eitaa logo
حیات معقول
221 دنبال‌کننده
144 عکس
216 ویدیو
2 فایل
🔻 کانال اصغر آقائی ✍ درباره مسائلی که به‌گمانم مهم است، می‌نویسم؛ شاید برای خودم و تو مفید باشد: ✔ گاه متنی ادبی؛ ✔ گاه تبیین؛ ✔ و گاه نقد 🔺️ اینها دل‌مشغولی‌های یک طلبه هستند. 🔻ارتباط با من: 🆔️ @aq_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🌀مرا در منزل جانان چه امن و عيش، چون هردم‌ 🌀جرس فرياد مى دارد كه بر بنديد محملها 🔰 شرح ◀️ خلاصه سخن مرحوم سعادت‌پرور در توضیح این بیت: 🔺دوست دارم در پسِ پرده این و و الهی، هميشه محو دوست باشم؛ اما دلبستگی‌های دنیایی چون جرسی من را از این حال خوش باز می‌دارد و از خانه امن و یاد محبوب دور می‌کند. ◀️ اصل سخن مرحوم سعادت‌پرور: 🔺خواسته من آن است كه اگر جمال دوست دلربايى كند و او شامل حالم گردد، هميشه در  و آسايش با او بسر برم؛ ولى افسوس! كه عالم بشرى و عنصرى نمى گذارند همواره از بهره‌مند باشم و ساعتى چند به تماشاى او بنشينم، در جايى مى گويد: 🔸آه از اين‌جور و تظلّم كه دراين دامگه است! 🔸واى از آن عيش و تنعّم كه در آن محفل بود! 🔸در دلم بود، كه بى‌دوست نباشم هرگز 🔸چه توان كرد؟ كه سعى من ودل باطل بود 🔹و ممكن است بخواهد بگويد: اراده من بر آن است كه از مشاهده دوست برخوردار باشم، ولى چه مى توان كرد اگر او نخواسته باشد؛ كه: 💠«إلهى! إنَّ اخْتِلافَ تَدْبيرِكَ وَسُرْعَةَ طَواءِ مَقاديرِكَ مَنَعا عِبادَكَ العارِفينَ بِكَ عَنِ السُّكُونِ إلى‌ عَطآءٍ وَاليأْسِ مِنْكَ فى بَلآءٍ 🔺(معبودا! بدرستى كه پى در پى آمدن و سرعت گذشت ، عارفِ تو را از اين كه به آرام گيرند و هنگام بلا و از تو شوند، باز مى دارد.). 📚جمال آفتاب و آفتاب هر نظر؛ شرحى بر ديوان حافظ؛ ج.۱. ص.۲۴ 🌺🌺🌺 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰وابستگی محض انسان به خداوند ✍ اصغر آقائی __________________________ 💠 وَالْحَمْدُ لِلهِ الَّذِي أَغْلَقَ عَنَّا بَابَ الْحَاجَةِ إِلَّا إِلَيْهِ ، فَكَيْفَ نُطِيقُ حَمْدَهُ أَمْ مَتَى نُؤَدِّي شُكْرَهُ لَا ، مَتَى: و سپاس خدای راست که درب نیاز ما را جز به سوی خویش، بست؛ بنابراین چگونه سپاس او توانیم یا چه زمانی شکر او به‌جا آوریم؛ هیچگاه 🌀مهمترین درباره این فقره از اول این است که بدیهی است ما انسان‌ها در زندگی خویش به افراد و موجودات مختلفی نیازمندیم. 💡پس چرا امام علیه السلام فرمود خداوند باب و نیاز ما را تنها به سوی خویش گشوده است؟ 💎 به نظر می‌رسد پاسخ این فقره در چند آموزه و و خواهد بود که حاصل عقل و نقل است. ✅ برخی از این آموزه‌ها عبارتند از: 🔻۱. لا موثر فی الوجود الا الله: تنها در عالم الله است. 🔻۲. الممكن محتاج إلى علته بقاء كما أنه محتاج إليها حدوثا: ممکن هم در بقاء هم در حدوث به خویش نیازمند است. 🔻۳. ما فی الوجود الا الله: در جز الله نیست. 🔻۴. بسیط الحقیقه کلّ الاشیاء و لیس بشئ منها: بسیط الحقیقه همه اشیاء است و هیچ یک از آنها نیست. ♻️ بر اساس این فلسفی و عرفانی که هر یک از جهتی به مسئله نظر کرده‌اند: ✔️ تنها حقیقی در هستی خداوند است، لذا هر موجودی که حاجتی از دیگری را برطرف می‌کند؛ در حقیقت خداوند است که آن نیاز را برطرف می‌کند. ✔️ همچنانکه در به هستی‌بخش خویش نیازمند هستند، در ادامه حیات خویش نیز به ایجادی او محتاجا‌ند. ✔️ اساساً در هستی غیر از خداوند نیست تا نیاز به غیر او معنا داشته باشد. در این نگاه هویت حاجت، به ارتباط میان الهی باز می‌گردد. ✅پس یا... 1⃣ به دیگر که نیازمند آنها در زندگی خویش هستیم نظر داریم؛ که این اساساً و است و یا... 2⃣ موجودات دیگر را صورت موثر می‌دانیم که این نیز از شرک است اما ؛ و یا... 3⃣ موجودات را اساساً ذوب‌شده در الهی می‌بینیم و معتقد به هستیم و قائل به نه می‌شویم، که در این صورت آنچه در هستی است خداوند است و او و جز او در دار هستی دیّاری نمی‌بینیم و این می‌شود محض به خداوند و چنین احتیاجی قابل شکرگزاری نیست همچنانکه امام سجاد علیه‌السلام فرمودند. 📝 پ. ن 📌توضیح اجمالی و 🔺در رابطی ما موجوداتی را می‌بینیم که با خداوند از لحاظ وجودی دارند و هستی خویش را از او گرفته‌اند؛ اما در وجود ربطی اساساً موجودی نمی‌بینیم تا وابسته به خداوند باشد و است. 👌به تعبیر طلبگی وجود رابط، «مَن له الربط: کسی که برای او ربط و وابستگی است» می‌باشد اما وجود ربطی «مَن هو عین الربط: کسی که عین ربط و وابستگی» است. ☑️ تفاوت این دو در این است که در تعبیر اولی، برای خود شیء، مرتبه‌ای از وجود مستقل قائل هستیم اما در دومی خیر. ☑️ و خداوند فرمود: انتم الفقراء الی الله. به تعبیر جناب اساساً از آنجا که حق تعالی در صورت مظاهر مختلف خویش ظاهر شده است، این مظاهر به غیر او نمی‌تواند وابسته باشد.( ج.2 ص. 16) ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🌀همه كارم ز خودكامى، به بدنامى كشيد آخر 🌀نهان كى ماند آن رازى، كزو سازند محفل‌ها؟! 🔰 خلاصه شرح ◀️ سالک در مسیر نباید جز او را طلب کند؛ که هر طلبی غیر از این است و فرد خودکامه که در میان این همه الهی غرق‌شده، خود را محور درک و می‌بیند و مقصود او در رسيدن به معشوق رسيدن به خواسته‌های خود است، زود یا دیر شهره آفاق می‌شود و بدنامی سراغ او می‌آید که محبوب ازل را برای خود می‌خواست. ◀️ اصل سخن مرحوم سعادت‌پرور: 🔺چون مقصود من در امور ظاهرى به كام رسيدن بود، دچار بدنامى گشتم. 🔺اكنون چگونه بدنامى در امر و عشق‌ورزى‌ام به محبوب، كه براى نيل به همين منظور است، نصيبم نگردد، و نگويندم: كه را براى خود مى خواهد، و دوستانم محفلها بر اين امر بر پا كرده‌اند: كه فلانى در راه عاشقى، به كام خويش رسيدن را مى پيمايد. 🔹در واقع مى خواهد بگويد: من وقتى مى توانم كام از او گيرم، كه خود را نبينم. 🔺به گفته خواجه در جايى: 🔸هر كه در پيش بُتان، بر سر جان مى لرزد 🔸بى تكلّف، تنِ او لايق قربان نشود 🔸ذرّه را تا نبود همّتِ عالى حافظ! 🔸طالبِ چشمه خورشيدِ درخشان  📚جمال آفتاب و آفتاب هر نظر؛ شرحى بر ديوان حافظ  ج.۱ ص.۲۶ 🌺🌺🌺 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 شرح بیت سوم از غزل دوم: 🌀 كى دهد دست اين غرض يا رب! كه همدستان شوند 🌀 خاطرِ مجموع ما، زُلفِ پريشان شما؟ 🔰 خلاصه شرح: حافظ که دیدار حق است، گویی از در کثیر و متعدد حق تعالی در و دنیا و تنها آنها را دیدن خسته شده است. مظاهری که گویی هیچ ارتباطی میان آنها نیست و پراکنده هستند و درد سر ساز، و انسان را پراکنده‌خاطر می‌کنند. حافظ در چنین جایی، از خداوند می‌خواهد روزی فرارسد تا با رسیدن به هستی، پنهان در پس این کثرت را ببیند و با آن یکی شود و «خاطر مجموع» بیابد، و این خاطر و ذهن و نفس آرام‌شده با وحدت، با این «زُلف پریشان» یعنی مظاهر متعدد خداوند که چون زلفِ پریشان یار، تنها رخ زیبای او را پوشانده، یکی شده؛ و در پسِ این عالم شلوغ و کثیر، رخ وحدت‌بخش یار را ببیند. در به این مسئله، گفته می‌شود. 🔰 اصل سخن مرحوم سعادت‌پرور «رحمه الله علیه»: 🔻 اى دوست! نمى‌دانم چه زمان به آرزوى خود نايل خواهم شد كه تو را با ديده در كثرت مشاهده نمايم و دل بگشايم و به مظاهرت آشنا گردم؟ 🔻 كه: 💠 إلهى! هذا ذُلّى ظاهِرٌ بَيْنَ يَدَيْكَ، وَهذا حالى لا يَخْفى‌ عَلَيْكَ، مِنْكَ أطْلُبُ الوُصُولَ إلَيْكَ، وَبِكَ أسْتَدِلُّ عَلَيْكَ؛ فَاهْدِنى بِنُورِكَ إلَيْكَ، وَأقِمْنى بِصِدْقِ العُبُودِيَّةِ بَيْنَ يَدَيْكَ 💠 بار الها! اين ذلّت و خوارى من است كه در پيشگاهت آشكار است، و اين حال من است كه بر تو پوشيده نيست، از تو وصالت را خواستارم، و به تو بر تو راهنمايى مى جويم، پس با نورت مرا به خويش رهنمون شو، و با بندگى راستين در پيشگاهت بر پادار. 🔻به گفته خواجه در جايى: 🔸ز دستِ كوته خود زيرِ بارم‌ 🔸كه از بالا بلندانْ شرمسارم‌ 🔸مگر زنجيرْ مويى گيردم دست‌ 🔸وگرنه، سر به شيدايى برآرم‌ 🔸ز چشم من بپرس اوضاعِ گردون‌ 🔸كه شب تا روز اختر مى‌شمارم‌ 📚 جمال آفتاب و آفتاب هر نظر؛ شرحى بر ديوان حافظ؛ ج.1 ص.31 🌺🌺🌺 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 نکاتی از شرح دعای سحر امام خمینی رحمه الله علیه ✍ اصغر آقائی ______________________ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ جَمالِكَ بِأَجْمَلِهِ ...؛ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ جَلالِكَ بِأَجَلِّهِ ... . 🔻۱. ، هرچه ، به نزدیک‌تر و او بر امور بیشتر است. پس حقیقت وجود همه اشياء است؛ در عين حال كه هيچ يك از آن‌ها نيست؛ به تعبیر عارفان شامخ چون «بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشیء منها». 🔻۲. عبارت پیشین یعنی: همه جمال و جلال و کمالات آنها در جمع است، اما در عین حال آنها که ظلمت است و نابودی در او نیست؛ که فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ: همه اشیاء نابودند [نه آنکه نابود خواهند شد] مگر وجه او». 🔻۳. لذا پروردگار در ظهور خود، بطون؛ و در بطونش، ظهور است؛ و در رحمتش، غضب و در غضبش رحمت است؛ لذا فرمود: «يَا بَاطِناً فِي ظُهُورِهِ وَ يَا ظَاهِراً فِي بُطُونِهِ». از ، عليه الصلاة و السلام نیز نقل است كه فرمود: "سبحان من اتّسعت رحمته لاوليائه في شدّة نقمته واشتدّت نقمته لاعدائه في سعة رحمته‌: پاک و منزه است خدایی که رحمتش در عین شدت عذابش، اولیائش را فراگرفت؛ و عذابش در عین وسعت رحمتش، بر دشمنانش افزون شد." 🔻۴. پس او یعنی انسان نیز چنین؛ یعنی دارنده صفات متقابل الهی است. به موجب همين، حق تعالي به اعتراض كرد كه «مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ: چه چیز مانع تو شد که بر موجودی که با دو دست خویش [یعنی یکی دست جمال و دیگری دست جلال] خلق کردم، سجده کنی؟» 🔻۵. حاصل آنکه هر كه به تعلق داشته جمال است؛ و هر صفتي كه به تعلق داشته باشد، است. لذا تمام درخشندگی موجودات از جمال، و مقهوریت و ستر جمال و مانند آن از جلال الهی است که فرمود: 🔸 جمالك في كل الحقائق سائر***وليس له إلّا جلالك ساتر 🔸 در همه حقائق جمال تو جریان دارد***و تنها پرده‌ای هم که بر جمال توست، جلال توست. 🔻۶. لذا اگر پروردگار با لطف بر قلب سالک تجلی کند باید او را به اسم جمال خواند «اسئلک بجمالک..» و اگر با هیبت و قهر و عظمت تجلی کند باید او را به اسم جلال خواند «اسئلک بجلالک...» ادامه دارد 📚 رک: شرح دعای سحر ص. ۲۶-۲۷ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 چند پرسش و پاسخ درباره آیه نور ✍ اصغر آقائی __________________________ 🌱🌱 اللهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضي‌ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِي اللهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَليمٌ 🌱🌱 🌀 چند سؤال و پاسخ: 🔻 1. سؤال اول: چرا در آغاز ، خداوند «الله» را در آغاز آیه «نورِ» هستی بیان می‌کند: «اللهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» و در انتهای آیه می‌فرماید «الله» به نور خودش هدایت می‌کند: «يَهْدِي اللهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ»؟ 🔹 پاسخ: 💠 چند پاسخ می‌توان درباره این آیه مطرح کرد، که همه آنها هم می‌توانند صحیح باشند و در عین حال همه آنها مقصود آیه باشد (زیرا در اکثر از یک معنا جایز است): ✔️ - از آنجا که خداوند نور تمام هستی است، لذا تمام هستی او هستند؛ یعنی هستی بسط یافته صفات الهی هستند؛ و این یعنی تمام هستی به سوی او می‎کنند؛ لذا «یهدی الله بنوره» یعنی خداوند به واسط این مظاهر، که نورهای متفرق الهی هستند، به اساس این نورها، یعنی الله هدایت می‌کنند؛ یعنی خداوند با این الهی، به سوی خود هدایت می‌کند. ✔️ - از آنجا که نور در «بنوره» وابسته به مطلقه الله تعالی شده است؛ لذا مقصود از نور در این جا باید باشد که آن هویت مطلقه است؛ و آن است؛ لذا معنای آیه این می‌شود خداوند همه را به سوی ولیّ خدا فرامی‌خواند. و این بدان معنا است که هرکسی در جهان هستی و وجود خویش و اسماء و صفات الهی غور کند، حتما به وجود انسان کامل خواهد رسید؛ علاوه بر آنکه هدایتی تشریعی نیز به سوی او صورت گرفته است؛ همچنانکه علیه السلام فرمود: «فَالنُّورُ عَلِیٌّ یَهْدِی اللَّهُ لِوِلَایَتِنَا مَنْ أَحَبَّ» و این انسان کامل هدایت می‌‌کند که فرمود: الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَ مَعَ الْخَلْقِ وَ بَعْدَ الْخَلْقِ: حجت الهی قبل از خلق و با خلق و بعد از خلق هست (و هدایت و امور هستی و ... به دست اوست) و ده‌ها روایت شبیه به آن. ✅ نتیجه پاسخ دوم: همه افراد در جهان هستی تحت انسان کامل و امام معصوم علیه السلام قرار دارند؛ اما آنان از دو طریق عقل و نقل به دیگران می‌رسد؛ لذا هرکسی در هر جا تابع عقل صریح باشد، در حقیقت تابع ولایت امام علیه السلام است. 🔻 2. سؤال دوم: وقتی انسان کامل، الله است، و از سوی دیگر الله نور هستی است: «اللهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» است؛ و می‌دانیم تمام هستی وابسته به الله است، آیا می‌توان گفت، تمام هستی به خلیفه الله وابسته است؟ 🔹 پاسخ: 💠 بله؛ با این تفاوت که تمام هستی به خلیفه الله، بالعرض (یعنی به‌تبعِ وجود حق تعالی)است؛ اما وابستگی به حق تعالی بالذات است نه بالعرض؛ لذاست که همین آیه در روایات به اهل بیت علیهم السلام تفسیر شده است و لذاست که در احادیث فرمودند: لَوْ أَنَ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَهًًْ لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا کَمَا یَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِه: اگر امام یک ساعت در روی زمین نباشد، زمین ساکنان خود را فرو می‌برد همان‌طور که دریا انسان را [در] امواج خروشان غرق می‌نماید. پ.ن اصطلاح "استعمال لفظ در اکثر از یک معنا" که در متن آمده است به این معنا است که آیا متکلم می‌تواند یک لفظ یا یک جمله بگوید و در عین حال چند معنا مد نظر او باشد؟ که اجمالا عرض می‌کنم این چنین استعمالی در الفاظ قرآن و احادیث جایز است. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 نکاتی از شرح دعای سحر: کمال الهی ✍ اصغر آقائی ___________________ 💠 اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِنْ کَمالِکَ بِاَکْمَلِهِ وَکُلُّ کَمالِکَ کامِلٌ اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِکَمالِکَ کُلِّهِ. 🔻 امام خمینی ره ابتدا با تعریف به «آن چیزی که تمامیّت شیء با آن است»؛ تصریح می‌کنند کمالِ مادّه به صورت، و کمالِ جنس، به فصل است. (در پانوشت توضیح کامل‌تری آمده است) 🔻 امام خمینی ره بر همین منوال کمال دین را به « علوی» می‌دانند و می‌فرمایند: ولايت علوي، كه خداوند ما را بر آن مستدام بدارد، كمال دين و اتمام نعمت است‌؛ چنانكه خداوند فرموده است: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي‌: امروز دين شما را كامل و نعمتم را بر شما تمام كردم». 🔻امام خمینی ره در ادامه توضیح می‌دهند، به ولایت است و در واقع تمام این عبادت‌ها چون ظاهری است که باطن آن ولایت است. 🔻 امام تصریح می‌کند «اسماء و صفات الهي همگي كامل بلكه خودِ كمال‌اند، زيرا در آن مقام، نقصي وجود ندارد». 🔻 وی در ادامه وقتی به الهی توجه می‌کند، می‌فرماید هر کمالی، ظهور کمال آن اسم و صفت الهی است؛ و کامل‌ترین اسم، آن اسمی است که دربردارنده جمیع اسمای و صفات الهی باشد و طبیعتاً مظهر این اسم نیز کامل‌ترین اسم خواهد بود. 🔻ایشان در ادامه می‌فرماید: پس، در ميان اسماء الهي اسم الله و در ميان مظاهر اسماء است. 🔻 امام خمینی از این مبنا یک برداشت دیگری نیز دارند و آن اسلام نسبت به تمام شریعت‌ها است؛ زیرا وقتی انسان کامل یعنی ص برترین مظهر الهی شد، شریعتی نیز که او بیان می‌کند برترین شریعت خواهد بود. و علت این برتری آن است که شریعت انسان کامل تحت اسم الله است، و همچنانکه اسم الله اسم الهی است که صفات جلال و جمال الهی را یکجا در خود دارد، لذا شریعت نبی اکرم ص نیز مظهر کامل و ذووجوه جلال و جمال الهی است. 🔻 ایشان می‌فرماید: پس، شريعت انسان كامل تحت حكومت اسم الله كه حكومتش ابدي و ازلي است قرار دارد و ساير شرايع نيز مظاهر و نمودهاي شريعت‌ او هستند و شريعت او كمال شرايع ديگر است.پ. ن. 🔹 نکته اول: در فلسفه و عرفان دو معنا دارد: ✔️ ۱) کمال اول: هر شیئی آن چیزی است که آن شیئ بدان است؛ مثلا هرچند نوع انسان با نوع حیوانات دیگر مثلا اسب، از جهت حیوان بودن یکی است؛ یعنی هر دو خواص حیوانی مثلا غریزه‌ دارند، اما حقیقت نوع انسان، به یا عقلانیت اوست؛ که بدون این انسان در مرتبه حیوانی باقی می‌مانند. لذا اگر فردی در دائره عقلانیت و ناطقیت وارد نشود، در واقع یک حیوانِ انسان‌نماست. ✔️ ۲. کمال ثانی: یا دوم، کمالاتی است که شیی پس از به دست‌آوردن حقیقت خود، کسب می‌کند مانند نوشتن برای انسان؛ لذا اگر کسی در کمال اول خویش رشد نکند، کمالات ثانی او نیز فضلی برا او نخواهند بود. ✔️ نکته دوم: پذیرش ولایت علوی، به دوگونه است: و ؛ که کامل‌ترین آن جمع میان این دو ولایت است لذا شیعه واقعی کامل‌ترین ولایت را دارد 🌱🌱 توضیح: از آنجا که ولایت در تمام هستی جریان دارد، لذا همه موجودات و انسان‌ها، چه خوب و چه بد، تحت ولایت او هستند، اما ارزش‌مندیِ یک انسان به آن است که با ، ولایت را بپذیرید. با توجه به این اصل، هر کسی شعبه‌ای از ولایت به او عرضه شود، اگر بپذیرد، بوده، در دایره ولایت آمده است؛ و به همان میزان موحّد و در دائره توحید؛ و اگر نپذیرد از دائره ایمان، ولایت و توحید خارج می‌شود. بر اساس این مبنا، اگر کسی احکام صریح عقل را بپذیرد؛ مثلا هیچگاه نه ظلم‌پذیر باشد و نه ظلم کند، او در حقیقت ولایت باطنی امیرالمؤمنین علیه السلام را پذرفته است حتی اگر ولایت ظاهری وی به او نرسیده باشد و این باطن او در قیامت ظاهر خواهد شد زیرا بدون ولایت کسی وارد که کلید آن علی علیه‌السلام است نخواهد شد؛ و در برابر آن ممکن است یک درظاهر شیعه، خدای‌نکرده به دلیل گناهان پی‌درپی از دایره ولایت باطنی که حقیقت ولایت است خارج شود. اعاذنا الله 📚 شرح دعای سحر، ص. ۶۵-۶۹ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 شرح دعای سحر: احسان الهی ✍ اصغر آقائی ___________________ 💠 اللهم اني اسئلك من منّك باقدمه و كل منّك قديم. اللهم اني اسئلك بمنّك كلّه 🌀 پروردگارا، از تو درخواست مي‌كنم به قديم‌ترين احسانت حال آن كه همه احسان‌هاي تو قديم است. بارالها، از تو به همه احسانت درخواست مي‌كنم. 🔸 خلاصه و چکیده سخن: احسان و منّ الهی که همان بسط وجود است، با توجه به جنبه خدایی و الهی، یک چیز بیشتر نیست و همه آنها در یک رتبه قدیم هستند زیرا تمام موجودات به حکم یکسان با خداوند مرتبط هستند و قديم و قدیم‌تر از این جهت معنا ندارد؛ اما وقتی به خود آفریده‌ها نظر می‌کنیم، قدیم و جدید معنادار می‌شود؛ اما از آنجا که نگاه به خود موجودات نگاهی تبعی و غیر اصیل است؛ زیرا اساسا موجودات در ذات خود هالک و نابود هستند؛ لذا آنچه حقیقتا اصیل است و واقعی، وحدت است لذا همه موجودات و احسان‌های حق، تنها یک احسان بیشتر نیستند و احسان واحد حق نیز وابسته به ذات قدیم او قدیم است. ............. 🔻 ره اين فقره از دعا را بهترين شاهد این آموزه فلسفه و عرفان یعنی فيض حق تعالی می‌داند. 🔻 امام خمینی ره می‌فرماید: خداي تعالي با افاضه وجود بر موجودات بر آن‌ها منت گذاشته و منت او همان وجود منبسط است كه بر هياكل ممكنات گسترانيده. 🔻 به نظر می‌رسد مقصود از در کلام امام، اصطلاح است که توضیح خواهم داد؛ زیرا امام آن را از جهت به حدوث ممكنات حادث می‌داند، و لازمه این سخن ایشان، وحدت و ثبات آن از جهت است. 🔻 این سخن در واقع به این معناست که هر موجودی که به و حق تعالی موجود شده‌اند و در واقع تعبیر دیگر منّت و احسان حق، است. 🔻 بنابر مطالب پیشین، هر موجودی دو جنبه دارد، و ، و بر اساس جنبه خلقی، چون در زمان و مکان معنادار می‌شود، لذا قدیم، و قدیم‌تر، و جدید و جدیدتر، معنا می‌یابد لذاست که در دعا فرمود "باقدمه: به قدیم‌ترین منّ الهی". به همین علّت است که امام خمینی ره فرمود: بنابراين، هر چه وجود به مبدأ خود نزديك‌تر باشد، حكم قدمت‌ در او ظاهرتر خواهد بود، وگرنه به اعتبار رابطه خاصي كه بين هر موجودي با خالقش برقرار است، همه اين فيض‌ها قديم‌اند و از اين رو فرموده: «وكل منّك قديم». 📚 شرح دعای سحر ص.139-141 پ. ن.شرح اصطلاحات و توضیح برخی مطالب: 🔹۱. : که بر اساس ذاتیِ «کن فیکون» و بر اساس «لا تکرار فی التجلی» و نیز بر اساس «قاعده » یک چیز بیشتر نیست، و در عرفان از آن با عنوان یاد می‌شود، یک امر واحد گسترده است؛ اما همین امر واحد وقتی در سریان وجودی قرار می‌گیرد، و در قالب مختلف تجلی می‌یابد، به اعتبار این مظاهر متکثر، تکثر می‌یابد. 🔹 ۲. و : در مجموع در عرفان از دو مرتبه فیض الهی، سخن گفته شده است: ✔️ : تجلی ذات حق تعالی در مرتبه اسمائی است. یعنی اسمای الهی از هم منفک‌شده، بروز می‌یابند و این اولین کثرت است. ✔️ : تجلی وجودی اسمای الهی در قالب است. 🔹 ۳. جنبه و جنبه : هر موجودی غیر از خداوند دو جنبه دارد: ✔️ جنبه اول یعنی یعنی او تماماً وابسته است؛ تماماً از اوست؛ لذا به تعبیری عین اوست و جدا از او نیست. یعنی در این جنبه به جنبه دارایی او و حقیقت او توجه می‌شود؛ ✔️ جنبه دوم یعنی یعنی او موجودی محدود، هیچ، معدوم؛ هالک؛ و تماماً نداری و مانند آن است. در این جنبه به نداری‌های او توجه می‌شود که بدون جنبه اول، هیچ اندر هیچ می‌شود. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 تفسیر چهار ذکر بنیادین اسلام 🔻 انسان با قرارگرفتن در مسیر توجه به اصلاح ابعاد چهارگانه وجودی خود، به حقیقت خویش، یعنی و ، نزدیک‌تر می‌شود و در ذات خویش چهار بنیادین اسلام؛ یعنی "۱) سبحان‌الله و ۲) الحمدالله و ۳) لا اله الا الله و ۴) الله اکبر" را درک خواهد کرد. 🔻 در نگاه نگارنده این چهار ذکر، به گونه‌ای چهار مرحله سلوک انسان در مسیر فهم ذات خویش و رسیدن به را بیان می‌کنند: ✔️ ۱. : انسان در ابتدای حرکت سلوکی خویش، در از مخلوقات هستی قرار می‌گیرد، و این تعجب ممکن است مانع سلوک او هنگام برخورد با هر موجودی از خداوند شود؛ زیرا ممکن است در همان مظهر حق تعالی محدود شود لذا باید با توجه به ذکر ، از این محدودکننده، گذر کند؛ ✔️۲. : انسان در این مقام، در عین نظر به مخلوقات و مظاهر حق تعالی، از آنها گذر می‌کند، به ذکر مشغول می‌شود، و این دو مرتبه دارد: یک حمد بر محدودنشدن در مظاهر حق تعالی، و دوم حمد بر درکِ مظهربودن آنان؛ ✔️ ۳. : انسان در سلوک خویش پس از گذر از مظاهر و دیدن حق در تمام آنها، درک خواهد کرد آن که در این مظاهر جلوه‌گر است، تنها و تنها یکی است، لذا ذکر او خواهد بود؛ ✔️ ۴. : انسانی که را درک کرده است، و در توحید مبهوت شده است، با توجه به عظمت حق تعالی، تمام وجودش مترنّم به است تا بگوید خداوند از هر فهم و عمل من برتر و بزرگتر است. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3777626426Cbced967255
🔰 معنای وجه الله در قرآن ✍ اصغر آقائی ________________ 🔸 به تناسب و شب ضربت‌خوردن علیه‌السلام بیانی اجمالی درباره به عنوان یکی از القاب ایشان بیان می‌کنم. 🔻 درباره تعابیر مختلفی در قرآن آمده است؛ مانند: ✔ مَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ  ✔ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ✔ کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ* وَ یَبْقی‌ وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ ✔ کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ 🔻از این آیات: ▪️اولاً سه نتیجه زیر به‌دست می‌آید: ۱) نتیجه‌ی انفاق و اعمال خیر به‌دست‌آوردن وجه الله است، و از سوی دیگر ۲) همه هستی "وجه الله" است؛ و ۳) غیر از وجه الله، همه فانی، و هالک هستند، ▪️ ثانیاً برای ، دو مصداق وجود دارد: ۱. ذات الله است، ۲. تمام هستی. ▫️علاوه بر مصادیق فوق، در احادیث برای وجه الله مصادیق دیگری چون دین الله، انبیاءالله و اميرالمؤمنين و ائمه اطهار علیهم‌السلام بیان شده‌اند. 🔻 این مصادیق یک حقیقت هستند که همان ذات الهی باشند؛ زیرا ، دو جنبه و دارد؛ یعنی ذاتی دارد که همان جنبه حقی است؛ و جنبه دیگر او همان مخلوقات وابسته به ذات او هستند که همان جنبه خلقی او می‌باشند. 🔻 بنابر آنچه گفتیم وجه الله را نیز باید در هر دو جنبه دید، پس: ۱) وجه الله در جنبه خداوند همان است؛ و ۲) در جنبه ، وجه الله و مختلفی مانند اسماء الله، مخلوقات الهی و اسم اعظم حق تعالی یعنی امیرمؤمنان عليه السلام است. ▪️ بر اساس آنچه بیان شد: به طور خلاصه تمام هستی به یک معنا در سه مرتبه یا مصداق خلاصه می‌شود: ۱. ذات الهی، ۲. امام معصوم (انسان کامل)، و ۳. تمام مخلوقات. 🔻اکنون زمان آن است تا دو عبارت زیر که از آیات پیشین به دست آمده است را معنا کنیم: ☑️ ۱. انفاق برای وجه الله است: یعنی هدف با توجه به سه مرتبه فوق باشد؛ مراتبی که به هم وابسته هستند؛ یعنی توقّف در هر مرتبه پایین‌تر، بدونِ بودنِ مرتبه بالاتر، نادرست و ابتر است. بنا بر این مقدمه: ، عامل و و مخلوق است (در مرتبه اول مصداق وجه الله)، اما این تقرب باید ذیل (در مرتبه دوم) و سپس در مرحله سوم باشد. ▫️ نکته: البته هرچقدر مرتبه‌ی قبل در مرتبه‌ی بعد فانی‌تر شود، خالص‌تر است، و اگر مراتب بالاتر در میان باشد، مراتب قبل وجود دارد نه بالعکس. ☑️ ۲. همه جا وجه الله است و همه موجودات هالک هستند: این یعنی در چیزی وجود دارد، که نیست؛ و یا به تعبیر دیگر است اما نابودی نیست؛ زیرا آنچه می‌شود، دیگر در معدوم نمی‌شود؛ و به تعبیر قرآنی صورت می‌گیرد؛ و معنا ندارد شیی معدوم به حق رجوع کند. در حقیقت در است و هر به سوی است، و کامل‌ترین موجود، به عنوان هدف اعلای تمام هستی است، الله است؛ و به هر موجودی چه بدانیم و چه ندانیم عشق به اوست در حقیقت. 🔻بر اساس اجمال بیان شده: ✔️ اولاً امام عليه‌السلام، تمام مظاهر حق است؛ و این وجه تام هم باقی است و هم غیر فانی، و هم اگر نباشد، هستی ندارد تا سیری داشته باشد و اساسا نه ایجاد می‌شود و نه حرکت کمالی در آن معنادار می‌شود. ✔️ و ثانیا تمام مخلوقات و مظاهر حق تعالی، در سیر کمالی خویش به سوی حق، از مجرای وی یعنی امام عليه‌السلام در حرکت هستند؛و لذا ایشان هم است، هم و هادی آنان که فرمود "وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ" است، و هم باب رزق الهی است و هم ... . ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul