eitaa logo
حیات معقول
233 دنبال‌کننده
160 عکس
267 ویدیو
2 فایل
🔻 کانال اصغر آقائی ✍ درباره مسائلی که به‌گمانم مهم است، می‌نویسم؛ شاید برای خودم و تو مفید باشد: ✔ گاه متنی ادبی؛ ✔ گاه تبیین؛ ✔ و گاه نقد 🔺️ اینها دل‌مشغولی‌های یک طلبه هستند. 🔻ارتباط با من: 🆔️ @aq_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 سنت‌های نادرست، مانع اصلی تعقل ✍ اصغر آقائی ___________________________ 💠 وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ ❇️ و چون به آنان گفته شود: از و کتابی که خدا فرستاده، پیروی کنید، پاسخ دهند که ما پیرو کیش پدران خود خواهیم بود. آیا باید آنها پدران باشند حتی اگر آن پدران و نادان بوده و هرگز به حق و راستی راه نیافته باشند؟ 🔺یکی از که انسان را از باز می‌دارد ماندن در نادرست پیشینیان است. 🔸 در آیات متعددی چنین امری را شنیدن سخن حق بیان کرده است. 🔸در این آیه نیز می‌فرماید آیا باید از نیاکان خویش به هر طریق ممکن کنید؟ 🔹خداوند در ادامه با عطف کلمه «یهتدون» به «یعقلون»، گویی آغاز هدایت را در تعقل معرفی می‌کند. 🔹کسانی که تعقل نمی‌ورزند، در حقیقت از دور هستند و با تعقل فرد وارد اولین مراحل هدایت می‌شود. 💡اما شکستن این تعصب بی‌جا و تبعیت نابخردانه از نیاکان چگونه است؟ 💎 به نظر می‌رسد یکی از روش‌های مناسب برای درهم این‌گونه نادرست، ایجاد در ذهن مخاطب است. 🔺 و جان مخاطبی که تعصبات شده است، موعظه‌پذیر نیست و باید او را با سؤالاتی به‌هنگام به و فطری‌اش بازگردانیم، تا اندک اندک ضرباتی خفیف به او زده شود و در نهایت این ضربات به شکسته‌شدن عصبیّت بی‌جای او ختم شود. 🔅 در حقیقت شما با ایجاد سؤال، و نادرست او را به او نشان می‌دهید. ☑️ مثلا فرد گرفتار در ، چنین مغلطه و استدلال نادرستی در ذهن دارد: ✔️ مقدمه اول: عمل A در نیاکان من سال‌های متمادی جریان داشته است. ✔️ مقدمه دوم: و هرگاه مسئله‌ای سال‌های متمادی میان افرادی جریان داشت باشد، حتما آن درست است و ترک آن نادرست. 🌀طبیعتا نتیجه چنین استدلالی آن است که نباید آنچه از به ما می‌رسد را ترک کنیم. 📌اما با درباره این استدلال، می‌توان نادرست بودن آن را بیان کرد. 🆔 @hayatemaqul
🔰 راهبردهای کلی دین برای حل مسائل زندگی ✍ اصغر آقائی ________________ ☑️ بسیاری از فرد، نیست که در پی آن باشد بلکه است که در پی برای آن است، لیکن آن مسئله در قالب سؤال بروز پیدا می‌کند؛ مانند بسیاری از عقده‌ها، ناراحتی‌ها و مشکلات و شکایت‌های انباشته فرد که در قالب‌های دیگری مانند اعتراض، قهرکردن، فاصله‌گرفتن و ... بروز می‌یابد. ☑️ مقصود از چیست؟ 🔻 راهبردها گزاره‌های ذهنی هستند. برای توضیح آن در ابتدا باید بدانیم بدون ترسیمی صحیح از نمی‌توانیم مشکلی را با حل کنیم. 🔻 مقصود از ترسیم وضع موجود، نه تحلیل جوانب مشکل، که تبیین راهبردهایی است که راهکارها را در درون و ذیل خویش دارند. 🔻 این راهبردها، ذهنی است که عامل اصلی گردش و جریان امور و افعال و گفتار فرد هستند. یعنی در پسِ هر گفتار و رفتار فرد، یک گزاره کلی ذهنی وجود دارد که عاملِ اصلی آن گفتار و فعل است. 🔻 این گزاره‌ها گاه و گاه است. مثلا فردی که در خانواده‌ای با رشد کرده است، غالباً گفتار و افعال خویش را با این گزاره ناخوداگاه ذهنی تنظیم می‌کند که در روابط بین مانعِ ایجاد‌شدنِ عقده‌هایی پنهان در فرد نسبت به جنس مخالف می‌شود، و فردی که با عقده‌های رهاشده وارد ازدواج می‌شود، موفق‌تر است. 🔻 بدون رهاشدن ذهن از این گزاره‌های جهت‌ساز نادرست، و جایگزین‌کردن آنها با گزاره‌های صحیح، نمی‌توان در فعل و گفتار فرد تغییر محسوسی ایجاد کرد. 🔻 هرچند ایجاد این تغییر بسیار سخت است، زیرا با فراوان درونی و بیرونی مواجه می‌شویم. به همین دلیل با شدید و و مانند آن مواجه می‌شدند. بنابراین کار کسانی چون ، ، و ... بسیار سخت است. ▫️ البته نباید با غلیان‌کردن افراد در یک یا و یا ، احساس تغییر در آنها کنیم. البته این مسائل به دلیل آنکه ضربه ناگهانی بر ذهن فرد وارد می‌آورد، سرعت امکان تغییر را بسیار بالا می‌برد، به شرط آنکه ذیل این مسائل و روشها، از راهبردهای صحیح ارائه شود. 🔻 اما چگونه؟ این گزاره‌ها، یا با از افراد آگاه، یا با تبعیت از عقل و یا با تبعیت از که هر دو را دارد، امکان‌پذیر است. 🔻 بنابراین توجه به و مسائل، بسیار مهم است. ☑️ امّا چیست؟ 🔻دین برای حل ابتدا گزاره‌های کلی ذهنی کارسازی، به فرد پیشنهاد می‌دهد تا بتواند ذیل آنها به مشکلات خویش توجه کند؛ توجهی که چه مشکلات حل شوند و چه حل نشوند؛ فرد سود کرده است؛ هرچند با توجه به راهبردهای دینی، راهکارهای عملی فراوان تحقق یافته ذیل آن، مشکل را حل می‌کند. 🔻دین راهبردهای متعددی را بیان می‌کند که تنها به برخی از آنها اشاره می‌کنم: ✔️ انسان، به امتداد حقیقت گسترده او، ندارد. ✔️ انسان خلق‌ شده است؛ ولی دنیا و لذت‌های آن محدود است. ✔️ هیچ در دنیا انسان را به طور کامل نمی کند. ✔️ تمام لذت‌های دنیایی با متعددی همراه است. ✔️ پایان زندگی نیست، پس باید باشیم و آینده را محدود در دنیا نکنیم. ✔️ انسان به اوست و عقلانیت انسان به او. ✔️ انسان در برابر هستی مسئولیت دارد. ✔️ اگر کسی بدون توجه به حقوق دیگران تنها به حقوق خود توجه کند، است. ✔️ لذت‌‌بری چندجانبه مادی و معنویِ انسان استکبار است. ✔️ از استکبار بدون نیرویی برتر از خود انسان‌، به طور کامل تحقق‌پذیر نیست. ✅ با تحقق‌بخشیدن این گزاره‌ها در ذهن خویش، ۱) نگاهمان به خود و هستی و جایگاه‌مان در آن و روابط موجودات دقیق و گسترده می‌شود؛ و ۲) با این نگاه دیگر خود را رها و تنها حس نخواهیم کرد، و ۳) در راه تلاش خواهیم نمود، و ۴) مشکلات را سنگ را ندانسته، سکوهای پرتابی برای ارتقای ظرفیت خود ذیل الهی معنا خواهیم کرد؛ و فردی که خود را تنها ندانسته و همیشه در راه محبوبش تلاش می‌کند، دیگر خار مغیلان راه برایش، نیش نیست که نوش است. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۳۵) ✍ اصغر آقائی ____________________ گام سوم: با ابراهیم ع (۱۴): در آرزوی فرزند(۳) ... ادامه بخش قبل. 🔻بعد از صبحانه وارد حیاط خانه شدم. داشت در ، گلی تازه‌شکفته را بو می‌کرد؛ بهار بود و گل‌های رنگارنگ. 🔻نزدیک تر رفتم، و شنیدم ابراهیم همراه با بوکردن گل، با او به لطافت، سخن می‌گوید و سخنانش، هم محبّت بود و شکر بود و شکر. 🔻اینجا بود که باز همان موجود پرغرور همیشه‌همراهم، گویی این سخن را در تمام وجودم دمید: «ابراهیم فریبکار ریاکار را می‌بینی؟ اصلا باورت می‌شود این همان ابراهیم دیشبی باشد. یکی نیست به او بگوید اگر اهل شکری، پس ناله‌کردن‌های دیشبت برای فرزند چه بود؟ آنجا که هست اهل شکر نیستی؛ اما اینجا که بوی خوش گل مستت کرده است، به شکر می‌افتی. 🔻در همین اثنا ناگاه به من کرد و گویی با نگاه او آن درونی، پا به فرار گذاشت. 🔻ابراهیم مرا کنار خویش خواند و هر دو روی سکویی نشستیم. او بدون آنکه پرسشی کنم، شروع به صحبت کرد و گفت: فرزندم، چقدر خوب است که بدون و منطق، هیچ چیزی را نمی‌پذیری! راستش خود من هم همین‌طور هستم و از خدای خویش آموخته‌ام همیشه پرسش‌گر باشم ... . 🔻من ناخودآگاه میان کلام او پریدم و گفت آری همین است و من حتی قبلا دیدم شما، با اینکه مطمئن بودید هست، اما باز از خداوند خواستید تا یقین شما را بیافزاید، آری آرییی درست است. 🔻ناگاه به خود آمدم و دیدم ابراهیم، آن کوه استوار، با نگاهی ملیح و لبخندی بر لب به من نگاه می‌کند. راستش کمی خجالت کشیدم که چرا سخن او را این چنین قطع کردم؟ 🔻ابراهیم ادامه داد: این باغچه و گل‌های آن را می‌بینی؟ من که متعجب شده بودم و نمی‌دانستم مقصود او از این چیست، اما می‌دانستم، حکمتی دارد، گفتم: بله و هیچگاه از زیبائی آن چشمانم سیر نمی‌شود. 🔻ابراهیم ادامه داد: آری اینچنین است و که در آن باشد، مانند باغچه پرگل است. 🔻تازه فهمیدم او چه می‌گوید. بارها بدون آنکه زحمت بیان را داشته باشم، او خود دل‌مشغولی‌هایم را پاسخ داده بود؛ هرچند هیچ وقت احساس نمی‌کردم که نباید سؤال کنم؛ چرا که از خود او آموخته بودم باید برای سؤال کرد؛ اما به نظر می‌آمد، گاه گاهی برخی دل‌مشغولی‌های خاص من را ذهن‌خوانی می‌کرد و پاسخ می‌گفت تا اسیر شبهاتِ شیطان‌ شده‌ام را رهاکند تا به کار ذاتی خود، یعنی حقیقت بازگردد. آری شیطان کارش فریب است و فریب است و فریب «وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ» 🔻دوباره با تمام وجودم گوش شدم تا از ابراهیم بیاموزم که تنها راه آموختن، است و ؛ هرچند تمام آنچه انسان کامل می‌داند، در عقلِ هیچ کسی نمی‌گنجد و راهی جز آموختن از او نیست. 🔻ابراهیم گفت: مؤمن همیشه اهل ناله و دعا در برابر خدای خود است و همه چیز خویش را از او می‌طلبد؛ و این خواسته خود خداست. پسرم از خداخواستن منافاتی با و رضا ندارد. طلب نزد بیگانگان و مردمان عار است؛ نه نزد خداوند مهربان که انسان هرچقدر شود، را بیشتر به خداوند احساس می‌کند. 🔻ابراهیم پس از این کوتاه‌سخن، ایستاده و به سوی درب حیاط به راه افتاد. کنار درب که رسید، به سوی من که ایستاده به قد و قامت او که دیگر سالخورده شده بود، می‌نگریستم، گفت: پسرم آنچه در می‌آید، همیشه کار عقل نیست که گاه کار شیطان است و باید خوب بیاندیشی که نشانه‌های این دو چیست؟ 🔻او که درب را بست، من بار دیگر به باغچه و گلی که ابراهیم با او سخن می‌گفت نگریستم و به او گفتم: چقدر تو خوشبختی که ابراهیم نوازشت کرد و با تو سخن گفت. و گل، بدون آنکه سخنی بگوید، چنین پاسخم را داد: هرگاه زیبائی‌های انسان کامل و جهان هستی را ندیدی، و تنها در خود فرورفتی و از این همه زیبائی جدا شدی، بدان که شیطان با تو سخن گفته است؛ که کار شیطان ناامیدکردن و ترساندن و فریب‌دادن است؛ و کار خدا امیددادن. 🔻و من در حالی که به آن گل زیبا می‌نگریستم با خود زمزمه می‌کردم: إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ (ابراهیم/5) آری برای فهم و دانش و معرفت باید هم بسیار صبور بود و هم شکور؛ که بدون صبر کسی به علم نمی‌رسد؛ و بدون شکرگذاری، کسی از علم خویش طرفی نمی‌بندد. ... و سفر ادامه دارد. ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul