. بقره: ۳. ۲۰. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۱، ص۵۲. ۲۱. اسراء: ۳۳. ۲۲. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۱، ص۳۰. کانال 🌷 @hashtagden 🦋
تفسیر قرآن در بیان آیت الله خامنه ای🌷 قسمت7⃣ تفسیر إیَّاکَ نَعْبُدُ وإیَّاکَ نَسْتَعِین📜 بعد می‌رسیم به «إیَّاکَ نَعْبُدُ وإیَّاکَ نَسْتَعِین»(۱). دو جمله بسیار عظیمی هستند «إیَّاکَ نَعْبُد» تو را بندگی می‌‌کنیم و «إیَّاکَ نَسْتَعِین» و از تو کمک می‌طلبیم. عبادت یعنی بندگی، عبد یعنی بنده، شاید این جور استفاده شود که عبادت از آن مصدرهائی است که از عبد گرفته شده و بندگی از بنده گرفته شده است کما اینکه ترکیب بندگی هم شاید ابتدا نشان دهد بنده یعنی آن موجودی که در بند یک کسی یا یک چیزی است و بندگی یعنی در بند کسی و چیزی بودن در اختیار کسی یا چیزی بودن؛ انسان بندگی‌‌هائی دارد که بعضی خوب است و بعضی بد. بندگی بر خصلت خوبی خوب است. بنده علم بنده صفا، طهارت، نور، بندگی انسان در مقابل خدا، یعنی تسلیم خدا بودن. تعبیر رابطه بین خدا و انسان در بسیاری از ادیان آسمانی و در اسلام همین تعبیر بندگی است بنده خدا، بنده خدا یعنی تسلیم خدا و خدا منشاء همه خیرات است. بنده خدا بودن یعنی بنده کمال و خیر و نور مطلق بودن، این خیلی چیز خوبی است، بنده انسان‌ها بودن این چیز خیلی بدی است چون انسان‌ها ناقص و محدودند، بنده انسان‌ها بودن ذلت برای انسان است. بنده قدرت‌های ظالم بودن ذلت برای انسان است. بنده خواهش‌ها و هوس‌‌های نفسانی بودن ذلت برای انسان است پس بندگی از آن جمله چیزهایی نیست که همه جا بد و یا همه جا خوب باشد. بنده خدا بودن یک مفهوم بسیار متعالی‌یی است. این رابطه بین انسان و خدا را در بعضی ادیان مثل مسیحیت به جای بندگی، رابطه پدر و فرزندی معرفی کردند، انسان‌ها همه فرزند خدا هستند. یعنی چه فرزند خدا بودن؟ «لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ»(۲) برای این است که هنوز در دنیا تفکری وجود دارد که همین تفکر مسیحیت است که رابطه انسان و خدا را رابطه پدر و فرزندی می‌داند و زاییده تفکرات شرک مردم و یونان قدیم است که آنها خدایان را پدرها و مادرها می‌دانستند این مسیحیت فعلی تغذیه شده از پستان آن شرک دوران تمدن یونان و رم باستان است، فرزند خدا بودن حرف و تعبیر غلطی است. اگر خدا (معاذ الله) محدود شد، جسم شد و تولید کرد، مثل بقیه اجسام این دیگر خدا نیست آن را آن مفهوم خدائی که انسان در مقابل او باید خاضع باشد باید مفهوم بی‌نهایتی باشد که مصداق آن مفهوم که ذات مقدس پروردگار عالم است بایستی به کلی خارج و خالی از حدود عدمی و نقص‌آور باشد و الا اگر موجودی است که نقصی و حدی دارد او قابل پرستش نیست، انسان در مقابل موجودی پرستش می‌کند و او را تقدیس می‌کند که او از همه مرزها و حدودی که بشر می‌شناسد فراتر و بالاتر باشد. بنابراین اگر چنانچه خدا حقیقتاً زاینده انسان است به هر شکلی این نقیصه بزرگی است برای خدا و نمی‌تواند چنین چیزی وجود داشته باشد و اگر چنانچه یک تعبیر کفائی است که من گمان نمی‌کنم منظورشان تعبیر کفائی باشد اگر تعبیر کفائی است باز هم تعبیر رسائی نیست. این آیه می‌گوید « إیَّاکَ نَعْبُد» تو را عبادت می‌کنیم البته این غیر از نعبدک هست نعبدک یعنی تو را عبادت می‌کنیم همین اگر به جای این ضمیر متصل خطاب آمدیم ضمیر منفصل آوردیم و قبل از نعبد آوردیم و گفتیم «إیَّاکَ نَعْبُد» معنا یک تفاوت عمده پیدا می‌کند انحصار را می‌فهماند «إیَّاکَ نَعْبُد» یعنی فقط تو را عبادت می‌کنیم و هیچ موجود دیگری را جز تو عبادت نمی‌کنیم. پس در «إیَّاکَ نَعْبُد» یک بحث داریم در اصل بندگی خدا که می‌گوئیم بندگی خدا یعنی بنده فضیلت و خیر و کمال و بندگی فضیلت یعنی در جهت فضیلت حرکت کردن این غیر از بندگی انسانها است که مایه ننگ و ذلت است انسان، همان انسانی که حاضر نیست بگوید من بنده کسی هستم، نوکر کسی هستم، به راحتی می‌گوید من بنده احسان کسی هستم، این را انسان به راحتی قبول می‌کند این برای انسان افتخارآفرین و شرف‌‌آفرین است بندگی که انسان را به کمال برساند. یک بحث دیگر این است که این بندگی کردن بندگی کردن انحصاری است فقط خدا را ما عبادت می‌کنیم و نه غیر خدا را و در قرآن یکی از اصول اساسی، عبادت نکردن غیر خدا است. ان‌شاءالله در بحث‌های قرآن ملاحظه خواهید کرد که یکی از چیزهایی که مکرر در قرآن ذکر می‌شود همین مسئله اجتناب از بندگی غیر خدا است مثلاً درباره خدا گرفتن و معبود گرفتن هوای نفس «أفَرَأیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ»(۳) این مضمون در قرآن مکرر ذکر شده است.۱۳۷۰/۰۱/۲۱ بیانات در جلسه سوم تفسیر سوره حمد کانال @hashtagden
تفسیر موضوعی نهج البلاغه در کلام امام خامنه‌ای3⃣ 📜نامه: ۳۱ 👌اندازه‌گیری توشه و سبکباری برای عبور از راه قیامت «و اعلم انّ امامك طریقا ذا مسافة بعیدة و مشقّة شدیدة». این جزو وصایای امیرالمؤمنین به امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام) است. در واقع باید گفت وصیت، صمیمانه‌ترین حرفی است كه هر كسی میزند؛ چون وقتی است كه دیگر انسان در عالم ماده حضور ندارد و اغراض مادی قاعدتاً یا نیستند یا بالاخره ضعیفند؛ لذا در وصیتنامه صمیمی‌ترین حرفها گفته میشود؛ آن هم وقتی كه مخاطب وصیت، عزیزترین افراد نسبت به انسان است؛ فرزند انسان، آن هم فرزندی مثل امام حسن، فرزند بزرگ امیرالمؤمنین - كه بلاشك احبّ افراد در دل آن بزرگوار و چشم آن بزرگوار است - مخاطب این وصیت است. البته امیرالمؤمنین فرموده‌اند كه این وصیت مخصوص شما نیست، مال همه است؛ لیكن مخاطب اصلی، امام حسن است. بنابراین، این لبّ لباب كلمات و معارف و ذهنیات امیرالمؤمنین است. البته بیانات امیرالمؤمنین، هر كلمه‌اش حكمت است؛ مخصوص این وصیتنامه نیست. اعماق و ژرفای كلمات امیرالمؤمنین را واقعاً ماها نمیفهمیم؛ امثال ماها قادر نیستیم به آن ژرفا برسیم؛ یك چیزی را استفاده میكنیم. كسانی را ما دیدیم كه هرچه حكمتشان برتر، اندیشه‌شان والاتر و عمق فكری‌شان بیشتر بود، بیشتر توانستند نكاتی را از این كلمات دریابند. نهج‌البلاغه یك چنین چیزی است. میفرماید: بدان كه پیش روی تو راهی وجود دارد كه مسافت خیلی طولانی و مشقت شدیدی در آن هست. این راهی كه پیش روی شما است - راه رسیدن به جزای عمل و رسیدن به قیامت - راه طولانی‌ای است. «و انّه لا غنی لك فیه عن حسن الارتیاد»؛در یك چنین راهی، تو باید با منتهای طلب حركت كنی - «ارتیاد» یعنی خواست، طلب، تلاش همراه با اراده و نیت - چاره‌ای نداری جز اینكه كار را جدی دنبال كنی. یعنی این راهی نیست كه انسان بتواند آن را سرسری بگیرد. بله، غفلت داریم، كار را سرسری میگیریم؛ اما این سرسری گرفتن كار، از روی غفلت است. بدانیم كه حقیقت قضیه چیست، و كجا داریم میرویم، و سرنوشت ابدی ما در كجا تحقق پیدا میكند و عینی میشود؛ این را اگر توجه كنیم، جدی خواهیم گرفت. لذا : «و هب لی الجدّ فی خشیتك»؛ دعا میكند، از خدای متعال میخواهد كه خشیت ما در مقابل پروردگار، یك خشیت جدی باشد؛ از ظاهر قلب و همین احساسات زودگذر و ناشی از عوارض زندگی نباشد؛ به معنای واقعی كلمه، انسان در مقابل پروردگار احساس خشیت كند. «قدّر بلاغك من الزّاد مع خفّة الظّهر». حالا شما ناچارید از این راه سخت و طولانی كه راه قیامت است، عبور كنید؛ شما به سمت قیامت از وسط دنیا دارید میگذرید، ناچارید از این گذرگاه ماده عبور كنید با همه‌ی لوازم این ماده، با همه‌ی خصوصیاتی كه انسان در این محیط مادی و در فضای مادی به طور طبیعی دارد؛ بنابراین كاری كه باید بكنید برای اینكه آن نهایت برای شما آسان شود و مطلوب باشد، این است: «قدّر بلاغك من الزّاد»؛ آن مقداری از توشه را كه تو را به منزل برساند، تقدیر كن - یعنی اندازه‌گیری كن - بدان چقدر كار لازم داری برای اینكه بروی. این بخش اول است. بخش دوم: «مع خفّة الظّهر»؛ بار دوش خودت را هم سبك كن. این دو تا هدایت و راهنمائی است كه امیرالمؤمنین میكند. اولاً بدان چه لازم داری برای عبور از این راه. در پاسخ اینكه ما چه لازم داریم، خودشان بیان كردند: اجتناب از محرّمات و انجام واجبات. یعنی آن اندازه‌ی لازم، و به قول پزشكان، آن دوز لازم از ذخیره‌ای كه شما لازم دارید برای اینكه بتوانید این راه را طی كنید، همین واجبات است؛ این واجبات را كه انجام دهید، آن مقدار لازم از ذخیره را دارید. هرچه بیشتر كردید و بر این واجبات افزودید، امكانات بیشتری خواهید داشت، استفاده‌ی بیشتر و بهره‌ی بیشتری خواهید برد. لیكن مقدار فرائضی كه بر ما واجب است، آن حداقل نیازی است كه ما برای عبور در این راه داریم. محرّمات هم همین جور است. یعنی اجتناب از محرّمات، حداقلِ آن پرهیز از آسیبهائی است كه در این راه ممكن است برای ما پیش بیاید. بنابراین اگر از محرّمات اجتناب كردیم و واجبات را انجام دادیم، این همان پرواز مورد نظر را برای من و شما ممكن و فراهم میكند؛ چیز بیشتری لازم نیست. بعضی‌ها دنبال برخی از خصوصیاتند؛ كسی را پیدا كنند، از او ذكری بگیرند، از او ریاضتی فرا بگیرند. اینها لازم نیست؛ ریاضت شرعی، مشخص است. اگر همین نمازها را بخوانیم، درست بخوانیم، بوقت بخوانیم، اركانش را درست به‌جا بیاوریم، با توجه بخوانیم، یا روزه را درست بگیریم همینها انسان را پرواز میدهد. توصیه‌ی دوم هم اینكه فرمودند: «مع خفّة الظّهر»؛ بار دوش خودت را سبك كن. ماها كه بارهای سنگینی را بر دوش گرفتیم، امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال توفیق دهد كه بتوانیم این بارها را حمل كنیم.۱۳۹۲/۰۴/۲۳ کانال @hashtagden
تفسیر قرآن در بیان آیت الله خامنه ای🌷 قسمت8⃣ تفسیر «اهدنا الصراط المستقیم»📜 📌تذکر پنجگانه روزانه برای توجه به وجود صراط مستقیم شما مثل کسى هستید که از جو زمین خارج شده و به فضا رفته‌اید. آن‌جا هوا نیست و شما هم محتاج تنفسید. باید یک ذخیره‌ى هوایى با خودتان ببرید، تا بتوانید تنفس کنید. همین هم که حس کردید ذخیره‌ى هوا در حال ته کشیدن است، بلافاصله برگردید، خودتان را از لحاظ هوا تجهیز کنید و باز بروید. نه این‌که به شما بخواهم بگویم که من آن‌گونه نیستم. نخیر؛ بنده هم در این جهت، یا مثل شما هستم، یا مقدارى از شما هنوز عقبتر و پایین‌تر. ما هیچ کدام نباید به دیندارى و استقامت خودمان در این راه مغرور شویم و اطمینان پیدا کنیم و بگوییم: «من دیگر در این شرایط نمى‌لغزم.» خیر؛ اگر شما چنین بودید، نمى‌گفتند روزى پنج نوبت بگویید: «اهدنا الصراط المستقیم.» (۱) یک بار دعا مى‌کردید و تمام مى‌شد و مى‌رفت. این‌که به شما مى‌گویند هر روز ده مرتبه - پنج نوبت و هر نوبت دوبار - حداقل، باید بگویید «اهدنا الصراط المستقیم»، به خاطر این است که همه‌ى ما احتیاج داریم دائم متذکر باشیم که راه راستى وجود دارد - که البته همان راه عبودیت الهى، راه بندگى خدا و جدا شدن از بندگى نفس و بندگى هر که غیر خداست - و ممکن است ما از آن راه منحرف شویم و از خدا متضرعانه مى‌خواهیم که «خدایا! ما را در این راه نگه‌دار. ما را به این راه هدایت کن. این راه را به ما نشان بده.» دائم بر سر دوراهى هستیم؛ دائم. حرف مى‌زنیم، جلومان دوراهى است. سکوت مى‌کنیم، جلومان دو راهى است. مرخصى مى‌آییم، دوراهیها همین‌طور پى‌درپى، جلو ما هستند. در محیط کار هستیم، همین‌طور. سختى پیش مى‌آید، همین‌طور. روابط سرد مى‌شود، همین‌طور. روابط خیلى گرم و پرجوش مى‌شود، همین‌طور. دائم بر سر دو راهى هستیم. در این دوراهیها، باید از طرف خداى متعال هدایت شویم؛ زیرا ممکن است بلغزیم. این امکان لغزش را، هرگز فراموش نکنید و براى آن‌که این امکان را هر چه ضعیفتر کنید، خودتان را تجهیز نمایید. از لغزشگاهها اجتناب کنید. جاهایى هست که انسان پایش مى‌لغزد: «چوگل بسیار شد، پیلان بلغزند»؛ آدمها که جاى خود دارند. جاهایى لغزشگاه است. به آن‌جاها نزدیک نشوید. لغزشگاهها انواعى دارد. هر کس نقطه ضعفى دارد. یکى نقطه ضعفش پول است؛ یکى نقطه ضعفش رودربایستى و رفاقت است؛ یکى نقطه ضعفش احترام کردن است؛ یکى نقطه‌ى ضعفش زن است؛ یکى نقطه ضعفش سورچرانى و شکم‌چرانى است. هر کس نقطه ضعفى دارد. آدم خودش نقطه ضعف خودش را خوب مى‌فهمد. به آن نزدیک نشوید. اگر نزدیک شدید، براى خودتان خطر درست کرده‌اید. علاوه‌بر نزدیک نشدن به نقطه ضعفها، باید در تقویت معنوى خودتان کوشا باشید. اول قدمش این است که همین نمازى را که در شبانه روز پنج نوبت مى‌خوانید، با توجه بخوانید. اگر ترجمه‌ى نماز را بلدید، سعى کنید در حال نماز تمرکز پیدا کنید. این تمرکز، امر بسیار مهمى است؛ تا آنچه را برزبان جارى مى‌کنید «حتى تعلموا ماتقولون»؛ بفهمید چه مى‌گویید. آیه‌ى قرآن است دیگر. مى‌گوید که مست مشغول نماز نشوید - «لاتقربوا الصّلاة وانتم سکارى حتى تعلموا ما تقولون» (۲) تا بفهمید چه مى‌گویید. مشغول حرف زدن با خدایید؛ این، تمرکز مى‌خواهد. حواس ما پرت مى‌شود. غالباً در حال نماز، ذهنمان به جاهاى دیگر مى‌رود. باید در حال نماز، تمرکزى در خودمان ایجاد کنیم. اگر این تمرکز پیدا شد، قدم بعدش حضور قلب است. من عرض کنم به شما؛ پاداشى که خدا براى حفظ تمرکز و توجه به شما مى‌دهد، حضور قلب است. اگر شما توانستید کلمات و عبارات نماز را با توجه به معانى‌اش بیان کنید، خدا پاداشى چنین نقد در دستتان مى‌گذارد و آن پاداش این است که بعد از لحظاتى، در شما حضور قلب پیدا خواهد شد. به خدا توجه پیدا مى‌کنید و دلتان رقیق مى‌شود. گاهى اشکتان جارى مى‌شود. حالت نیاز در شما پیدا مى‌شود، و این، پاداش آن مجاهدتى است که مى‌کنید، و مهار ذهن را محکم مى‌چسبید که این طرف و آن طرف نرود.۱۳۷۱/۰۵/۱۹ بیانات در جمع مسؤولان وزارت امور خارجه و سفرا و کارداران جمهورى اسلامى ایران کانال @hashtagden
📌 در کلام 4⃣ 🎤خطبه: ۳معروف به شقشقیه موضوع: وظیفه ثروتمندان😏 میگوید خدمت حضرت بودیم، سَدیر صیرفی وارد شد. سدیر صیرفی اهل صرّافی بوده -صیرفی یعنی صرّاف و کسی که دینار و نقره و مانند اینها میخرد و میفروشد- و قاعدتاً آدم پولداری بوده. [سلام کرد و نشست.] فَقالَ لَهُ یا سَدیرُ ما کَثُرَ مالُ رَجُلٍ قَطُّ اِلَّا عَظُمَتِ الحُجَّةُ لِلَّهِ تَعالى عَلَیه بمجرّدی که نشست، ظاهرش این است که حضرت بی‌مقدّمه، بدون اینکه او سؤالی کرده باشد و حرفی زده باشد، رو کردند به او و فرمودند که ای سدیر! هر کسی که پولش زیاد شد، مالش زیاد شد، حجّت خدا بر او زیاد خواهد شد؛ چون «اَخَذَ اللّهُ‌ عَلَى‌ العُلَماءِ اَلّا یُقارّوا عَلى کِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظلوم»؛ (۱) خدای متعال عهد و پیمان گرفته از علما -علما هم فقط به معنای فقها نیست- از دانشمندان، دانایان، زبدگان، نخبگان جامعه که بر گرسنگیِ گرسنگان و سیری و پُریِ سیران و اغنیا صبر نکنند، اعتراض کنند. یک ظالمِ ثروتمندِ شکمِ پُری و مظلوم گرسنه‌ای را اگر دیدند [اعتراض کنند]. خب این حجّت خدا است دیگر، این عهد و پیمان الهی است. حضرت اینجا به سدیر فرمود: اگر مال کسی زیاد شد، حجت خدا بر او بزرگ خواهد شد، سنگین خواهد شد، خدای متعال بر او احتجاج خواهد کرد. حالا کسی که مال ندارد، یک جور است، کسی که مال دارد، طبعاً وضعش فرق میکند؛ وظیفه دارد. فَاِن قَدَرتُم اَن تَدفَعوها عَن‌ اَنفُسِکُم فَافعَلوا اگر میتوانید این مال زیادی را که دارید، از خودتان دور کنید، دفع کنید، بکنید. خب، چه جوری دفع کنیم؟ مثلاً بریزیم پولها را در آب، در دریا، در چاه؟ یا برای اینکه پول را از بین ببریم، خرجهای مُسرفانه و بیجا کنیم، خرج بیخودی بکنیم؟ اینها مراد نیست. قالَ لَهُ یَا ابنَ رَسولِ اللَّهِ بِماذا؟ [سدیر گفت:] چه جوری این پول را از خودمان دفع کنیم؟ قالَ بِقَضاءِ حَوائِجِ اِخوانِکُم مِن اَموالِکُم(۲) [حضرت فرمود:] راهش این است که نگاه کنید، ببینید برادران شما چه نیازی دارند به اموال شما، آن نیاز را برآورده کنید. بعضی‌ها متمکّن هم هستند، [امّا] می‌آیند پیش ما -چون پول بیت‌المال دست ما است، از ما میخواهند- که مثلاً فرض کنید فلان کس محتاج است، شما یک پولی بدهید؛ خب بابا، خودت که پول داری، بده! اگر چنانچه نتوانستی، بعد بیا سراغ بیت‌المال. یعنی بعضی‌ها سختشان است که از خودشان بکَنند و در راه خدا انفاق کنند. حضرت اینجا میفرمایند که این پول زیاد را، این مال زیاد را هر جور که میتوانی، از خودت دور کن. البتّه هر جور که میتوانی، یعنی به این صورت که به برادران مؤمنت بدهی و قضاء حوائج آنها را بکنی.۱۳۹۷/۱۲/۱۹ بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره وظیفه‌ی ثروتمندان کانال @hashtagden