eitaa logo
حیات معقول
232 دنبال‌کننده
160 عکس
268 ویدیو
2 فایل
🔻 کانال اصغر آقائی ✍ درباره مسائلی که به‌گمانم مهم است، می‌نویسم؛ شاید برای خودم و تو مفید باشد: ✔ گاه متنی ادبی؛ ✔ گاه تبیین؛ ✔ و گاه نقد 🔺️ اینها دل‌مشغولی‌های یک طلبه هستند. 🔻ارتباط با من: 🆔️ @aq_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 محبت و ایمان (۲) ✍ اصغر آقائی _____________________ 💠 چند نکته پایانی و تکمیلی: 🔻 ۱. هرچند امام حسین عليه‌السلام است و اساساً تلاش اهل بیت علیهم السلام این بوده این محبت خاص باشد تا آن خاص شده، به دلیل خاص ، مورد توجه باشد؛ اما به نظر میرسه این ص (در حدیث محبت مکنونة) از وجودی ایمان و محبت، نشأت گرفته است؛ یعنی هر جا باشد به عقل نسبت به آن حق، به شرط ، محبت ایجاد می‌شود؛ لذا امام رضا عليه‌السلام فرمود: 🌀 إِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعُونا 🌀 اگر مردم سخن نیکوی ما را بدانند، از ما تبعیت خواهند کرد. 🔻 ۲. هرچند امام حسین عليه‌السلام است؛ اما محبت نسبت به حق (چون خود امام عليه‌السلامکه عین حق و تمام حق است) و نسبت به غیر حق از صریح و فطری بشر است؛ لذا چون حُبّ و بغض، عقل فطری بشر است؛ این دو در کنار هم هستند؛ لذا آنگونه که برخی از افراد می‌گویند شیعه با دیگران این است که دارند؛ چون را همه مثلا اهل سنت نیز دارند؛ این سخن آنان تمام نیست و نادرست است؛ زیرا اساسا نمی‌توان به چیزی و نسبت به دشمن آن را از هم جدا کرد. 🔻 ۳. اگر انسان نسبت به چیز یا فردی محبت یابد؛ صد در صد نسب به آن خواهد داشت (به شرط اثبات دشمنی او نزد آن فرد)؛ و هرچقدر محبت بيشتر شود، بغض هم بیشتر خواهد بود. 🔻۴. بنابر آنچه در نکته "۳" گفتم، امام معصوم عليه السلام ، به دلیل محبت‌ِ امام، از دیگران است. 🔻 ۵. و بنابراین امام عليه‌السلام، به عنوان مثال، در برابر دیگران از هر شخص دیگر است؛ زیرا محبت امام نسبت به خودشان در اوج قرار دارد؛ لذا شدت نیز نسبت به خودشان در اوج است؛ بنابراین در اوجِ از توهین دیگران دارند؛ 🔻 ۶. اما نسبت به در اوج نیست؛ زیرا میان توهین و توهین‌کننده که فردی انسانی است قائل می‌شوند و او را فردی می‌یابند که از روی که شایسته انسان نیست، توهین کرده است؛ لذا با می‌خواهند او را به انسانی خود برگردانند؛ و در حقیقت او را یاری می‌داند و چون جاهل است نیازمندی او به یاری بسیار زیاد است؛ 🔻 ۷. مگر آنکه آن آگاهانه و عامدانه، یعنی با به امام به وی توهین کرده باشد، که در این مورد عمل امام مشهود است و یقینا با توجه به میزان آگاهی فرد و مانند آن شدت برخورد با او خواهد داشت؛ 🔻 ۸. یعنی محبت مکنونة، هرچند درباره امام حسین عليه‌السلام صادر شده است؛ اما این به ذات و امام ع از آن جهت که فردی با نام حسین بن علی است، ندارد؛ زیرا محبت و ایمان، تکوینی است که میان و ایمان و وجود دارد؛ اما چون امام حسین عليه‌السلام همانطور که اشاره کردم، نسبتاً چندجهته و کامل یعنی هم صفات جلال و هم جمال رو در کربلا بروز دادند، لذا از این جهت، خواستند محبت ایشان آشکارتر باشد؛ لذا می‌توان، اینطور گفت ان للرضا عليه‌السلام محبه مکنونة فی قلوب المؤمنین؛ و یا آنکه گفت للحسن عليه‌السلام.. و یا ... نسبت به ائمه دیگر عليهم السلام. 🔻 ۹. نسبت به انسان کامل از طرف دیگر مؤمن نیست؛ زیرا همه ذاتاً الله و به تبع آن عاشق او یعنی انسان کامل و امام هستند؛ اما به دلیل نگرفتن او انس و آشناییت بیشتری یا او دارد. ✅ آخرین نکته: اگر کسی به اصطلاح در واقعه‌ای شده، شیعه می‌شود؛ خیلی ساده‌لوحانه است بگوییم ناگهانی در او انقلاب ایجاد شده است. این ، در واقع لحظه‌ای است که ایمان وی، به نقطه‌ انفجار می‌رسد و تمام قلب او را می‌گیرد؛ و وقتی تمام قلب او با حق در برابر آن کم کم متواضع‌تر شد، طبیعتا این تواضع یا همان در لحظه انفجار بروز خارجی می‌یابد. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 شرح بیت سوم از غزل دوم: 🌀 كى دهد دست اين غرض يا رب! كه همدستان شوند 🌀 خاطرِ مجموع ما، زُلفِ پريشان شما؟ 🔰 خلاصه شرح: حافظ که دیدار حق است، گویی از در کثیر و متعدد حق تعالی در و دنیا و تنها آنها را دیدن خسته شده است. مظاهری که گویی هیچ ارتباطی میان آنها نیست و پراکنده هستند و درد سر ساز، و انسان را پراکنده‌خاطر می‌کنند. حافظ در چنین جایی، از خداوند می‌خواهد روزی فرارسد تا با رسیدن به هستی، پنهان در پس این کثرت را ببیند و با آن یکی شود و «خاطر مجموع» بیابد، و این خاطر و ذهن و نفس آرام‌شده با وحدت، با این «زُلف پریشان» یعنی مظاهر متعدد خداوند که چون زلفِ پریشان یار، تنها رخ زیبای او را پوشانده، یکی شده؛ و در پسِ این عالم شلوغ و کثیر، رخ وحدت‌بخش یار را ببیند. در به این مسئله، گفته می‌شود. 🔰 اصل سخن مرحوم سعادت‌پرور «رحمه الله علیه»: 🔻 اى دوست! نمى‌دانم چه زمان به آرزوى خود نايل خواهم شد كه تو را با ديده در كثرت مشاهده نمايم و دل بگشايم و به مظاهرت آشنا گردم؟ 🔻 كه: 💠 إلهى! هذا ذُلّى ظاهِرٌ بَيْنَ يَدَيْكَ، وَهذا حالى لا يَخْفى‌ عَلَيْكَ، مِنْكَ أطْلُبُ الوُصُولَ إلَيْكَ، وَبِكَ أسْتَدِلُّ عَلَيْكَ؛ فَاهْدِنى بِنُورِكَ إلَيْكَ، وَأقِمْنى بِصِدْقِ العُبُودِيَّةِ بَيْنَ يَدَيْكَ 💠 بار الها! اين ذلّت و خوارى من است كه در پيشگاهت آشكار است، و اين حال من است كه بر تو پوشيده نيست، از تو وصالت را خواستارم، و به تو بر تو راهنمايى مى جويم، پس با نورت مرا به خويش رهنمون شو، و با بندگى راستين در پيشگاهت بر پادار. 🔻به گفته خواجه در جايى: 🔸ز دستِ كوته خود زيرِ بارم‌ 🔸كه از بالا بلندانْ شرمسارم‌ 🔸مگر زنجيرْ مويى گيردم دست‌ 🔸وگرنه، سر به شيدايى برآرم‌ 🔸ز چشم من بپرس اوضاعِ گردون‌ 🔸كه شب تا روز اختر مى‌شمارم‌ 📚 جمال آفتاب و آفتاب هر نظر؛ شرحى بر ديوان حافظ؛ ج.1 ص.31 🌺🌺🌺 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 نکاتی از شرح دعای سحر امام خمینی رحمه الله علیه ✍ اصغر آقائی ______________________ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ جَمالِكَ بِأَجْمَلِهِ ...؛ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ جَلالِكَ بِأَجَلِّهِ ... . 🔻۱. ، هرچه ، به نزدیک‌تر و او بر امور بیشتر است. پس حقیقت وجود همه اشياء است؛ در عين حال كه هيچ يك از آن‌ها نيست؛ به تعبیر عارفان شامخ چون «بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشیء منها». 🔻۲. عبارت پیشین یعنی: همه جمال و جلال و کمالات آنها در جمع است، اما در عین حال آنها که ظلمت است و نابودی در او نیست؛ که فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ: همه اشیاء نابودند [نه آنکه نابود خواهند شد] مگر وجه او». 🔻۳. لذا پروردگار در ظهور خود، بطون؛ و در بطونش، ظهور است؛ و در رحمتش، غضب و در غضبش رحمت است؛ لذا فرمود: «يَا بَاطِناً فِي ظُهُورِهِ وَ يَا ظَاهِراً فِي بُطُونِهِ». از ، عليه الصلاة و السلام نیز نقل است كه فرمود: "سبحان من اتّسعت رحمته لاوليائه في شدّة نقمته واشتدّت نقمته لاعدائه في سعة رحمته‌: پاک و منزه است خدایی که رحمتش در عین شدت عذابش، اولیائش را فراگرفت؛ و عذابش در عین وسعت رحمتش، بر دشمنانش افزون شد." 🔻۴. پس او یعنی انسان نیز چنین؛ یعنی دارنده صفات متقابل الهی است. به موجب همين، حق تعالي به اعتراض كرد كه «مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ: چه چیز مانع تو شد که بر موجودی که با دو دست خویش [یعنی یکی دست جمال و دیگری دست جلال] خلق کردم، سجده کنی؟» 🔻۵. حاصل آنکه هر كه به تعلق داشته جمال است؛ و هر صفتي كه به تعلق داشته باشد، است. لذا تمام درخشندگی موجودات از جمال، و مقهوریت و ستر جمال و مانند آن از جلال الهی است که فرمود: 🔸 جمالك في كل الحقائق سائر***وليس له إلّا جلالك ساتر 🔸 در همه حقائق جمال تو جریان دارد***و تنها پرده‌ای هم که بر جمال توست، جلال توست. 🔻۶. لذا اگر پروردگار با لطف بر قلب سالک تجلی کند باید او را به اسم جمال خواند «اسئلک بجمالک..» و اگر با هیبت و قهر و عظمت تجلی کند باید او را به اسم جلال خواند «اسئلک بجلالک...» ادامه دارد 📚 رک: شرح دعای سحر ص. ۲۶-۲۷ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 سیری در غزل‌های حافظ _____________ 🔻عنوان کلی این غزل را می‌توان «» دانست. 🔺 در ابیات هشت‌گانه این غزل، نکاتی درباره این عنوان کلی بیان می‌کند: ۱) به‌دور از است؛ صفتی که ۲) برخی یا بسیاری از اهل ، بدان متبلا هستند؛ بنابراین سالک از آنان مأیوسانه جداشده، ، برای آسودگی از این خودخواهی‌ها می‌جوید. ۳) حافظ تاکید می‌کند ، با نمی‌سازد. او ۴) این افراد ظاهربسند را می‌داند؛ چراکه در دنیا تنها به مظاهر یار توجه کرده، گرفتار و تفرقه شده‌اند، و از حقیقت و دور شده، آن را نمی‌طلبند. وی ۵) را در برابر معشوق می‌داند؛ و چنین سلوکی ۶) به تابِ یار را نیاز دارد نه منفعت‌طلبانه؛ و این یعنی ۷) ورود در ذیل خداوند، یا همان ؛ که این ورود در کنار ذوق و شوق سالک، ۸) هیچ قرار و خوابی برای او باقی نمی‌گذارد. ○○○○○○○○○○○○ پ. ن: شرح برخی واژگان و عبارت‌ها: 🔹سالوس: ریا، تزویر 🔹رند: زیرک و خطرپذیر 🔹چراغ مرده: تشبیه اهل ظاهر به چراغی که هیچ نوری ندارد، زیرا که از لبّ و حقیقت دین فاصله دارند. 🔹کُحل: سرمه 🔹زَنَخدان: چانه 🔹سیب زنخدان: چاله چانه که شاعر آن را به سیب تشیبه کرده است. 🔸 تجلیّات جلالی و جمالی: مظاهری چون شرور و سختی‌ها را تجلیّات جلالی، و مظاهری چون نعمت‌ها و لطف‌ها را تجلیّات جمالی خداوند گویند. البته تمام تجلیّات حق است. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
1.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 منبر رحمة الله علیه توسط آیت الله‌ العظمی رحمة الله علیه دلیل مسئله ، تعطیل می‌شود😳 ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul