🔰 سنتهای نادرست، مانع اصلی تعقل
✍ اصغر آقائی
___________________________
💠 وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ
❇️ و چون به آنان گفته شود: از #شریعت و کتابی که خدا فرستاده، پیروی کنید، پاسخ دهند که ما پیرو کیش پدران خود خواهیم بود. آیا باید آنها #تابع پدران باشند حتی اگر آن پدران #بی_عقل و نادان بوده و هرگز به حق و راستی راه نیافته باشند؟
🔺یکی از #موانعی که انسان را از #تعقل باز میدارد ماندن در #سنتهای نادرست پیشینیان است.
🔸#قرآن_کریم در آیات متعددی چنین امری را #مانع شنیدن سخن حق بیان کرده است.
🔸در این آیه نیز #خداوند میفرماید آیا باید از نیاکان خویش به هر طریق ممکن #تبعیت کنید؟
🔹خداوند در ادامه با عطف کلمه «یهتدون» به «یعقلون»، گویی آغاز #راه هدایت را در تعقل معرفی میکند.
🔹کسانی که تعقل نمیورزند، در حقیقت از #هدایت دور هستند و با تعقل فرد وارد اولین مراحل هدایت میشود.
💡اما شکستن این تعصب بیجا و تبعیت نابخردانه از نیاکان چگونه است؟
💎 به نظر میرسد یکی از روشهای مناسب برای درهم #شکستن اینگونه #تعصبات نادرست، ایجاد #سؤال در ذهن مخاطب است.
🔺#ذهن و جان مخاطبی که #اسیر تعصبات شده است، موعظهپذیر نیست و باید او را با سؤالاتی بههنگام به #وجدان و #عقل فطریاش بازگردانیم، تا اندک اندک ضرباتی خفیف به #تعصب او زده شود و در نهایت این ضربات به شکستهشدن عصبیّت بیجای او ختم شود.
🔅 در حقیقت شما با ایجاد سؤال، #مغلطه و #استدلال نادرست او را به او نشان میدهید.
☑️ مثلا فرد گرفتار در #تقلید_کورکورانه، چنین مغلطه و استدلال نادرستی در ذهن دارد:
✔️ مقدمه اول: عمل A در نیاکان من سالهای متمادی جریان داشته است.
✔️ مقدمه دوم: و هرگاه مسئلهای سالهای متمادی میان افرادی جریان داشت باشد، حتما آن درست است و ترک آن نادرست.
🌀طبیعتا نتیجه چنین استدلالی آن است که نباید آنچه از #نیاکان به ما میرسد را ترک کنیم.
📌اما با #ایجاد_سؤال درباره #مقدمه_دوم این استدلال، میتوان نادرست بودن آن را بیان کرد.
🆔 @hayatemaqul
🔰وابستگی محض انسان به خداوند
✍ اصغر آقائی
__________________________
💠 وَالْحَمْدُ لِلهِ الَّذِي أَغْلَقَ عَنَّا بَابَ الْحَاجَةِ إِلَّا إِلَيْهِ ، فَكَيْفَ نُطِيقُ حَمْدَهُ أَمْ مَتَى نُؤَدِّي شُكْرَهُ لَا ، مَتَى: و سپاس خدای راست که درب نیاز ما را جز به سوی خویش، بست؛ بنابراین چگونه سپاس او توانیم یا چه زمانی شکر او بهجا آوریم؛ هیچگاه
🌀مهمترین #سؤال درباره این فقره از #دعای اول #صحیفه_سجادیه این است که بدیهی است ما انسانها در زندگی خویش به افراد و موجودات مختلفی نیازمندیم.
💡پس چرا امام علیه السلام فرمود خداوند باب #حاجت و نیاز ما را تنها به سوی خویش گشوده است؟
💎 به نظر میرسد پاسخ این فقره در چند آموزه و #قاعده #فلسفی و #عرفانی خواهد بود که حاصل عقل و نقل است.
✅ برخی از این آموزهها عبارتند از:
🔻۱. لا موثر فی الوجود الا الله: تنها #مؤثر در عالم الله است.
🔻۲. الممكن محتاج إلى علته بقاء كما أنه محتاج إليها حدوثا: ممکن هم در بقاء هم در حدوث به #علت خویش نیازمند است.
🔻۳. ما فی الوجود الا الله: در #هستی جز الله نیست.
🔻۴. بسیط الحقیقه کلّ الاشیاء و لیس بشئ منها: بسیط الحقیقه همه اشیاء است و هیچ یک از آنها نیست.
♻️ بر اساس این #قواعد فلسفی و عرفانی که هر یک از جهتی به مسئله نظر کردهاند:
✔️ تنها #مؤثر حقیقی در هستی خداوند است، لذا هر موجودی که حاجتی از دیگری را برطرف میکند؛ در حقیقت خداوند است که آن نیاز را برطرف میکند.
✔️ #ممکنات همچنانکه در #حدوث به #علت هستیبخش خویش نیازمند هستند، در ادامه حیات خویش نیز به #فیض ایجادی او محتاجاند.
✔️ اساساً در هستی غیر از خداوند نیست تا نیاز به غیر او معنا داشته باشد. در این نگاه هویت حاجت، به ارتباط میان #مظاهر #اسماء الهی باز میگردد.
✅پس یا...
1⃣ به #موجودات دیگر که نیازمند آنها در زندگی خویش هستیم نظر #استقلالی داریم؛ که این اساساً #کفر و #شرک است و یا...
2⃣ موجودات دیگر را صورت #جزء_العله موثر میدانیم که این نیز #مرتبهای از شرک است اما #شرک_خفی؛ و یا...
3⃣ موجودات را اساساً ذوبشده در #اسمائی الهی میبینیم و معتقد به #توحید_افعالی هستیم و قائل به #وجود_ربطی نه #وجود_رابطی میشویم، که در این صورت آنچه در هستی است خداوند است و #مظاهر او و جز او در دار هستی دیّاری نمیبینیم و این میشود #احتیاج محض به خداوند و چنین احتیاجی قابل شکرگزاری نیست همچنانکه امام سجاد علیهالسلام فرمودند.
📝 پ. ن
📌توضیح اجمالی #وجود_رابطی و #وجود_ربطی
🔺در #وجود رابطی ما موجوداتی را میبینیم که با خداوند از لحاظ وجودی #رابطه دارند و هستی خویش را از او گرفتهاند؛ اما در وجود ربطی اساساً موجودی نمیبینیم تا وابسته به خداوند باشد و #فقر_محض است.
👌به تعبیر طلبگی وجود رابط، «مَن له الربط: کسی که برای او ربط و وابستگی است» میباشد اما وجود ربطی «مَن هو عین الربط: کسی که عین ربط و وابستگی» است.
☑️ تفاوت این دو در این است که در تعبیر اولی، برای خود شیء، مرتبهای از وجود مستقل قائل هستیم اما در دومی خیر.
☑️ و خداوند فرمود: انتم الفقراء الی الله. به تعبیر جناب #ابنعربی اساساً از آنجا که حق تعالی در صورت مظاهر مختلف خویش ظاهر شده است، این مظاهر به غیر او نمیتواند وابسته باشد.(#فتوحات ج.2 ص. 16)
#وابستگی_محض_به_خداوند
#قواعد_فلسفی_و_عرفانی
#شرح_صحیفه_سجادیه
#حیات_معقول
#توحید_افعالی
#دعای_اول
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🆔 @hayatemaqul
🔰 سریان اراده حق در هستی
✍ اصغر آقائی
___________________
🔻 خداوند فرمود:
💠وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ ۘ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ۚ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
💠معبود دیگری را با خدا مخوان، که هیچ معبودی جز او نیست؛ همه چیز جز وجه او فانی است؛ حاکمیت تنها از آن اوست؛ و همه بسوی او بازگردانده میشوید!
🔻 در آیه ابتدا خواندنِ "هر الهی غیر از او" نفی شده است. و در ادامه پس از اثبات #هویّت_مطلق حق تعالی، بیان میکند: ۱) هر شیئی جز او #هالک است. و در ادامه ۲) پس از آنکه #حاکمیت را تنها از آنِ خداوند دانسته، ۳) رجوع را تنها به سوی او میداند.
🔻امّا این فقرههای آیه چه ارتباطی با هم دارند؟
🔻هرچند از زوایای مختلف میتوان به آیه نظر کرد، امّا با توجه به عنوان این نوشته، عرض میشود این آیه شریف، چند مرحله مرتبط با هم را بیان میدارد:
✔️ ۱. در #هستی برای برآوردن حاجت خود نباید سراغ غیر خداوند، چه در آسمان و چه در زمین، بروی؛ به این گمان که #برآورنده_حاجتی غیر او است.
✔️ ۲. امّا چرا تنها #اله یا همان #برآورنده_حاجت غیر از او نیست؟
✔️ ۳. خداوند این #سؤال را با چند #دلیل پاسخ میدهد:
☑️ اوّلاً هیچ الهی جز او نیست "لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُو"
☑️ ثانیاً هیچ شیئی حقیقتاً وجود ندارد "كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ"
☑️ و ثالثاً تنها حاکمیّت از آن اوست. "لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ"
✅ تمام اینها یعنی در هستی تنها خداوند و اراده او جریان دارد.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
#در_محضر_قرآن
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۳۵)
✍ اصغر آقائی
____________________
گام سوم: با ابراهیم ع (۱۴): در آرزوی فرزند(۳)
... ادامه بخش قبل.
🔻بعد از صبحانه وارد حیاط خانه شدم. #ابراهیم داشت در #باغچه، گلی تازهشکفته را بو میکرد؛ بهار بود و گلهای رنگارنگ.
🔻نزدیک تر رفتم، و شنیدم ابراهیم همراه با بوکردن گل، با او به لطافت، سخن میگوید و سخنانش، هم محبّت بود و شکر بود و شکر.
🔻اینجا بود که باز همان موجود پرغرور همیشههمراهم، گویی این سخن را در تمام وجودم دمید: «ابراهیم فریبکار ریاکار را میبینی؟ اصلا باورت میشود این همان ابراهیم دیشبی باشد. یکی نیست به او بگوید اگر اهل شکری، پس نالهکردنهای دیشبت برای فرزند چه بود؟ آنجا که #سختی هست اهل شکر نیستی؛ اما اینجا که بوی خوش گل مستت کرده است، به شکر میافتی.
🔻در همین اثنا ناگاه #ابراهیم #نگاهی به من کرد و گویی با نگاه او آن #شیطان درونی، پا به فرار گذاشت.
🔻ابراهیم مرا کنار خویش خواند و هر دو روی سکویی نشستیم. او بدون آنکه پرسشی کنم، شروع به صحبت کرد و گفت: فرزندم، چقدر خوب است که بدون #دلیل و منطق، هیچ چیزی را نمیپذیری! راستش خود من هم همینطور هستم و از خدای خویش آموختهام همیشه پرسشگر باشم ... .
🔻من ناخودآگاه میان کلام او پریدم و گفت آری همین است و من حتی قبلا دیدم شما، با اینکه مطمئن بودید #معادی هست، اما باز از خداوند خواستید تا یقین شما را بیافزاید، آری آرییی درست است.
🔻ناگاه به خود آمدم و دیدم ابراهیم، آن کوه استوار، با نگاهی ملیح و لبخندی بر لب به من نگاه میکند. راستش کمی خجالت کشیدم که چرا سخن او را این چنین قطع کردم؟
🔻ابراهیم ادامه داد: این باغچه و گلهای آن را میبینی؟ من که متعجب شده بودم و نمیدانستم مقصود او از این #سؤال چیست، اما میدانستم، حکمتی دارد، گفتم: بله و هیچگاه از زیبائی آن چشمانم سیر نمیشود.
🔻ابراهیم ادامه داد: آری اینچنین است و #خانهای که در آن #فرزند باشد، مانند باغچه پرگل است.
🔻تازه فهمیدم او چه میگوید. بارها بدون آنکه زحمت بیان #شبهاتم را داشته باشم، او خود دلمشغولیهایم را پاسخ داده بود؛ هرچند هیچ وقت احساس نمیکردم که نباید سؤال کنم؛ چرا که از خود او آموخته بودم باید برای #فهم سؤال کرد؛ اما به نظر میآمد، گاه گاهی برخی دلمشغولیهای خاص من را ذهنخوانی میکرد و پاسخ میگفت تا #ذهن اسیر شبهاتِ شیطان شدهام را رهاکند تا به کار ذاتی خود، یعنی #جستجوی حقیقت بازگردد. آری شیطان کارش فریب است و فریب است و فریب «وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ»
🔻دوباره با تمام وجودم گوش شدم تا از ابراهیم بیاموزم که تنها راه آموختن، #انسان_کامل است و #عقل؛ هرچند تمام آنچه انسان کامل میداند، در عقلِ هیچ کسی نمیگنجد و راهی جز آموختن از او نیست.
🔻ابراهیم گفت: #انسان مؤمن همیشه اهل ناله و دعا در برابر خدای خود است و همه چیز خویش را از او میطلبد؛ و این خواسته خود خداست. پسرم از خداخواستن
منافاتی با #صبر و رضا ندارد. طلب نزد بیگانگان و مردمان عار است؛ نه نزد خداوند مهربان که انسان هرچقدر #داناتر شود، #نیازش را بیشتر به خداوند احساس میکند.
🔻ابراهیم پس از این کوتاهسخن، ایستاده و به سوی درب حیاط به راه افتاد. کنار درب که رسید، به سوی من که ایستاده به قد و قامت او که دیگر سالخورده شده بود، مینگریستم، گفت: پسرم آنچه در #ذهنت میآید، همیشه کار عقل نیست که گاه کار شیطان است و باید خوب بیاندیشی که نشانههای این دو چیست؟
🔻او که درب را بست، من بار دیگر به باغچه و گلی که ابراهیم با او سخن میگفت نگریستم و به او گفتم: چقدر تو خوشبختی که ابراهیم نوازشت کرد و با تو سخن گفت. و گل، بدون آنکه سخنی بگوید، چنین پاسخم را داد: هرگاه زیبائیهای انسان کامل و جهان هستی را ندیدی، و تنها در خود فرورفتی و از این همه زیبائی جدا شدی، بدان که شیطان با تو سخن گفته است؛ که کار شیطان ناامیدکردن و ترساندن و فریبدادن است؛ و کار خدا امیددادن.
🔻و من در حالی که به آن گل زیبا مینگریستم با خود زمزمه میکردم: إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ (ابراهیم/5)
آری برای فهم و دانش و معرفت باید هم بسیار صبور بود و هم شکور؛ که بدون صبر کسی به علم نمیرسد؛ و بدون شکرگذاری، کسی از علم خویش طرفی نمیبندد.
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul