eitaa logo
حیات معقول
233 دنبال‌کننده
160 عکس
267 ویدیو
2 فایل
🔻 کانال اصغر آقائی ✍ درباره مسائلی که به‌گمانم مهم است، می‌نویسم؛ شاید برای خودم و تو مفید باشد: ✔ گاه متنی ادبی؛ ✔ گاه تبیین؛ ✔ و گاه نقد 🔺️ اینها دل‌مشغولی‌های یک طلبه هستند. 🔻ارتباط با من: 🆔️ @aq_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🌀به مى سجاده رنگين كن، گرت پير مغان گويد 🌀كه سالك بى‌خبر نَبْوَد ز راه و رسم منزلها 🔰 خلاصه شرح ◀️ سالک حق باید سرسپرده مراد و باشد که خود آگاه به مسير است و چنین استادی هرآنچه می‌گوید را باید به گوش جان سپرد و کرد. ◀️ اصل سخنان مرحوم سعادت‌پرور رضوان الله علیه: 🔺اى سالكِ راه خدا! اگر تو را به مزّين ساختن عبادى و تمامى كارهايت به و توجّه كامل و محبوب امر مى نمايد، گفتارش را بكار آر؛ زيرا او خود، اين راه را به پيموده و از پستى و بلندى و منازلش آگاه بوده، و به تمامى امورى كه سالك را سريعتر به منزلگاه مى رساند آشنا مى‌باشد؛ كه: 💠 «طُوبى‌ لِمَنْ سَلَكَ طَريقَ السَّلامَةِ بِبَصَرِ مَنْ بَصَّرَهُ وَطاعَةِ هادٍ أمْرَهُ.» 🔹خوشا به حال آن كه راه و را با ديد و نظر كسى كه نموده، و به از كسى كه وى را در كارهايش كند، بپيمايد. 🔺به گفته خواجه در جايى: 🔸چو پيرسالك عشقت؛ به مِىْ حواله كند 🔸بنوش و منتظرِ رحمت خدا مى‌باش‌ 📚جمال آفتاب و آفتاب هر نظر؛ شرحى بر ديوان حافظ ج.۱ص.۲۴ 🌺🌺🌺 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 ایمان و هدایت ✍ اصغر آقائی ___________________________ 💠 إِنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللّهِ لاَ یَهْدِیهِمُ اللّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (نحل/104) ✅ ایمان به آیات الهی، هرچند خود الهی است، لکن هدایت ویژه الهی پس از این ایمان آغازین به آیات الهی صورت می‌گیرد. ❇️ از آنجا که مرتبه اساسی ایمان در انسان اثر می‌گذارد، می‌توان نشانه‌های این ایمان را در دو سلبی و ایجابی زیر در قلب انسان یافت: ☑️ عدم آرامش قلبی: از آنجا که بر اساس آیه «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ: برخی مردمان خداوند را زبانی عبادت می‌کنند» (حج/11) 🔺برخی انسان‌ها به خداوند طبق ایمان آورده‌اند؛ لذا شناسائی علائم این ایمان آغازین مهم است. 🔺 بر اساس ادامه آیه یازدهم سوره حج خداوند دو صفت را برای افرادی که ایمان‌شان از به قلب عبور نکرده است بیان می‌کند: ◀️ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ: اگر به چنین فردی نیکی برسد، به آن دلخوش و مطئن شود؛ و ◀️ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ: و اگر آزمونی [چون فقر و تنکدستی و بیماری و ...] به او رسد، [از آنچه بدان اقرار کرده است؛ یعنی دین و ایمان به خداوند] روی می‌گرداند. ☑️ خضوع و خشوع قلبی: بر اساس آیه «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ: مؤمنان کسانی هستند که هرگاه خداوند یاد شود، قلب‌هایشان، ترسان و لرزان شود» (اعراف/2) 👌بر اساس آنچه گفتیم اگر کسی: ✅ در قلب خویش مرتبه‌ای از را می‌یابد؛ و ✅ هنگام شنیدن آیات الهی و نام خداوند در قلب او ایجاد می‌شود، این فرد در فضای سبز ایمان وارد شده، هدایت الهی شامل حال او شده است و اکنون باید با به ایمان در مسیر هدایت الهی بیش از پیش حرکت کند. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 غربتِ مؤمن "الْمُؤْمِنُ غَرِيبٌ" ✍ اصغر آقائی _______________________ 🌀 فهم دقیق روایت به چند بخش مرتبِ با هم وابسته است: 🔹 ۱. معناشناسی ایمان و مراتب آن؛ 🔹 ۲. معناشناسی غریب و عوامل غربت؛ 🔹 ۳. تببین عوامل غربت مؤمن بر اساس معناشناسی این دو اصطلاح؛ 🔹 ۴. بیان نتایج بحث. 💠 ۱. معناشناسی ایمان: هویت اصلی ایمان به قلبی در برابر است که یا و یا و یا هر دو به فرد ارائه می‌دهند؛ لذا سه لایه دارد: ۱. ایمان باطنی؛ ۲. ایمان ظاهری و ۳. ایمان باطنی و ظاهری ◀️ نتایج این لایه ایمانی: 🔻۱. تمام افرادِ پایبند به ایمانی (مانند خدا، فرشتگان، پیامبران و ...) و احکام عقلانی مؤمن هستند؛ 🔻۲. ایمان و عقلانیت مختلفی دارد؛ 🔻۳. بنابراین کسانی که در عقلانیت هستند، ایمان و عقلانیت را درک نمی‌کنند و به همین علت پیامبر ص فرمود ما انبیاء بر میزان عقلانیت و فهم افراد با آنان سخن می‌گوییم؛ 🔻۴. واقعی به هر توحیدی، مؤمن است؛ لذا مثلا هر مسیحیِ متدینی مؤمن است و هکذا؛ به شرط آنکه پیامبر بعدی را دانسته انکار نکند؛ 🔻۵. هر عاقلی که به احکامِ حقیقی عقل چون قبح ظلم عمل می‌کند مؤمن است؛ به شرط آنکه پیامبران را دانسته انکار نکند. 💠 ۲. معناشناسی غریب و عوامل آن: 🔻 مختلفی دارد؛ مانند: نامأنوس، بیگانه، غیر متجانس، کلامِ سخت‌فهم، و ... 🔻 ۱) گاه دارد و ۲) گاه ؛ یعنی گاه چیزی یا فردی، به دلیل ویژگیِ درونی خاصی، غریب می‌شود و گاه عاملِ بیرونی غربت را برای شیئ و یا کسی ایجاد می‌کند؛ مثلا دینی گاه به دلیل روشِ بیان نادرست (عامل درونی)، غریب و ناشناخته و نامأنوس برای مردم می‌شود؛ و گاه به دلیل تبلیغات ضد دینی (عامل بیرونی)، غریب می‌شود؛ 💠 ۳. تبیین عوامل غربت مؤمن: ✔️۱. گاه ایمان، عامل غربت مؤمن است؛ ✔️۲. گاه آن عامل غربت او است؛ ✔️۳. گاه بیرونی عامل غربت او است؛ ✔️۴. و گاه درونی یا بیرونی در کنار هم، عامل غربت است؛ و شاید بتوان گفت معمولا اینگونه هست. ◀️ بنابراین مؤمن به چند دلیل و عامل درونی یا بیرونی غریب است: 🔻۱. گاه ایمان در مؤمن خاص ایجاد می‌کند که او خود را از دیگران ممتاز و نامأنوس می‌بیند؛ مثلا از هستی دارد که دیگران ندارند و این عامل غربت اوست؛ 🔻۲. ایمان در او دارد که با سخن دیگران ممتاز است؛ مثلا از احسان در برابر بدی می‌گوید و این برای غیر مؤمن نامأنوس است؛ 🔻۳. ایمان در او دارد که با عمل دیگران متمایز است؛ مثلا به کوچکتر از خود سلام می‌دهد، و این برای غیر مؤمن عامل تعجب است؛ 🔻۴. این در سخن و عمل به دلیل نبود و در دیگران سبب نامتجانس‌شدنِ مؤمن با دیگران می‌شود؛ مانند مثال‌هایی که عرض شد؛ 🔻۵. این تجانس گاه به ، گاه به ، گاه به و مانند آنها می‌انجامد؛ که در و و مصادیق فراوانی دارد. 💠۴. بیان نتایج حاصل از عوامل یادشده: ✔️ ۱. هر مقدار بر فرد در دینی خاص، به دینی آن بیشتر باشد، از متدینان دیگرِ آن دین نامتجانس‌تر و غریب‌تر می‌شود؛ ✔️ ۲. هر مقدار ایمانی در دینی بیشتر باشد، مؤمنان به آن دین، غریب‌تر خواهند شد؛ مانند نسبت به ادیان دیگر و یا نسبت به فرقه‌های دیگر ✔️ ۳. انسان نیز به دلیل این‌همانیِ عقل و ایمان در مصداق، به همان میزانی که بر او افزوده می‌شود؛ است؛ مثلا یک فرد عاقل در میان افراد احساس غربت می‌کند؛ ✔️ ۴. از آنجا که ایمان هر میزان شود، خاص این مؤمن نیز بیشتر می‌شود، سبب غربت او نیز می‌شود؛ ✔️ ۵. ایمان هرچقدر بیشتر، آن مؤمن غریب‌تر؛ بنابراین معصوم ع غریب‌ترین فرد حتی میان مؤمنان است؛ زیرا هرچند اطراف او را گرفته‌اند، اما او را کامل نمی‌کنند؛ لذا مرتبه‌ای ویژه از غربت مخصوص و است؛ 🔸به تعبیر : هرکسی از ظنّ خود شد یار من از درون من نجست اسرار من ✔️۶. هر مؤمنِ نیز غریب و نامأنوس خواهد بود؛ بنابراین مثلاً افرادی چون بن عبدالرحمن حتی میان اصحاب و شیعیان امام ع غریب بود؛ و عارفان بزرگی چون نیز میان افرادی غریب است چون برتر بیان می‌کند. ◀️ پس غربت_مؤمن مراتب مختلفی دارد. 🔹 سلام خدا بر غریب‌ترین مرد تاریخ، اميرالمؤمنين 😔😭 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 ناراست راست‌نما (۴) _________________ 🌀 محمد خاتمی: "وقتی خداوند می‌گوید «لا اکراه فی‌الدین»، یعنی در دین خدا که اصل است، زور و اجبار وجود ندارد پس چرا باید در فرع آن زور و تحکم باشد؟"🤔 ✅ اما برخی این عبارت: ۱. توجه به معنای اکراه‌نداشتن: نبودن دین یعنی یا ۱) اساساً ممکن نیست با اکراه دین که هویتی قلبی دارد، در قلب فردی وارد شود؛ و یا ۲) خداوند با اکراه فردی را دیندار نمی‌کند، زیرا برخلاف‌ اراده حق تعالی در مختاربودن انسان است. ۲. بی‌توجهی به معنای دین: دین معانی و مراتب مختلفی دارد که از قلبی تا و بروز خارجی را در بر می‌گیرد؛ لذا عدم اکراه‌پذیری به معنای اول می‌خورد زیرا قانون‌پذیر نيست؛ اما در معنای دوم چون قانون‌پذیر است، لذا اجبارپذیز است. ۳. خلط معنای اجبار و اکراه: به اختصار باید گفت ۱) امری است که از سوی قانونگذار و حاکم صورت نمی‌گیرد اما از سوی قانونگذار و حاکم است؛ لذا جنبه قانون‌پذیری دارد؛ و ۲) در اکراه شخص فاقد اراده نیست اما با تهدید، اراده او مغلوب می‌شود؛ ولی در اجبار اساساً فرد فاقد اراده است و بايد صددرصد طبق خواست اجبار‌کننده عمل کند. ✅ توجه: گاه اجبار و اکراه در یک معنا به کار می‌روند. ۴. عدم جامع‌نگری: باید جامع به آیات و روایات رجوع کرد و لااقل پاسخ داد که اگر اجباری نیست؛ ثواب و عقاب از چه روست؟ ✔️ بدون توجه به این ، با قضاوت نادرست، از دور خواهیم شد. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3777626426Cbced967255
... ادامه متن قبل 🔻 تن صدای خود را به احترام او پایین آورد و گفت: از شما که بزرگتر ما هستید می‌پرسم: در طول این همه سال که بت‌ها را خوانده‌اید، آیا پاسخی شنیده‌اید؟ آیا و از آنها به شما رسیده است؟ پیرمرد سرش را پایین انداخت؛ گویی با خود در جنگ و ستیز است. او سخنی نگفت. 🔻سکوت او که کمی به طول انجامید دیگری بلند گفت: ما پشت به پشت آنها را می‌پرستیدند، همین یک دلیل کافی است. «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ*إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ*قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ*قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ*أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ*قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ» 🔻این جمله‌ی آنان که بارها به عنوان دلیلِ بت‌پرستی تکرار شده بود، کافی بود تا هر انسان منصفی را به این نکته برساند که آنان هیچ روشنی برای کار خویش ندارند، و خود می‌دانند که انجام کاری توسط گذشتگان، دلیلی قطعی و خردپسند نیست؛ لذا وجدانشان در رنج است و تنها با دلیل‌تراشی و نسبت‌دادن این کار به پیشینیان، خود را آرام می‌کنند. 🔻ابراهیم ادامه داد: آشکارا می‌گویم: تمام آنچه که می‌پرستید، هیچ نفعی به من نمی‌رسانند و اگر من بخواهم در برابر آنها کرنش کنم، عبادتم تنها و تنها به زیان خود من است؛ در حالی‌ که من باید موجودی را بپرستم که نفع و ضرر من در اختیار اوست و پروردگار تمام جهان است؛ او که مرا آفریده و نیازهای مادی و معنوی‌ بسیاری برای من قرار داده و مرا به سوی اسباب برطرف‌کردن آنها رهنمون شده است. او خدایی است که هنگام بیماری، شفایم در دستان اوست، و زندگی و حیات من به اختیار اوست... این است خدای من. قَالَ أَفَرَأَيْتُمْ مَا كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ*أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ*فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ*الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ* وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ* وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ* وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ*وَالَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ» 🔻و ابراهیم سخنان پرشورش را با چند دعا به اتمام رساند. 🔻او بعد از آنکه از خدا عاقبت‌به‌خیری طلب کرد و از خدا خواست که او را با علم و آگاهی و حکمت، با محشور کند «رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ»، دعایی کرد که همگان انگشت به دهان شدند. او گفت خدایا آزر را ببخش، او گمراه است. «وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّالِّينَ» 🔻 من می‌دانستم که ابراهیم به وعده‌های خود وفادار است و چون پیش از این به عموی خود وعده‌ای داده بود، برای او دعا کرد. 🔻در این اثنا بود که ناگاه فردی به پاخاست و گفت: ابراهیم، من همیشه قلبم با تو بوده است. من به تو ایمان دارم و می‌دانم از سوی پروردگار مبعوث شده‌ای تا مردمان را از بت‌های خودساخته‌ی درونی و بیرونی نجات دهی. «فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ ۘ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّي» 🔻خواستم از کناری‌ام بپرسم که او کیست؟ که دیدم با نیشخندی زیر لب گفت: راست گفته‌اند آدم به دایی‌اش می‌کشد. 🔻من دانستم او ، خواهرزاده ابراهیم است‌. 🔻و لوط چه رفیق و هم‌کلام خوبی بود برای آن جوانی که از شجاعت ابراهیم خوشش آمده و برایش سؤالاتی پیش آمده بود. 🔻رفیق خوب آن کسی نیست که تو را با اندیشه‌های نادرست و یا احتمالا نادرست، رهایت کند که مقدمه‌ی است. 🔻 لوط کار خودش را خوب انجام داده بود؛ آن جوان با و رفاقت لوط، کم‌کم با شبهاتی در ذهن مواجه شده بود و در پی پاسخ آنها بود. 🔻و من آموختم لازم نیست که همیشه به دیگران بگویی چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست؛ وقتی جوّ به نفع تو نیست، کافی است که ذهن او را درگیر سؤالاتی بنیادین و اساسی کنی؛ و این کاری بود که لوط با آن جوان کرده بود. ... و سفر ادامه دارد. ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰شرک و فسق ✍ اصغر آقائی ____________________ 🔻شاید کلمه «مشرک» در نگاه اوّلی برابر با «فاسق» باشد. به همین دلیل بسیاری افراد، حتی مسیحیان و اهل کتاب را فاسق معرفی می‌کنند. اما آیا چنین است یا مسئله دقیق‌تر از این نگاه بدوی است؟ 🔻با توجه به تعریف دقیق در معنایِ و انکسار ، چه حقّی که و چه حقّی که ، پیشنهاد می‌دهد، تمام افراد به هر میزان دریافتی که از حق داشته، در برابر آن استکبار نورزیده، تواضع می‌کنند، هستند. 🔻لذا ، یا ، از باب مثال، تا وقتی که حقی چون ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام برای آنان آشکار نشده باشد، و حق‌بودن آن را در مرتبه‌ای از درک و معرفت، دریافت نکرده باشند، امّا به هر حقّی که از طریق عقل و یا شرع به آنها رسیده، اعتراف‌کرده، در برابر آن تواضع می‌کنند، اینان مرتبه‌ای از ایمان را داشته، در دایره وسیع ایمان هستند. 🔸فراموش نکنیم، هرچند مؤمن واژه‌ای است که کاربرد در مثلا پیدا کرده است؛ امّا حقیقت این است، بر اساس تعریفی که از ایمان عرض شد، ایمان امری است که مراتب گوناگونی از تا را در بر می‌گیرد. 🔹 تفاوت مشرکی که در برابر احکام عقلی خویش مانند ، با مشرکی که به احکام عقلی عمل نمی‌کند این است که آن مشرک اوّلی، مؤمن به ایمان باطنی است؛ و این ایمان، روزی چه در این دنیا و چه در که روز آشکارشدن باطن‌هاست، ، آشکار شده نجاتش خواهد داد. ✔️بنابر این مقدمه: هر فرد مشرکی تا آن زمان که شرک را دریافت نکرده باشد، و در نیز بر خویش عمل نکند، او نه به دلیل این شرک، و نه به دلیل عمل خویش، فاسق محسوب نخواهد شد؛ مگر آنکه هم به خویش و هم به خویش تن‌ دهد که سخن دیگری است. به تعبیر دیگر عنوان مشروط به است؛ حال چه علمِ حاصل از عقل و چه علم حاصل از شرع، و یا هر دو. 🔻بر این اساس می‌فرماید: 💠 كَيْفَ وَإِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لاَ يَرْقُبُواْ فِيكُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً يُرْضُونَكُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ (توبه/8) 💠 چگونه [مشرکان بر پیمان خود پایبندند؟] و در صورتی که اگر بر شما چیره شوند، نه [پیوندِ] خویشاوندی را در حقّ شما رعایت می کنند، نه پیمانی را!! شما را با زبانشان خشنود می کنند، ولی دل هایشان [از خشنود کردن شما] امتناع دارد و بیشترشان فاسقند. 🔻 در این آیه خداوند را معرفی کرده است؛ آنانی که اوصافی چون دارند؛ لذا شرک و فسق ندارند. ▫️پ.ن: شاید در نگاه فردی که در جامعه ایمانی رشد کرده است، تصور اینکه فردی غیرعقلانی بودن شرک را دریافت نکرده باشد، بعید به نظر برسد؛ اما باید افراد را در محیط‌های خود دید و خود را جای آنان گذاشت. حتی اگر این فرض نیز درست باشد، باز نکته پیش‌گفته در تعامل با مشرکان بسیار مفید خواهد بود. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰رهبری و امر به معروف و نهی از منکر در مسئله حجاب ✍ اصغر آقائی ______________________ 🔘 برای تبیین دیدگاه رهبری درباره فوق، هرچند نیاز به تفصیل بسیاری است اما در این نوشتار اشاره‌ای به آن، بر اساس مقدماتی می‌شود. 🔻 در با و رهبری درباره مسائل مختلف، سه‌گونه می‌توان عمل کرد : ✔️ ۱) رهبری به عنوان رهبر: وی از چنین امر کرده است؛ پس باید انجام شود به عنوان امری شرعی یا ولایی؛ بدون توجه به ادله وی که حتی اگر ادله و استدلال ایشان را قبول نداشته باشیم باید بپذیریم؛ ✔️ ۲) رهبری به‌عنوان متفکر و نظریه‌پرداز: وی به عنوان یک و درباره فلان مسئله چنین و چنان سخن گفته‌اند و چنین نظری دارند. در این مورد، ادله وی مانند دیگر متفکران، نقد و بررسی شده، در نهایت یا رد و یا پذیرفته می‌شود؛ ✔️ ۳) رهبری به‌عنوان یک الگو: در این مورد، نه جایگاه و نه نظر ایشان چندان مهم است؛ بلکه ایشان به عنوان یک مهم است که در برخورد با و چگونه بوده است؟ 🔻 با مقدمه پیشین عرض می‌کنم مسئله امری قطعی است و نمی‌توان آن را به عنوان ضرورتی دینی منکر شد و طبیعتا نیز هم به عنوان رهبر و هم عالم دینی نیز به آن اهتمام داشته‌اند و صریحا بیان کرده‌اند. ✔️ لذا حجاب در نگاه ایشان امری است و مخالفان این دیدگاه، هرچند می‌توانند نظرات ایشان را نقد کنند، اما به عنوان قانون و در مقام عمل در اجتماع باید باشند. 🔻 اما در دیگران و یا هنگام مواجه با کسی که حجاب را رعایت نکرده است چه باید کنیم؟ به نظر می‌رسد این مسئله از نوع دوم و سوم یا فقط از از موارد پیش‌گفته در برخورد رهبری باشد. یعنی باید دید ایشان چگونه در برخورد با منکر و رفتار داشته‌اند و شیوه دعوت ایشان چگونه است؟ 🔻 در مسئله برخورد با معضل اولاً با گذر از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و وی با مخالفان، و ثانیاً اینکه امری است؛ باید توجّه داشت در با ، مانند حجاب که هم جنبه و هم و داشته و هم متأسفانه نیز پیدا کرده است، نمی‌توان ساده و یک‌سو به آن نگریست و دعوت کرد. 🔻 با توجه به آنچه گفتیم به بازمی‌گردیم: ▫️در امر ایشان چند موضع در سخن و رفتار دارند که به اجمال در این سه جمله زیر خلاصه می‌شود، که دو جمله اول مربوط به وی و جمله سوم به‌ تعبیری چکیده ایشان است: ✔️۱) به هیچ عنوان نمی‌توانیم از حجاب دست برداریم چون است؛ ✔️۲) زنان ما متدین هستند هرچند در ظاهر برخی مقید نیستند ✔️ ۳) رفتار ایشان با منکر در مواردی نکردن و چیزی بر زبان نگفتن و نیاوردن است. 🔻 بر اساس این سه جمله فوق، و بر اساس و با توجه به پیامبر ص و نیز با نگاهی به افرادی که ما می‌دانیم نسبت به و رهبری کاملی دارند مانند عرض می‌کنم: ☑️ اوّلاً در مجموع نگاه صفر و صدی در مسائل فرهنگی چون حجاب اشتباه است. ☑️ و ثانیاً اعتقاد به اینکه در مواجه با شرعی اولی تنها و تنها است احتمال بسیار بالا و قریب به واقع اشتباه است. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔻 اهمیت دعوت به بر کسی پوشیده نیست؛ 🔻 امّا از آنجا که ایمان دارد، دعوت به هر مرتبه‌ای از آن نیکوست. 🔻 لذاست که آیت الله رحمة الله علیه می‌فرمودند: نگویید اگر عمل نکنند یا اگر اهل عمل نباشند و نشوند، فایده ندارد. 🔻 طبیعتاً معنای این سخن این نیست مهم نیست؛ بلکه عمل از ایمانی است نه همه آن. 🔻بنابراین اگر کسی عملی دینی را رها می‌کند، به همان میزان، از ایمان او کاسته می‌شود. 🔻امّا کسی که به او نرسیده یا آنکه به بودن آن علم نیافته است، منکر آن عمل محسوب نمی‌شود. 🔻 پس در دعوت به ایمان باشیم، و نتیجه فوری از دعوت خویش انتظار نداشته، و توجه به مراتب ایمان داشته باشیم. ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul