🔰 توحید افعالی و توکل به خداوند
✍ اصغر آقائی
__________________
🔻 جناب #مولوی رحمة الله علیه تمام هستی را #جلوهگاه حق تعالی میداند که تنها کسی میتواند آن ببیند که سر در چاه نفس و مادّیات فرونبرده باشد.
🔻 وی بیان میکند کسانی چون #شیطان به دلیل آنکه در چاه #استکبار فروغلطیدهاند، نه #عبادت آنان و نه #رهنمائی انبیا به کار آنان آید:
بلعم باعور و ابلیس لعین
سود نامدشان عبادتها و دین
صد هزاران انبیا و رهروان
ناید اندر خاطر آن بدگمان
...
🔻 فرد متبلا به #استکبار، چون در چاه نفس و غرور خویش قرار گرفته است، نه تنها #نور_حق را در گوشهگوشه هستی نمیبیند؛ که آن را #شکّاکانه منکر میشود:
این جهان پر آفتاب و نور ماه
او بهشته سر فرو برده به چاه
که اگر حقست پس کو روشنی
سر ز چه بردار و بنگر ای دنی
🔻 این #نگاه_محدود و #خودبین فرد، سبب میشود، #ناامید، و #کوته_بین شود و #سختیها و مشکلات، راهزن او شوند:
هین مگو کاینک فلانی کشت کرد
در فلان سالی ملخ کشتش بخورد
پس چرا کارم که اینجا خوف هست
من چرا افشانم این گندم ز دست
...
🔻 وی #تلاش مستمر و #امیدوارانه بر اساس دیدن #دست_قدرت و #حکمت حق تعالی در تمام هستی را داروی این ناامیدی میداند:
چون دری میکوفت او از سلوتی
عاقبت در یافت روزی خلوتی
جست از بیم عسس شب او به باغ
یار خود را یافت چون شمع و چراغ
گفت سازندهٔ سبب را آن نفس
ای خدا تو رحمتی کن بر عسس
🔻 و در نهایت بسیار زیبا #همهکاره هستی را #خداوند میداند:
ناشناسا تو سببها کردهای
از در دوزخ بهشتم بردهای
بهر آن کردی سبب این کار را
تا ندارم خوار من یک خار را
در شکست پای بخشد حق پری
هم ز قعر چاه بگشاید دری
🔻 و چنین نگاهی به هستی سبب میشود که فرد خدابین، محدود در #شرائط نشود؛ و در همه جا #راهگشا را حضرت حق بداند:
تو مبین که بر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
@hayatemaqul
🔻 خداوند فرمود:
💠 لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ
خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.
Certainly God conferred a great favour upon the believers when He raised among them a Messenger from among themselves, reciting to them His communications and purifying them, and teaching them the Book and the wisdom, although before that they were surely in manifest error
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
@hayatemaqul
🔰 توجیه سستی، با لعاب دینداری
🔻هرچند تمام #عناوین_دینی چون #توکّل و #قضاوقدر، در جای خویش، توسّط معصوم علیه السلام نشسته است؛ و #عقل نیز آن را به راحتی میپذیرد؛ امّا بسیار اتّفاق میافتد افرادی در مسائل مختلف #کوتاهی کرده، کوتاهی خویش را با عناوینی چون «توکّل»، «خواست خدا» و ... #توجیه میکنند.
🔻شکوه #دینداری نه در صرف تبعیّت؛ که در تبعیّت عاقلانه و بصیرانه است.
🔻 به همین دلیل امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود:
💠 إِحْذَرْ کُلَّ الْحَذَرِ أَنْ یَخْدَعَکَ الشَّیْطَانُ فَیَمْثُلُ لَکَ التَّوَانِیَ فِی صُورَهًِْ التَّوَکُّلِ وَ یُورِثُکَ الْهُوَیْنَی بِالْإِحَالَهًِْ عَلَی الْقَدَرِ فَإِنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِالتَّوَکُّلِ عِنْدَ انْقِطَاعِ الْحِیَلِ وَ بِالتَّسْلِیمِ لِلْقَضَاءِ بَعْدَ الْإِعْذَارِ فَقَالَ: خُذُوا حِذْرَکُمْ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ وَ قَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) إعْقِلْهَا وَ تَوَکَّلْ
💠 بهشدّت بترس و به دورباش از اینکه شیطان تو را فریب دهد. [مانند آنکه] ضعف و ناتوانی را، با این توجیه که همه چیز به قضا و قدر الهی وابسته است [و جبر حاکم است]، در شکلِ توکّل برایت نمایان کند، [که اگر چنین شود] پوچی [و بیارزشی] برای تو به ارمغان خواهد آورد. [توکّل نه برای سستی و تلاشنکردن است که فلسفه آن این است که] خداوند [انسانها را] آنگاه که دیگر راه حلّ و چارهای نباشد، امر به توکّل میکند و امر میکند که [پس از تلاش فراوان و ناچارشدن و] عذرداشتن، در برابر قضا سر فرود آورند. پس [به همین علّت است که خداوند در امر جهاد فرمود:] فرمود: «سلاح جنگ برگیرید و خود را بهدست خویش به هلاکت نیافکنید. و پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «شتر خود را محکم ببندید [یعنی دقیقاً آنچه بر عهده شماست انجام دهید و جوانب امر را تدبیرکنید] و در همان حال توکّل کنید.»
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
@hayatemaqul
🌱 ⸤﷽⸣ 🌱
🔰 پیامبر صلی اله علیه و آله:
💠 لا يُخرِجُ المؤمنَ من إيمانِهِ ذَنبٌ ، كَما لا يُخرِجُ الكافِرَ مِن كُفرِهِ إحسانٌ.
🌀 هيچ گناهى مؤمن را از ايمانش خارج نمى سازد، همچنان كه هيچ كار نيكى كافر را از كفرش به در نمى برد.
🔻A sin cannot expel the faithful person from his faith, just as an act of goodness cannot expel an infidel from his faithlessness.
🔹 sin: گناه
🔹 expel: بیرونراندن، خارجکردن
🔹 faith: ایمان
🔹 infidel: کافر
🔹 act: عمل
🔹 faithlessness: کفر، بیایمانی
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۳۱)
✍ اصغر آقائی
_____________________
گام سوم: با ابراهیم ع (۱۱): قلب مطمئن
🔻مدّتی بود خبری از ابراهیم نداشتم. گاه به اطراف میرفتم. در این گشت و گذار، هم با مردم سخن میگفتم و هم به ابراهیم فکر میکردم.
🔻 خیلی برایم واضح نبود که چرا او شخصیتی جهانی یافته و پیروان تمام ادیان توحیدی برای او احترام ویژهای قائل هستند؟ و برای او سر و دست میشکنند؟ و هر یک او را از آنِ خود میداند. «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَآجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنزِلَتِ التَّورَاةُ وَالإنجِيلُ إِلاَّ مِن بَعْدِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ» نوح که بیشتر از او عمر کرد و برای دعوت دیگران تلاش کرد؟ چرا او چنین جایگاهی نیافته است؟ آیین ابراهیم چه ویژگی ممتازی دارد که رویبرگرداندن از آن، جهل و نابخردی است؟ مگر این نیست که همه انبیا چون نوح به یکتاپرستی دعوت میکردند؟ «وَمَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ». او چه کرده که برگزیده خاص خداوند شده است؟ «وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ»
🔻مدّتی بود که سؤالاتی از این دست، مانند خوره به جانم افتاده بود و من هم رویِ پرسیدن آنها را از ابراهیم نداشتم.
🔻روزی نزدیک ظهر بود کنار مزرعهای با کشاورزی سخن میگفتم. او یکی از پیروان ابراهیم بود. به او گفتم من ابراهیم را خیلی نمیشناسم؛ اما در این مدّت بارها و بارها صبر، حکمت و فهم او را دیدهام؛ اما نمیدانم چرا ...؟ و تعدادی از سؤالات ذهنیام را با او در میان گذاشتم.
🔻سخنان من هنوز تمام نشده بود که از چشمان اشکبار آن مرد متعجب شدم. گفتم: چیزی شده است؟ او که تا آن لحظه به سخنان من گوش میداد، گفت: جوانتر که بودم کارم چوپانی بود و شر و شوری داشتم. طبیعت برایم جذّاب بود و همیشه برایم اتفاقات جالبی در صحرا میافتاد. اما یک روز ...
🔻و باز شروع به اشکریختن کرد.
🔻گفتم چه اتفاقی افتاد؟ در آن روز چه دیدهای که تو را چنین آشفته میکند؟
🔻کشاورز که اکنون مرد پابه سنّگذاشتهای بود؛ نگاهی به من کرد و من که گویی از سؤال خویش شرمنده شدهام، چونان آخرین قطره اشک او که در گونهاش به پایین غلطان شده بود، سر به زیر افکندم.
🔻آن مرد دستی بر شانه گذاشت و گفت: ابراهیم را دیدم؛ من ابراهیم را دیدم؛ من او را دیدم.
🔻از تأکید فراوان او در دیدن ابراهیم بیشتر تعجّب کردم. او که بارها ابراهیم را در همین شهر دیده است؛ پس چرا چنین متعجب از دیدن او سخن میگوید و میگرید؟
🔻مرد که میدانست تعجب من زبانم را در کامم بسته است؛ ادامه داد: صبر کن جوان، خواهم گفت. ... (ادامه دارد)
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🌱 ⸤﷽⸣ 🌱
🔰 اميرالمؤمنين علیه السلام:
💠 لو كانَ الإيمانُ كلاما لم يَنْزِلْ فيهِ صَومٌ ولا صلاةٌ ولا حلالٌ ولا حرامٌ.
🌀 اگر ايمان تنها گفتار بود، روزه و نماز و حلال و حرام نازل نمىشد.
🔻If faith was a mere statement, then fasting, prayers, the lawful and the unlawful things would not have been prescribed for it.
🔹 faith: ایمان
🔹 mere: صرف، صرفاً
🔹 statement: گفتار
🔹 fasting: روزه
🔹 prayer: نماز
🔹 lawful: حلال
🔹unlawful: حرام
🔹 prescribe: تجویزکردن، مقرّرکردن
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۳۱)
✍ اصغر آقائی
_______________
گام سوم: با ابراهیم ع (۱۲): اطمینان (۲)
(ادامه بخش قبل)
🔻 آن کشاورز گفت: روزی هوا تقریبا رو به غروب بود و من به شکرانه آن روز بت کوچکی را که همراهم بود در برابرم گذاشته و خیره به غروب آفتاب شده بودم.
🔻البته همیشه برایم سؤال بود، چگونه میشود بتی که حتی نمیتواند با پای خود همراه من شود، مرا آفریده باشد.
🔻القصه مبهوت غروب خورشید بودم که دیدم شخصی در کوه مجاور ایستاده است. تعجب کردم غیر از من نباید در آن ساعت کس دیگری در صحرا باشد. معمولا کشاورزان زودتر از چوپانان به خانه باز میگردند. بیشتر از همه حال آن فرد مرا متعجب کرده بود.
🔻 نزدیکتر رفتم. او ابراهیم بود. صدایش را نمیشنیدم اما حدس میزدم باز دارد با خدایی نادیدنی که به خاطر او همه شهر را به هم ریخته بود، سخن میگوید. در آن موقع دیوانهاش میخواندم، چون شنیده بودم با خودش سخن میگوید. با خود گفتم حتما باز دیوانگی او عود کرده است و ... .
🔻برای آنکه تفریحِ آن روزم کامل شود و برای نقل داستانی از دیوانگی ابراهیم در میان مردم چیزی داشته باشم، تا هم آنان را بخندانم و هم با نقل آن نزد کاهن و نمرود جایگاهی پیدا کنم، صبر کردم تا ببینم چه میشود. خود را آرام آرام به کنار صخره نزدیک او رساندم. زمزمه ضعیفی از سخنان او به گوشم میرسید.
🔻نمیدانم متوجه من شده بود یا خیر، اما چنان مشتاق سخن میگفت که گویی به جایی توجّه ندارد. خیلی از سخنان او را متوجّه نمیشدم مثلا شنیدم گفت ای پروردگار من میخواهم بدانم چگونه مردگان را زنده میکنی؟ «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي»
🔻 با این سخن او، با خود گفتم واقعا دیوانه است. به آسمان و اطراف نگاه کردم، اما کسی را ندیدم.
🔻ابراهیم ادامه داد: برای آنکه قلبم مطمئنتر شود.
🔻من که دیگر به دیوانگی او اطمینان یافته بودم از این که چیزی میگوید و سپس گویی موجودی خیالی به او پاسخ میدهد و باز او پاسخ میدهد، در تعجب بودم که تا چه حدّ میتواند فردی چنین باشد. ... (ادامه دارد.)
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۳۳)
✍ اصغر آقائی
____________
گام سوم: با ابراهیم ع (۱۳): قلب مطمئن (۳)
(ادامه بخش قبل)
🔻بعد از سخنانی که تا آن موقع فکر میکردم خیالی بیش نیست؛ اتفاقی عجیبتر افتاد و من به دیوانگی ابراهیم یقین یافتم.
🔻او شروع به ذبح چند پرنده کرد و گوشت آنها را در هم آمیخت، و به چند بخش تقسيم کرد و هر بخش را بر تپّهای قرار داد.
🔻دلم برای ابراهیم میسوخت. از جا بلند برخاستم تا به خانه برگردم. آرام آرام از سینهکش کوه خود را به گوسفندانم رساندم؛ اما ناگهان صدای فریادگونه ابراهیم مرا به خود جلب کرد.
🔻خدای من چه میبینم!! ابراهیم با صدای بلند نام پرندگانی را بر زبان آورد و از آن گوشت و استخوان درهم آمیخته، تکه استخوان و گوشتهایی جداشده، کمکم به هم متصل میشدند و به سوی ابراهیم میآمدند.
🔻کمی به ابراهیم نزدیکتر شدم، چشمانم را مالیدم و به او خیره شدم. آنچه میدیدم واقعیت داشت.
🔻این نمیتواند سحر باشد. مدتی حیران مانده بودم. نه توان رفتن سوی ابراهیم داشتم، نه توان بازگشت به خانه.
🔻ساعتی گذشت و ابراهیم به سوی شهر روان شد. من گله را به سوی مسیری که ابراهیم در آن بود هدایت کردم تا در میان مسیر او را ببینم و از زیر زبانش حرفی بکشم.
🔻به ابراهیم رسیدم. مثل همیشه سلامی گرم کرد و پاسخ دادم. با خجالت از ماجرا پرسیدم و از زبان خود او نیز آنچه دیده بودم شنیدم. «قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یأْتِینَكَ سَعْیا وَاعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ»
🔻آرام بتی که با خود داشتم در میان بوتهها انداختم و با خود گفتم ابراهیم چه خدای مهربان و قادری دارد! دیگر با این اتفاق مؤمن شده بودم و با تمام وجودم شروع به سخنگفتن با او کردم. احساس میکردم صدایی که تا پیش از آن نمیشنیدم و ابراهیم را دیوانه میخواندم؛ اکنون از درون من با من سخن میگوید؛ احساس کردم او در قلب من حاضر است. به چشمان ابراهیم نگاهی کردم.
🔻چشمانی که در آن تاریکی هوا، پرده اشکی بر آن، میدرخشید؛ و من ندانستم آن اشکهای گرم، به خاطر نگاه ویژه خدا به اوست؛ یا به خاطر هدایتیافتن من؛ و من غرق در نگاه او شدم؛ هر کدام که باشد، چشمان زیبای ابراهیم، زیباتر شده بود.
🔻و بار دیگر آن کشاورز سر به زیر انداخت و گریست؛ و من که پاسخ سؤالاتم را گرفته بودم؛ آرام خود را در نسیمی که تازه وزیدن گرفته بود، رها کردم؛ نسیمی که خوشههای گندم مزرعه کشاورز را نیز به رقص آورده بود. و من گفتم: بتشکن تاریخ، تو شایستهی سلام خداوندی «سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ»
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
#عکس_نوشت
⸤﷽⸣
🕊️🕊️
رخساره زرد خورشید
هنگام غروب،
دلم را به درد میآورد؛
نکند او نگرانِ
آن حاضر غریب است؛
و منِ خفته در غیبت خویش
از او دورم؛
خدایا
قلب پردرد خورشید را،
با طلوعی دیگر آرام کن؛
باشد که با طلوع دوباره
او من هم طلوع کرده باشم.
عکسنوشت🌿
اینجا دلنوشتهها در قاب تصاویر، قلب و روحت را به جستجو در معنای زندگی دعوت میکند.
@aksneveshtnoora
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آنچه از مشهورترین جراح مغز جهان نمیدانیم !!!
🔹چرا عدهای از خارجنشینان به ایشون توهین میکنند؟ پاسخ رو در این کلیپ ببینید.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 #جهاد و #مجاهدت در راه خداوند یعنی از آنچه دارید بهره بگیرید و نگران آینده نباشید؛ آنچه لازم باشد دقیقا در #زمان_مناسب بر مبنای تلاشهای قبلی انسان و بر اساس #فضل_الهی در مسیر انسان قرار میگیرد.
🔻خداوند فرمود:
💠 وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ
💠 و آنها که در راه ما تلاش و کوشش کنند، قطعاً به راههای خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.
🔻 #عطار چه زیبا سرود:
گر مرد رهی میان خون باید رفت
وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به ره در نه و از هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 مسئله #غزه، مسئله #کفر_و_ایمان است؛ و #ایمان یتیم است و #کفر طرفداران بسیاری دارد.
🔻 خداوند فرمود:
💠 وَلَنْ تَرْضَىٰ عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ
💠 هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواستههای آنها شوی، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروی کنی.
🔻 اميرالمؤمنين علیهالسلام فرمود:
✔️ أيُّها النّاسُ، لا تَسْتَوحِشوا في طريقِ الهُدى لِقلّةِ أهلِهِ، فإنّ النّاسَ اجْتَمَعوا على مائدةٍ شِبَعُها قصيرٌ، و جُوعُها طويلٌ
✔️ اى مردم! در راه راست، به دليل شمار اندك رهروان آن، احساس تنهايى نكنيد؛ زيرا مردم [دنیاپرست] بر سفرهاى گرد آمدهاند كه سيرى آن كوتاهمدّت؛ و گرسنگىاش طولانى است. [یعنی لذّت دنیاپرست، محدود است؛ اما سختیها و گرفتاریهای او بسیار].
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul