🔰 گام به گام با انسان کامل (۲۱)
✍ اصغر آقائی
______________________
🌀 گام سوم: با ادریس ع
🔻همراهیِ نوح با تمام فراز و فرودش به پایان رسید. گاه با خود میپرسم این سفر طولانی، چرا؟ مگر این نیست که خداوند انسان را عاقل آفریده است؛ پس چرا باید رنج این سفر را تحمّل کنم؟
🔻این پرسش درونی من را یاد خاطرهای در شهر #بابل انداخت. در آن شهر در پی #دوخت لباسی نو برای ادامه سفر بودم و این بهانه خوبی بود تا کمی با #ادریس، جدّ نوح ع، همراه شوم.
🔻سلام کردم و پاسخی گرم، شنیدم. میدانستم او فردی #صبور است که صبر صفت ممتاز رهروان مسیر حق تعالی است؛ چه رسد که #انسان_کامل باشی «وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ ۖ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ»
🔻 و من با پرسشهایی مقابلش نشستم.
🔻ادریس پارچه را به تنم قواره کرد و مشغول دوخت شد. برش پشت برش، کوک پشت کوک. چنان با دقت کار خویش را انجام میداد که گویی در دنیا تنها و تنها همین یک کار را دارد، دوختن لباسی برای من. تلاش و کوشش او به من آموخت که مؤمن بیکار و تنبل نمیشود و هر کاری انجام دهد، دقیق انجام میدهد. «رحم الله امرا عمل عملا فاتقنه»
🔻این اثنا ناگهان سوزن سرانگشت پرمهارت او را خراشید و من یک لحظه از جا بلند شدم. با بلند شدنم ذهنم نیز گویی تکانی خورده، به عصر ما، قرن بیستم، برگشت.
🔻 در حالی که بر انگشت او ضماد مینهادم، در ذهنم از خود میپرسیدم: این #تکنولوژی قرن ما کجا و زحمت سوزن پشت سوزن کجا؟ اگر این مردی که روبهروی من است #عقلی برتر دارد، چرا چون انسانهای عصر ما #اختراعات فراوان نمیکند؟ گویی محسور تکنولوژی شده و یکسو به قصه مینگریستم.
🔻وقتی کارم تمام شد و انگشت زخمخورده ادریس را ضماد نهادم، او به دیوار تکیه کرد و نگاهی عمیق به چشمانم کرد. گیرایی چشمانش تا عمق وجودم نفوذ کرد و ناگاه سر به زیر افکندم. نمیدانم این چه سرّی است که نگاه در چشم انسان کامل، همیشه در طول سفر برایم سخت بود؛ آری نگریستن به خورشید چشمان ولیّ خدا، تاب خود را میطلبد.
🔻با نگاه او ذهنم گویی به جای خود بازگشت و من پرسشهایم را در سینه حبس کردم؛ که پرسش همیشه نشانه عقل نیست، که گاه فریب #شیطان است.
🔻ادریس شروع به سخن میکند و من گوش میدهم که #قضاوت و بررسی به گوش شنوا نیاز دارد.
🔻پاسخ او خیرهکننده بود و چه صادقانه و دلسوزانه سخن گفت؛ گویی پدری مهربان با فرزندش سخن میگوید «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا»
🔻من آموختم که هرچند #ابزار برای زندگی لازم است، اما مهمتر از آن #اخلاق استفاده از آن است. از او آموختم که اگر قرار بود تمامِ آنچه در طول تاریخ بشر، خود انسان به راهنمایی #عقل و #انسان_کامل یافته و ساخته است را، تنها خود انبیا، میساختند، آیا اختیار و امتحان و ... معنا داشت؟
🔻تمام تلاش انبیا، ساخت انسان است که انسان بدون ابزار هم انسان است؛ اما با ابزار ولی بدون هویّت، نه انسان است و نه از ابزار در مسیر حق استفاده خواهد کرد.
🔻انسان کامل در جامعه بشری محوری است که باید افراد بشر به #اختیار خود سوی او روند و او را با عقل خویش بفهمند و سخنانش را دریابند و به کار بندند.
🔻اینجا بود که قلب و ذهنم آرام گرفتند. با راهنمایی او آنچه در عمق وجودم بود گویی جوشش کرده است و من با خود گفتم: راستی اگر همه ابزارها را در طول تاریخ فقط انسان کامل با #علم_الهی میساخت و در اختیار دیگران قرار میداد، این روش مورد اعتراض انسانها واقع نمیشد و آنها در وجود خود احساس پوچی نمیکردند؟ و آیا چنین جایی تنها یک #تنبلخانه نمیشد؟
🔻انسان کامل نه دنبال #تنپروری و نه دنبال #تنپرورآفریدن، که در پیِ ارتقای فهم و #رشد افراد بشر است تا آنان خود در کنار انسان کامل، به قسط و #عدالت و بهبود زندگی بشر قیام کنند «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»
🔻و این قیام هزینه دارد، #جهاد و تلاش مستمر و مبارزه با بدیها و کژفهمیها و نیرنگها نیاز دارد «وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ»
🔻در حالی که لباس دوختهشدهی ادریس را به تن میکردم، زبان شاکر او مرا به #شکر واداشت و بر هنر بیبدیل دستان #ولیّ_خدا آفرین گفتم و شکر کردم و دانستم که هرچند انسان کامل در میان مردم و چون مردم میدوزد و میپوشد، تا مردم در مسیر حرکت انسانی خویش او را خیلی تاخته جدابافته ندانند، اما جایگاه رفیع آنان همیشه یگانه است،
🔻و آموختم ارتقای انسان در همراهی #عشق_و_عقل است.
🔻و ادریسِ عاقل و عاشق بر جایگاه بلندی نظارهگر تاریخ شد. «وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا»
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
#سفر_عشق
🆔 @hayatemaqul
🔰 ناراست راستنما: حماس برای حفظ جان و مال مردم برود. (۲)
✍ اصغر آقائی
_____________________
🔻۳. آیا مصیبتی پیش خواهد آمد؟
🔹فرض کسی که چنین سؤالی (با هویّتی توبیخی و انکاری)، این است که با رفتن حماس به جای دیگر #مصیبت جنگ و گرفتاریهای مانند آن پیش نخواهد آمد. از این فرد باید پرسید که مصیبت فقط کشتهشدن و مانند آن است، یا مصیبتهای دیگری نیز در قاموس او وجود دارد. #مصیبتهایی چون آوارگی از وطن، تحقیر، اسارت، ازبین رفتن هویّت و آزادگی و مانند آن. اگر در قاموسش چنین معانیئی وجود ندارد، توصیه میکنم کمی بر دائره معانی واژگان خویش بر اساس هویّت دینی و انسانی بیافزاید که اگر چنین نکند، تفسیرهای او همیشه مادیگرا و یکسو خواهد شد. بله حفظ مال و جان و مانند آن مهم است، اما #عقل همیشه هنگام #تزاحم میان مسائل مختلف، مهمتر را برمیگزیند؛ بنابراین عقل میان مال و جان، جان را و میان جان و هویّت انسانی، آزادمردانگی و هویّت انسانی را انتخاب میکند. لذا از نویسنده محترم میپرسم آیا اگر بر معنانی واژگان چون مصیبت، معانی دیگری بیافزاید، آیا مصیبتی پیش خواهد آمد؟
🔻۴. مثال زدن به #یاسر_عرفات و محاصره بیروت توسط آریل شارون و عدم امکان مقابله
🔹بگذریم از اینکه #وجه_شبه این تشبیه مشخص نیست و گویا تنها وجه شبه آن بر این فرض است که همچنانکه در زمان یاسر عرفات، #مقابله با صهیونیستهای تا دندان مسلح، که جوّ جهانی و غیره نیز در اختیار آنان بود تا جایی که خود را قویترین یا از قویترین نیروهای امنیّتی و نظامی معرفی کرده بودند، ممکن نبود، اکنون نیز چنین است؟
به نظر میرسد این فرد یا تغییرات ژئوپولتیک و غیرهی جهان را نادیده گرفته است. به فرض صحیحبودن #عملکرد یاسر عرفات در این زمینه، که در مواردی عملکرد وی به شدّت مورد نقد است، چرا نویسنده #نسخهای یکسان را بدون توجه به #تغییرات مختلف اجتماعی، سیاسی، و ... برای دو زمان میپیچید؟
و نیز خود نویسنده تصریح کرده است که یاسر عرفات مقابله را ممکن نمیدانست، اما تجربههای جنگهای اخیر با این رژیم نشان داده است که اولاً هم مقابله ممکن است و ثانیاً نتیجه یک جنگ همیشه پیروزی در میدان نیست که #شکست هیمنه پوشالی دشمن آن هم با دستان نسبتا خالی بسیار #پیروزی بزرگی است.
🔻۵. حال چه عیبی دارد حماس برای نجات مردم غزه همین کار را "یعنی رفتن از عزه را" انجام دهد.
🔹نویسنده محترم هرچند مشخص نکرده است که مقصود از «عیب» در این عبارت چیست؟ آیا عیب سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، و ... کدام مورد نظر آن است، اما بر اساس مطالب دیگر وی در همین نوشتار کوتاه، گویا مقصود وی این است که اگر حماس این کار را میکرد، هم خود و هم منطقه و هم اهالی غزه را از مرگ و نابودی نجات میداد که البته گفتیم چنین نگاهی به دلیل یکسو بودن آن، تنگنظرانه است.
🔻۶. لطفا #اصولگرایان تندخو قدر اعصاب خودشان را کنترل کنند و فبل از چسباندن هر اتهامی بيانديشند که صلح امام حسن ع هم هست.
🔹بگذریم از «تندخوئی» تبلوریافته در این عبارت، که مرز اخلاق و #مغالطه را درنوردیده است، و این که نویسنده خود پیشدستی کرده و آنچه خود در قالب عبارت «قبل از چسباندن هر اتهامی» توصیه کرده است را مرتکب شده است؛ با گذر از اینها عرض میکنم:
#امام_حسن ع حقیقتا مظلوم است چرا که باگذر صدها سال از صلح وی و تبیین جوانب آن، همچنان عدهای آن را وسیلهای برای متهمکردن دیگران میدانند بدون آنکه گویا حتی نگاهی به مفاد آن کرده باشند.
از نویسنده میپرسم فلسفه #صلح امام حسن ع چه بوده است؟ آیا تنها فلسفه آن نجات جان مؤمنان بود یا نکات دیگری نیز در آن هست؟ اساسا آیا #زمان_حاضر که #کفر به تمام قد در #صهیونیست خودنمائی کرده است و #نفاق آنان حتی برای سران و مردمان بسیاری از کشورها #آشکار شده است، باز دم از صلحی زدن که #هویّت بنیادین آن بر اساس مفاد آن، #رسواکردن نیرنگ معاویه و عدم تعهد وی به دین و آیین و اخلاق و مانند آن است تا «لَا يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً» به وضوح آشکار شود؛ چه جایی دارد؟
... ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
3.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 #عقل، نه مرکب همیشگی بشر؛ که وسیلهای است برای #تمام_شدن؛
تمامشدنِ #خود،
تمامشدنِ #من،
تمانشدنِ #مظاهر_من،
مظاهری چون ثروت من، خانه من و ...
🔻و با تمامشدن این مظاهرِ منیّت،
انسان وارد مسیر #بینهایتِ #بااوبودن میشود؛
🔻جایی که تمام هستی فرد #عشق میشود.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
#صفائی_حائری
🆔 @hayatemaqul
🔰ایمان و عقلانیت: بررسی مصداقی تشکیکیبودن ایمان
✍ اصغر آقائی
___________________
🔻با توجّه به آنچه امروزه در #جهان در جریان است، به نظر میرسد تأمّل در برخی مطالب جا داشته باشد.
🔻قبل از از بیان اصل مطلبی که میخواهم عرض کنم، توجّه شما را به #چند_مثال جلب میکنم:
✔️ فردی #بیدین و یا #بودایی و مانند آنان را در نظر بگیرید که در برابر #اسرائیل ایستاده، از #ظلم آنان بیزاری جسته، با آنان مقابله میکند.
✔️ فردی #مسیحی را در نظر بگیرید که از اسرائیل، به عنوان #وعدهای که در #کتاب_مقدس داده شده است، دفاع میکند؛ تا پس از حکومت آنان و برخی اتفاقات، چون آرماگدون، #مسیح بازگردد.
✔️ فردی را در نظر بگیرید که از اسرائیل تنها به دلیل #غیر_مسلمانبودن و صرفاً بر اساس #تعصب، و یا منافع شخصی، دفاع میکند و کاری به آموزه کتاب مقدس ندارد.
✔️ فردی فلسطینی را در نظر بگیرید که معتقد است در اسلام کنیز و #بردهگرفتن امری جاری در تمام زمانهاست و وقتی مثلاً یک زن اسرائیلی را اسیر میکند، چونان داعشیان، آن را کنیز خود گرفته و یا خرید و فروش میکند.
✔️ فردی فلسطینی را در نظر بگیرید که با اشک #قرآن میخواند و از #ایمان خود به پیامبر ص سخن میگوید و یا با خواندن قرآن به خود تسکین میدهد.
✔️ فردی فلسطینی را در نظر بگیرید که معتقد است در اسلام کنیز و #بردهگرفتن امری است که در زمان ما نمیتواند جریان داشته باشد، لذا با یک زن اسیر فلسطینی، برخوردی متناسب با او انجام میدهد و حتی به او نیز از غذای خود میدهد و تفاوتی قائل نمیشود.
🔻 بررسی این چند مثال:
✅ آیا این چند مصداق یکی هستند؟ طبیعتاً خیر. هر یک را اجمالا بررسی میکنید:
☑️ مورد اوّل: این فرد هرچند #موحّد نیست و یا اساساً بیدین است، اما در #دایره_ایمان است؛ زیرا ایمان یعنی #کرنش_در_برابر_حق؛ پس هر دوی آنها به همان میزان که در برابر حکم #عقل، که همان #حجّت_باطنی خداوند است، کرنش میکنند، در حقیقت در برابر خداوند کرنش کردهاند؛ لذا این عمل آنان در دائره ایمان تعریف شده، و این ایمان باطنی آنان، در روز آشکارشدن باطنها «یوم تبلی السرائر» آشکار میشود؛ چرا که قیامت مظهر #الظاهر به عنوان اسم خداوند است.
☑️ مورد دوم نیز حتما #مؤمن است و ایمان او از مثال اول نیز قویتر است زیرا در برابر #دو_حجّت خداوندی، یعنی حجّت باطنی و حجّت ظاهری، کرنش کرده است؛ لذا به میزان خود در دائره ایمان است؛ زیرا انتظار مسيح او را به پذیرفتن اسرائیل کشیده است.
☑️ مورد سوّم: این فرد از دائره ایمان #خارج است زیرا #کرنشی در برابر حق ندارد (بر اساس مثال).
☑️ مورد چهارم: #قضاوت درباره ایمان این فرد کمی دشوار است؛ زیرا مصادیق مختلفی دارد، ولی تنها یک سؤال میپرسم: آیا عمل این فرد در #تبلیغ اسلام مؤثر است؟ فرض بگیرید با #زنان_اسرائیلی اسیرشده، مانند کنیز عمل میشد، آیا پس از رهاشدن آنان، به هر دلیلی، و سخنانی که در شیوه برخورد با آنان گفته میشد، میتوانستیم، از اسلام #دفاع کنیم؟
☑️ موردهای پنجم و ششم: هر دو بر اساس توضیحاتی که دادم در دائره ایمان هستند.
🔻 نتایج این اجمال:
بنابراین:
۱) ایمان امری #تشکیکی است و #مختص_شیعه نیست؛
۲) هر کسی که از #عقل خویش، حقیقتا تبعیّت میکند، هرچند حجّت ظاهری نیز به او نرسیده باشد، و یا رسیده و درک نکرده باشد، در دائره ایمان است؛ زیرا ایمان یعنی #کرنش در برابر حق برآمده از عقل یا نقل و یا هر دو.
۳) بر اساس #فقه_مقاصدی، اصل #کرامت_انسان بر همه یا بسیاری از احکام دین حاکم است، لذا تا جایی که ممکن بود در طول حیات اولیاءالله، انبیا و امامان، با آن یعنی بردهداری، مبارزه میشد؛ بنابراین در زمان ما که #بردهداری با طبع بشر امروزی که گرایش به آن اصل متین، یعنی کرامت ذاتی انسان، دارد، همراه شده است، پذیرفتن حکم بردهداری به عنوان حکمی اسلامی وجهی ندارد.
۴) #نکته_مهم: هر یک از مصادیق میتواند جنبههای دیگری نیز داشته باشد؛ که در این کوتاهنوشته، نمیگنجد. مثلا: در مثال دوم، طبیعتا در این مصداق، نکات ریز دیگری هم هست مانند تعارض بین عقل و نقل؛ زیرا از سویی ظلم اسرائیل با عقل او نمیسازد و از سویی دیگر کتاب مقدس، یا عالمان دینشان، گفته است که یهود تا در سرزمین مقدس حاکم نشود، بازگشت مسیح اتفاق نمیافتد. لذا در بررسی مصادیق حتما حیطه و جهت آن باید مورد توجه باشد، و جهت بحث در مثال بنده تنها و تنها، پذیرش حکومت یهود و اتفاقات آن بر اساس آموزههای دین است؛ مانند یک مسلمان که معتقد است کشتهشدن برخی انسانها قبل از قیام مهدی عج و بعد از آن، امر طبیعی و لازمه قیام است. لطفا دقت کنید.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 باخودی و بیخودی: عقل و عشق
🔻وقتی #عقل در خود محدود میشود، نه عقل است و نه عشقآفرین؛ اما وقتی از خود فراتر میرود، هم #عقل است و هم #عشقآفرین.
🔻 #عقل_و_عشق دو یار دیرین هستند که گاه بیرحمانه از هم دور افتادهاند.
🔻 نه عشق بدون #عقلانیت، عشق است و نه عقلانیتِ بدون عشق، عقل.
🔻پس عقل میگوید منفعت خود را ببین؛ و عشق هم همین را میگوید، اما در پیش چشمان عقل، گسترهای قرار میدهد که منفعت خویش را در #رهاشدن از خود، و #خدمت به دیگران میبیند.
✅ سراغ حضرت #مولانا برویم تا نتایج باخود و درخود بودن و بیخود و از خود گذشتن را ببینیم:
آن نفسی که باخودی یار چو خار آیدت
وان نفسی که بیخودی یار چه کار آیدت
آن نفسی که باخودی خود تو شکار پشهای
وان نفسی که بیخودی پیل شکار آیدت
آن نفسی که باخودی بسته ابر غصهای
وان نفسی که بیخودی مه به کنار آیدت
آن نفسی که باخودی یار کناره میکند
وان نفسی که بیخودی باده یار آیدت
آن نفسی که باخودی همچو خزان فسردهای
وان نفسی که بیخودی دی چو بهار آیدت
جمله بیقراریت از طلب قرار تست
طالب بیقرار شو تا که قرار آیدت
جمله ناگوارشت از طلب گوارش است
ترک گوارش ار کنی زهر گوار آیدت
جمله بیمرادیت از طلب مراد تست
ور نه همه مرادها همچو نثار آیدت
عاشق جور یار شو عاشق مهر یار نی
تا که نگار نازگر عاشق زار آیدت
خسرو شرق شمس دین از تبریز چون رسد
از مه و از ستارهها والله عار آیدت
#مولوی رحمةاللَّهعلیه
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 رابطه ایمان و نجات: آیا نجات مختص شیعیان است؟
✍ اصغر آقائی
_________________
💠 #اميرالمؤمنين علیهالسلام فرمود:
لا نَجاةَ لِمَنْ لا ايمانَ لَهُ: کسی که ایمان ندارد، نجات نیابد.
🔻برای فهم این حدیث مقدماتی لازم است:
۱. اوصافی چون عقلانیت و ایمان و ولایت و عشق، و به طور کلی تمام #اوصاف_وجودی، هرچند در مفهوم مغایر یکدیگر هستند، اما در مصداق، به دلیل #وحدت_وجود، #اینهمانی دارند.
۲. بر اساس #تشکیک_وجود، تمام اوصاف وجودی، #مراتب دارند؛ لذا خداوند #المؤمن است در اعلی مراتبِ آن؛ و #الشاکر است به همین صورت.
🔻برخی نتائج حاصل این دو مقدمه:
✔️ هر عاقلی، مؤمن است؛
✔️ هر مؤمنی، عاقل است؛
✔️ هر عاقلی، ولایت دارد؛
✔️ هر ولیّیی، عاقل است؛
... و نتائج دیگر؛ مثلا: هر عاقلی، شاکر است. (تمام اوصاف وجودی در این نتایج به تناسب، موضوع و محمول واقع میشوند)
▫️نکته: اگر موجودی #ولایت_طاغوت را داشته باشد، هویت این ولایت چون #عدمی است، به هیچ عنوان با ولایت مطرحشده قابل قیاس نیست و نتایج گذشته را ندارد. مثلا #ولایت_شیطان، یعنی #عدم_ولایت_الله، لذا چنین ولایتی، نه #عقلانیت دارد، نه #شکرگزاری دارد، و نه اوصاف وجودی دیگر؛ لذاست که کسانی که ولایت شیطان را دارند، در روز قیامت، علیه خود و شیطان میشورند و #پشیمان میشوند؛ مگر میشود عقلانیت، پشیمانی بار آورد؟
🔻بر اساس دو اسم #الظاهر و #الباطن خداوند، تمام اوصاف گفته شده، هم ظاهری دارند و هم باطنی؛ و این مسئله نتائجی دارد، مانند:
✔️ #حجّتهای الهی، هم باطنی هستند و هم ظاهری.
✔️ تمام #حجتهای خداوند هم بر فرد و هم بر دیگران ولایتآور است. یعنی اگر مثلا #عقل کسی بر امری به صورت صددرصدی حکم کند، او باید سخن این ولیّ (همان حجّت) الهی را بپذیرد؛ و به همین منوال حجتهای بیرونی.
✔️ #حجت_ظاهری باید لااقل به مرتبهای از #حجت_باطنی، وابسته باشد، لذا پذیرش #پیامبران، بدون نوعی حجت باطنی، عبث است و بیفایده.
✔️ اگر کسی #حجت_باطنی را پذیرفته باشد، ولی حجت ظاهری به او نرسیده یا رسیده اما به دلیلی موجّه، #حجتبودن او را درک نکرده باشد، این فرد به دلیل #تبعیت از حجت باطنی یعنی عقل، در دائره ایمان باطنی قرار دارد، چه متدین به ادیان دیگر چون مسیحیت باشد و چه متدین نباشد، و یا اساسا خداباور نباشد، اما به حکم عقل، هیچگاه مثلا ظلم نمیکند؛ چنین فردی، مرتبهای از ایمان باطنی را دارد و آن مسیحی، علاوه بر ایمان باطنی، مرتبهای از ایمان ظاهری را نیز به دلیل پذیرفتن عیسی ع دارد.
✔️ کسی که به ایمان باطنی مؤمن است در #یوم_تبلی_السرائر، ایمانش آشکار میشود؛
✔️ کسی که به ایمان ظاهری مؤمن باشد، در روز قیامت، اگر ایمان باطنی نداشته باشد، کافر محشور خواهد شد؛ مانند منافق
✔️ هر فردی به هر میزان که عاقلتر، مؤمنتر، و ولایتمدارتر میشود، در حقیقت، ولایت اميرالمؤمنين علیهالسلام را پذیرفته است، و خلیفهی خلیفة الله میشود، لذا تبعیت از او و پذیرش سخن او نیز بر دیگران ضرورت بیشتری مییابد.
▫️ به طور کلی قاعده در این باب این است: به حکم دو اسم #الظاهر و #الباطن، هر آنچه در این دنیا است مظهر اسم الظاهر است، ولی قیامت مظهر الباطن، لذا فقط هر کسانی در قیامت، که "تبلی السرائر" است، مؤمن خواهد بود، که #ایمان_باطنی در دنیا داشته باشد.
✅ با توجه به توضیحات و مقدمات بالا، هر کسی در دایره عقلانیت، ایمان، و مانند آن وارد شود، به دلیل اینهمانی آنها با ولایت، در حقیقت #ولایت_امیرالمؤمنین علیهالسلام را پذیرفته است؛ و این معنای احادیثی است که میفرماید بدون ولایت کسی وارد بهشت نمیشود؛ که فرمود "هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ" و در روز قیامت ولایت از آن "الله" است و طبیعتا ولایت از آن ولیّ نیز است؛ لذا ولایت اميرالمؤمنين علیهالسلام به همه عرضه میشود، و مثلا آنکه در دنیا به احکام حجّت باطنی عمل میکرد و سمعاً و طاعتاً به عقل میگفت - هرچند در ظاهر مسلمان نبود - در آنجا هم سمعاً و طاعتاً به حجّت ظاهری خواهد گفت.
✳️ و نتیجه این میشود:
وقتی اميرالمؤمنين علیهالسلام میفرماید مؤمن اهل نجات است، یعنی هر کسی به هر مرتبهای از ایمان، عقلانیت، و ولایت رسیده باشد، و ملتزم مقتضیات آن باشد، در دائره نجات است؛ پس هر چقدر مؤمنتر، ناجیتر است. پس نه تنها شیعیانی که ملتزم به مقتضیات ایمان هستند، در هر مرتبهای، اهل نجات هستند، بلکه هر مؤمنی به معنایی که عرض شد اهل نجات خواهد بود.
🔻 نکته پایانی: وقتی گفته میشود مؤمن اهل نجات است، باید گفت نجات از چه چیزی؟ قاعده کلی این است: هر کسی عقلانیت، ایمان و ولایت را در هر چیزی به کار برد، در همان چیز اهل نجات است، چه دنیوی چه اخروی؛ و البته مصداق تام این نجات، نجات از #عذاب_الهی است.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
@hayatemaqul
🔰 توجیه سستی، با لعاب دینداری
🔻هرچند تمام #عناوین_دینی چون #توکّل و #قضاوقدر، در جای خویش، توسّط معصوم علیه السلام نشسته است؛ و #عقل نیز آن را به راحتی میپذیرد؛ امّا بسیار اتّفاق میافتد افرادی در مسائل مختلف #کوتاهی کرده، کوتاهی خویش را با عناوینی چون «توکّل»، «خواست خدا» و ... #توجیه میکنند.
🔻شکوه #دینداری نه در صرف تبعیّت؛ که در تبعیّت عاقلانه و بصیرانه است.
🔻 به همین دلیل امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود:
💠 إِحْذَرْ کُلَّ الْحَذَرِ أَنْ یَخْدَعَکَ الشَّیْطَانُ فَیَمْثُلُ لَکَ التَّوَانِیَ فِی صُورَهًِْ التَّوَکُّلِ وَ یُورِثُکَ الْهُوَیْنَی بِالْإِحَالَهًِْ عَلَی الْقَدَرِ فَإِنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِالتَّوَکُّلِ عِنْدَ انْقِطَاعِ الْحِیَلِ وَ بِالتَّسْلِیمِ لِلْقَضَاءِ بَعْدَ الْإِعْذَارِ فَقَالَ: خُذُوا حِذْرَکُمْ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ وَ قَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) إعْقِلْهَا وَ تَوَکَّلْ
💠 بهشدّت بترس و به دورباش از اینکه شیطان تو را فریب دهد. [مانند آنکه] ضعف و ناتوانی را، با این توجیه که همه چیز به قضا و قدر الهی وابسته است [و جبر حاکم است]، در شکلِ توکّل برایت نمایان کند، [که اگر چنین شود] پوچی [و بیارزشی] برای تو به ارمغان خواهد آورد. [توکّل نه برای سستی و تلاشنکردن است که فلسفه آن این است که] خداوند [انسانها را] آنگاه که دیگر راه حلّ و چارهای نباشد، امر به توکّل میکند و امر میکند که [پس از تلاش فراوان و ناچارشدن و] عذرداشتن، در برابر قضا سر فرود آورند. پس [به همین علّت است که خداوند در امر جهاد فرمود:] فرمود: «سلاح جنگ برگیرید و خود را بهدست خویش به هلاکت نیافکنید. و پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «شتر خود را محکم ببندید [یعنی دقیقاً آنچه بر عهده شماست انجام دهید و جوانب امر را تدبیرکنید] و در همان حال توکّل کنید.»
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
@hayatemaqul
🔰شرک و فسق
✍ اصغر آقائی
____________________
🔻شاید کلمه «مشرک» در نگاه اوّلی برابر با «فاسق» باشد. به همین دلیل بسیاری افراد، حتی مسیحیان و اهل کتاب را فاسق معرفی میکنند. اما آیا چنین است یا مسئله دقیقتر از این نگاه بدوی است؟
🔻با توجه به تعریف دقیق #ایمان در معنایِ #تواضع و انکسار #در_برابر_حقّ، چه حقّی که #شرع و چه حقّی که #عقل، پیشنهاد میدهد، تمام افراد به هر میزان دریافتی که از حق داشته، در برابر آن استکبار نورزیده، تواضع میکنند، #مؤمن هستند.
🔻لذا #اهل_کتاب، یا #مشرکان، از باب مثال، تا وقتی که حقی چون ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام برای آنان آشکار نشده باشد، و حقبودن آن را در مرتبهای از درک و معرفت، دریافت نکرده باشند، امّا به هر حقّی که از طریق عقل و یا شرع به آنها رسیده، اعترافکرده، در برابر آن تواضع میکنند، اینان مرتبهای از ایمان را داشته، در دایره وسیع ایمان هستند.
🔸فراموش نکنیم، هرچند مؤمن واژهای است که کاربرد در مثلا #شیعیان پیدا کرده است؛ امّا حقیقت این است، بر اساس تعریفی که از ایمان عرض شد، ایمان امری #تشکیکی است که مراتب گوناگونی از #ایمان_باطنی تا #ایمان_ظاهری را در بر میگیرد.
🔹 تفاوت مشرکی که در برابر احکام عقلی خویش مانند #ظلمنکردن، با مشرکی که به احکام عقلی عمل نمیکند این است که آن مشرک اوّلی، مؤمن به ایمان باطنی است؛ و این ایمان، روزی چه در این دنیا و چه در #قیامت که روز آشکارشدن باطنهاست، #یوم_تبلی_السرائر، آشکار شده نجاتش خواهد داد.
✔️بنابر این مقدمه: هر فرد مشرکی تا آن زمان که #حقنبودنِ شرک را دریافت نکرده باشد، و در #عمل نیز بر #خلاف_مقتضای_عقل خویش عمل نکند، او نه به دلیل این شرک، و نه به دلیل عمل خویش، فاسق محسوب نخواهد شد؛ مگر آنکه هم به #شرک خویش و هم به #عمل_نادرست خویش #عامدانه تن دهد که سخن دیگری است. به تعبیر دیگر #تحقّق عنوان #فاسق مشروط به #علم است؛ حال چه علمِ حاصل از عقل و چه علم حاصل از شرع، و یا هر دو.
🔻بر این اساس #خداوند میفرماید:
💠 كَيْفَ وَإِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لاَ يَرْقُبُواْ فِيكُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً يُرْضُونَكُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ (توبه/8)
💠 چگونه [مشرکان بر پیمان خود پایبندند؟] و در صورتی که اگر بر شما چیره شوند، نه [پیوندِ] خویشاوندی را در حقّ شما رعایت می کنند، نه پیمانی را!! شما را با زبانشان خشنود می کنند، ولی دل هایشان [از خشنود کردن شما] امتناع دارد و بیشترشان فاسقند.
🔻 در این آیه خداوند #اکثر_مشرکان را #فاسق معرفی کرده است؛ آنانی که #آگاهانه اوصافی چون #یپمانشکنی دارند؛ لذا شرک و فسق #اینهمانی ندارند.
▫️پ.ن: شاید در نگاه فردی که در جامعه ایمانی رشد کرده است، تصور اینکه فردی غیرعقلانی بودن شرک را دریافت نکرده باشد، بعید به نظر برسد؛ اما باید افراد را در محیطهای خود دید و خود را جای آنان گذاشت. حتی اگر این فرض نیز درست باشد، باز نکته پیشگفته در تعامل با مشرکان بسیار مفید خواهد بود.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 جایگاه عقلگرایی و فلسفه برای ارتقای جامعه
🔻 اگر میخواهیم در تمام نهادهای جامعه از جمله #مساجد، #رشد ایجاد کنیم باید به #عقل و #فلسفه اهمیت بدیم. جامعه رشدیافته، جامعهای اصطلاحزده، کثرتگرا، و مدیریتمحور (به معنای منتظر بخشنامه و ... ماندن) نیست؛ جامعهای است که #هویت_انسانی او، یعنی #عقل_و_ایمان، به ترتیب برایش مهم است.
🔻#امام_خامنهای فرمود:
اگر آموزش و پرورش در یک کشور ارتقاء پیدا بکند و اصلاح شود، در اقتصاد، سلامت و بهداشت، محیط زیست، مرگ و میر، باروری، زیبایی و هنر، رفتارهای گوناگون مردم در سطح جامعه با یکدیگر، و فراتر از همهی اینها، در دین، فلسفه و اخلاق تأثیر خواهد گذاشت. امروز در دنیا به زبان کودکی به کودکان فلسفه میآموزند؛ یعنی چیزی که از نظر بعضی از طراحان کشور ما بیمعنی است؛ فکر میکنند فلسفه مخصوص آدمهای ریش و سبیلدار و کسانی است که یک سنی از آنها گذشته باشد. نگاه مدرن به مسائل حیات، امروز پیشروان علمی دنیا را به اینجا رسانده که باید فلسفه را از دورهی دبستان به کودکان تعلیم داد؛ البته با زبان کودکی.
پ.ن: عکس: #منزل_ملاصدرا، #کهک.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 سیری در غزلهای حافظ
_____________
#غزل_۳
🔻عنوان غزل سوّم: #تمنّای_استاد
🔺 شرح اجمالی ابیات:
۱) اگر #استاد_کاملِ شیرازی، من را قبول کند، اساتید دیگری را که در سمرقند و بخارا دارم، رها خواهم کرد؛ وی ۲) از #ساقی یا همان استاد، تقاضای علم و حکمت دارد. او ۳) از عشق مفرط خویش به آن استاد پرده بر میدارد. وی ۴) عشق ناقص خویش را در شأن #جمال_یار نمیداند؛ یاری که زیباییها و کمالاتش، ذاتی است، نه آنکه با آب و رنگ مشّاطه ایجاد شده باشد. وی در بیت ۵) بیان میکند؛ همچنانکه در داستان یوسف و زلخیا میبینیم، #حسن_ذاتی یار، بالاخره عاشق را از صبرش خارج میکند. و این خروج از صبر #عتاب_یار را در پی دارد ۶) که حافظ آنگونه که من میخواهم نیست؛ لذا او را طرد میکند؛ #طردی، که هرچند در ظاهر #جلالی است؛ اما در آن #جمال و جذبی نیز هست که حافظ آن را میپسندد؛ لذا در ادامه ۷) خود را به #پندپذیری و صبر دعوت میکند و تصریح میکند ۸) #سرّ_عشقِ نهفته در هستی را نه با #عقل و فکر و حکمت، که در حال مستی و #سلوک میتوان گشود؛ و در نهایت 9) حافظ، مفاهیم عالی نهفته در غزل خویش را شایسته آن میداند که دُرّهای عِقدِ ثریّا بر پای آن ریخته شود.
○○○○○○○○○
پ. ن: شرح واژگان و تعابیر:
🔹 ترک: استعاره از غارتگری و بیرحمیِ زیبایی معشوق
🔹 خال هندو: استعاره از کمال است.
🔹 لولیان شوخ شیرینکار: نوازندگان خونگرم. ممکن است مقصود تجلیّات اسمائی و صفاتی حق تعالی است که نوازندگان شهرآشوب هستی است.
🔹 عِقد ثریا: مجموعهای از ستارگان که چونان گردنبند دیده میشوند
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
#دیوان_حافظ
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۳۵)
✍ اصغر آقائی
____________________
گام سوم: با ابراهیم ع (۱۴): در آرزوی فرزند(۳)
... ادامه بخش قبل.
🔻بعد از صبحانه وارد حیاط خانه شدم. #ابراهیم داشت در #باغچه، گلی تازهشکفته را بو میکرد؛ بهار بود و گلهای رنگارنگ.
🔻نزدیک تر رفتم، و شنیدم ابراهیم همراه با بوکردن گل، با او به لطافت، سخن میگوید و سخنانش، هم محبّت بود و شکر بود و شکر.
🔻اینجا بود که باز همان موجود پرغرور همیشههمراهم، گویی این سخن را در تمام وجودم دمید: «ابراهیم فریبکار ریاکار را میبینی؟ اصلا باورت میشود این همان ابراهیم دیشبی باشد. یکی نیست به او بگوید اگر اهل شکری، پس نالهکردنهای دیشبت برای فرزند چه بود؟ آنجا که #سختی هست اهل شکر نیستی؛ اما اینجا که بوی خوش گل مستت کرده است، به شکر میافتی.
🔻در همین اثنا ناگاه #ابراهیم #نگاهی به من کرد و گویی با نگاه او آن #شیطان درونی، پا به فرار گذاشت.
🔻ابراهیم مرا کنار خویش خواند و هر دو روی سکویی نشستیم. او بدون آنکه پرسشی کنم، شروع به صحبت کرد و گفت: فرزندم، چقدر خوب است که بدون #دلیل و منطق، هیچ چیزی را نمیپذیری! راستش خود من هم همینطور هستم و از خدای خویش آموختهام همیشه پرسشگر باشم ... .
🔻من ناخودآگاه میان کلام او پریدم و گفت آری همین است و من حتی قبلا دیدم شما، با اینکه مطمئن بودید #معادی هست، اما باز از خداوند خواستید تا یقین شما را بیافزاید، آری آرییی درست است.
🔻ناگاه به خود آمدم و دیدم ابراهیم، آن کوه استوار، با نگاهی ملیح و لبخندی بر لب به من نگاه میکند. راستش کمی خجالت کشیدم که چرا سخن او را این چنین قطع کردم؟
🔻ابراهیم ادامه داد: این باغچه و گلهای آن را میبینی؟ من که متعجب شده بودم و نمیدانستم مقصود او از این #سؤال چیست، اما میدانستم، حکمتی دارد، گفتم: بله و هیچگاه از زیبائی آن چشمانم سیر نمیشود.
🔻ابراهیم ادامه داد: آری اینچنین است و #خانهای که در آن #فرزند باشد، مانند باغچه پرگل است.
🔻تازه فهمیدم او چه میگوید. بارها بدون آنکه زحمت بیان #شبهاتم را داشته باشم، او خود دلمشغولیهایم را پاسخ داده بود؛ هرچند هیچ وقت احساس نمیکردم که نباید سؤال کنم؛ چرا که از خود او آموخته بودم باید برای #فهم سؤال کرد؛ اما به نظر میآمد، گاه گاهی برخی دلمشغولیهای خاص من را ذهنخوانی میکرد و پاسخ میگفت تا #ذهن اسیر شبهاتِ شیطان شدهام را رهاکند تا به کار ذاتی خود، یعنی #جستجوی حقیقت بازگردد. آری شیطان کارش فریب است و فریب است و فریب «وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ»
🔻دوباره با تمام وجودم گوش شدم تا از ابراهیم بیاموزم که تنها راه آموختن، #انسان_کامل است و #عقل؛ هرچند تمام آنچه انسان کامل میداند، در عقلِ هیچ کسی نمیگنجد و راهی جز آموختن از او نیست.
🔻ابراهیم گفت: #انسان مؤمن همیشه اهل ناله و دعا در برابر خدای خود است و همه چیز خویش را از او میطلبد؛ و این خواسته خود خداست. پسرم از خداخواستن
منافاتی با #صبر و رضا ندارد. طلب نزد بیگانگان و مردمان عار است؛ نه نزد خداوند مهربان که انسان هرچقدر #داناتر شود، #نیازش را بیشتر به خداوند احساس میکند.
🔻ابراهیم پس از این کوتاهسخن، ایستاده و به سوی درب حیاط به راه افتاد. کنار درب که رسید، به سوی من که ایستاده به قد و قامت او که دیگر سالخورده شده بود، مینگریستم، گفت: پسرم آنچه در #ذهنت میآید، همیشه کار عقل نیست که گاه کار شیطان است و باید خوب بیاندیشی که نشانههای این دو چیست؟
🔻او که درب را بست، من بار دیگر به باغچه و گلی که ابراهیم با او سخن میگفت نگریستم و به او گفتم: چقدر تو خوشبختی که ابراهیم نوازشت کرد و با تو سخن گفت. و گل، بدون آنکه سخنی بگوید، چنین پاسخم را داد: هرگاه زیبائیهای انسان کامل و جهان هستی را ندیدی، و تنها در خود فرورفتی و از این همه زیبائی جدا شدی، بدان که شیطان با تو سخن گفته است؛ که کار شیطان ناامیدکردن و ترساندن و فریبدادن است؛ و کار خدا امیددادن.
🔻و من در حالی که به آن گل زیبا مینگریستم با خود زمزمه میکردم: إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ (ابراهیم/5)
آری برای فهم و دانش و معرفت باید هم بسیار صبور بود و هم شکور؛ که بدون صبر کسی به علم نمیرسد؛ و بدون شکرگذاری، کسی از علم خویش طرفی نمیبندد.
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 معیار قبولی اعمال انسان یا مسلمان!
🖊 اصغر آقائی
•••••••••••••••••••••••••••
🔻پذیرش اعمال نزد معبود خواسته هر عبد است. امّا معیار قبولی اعمال چیست؟
🔻در روایات مختلف دو چیز محوری برای قبولی اعمال بیان شده است: ۱) نماز، و ۲) خدمت به انسانهای دیگر.
🌱پیامبر صلی الله علیه و آله:
💠اوّلین عملِ عبد که محاسبه میشود، نماز است؛ اگر قبول شود، غیر آن نیز قبول میشود و اگر ردّ شود غیر آن نیز ردّ میشود.
💠قَالَ: أَوَّلُ مَا يُحَاسَبُ اَلْعَبْدُ اَلصَّلاَةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا سِوَاهَا.
🌱امام کاظم علیهالسلام:
💠همانا مُهر قبول اعمال شما، برآوردن نیازهای برادرانتان و نیکیکردن به آنان در حد توان تان است و الّا (اگر چنین نکنید)، هیچ عملی از شما پذیرفته نمیشود.
💠اِنَّ خَواتیمَ أعمالِکم قَضاءُ حَوائجِ إخوانِکم والإحسانِ إلیهِمْ ما قَدَرْتُم و الاّ لَمْ یقْبَلْ مِنْکم عَمَلٌ. «بحار الانوار، ج.۷۵، ص.۳۷۹»
🔻برای فهم این احادیث پرسشهایی لازم است؛ مانند:
✔️۱. انسانهایی که مسلمان نیستند و نماز ندارند، آیا از این دایره بیرون هستند و اساساً عملی مقبول ندارند؟
۲.ممکن است مقصود از نماز در این روایات، حالت #تسلیم باشد، تا دائره بحث را در تمام انسانهایی که در مراتب مختلف ایمانی قرار میگیرند، حتی اگر مسلمان نباشند را شامل شود؟
🔻 با گذر از پاسخ دقیق به اینگونه سؤالات، به نظر میرسد معیار قبولی اعمال تنها یک چیز است و آن #عبودیّت است که در حوزه اسلام دو مظهر آشکار دارد #نماز و #خدمت_به_خلق.
🔻 بنابراین هر انسانی اگر در حوزه #عبودیّت قرار گیرد، او در سیر الی الله قرار گرفته است، و هر میزان در عبودیت سیر بیشتری داشته باشد، به همان تناسب اعمال او مقبول است، و قبولی عمل همان و قرب الی الله همان.
🔻 امّا عبودیّت چگونه حاصل میشود؟ از آنجا که توضیح این مسئله از حوصله این متن خارج است، تنها به بیان زیر اکتفا میشود:
۱) عبودیّت یعنی قرارگرفتن در مسیر #تواضع و #گردننهادن در برابر حکم حق تعالی؛
۲) #حکم_حق تعالی از دو طریقِ #عقل و #شرع به دست میآید:
۳) بنابرین هر انسانی، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، در برابر حکم حق تعالی گردن نهد، او در مسیر #ایمان و #عبودیت قرار گرفته است؛
۴) البته باید توجّه داشت، این مراتب از #ایمان_باطنی تا #ایمان_ظاهری را به #تشکیک_وجودی در بر میگیرد.
🌱 بنابر مطالب پیشگفته: هر انسانی در مسیر عبودیّت باشد به حکم عقل یا به حکم شرع و یا هر دو در برابر حکم حق گردن نهاده است، و چنین فردی یقیناً خدمت به دیگران برای او معیاری اساسی خواهد بود؛ چرا که انسان عاقل و مؤمن، به انسانیّت بیتفاوت نخواهد بود.
🌱 نکته آخر: مسلمانی که به نماز و اقامه آن اهمیّت دهد و به دیگران خدمت کند، او در مراتب بالای این تشکیک ایمانی قرار دارد.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul