🔰 برداشتهای قرآنی: اعتراض به امر به معروف و نهی از منکر
✍ اصغر آقائی
_______________________
🔻بحث پر چالش امروزهی جامعه مسئله #عفاف و حجاب است؛ و طبیعتاً در کنار آن آموزه حیاتی #امر به معروف و #نهی از منکر، جلوه خاصی یافته است و افراد مختلف از جنبههای مختلفی درباره آن سخن میگویند.
🔻در این میان یکی از دردآورترین سخنان، #سخن_اعتراضآمیز برخی به ظاهر خیراندیشان مذهبینما نسبت به آمرین به معروف و ناهین از منکر است.
🔻 البته هرچند عمل برخی از این آمرین و ناهین «عَجَبٌ عُجَاب» است و محل تأمّل؛ اما عامل رفتار آن معترضین به ظاهر خیراندیش را کمی بررسی میکنیم.
🔻این افراد به دو #دلیل ۱) بیتفاوتی و آسودهطلبی و ۲) عدم فهم صحیح آموزه امر به معروف، چنین به مسئله امر به معروف و نهی از منکر اعتراض میکنند.
🔻جالب آن است که این اعتراض در #قرآن کریم نیز مورد توجه خداوند است و آن را توبیخ کرده، #پاسخ آن را به ما میآموزد. خداوند میفرماید:
💠 وَإِذَ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قَالُواْ مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (اعراف/164)
💠(به یاد آر) هنگامی را که گروهی از آنها (به گروه دیگر) گفتند: «چرا جمعی (گنهکار) را اندرز میدهید که سرانجام خداوند آنها را هلاک خواهد کرد، یا به عذاب شدیدی گرفتار خواهد ساخت؟! (آنها را به حال خود واگذارید تا نابود شوند!)» گفتند: «(این اندرزها،) برای اعتذار (و رفع مسؤولیت) در پیشگاه پروردگار شماست؛ بعلاوه شاید آنها (بپذیرند، و از گناه باز ایستند، و) تقوا پیشه کنند!
🔻خداوند در این آیه از زبان چنین معترضانی میگوید: شما چرا گروهی را که خداوند آنان را نابود و یا عذاب خواهد کرد، موعظه میکنید؟ در حقیقت این افراد، تمام کار را بر #عهده خداوند قرار داده، از مسئولیت اجتماعی خویش سربازمیزنند.
🔻خداوند پاسخ این افراد را چنین به ما میآموزد: بگویید ما آنان را به دو دلیل ۱) #حجّتی در برابر بازخواست خداوند از ما، و ۲) #امکان متقی شدن آنان، موعظه میکنیم.
پاسخی بسیار متین و دقیق.
🔻این پاسخ در عین حالی که علّت مطرحشده در کلام معترضین را نفی نمیکند، اما #قطعیت آن که از روی عدم فهم و یا منفعتطلبی و سادهاندیشی و یا آسودگیخواهی صورت گرفته است را زیر سؤال میبرد.
🔻در واقع در عین همراهی با اشکالکننده، به او میگوید چون آنچه شما به عنوان دلیل در عدم موعظه و امر و نهی، مطرح کردهاید، قطعیّت ندارد؛ لذا ما باید هم حجّتی در برابر خداوند خویش داشته باشیم که چرا منکری را دیدیم و نهی نکردیم؛ و هم اینکه ممکن است این افراد به دلیل موعظه ما در مسیر تقوا قرار گیرند. بنابراین امر و نهی ما بر اساس #قاعده عقلانی «احتمال» امری صحیح است.
🔻نکته پایانی آنکه این علتی که خداوند در توجیه صحّت موعظه و امر و نهی مطرح میکند، #تعریضی بر سستعنصری و دور از اندیشه و عقلانیت سخن گفتن معترضین نیز است.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
... ادامه متن قبل
🔻#ابراهیم تن صدای خود را به احترام او پایین آورد و گفت: از شما که بزرگتر ما هستید میپرسم: در طول این همه سال که بتها را خواندهاید، آیا پاسخی شنیدهاید؟ آیا #نفع و #ضرری از آنها به شما رسیده است؟
پیرمرد سرش را پایین انداخت؛ گویی با #وجدان خود در جنگ و ستیز است. او سخنی نگفت.
🔻سکوت او که کمی به طول انجامید دیگری بلند گفت: #پدران ما پشت به پشت آنها را میپرستیدند، همین یک دلیل کافی است. «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ*إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ*قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ*قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ*أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ*قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ»
🔻این جملهی آنان که بارها به عنوان دلیلِ بتپرستی تکرار شده بود، کافی بود تا هر انسان منصفی را به این نکته برساند که آنان هیچ #دلیل روشنی برای کار خویش ندارند، و خود میدانند که انجام کاری توسط گذشتگان، دلیلی قطعی و خردپسند نیست؛ لذا وجدانشان در رنج است و تنها با دلیلتراشی و نسبتدادن این کار به #عادت پیشینیان، خود را آرام میکنند.
🔻ابراهیم ادامه داد: آشکارا میگویم: تمام آنچه که میپرستید، هیچ نفعی به من نمیرسانند و اگر من بخواهم در برابر آنها کرنش کنم، عبادتم تنها و تنها به زیان خود من است؛ در حالی که من باید موجودی را بپرستم که نفع و ضرر من در اختیار اوست و پروردگار تمام جهان است؛ او که مرا آفریده و نیازهای مادی و معنوی بسیاری برای من قرار داده و مرا به سوی اسباب برطرفکردن آنها رهنمون شده است. او خدایی است که هنگام بیماری، شفایم در دستان اوست، و زندگی و حیات من به اختیار اوست... این است خدای من.
قَالَ أَفَرَأَيْتُمْ مَا كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ*أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ*فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ*الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ* وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ* وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ* وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ*وَالَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ»
🔻و ابراهیم سخنان پرشورش را با چند دعا به اتمام رساند.
🔻او بعد از آنکه از خدا عاقبتبهخیری طلب کرد و از خدا خواست که او را با علم و آگاهی و حکمت، با #صالحان محشور کند «رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ»، دعایی کرد که همگان انگشت به دهان شدند. او گفت خدایا آزر را ببخش، او گمراه است. «وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّالِّينَ»
🔻 من میدانستم که ابراهیم به وعدههای خود وفادار است و چون پیش از این به عموی خود وعدهای داده بود، برای او دعا کرد.
🔻در این اثنا بود که ناگاه فردی به پاخاست و گفت: ابراهیم، من همیشه قلبم با تو بوده است. من به تو ایمان دارم و میدانم از سوی پروردگار مبعوث شدهای تا مردمان را از بتهای خودساختهی درونی و بیرونی نجات دهی. «فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ ۘ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّي»
🔻خواستم از کناریام بپرسم که او کیست؟ که دیدم با نیشخندی زیر لب گفت: راست گفتهاند آدم به داییاش میکشد.
🔻من دانستم او #لوط، خواهرزاده ابراهیم است.
🔻و لوط چه رفیق و همکلام خوبی بود برای آن جوانی که از شجاعت ابراهیم خوشش آمده و برایش سؤالاتی پیش آمده بود.
🔻رفیق خوب آن کسی نیست که تو را با اندیشههای نادرست و یا احتمالا نادرست، رهایت کند که #اندیشه مقدمهی #عمل است.
🔻 لوط کار خودش را خوب انجام داده بود؛ آن جوان با #همراهی و رفاقت لوط، کمکم با شبهاتی در ذهن مواجه شده بود و در پی پاسخ آنها بود.
🔻و من آموختم لازم نیست که همیشه به دیگران بگویی چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست؛ وقتی جوّ به نفع تو نیست، کافی است که ذهن او را درگیر سؤالاتی بنیادین و اساسی کنی؛ و این کاری بود که لوط با آن جوان کرده بود.
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
#سفر_عشق
🆔 @hayatemaqul
🔰 سریان اراده حق در هستی
✍ اصغر آقائی
___________________
🔻 خداوند فرمود:
💠وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ ۘ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ۚ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
💠معبود دیگری را با خدا مخوان، که هیچ معبودی جز او نیست؛ همه چیز جز وجه او فانی است؛ حاکمیت تنها از آن اوست؛ و همه بسوی او بازگردانده میشوید!
🔻 در آیه ابتدا خواندنِ "هر الهی غیر از او" نفی شده است. و در ادامه پس از اثبات #هویّت_مطلق حق تعالی، بیان میکند: ۱) هر شیئی جز او #هالک است. و در ادامه ۲) پس از آنکه #حاکمیت را تنها از آنِ خداوند دانسته، ۳) رجوع را تنها به سوی او میداند.
🔻امّا این فقرههای آیه چه ارتباطی با هم دارند؟
🔻هرچند از زوایای مختلف میتوان به آیه نظر کرد، امّا با توجه به عنوان این نوشته، عرض میشود این آیه شریف، چند مرحله مرتبط با هم را بیان میدارد:
✔️ ۱. در #هستی برای برآوردن حاجت خود نباید سراغ غیر خداوند، چه در آسمان و چه در زمین، بروی؛ به این گمان که #برآورنده_حاجتی غیر او است.
✔️ ۲. امّا چرا تنها #اله یا همان #برآورنده_حاجت غیر از او نیست؟
✔️ ۳. خداوند این #سؤال را با چند #دلیل پاسخ میدهد:
☑️ اوّلاً هیچ الهی جز او نیست "لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُو"
☑️ ثانیاً هیچ شیئی حقیقتاً وجود ندارد "كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ"
☑️ و ثالثاً تنها حاکمیّت از آن اوست. "لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ"
✅ تمام اینها یعنی در هستی تنها خداوند و اراده او جریان دارد.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
#در_محضر_قرآن
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۳۵)
✍ اصغر آقائی
____________________
گام سوم: با ابراهیم ع (۱۴): در آرزوی فرزند(۳)
... ادامه بخش قبل.
🔻بعد از صبحانه وارد حیاط خانه شدم. #ابراهیم داشت در #باغچه، گلی تازهشکفته را بو میکرد؛ بهار بود و گلهای رنگارنگ.
🔻نزدیک تر رفتم، و شنیدم ابراهیم همراه با بوکردن گل، با او به لطافت، سخن میگوید و سخنانش، هم محبّت بود و شکر بود و شکر.
🔻اینجا بود که باز همان موجود پرغرور همیشههمراهم، گویی این سخن را در تمام وجودم دمید: «ابراهیم فریبکار ریاکار را میبینی؟ اصلا باورت میشود این همان ابراهیم دیشبی باشد. یکی نیست به او بگوید اگر اهل شکری، پس نالهکردنهای دیشبت برای فرزند چه بود؟ آنجا که #سختی هست اهل شکر نیستی؛ اما اینجا که بوی خوش گل مستت کرده است، به شکر میافتی.
🔻در همین اثنا ناگاه #ابراهیم #نگاهی به من کرد و گویی با نگاه او آن #شیطان درونی، پا به فرار گذاشت.
🔻ابراهیم مرا کنار خویش خواند و هر دو روی سکویی نشستیم. او بدون آنکه پرسشی کنم، شروع به صحبت کرد و گفت: فرزندم، چقدر خوب است که بدون #دلیل و منطق، هیچ چیزی را نمیپذیری! راستش خود من هم همینطور هستم و از خدای خویش آموختهام همیشه پرسشگر باشم ... .
🔻من ناخودآگاه میان کلام او پریدم و گفت آری همین است و من حتی قبلا دیدم شما، با اینکه مطمئن بودید #معادی هست، اما باز از خداوند خواستید تا یقین شما را بیافزاید، آری آرییی درست است.
🔻ناگاه به خود آمدم و دیدم ابراهیم، آن کوه استوار، با نگاهی ملیح و لبخندی بر لب به من نگاه میکند. راستش کمی خجالت کشیدم که چرا سخن او را این چنین قطع کردم؟
🔻ابراهیم ادامه داد: این باغچه و گلهای آن را میبینی؟ من که متعجب شده بودم و نمیدانستم مقصود او از این #سؤال چیست، اما میدانستم، حکمتی دارد، گفتم: بله و هیچگاه از زیبائی آن چشمانم سیر نمیشود.
🔻ابراهیم ادامه داد: آری اینچنین است و #خانهای که در آن #فرزند باشد، مانند باغچه پرگل است.
🔻تازه فهمیدم او چه میگوید. بارها بدون آنکه زحمت بیان #شبهاتم را داشته باشم، او خود دلمشغولیهایم را پاسخ داده بود؛ هرچند هیچ وقت احساس نمیکردم که نباید سؤال کنم؛ چرا که از خود او آموخته بودم باید برای #فهم سؤال کرد؛ اما به نظر میآمد، گاه گاهی برخی دلمشغولیهای خاص من را ذهنخوانی میکرد و پاسخ میگفت تا #ذهن اسیر شبهاتِ شیطان شدهام را رهاکند تا به کار ذاتی خود، یعنی #جستجوی حقیقت بازگردد. آری شیطان کارش فریب است و فریب است و فریب «وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ»
🔻دوباره با تمام وجودم گوش شدم تا از ابراهیم بیاموزم که تنها راه آموختن، #انسان_کامل است و #عقل؛ هرچند تمام آنچه انسان کامل میداند، در عقلِ هیچ کسی نمیگنجد و راهی جز آموختن از او نیست.
🔻ابراهیم گفت: #انسان مؤمن همیشه اهل ناله و دعا در برابر خدای خود است و همه چیز خویش را از او میطلبد؛ و این خواسته خود خداست. پسرم از خداخواستن
منافاتی با #صبر و رضا ندارد. طلب نزد بیگانگان و مردمان عار است؛ نه نزد خداوند مهربان که انسان هرچقدر #داناتر شود، #نیازش را بیشتر به خداوند احساس میکند.
🔻ابراهیم پس از این کوتاهسخن، ایستاده و به سوی درب حیاط به راه افتاد. کنار درب که رسید، به سوی من که ایستاده به قد و قامت او که دیگر سالخورده شده بود، مینگریستم، گفت: پسرم آنچه در #ذهنت میآید، همیشه کار عقل نیست که گاه کار شیطان است و باید خوب بیاندیشی که نشانههای این دو چیست؟
🔻او که درب را بست، من بار دیگر به باغچه و گلی که ابراهیم با او سخن میگفت نگریستم و به او گفتم: چقدر تو خوشبختی که ابراهیم نوازشت کرد و با تو سخن گفت. و گل، بدون آنکه سخنی بگوید، چنین پاسخم را داد: هرگاه زیبائیهای انسان کامل و جهان هستی را ندیدی، و تنها در خود فرورفتی و از این همه زیبائی جدا شدی، بدان که شیطان با تو سخن گفته است؛ که کار شیطان ناامیدکردن و ترساندن و فریبدادن است؛ و کار خدا امیددادن.
🔻و من در حالی که به آن گل زیبا مینگریستم با خود زمزمه میکردم: إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ (ابراهیم/5)
آری برای فهم و دانش و معرفت باید هم بسیار صبور بود و هم شکور؛ که بدون صبر کسی به علم نمیرسد؛ و بدون شکرگذاری، کسی از علم خویش طرفی نمیبندد.
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul