eitaa logo
حیات معقول
222 دنبال‌کننده
144 عکس
221 ویدیو
2 فایل
🔻 کانال اصغر آقائی ✍ درباره مسائلی که به‌گمانم مهم است، می‌نویسم؛ شاید برای خودم و تو مفید باشد: ✔ گاه متنی ادبی؛ ✔ گاه تبیین؛ ✔ و گاه نقد 🔺️ اینها دل‌مشغولی‌های یک طلبه هستند. 🔻ارتباط با من: 🆔️ @aq_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 معناشناسی در اندیشه‌ورزی ✍ اصغر آقائی _______________________ 🔻 هرگاه هر فردی تنها خود را بداند، و بر این اساس با با دیگران برخورد کند و از آنان نکند، و یا دلیل آنان را روشمند نکند؛ چنین فردی مرتبه‌ای از را دارد؛ و این استکبار عامل استهزاء و دیگر صفات منفی اخلاقی خواهد شد. 🔻نشانه آن نیست که خود را فقط حق بدانی، که نشانه‌اش این است که اهل باشی؛ و این استماع به حکم ، امری مستمر و از روی است. 🔻 و این استماع برای فهم خواهد بود؛ نه صرفاً برای ردّ، که از ابتدا ، ممکن است ، باشد؛ چراکه ممکن‌ است‌ برتر از آنچه تو حق می‌پنداری نیز وجود داشته باشد‌. 🔻 بارها گفته‌ام میان و و ، این‌همانی در مصداق وجود دارد؛ و بر این اساس، هر مقدار بر عبودیت فرد افزوده می‌شود، استماع او حتی نسبت به نیز بیشتر می‌شود؛ چه رسد نسبت به اهل حق؛ و این حالت است که پیامبر ص را به مفتخر می‌سازد. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @hayatemaqul
۲۶ آبان
🔰 گام به گام با انسان کامل (۴۰) ✍ اصغر آقائی _______________ گام سوم: با ابراهیم ع (۲۰): آغاز طواف 🔻کنار چشمه زمزم نشسته بودم و عظمت آن را می‌نگریستم که اسماعیل دوان دوان سراغم آمد. با لبخند گفت مهمان بابا امروز بنائی داریم. 🔻از جا بلند شدم و با لبخند و شوخی گفتم: پس نوبت تو هم رسید؟ اسماعیل گفت: نوبت چی؟ گفتم: اینکه باید به خانه بخت بروی؛ بالاخره باید خانه‌ای نُقلی بسازی که زندگی مشترک خود را شروع کنی! اسماعیل که تازه متوجه منظور من شده بود، با خجالت گفت: نه مهمان بابا، قرار است که ... . 🔻سخنش تمام نشده بود که یک باره سکوت کرد. خط نگاهش را دنبال کردم که ناگهان ابراهیم در قاب چشمانم قرار گرفت. نزدیک آمد و گفت: برویم. 🔻صلابت ابراهیم مانع من شد تا از اسماعیل بپرسم که قصه چیست؟ و قرار است که چه اتفاقی بیافتد؟ من بارها وقتی با ابراهیم بودم ابتلائات و آزمایش‌های سخت او را به چشم خود دیده بودم. «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ» 🔻 گوئی ابراهیم این بار نیز منتظر آزمایش دیگری بود. 🔻ناخواسته کمی از آنها فاصله گرفتم. احساس می‌کردم دیگر باید از آن دو خداحافظی کنم و به سفر خویش ادامه دهم. احساس دلتنگی کردم. 🔻وقتی از دور به استواری این پدر و پسر نگریستم با خود گفتم: آخر چرا برخی به این مرد بزرگ و فرزندان او حسادت می‌کنند؟! پاسخ واضح بود: چون توان دیدن فضل و برتری آنان را نداشتند. «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَآ آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا» 🔻مدتی از حرکت ما نگذشته بود که دیدم ابراهیم ایستاد و گفت: همینجاست. 🔻من که غصه جدایی از آنها دل و دماغی برایم باقی نگذاشته بود و از طرفی با بودن ابراهیم از سؤال‌کردن شرم داشتم، منتظر ماندم تا ببینم چه خواهد شد؟ 🔻کمی به آن مکانی که ابراهیم به آنجا اشاره کرده بود نزدیک شدم. گویی سازه‌ای است که چیزی از آن نمانده است. 🔻ابراهیم که گویی متوجه افکار من شده بود گفت: اینجا قرار است قرارگاه توحید شود و موحّدان عالم را به سوی خود جذب کند؟ 🔻من که هنوز متوجه سخن او نشده بودم، منتظر ماندم تا ببینم چه اتفاقی در راه است؟ 🔻ابراهیم و اسماعیل شروع به به‌پاساختن خانه‌ای ساده با چهار دیوار بلند کردند. 🔻کارشان به پایان رسید و من با تعجب گفتم: چهاردیوارییییییییییییی؟ این دیگر چیست؟ 🔻ابراهیم گفت: اینجا کعبه است. میعادگاه موحّدان عالم «وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» 🔻خدای من! تازه متوجّه شدم. بت‌شکنیِ ابراهیم یک سوی قصه بود و دعوت به توحید سوی دیگر قصه و او باید تاریخ‌ساز شود و اینگونه آن یگانه دهر، الگوی پیامبر آخر الزمان می‌شود «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَاللّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ» 🔻 آری بت‌شکنی بدون دعوت به توحید معنا ندارد. 🔻و من در پی ابراهیم و اسماعیل، اولین طواف‌کنندگان خانه حق، با شوقی فراوان و از سویدای قلبم گفتم: لبّیک اللهم لبّیک ... ... و سفر ادامه دارد ... . ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
۱ آذر
🔰درنگی در حدیث "لولا فاطمة لما خلقتکما" ✍ اصغر آقائی _______________________ 🔻 در روایتی قدسی چنین نقل شده است: 💠یا أَحْمَدُ! لَوْلاک لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاک، وَ لَوْلا عَلِی لَما خَلَقْتُک، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکما 💠‌ای احمد! اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی‌کردم و اگر علی نبود تو را خلق نمی‌کردم و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نمی‌کردم. 🔻 این حدیث به لحاظ سندی بسیار ضعیف است؛ علاوه بر اینکه تنها در کتاب‌های متأخر شیعه آمده است و در کتاب‌های متقدّم از آن خبری نیست. 🔻 به لحاظ محتوایی نیز به دلیل تباین آن با جایگاه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و اميرالمؤمنين علیه‌السلام هم به راحتی قابل دفاع نیست و هم لزومی در نقل و دفاع از آن وجود ندارد که در ادامه بیان می‌شود. 🔻 برخی برای آن توجیهاتی ذکر کرده‌اند مانند: ✔️ ۱. چون ادامه رسالت و ولایت پیامبر ص از طریق فرزندان حضرت فاطمه علیهاالسلام بوده است، لذا معنای حدیث چنین می‌شود: اگر فاطمه س نبود، به تبع آن فرزندان ایشان هم نبودند تا ولایت و امامت حضرت ادامه یابد. ✔️ فاطمه س مظهر جایگاه حقیقت محمدی حضرت رسول اکرم ص است لذا معنای حدیث به اجمال این است که ولایت آن حضرت در ایشان و فرزندانشان تجلی یافته است. 🔻 به نظر می‌رسد هرچند هر دو توجیه قابل تأمل هستند اما: ۱.‌ چنین عبارت‌هایی تقريبا درباره بسیاری از افراد دیگر نیز صادق است و نشان از جایگاه خاص آن فرد نخواهد بود؛ در حالی که لسان حدیث بیان جایگاه ویژه برای ایشان است. ۲. حقیقت محمدی، که مفهومی عرفانی و ریشه‌دوانده در اسم جامع الله دارد، مظاهر متعددی دارد، که بسیاری از آنها کامل‌تر و برتر از مظهریت حضرت زهرا علیهاالسلام است؛ و باز جایگاه ویژه ایشان در میان این مظاهر خاص روشن نیست. 🔻در مجموع به نظر می‌رسد توجیهات پیش‌گفته در صورتی پذیرفته است که بگوییم چنین حدیثی در پی بیان جایگاه خاصی برای ایشان نیست و تنها بر این نکته تأکید می‌کند: ۱) اگر اميرالمؤمنين علیه‌السلام نبودند، تعبیر قرآنی "مَا بَلَّغتَ رِسَالَتَه" تحقق می‌یافت، و ۲) ادامه‌داربودن این ولایت را باید در فرزندان فاطمه زهرا علیهاالسلام جستجو کرد. 🔻 هرچند به نظر نگارنده با وجود آنکه مادر اولیاء الله بودند خود جایگاه کمی نیست، امّا حضرت مادر آنقدر فضایل و کرامات و حقایق باطنی دارد که نیاز به نقل چنین روایاتی که ممکن است مورد سوءاستفاده و یا عدم فهم صحیح مخاطبان عام قرار بگیرد نیست؛ به ویژه آنکه معمولا اهالی منبر به دلیل جایگاه خاص منبر، این حدیث را چنان آب و تاب می‌دهند که گویی فاطمه زهرا علیهاالسلام جایگاهی برتر نسبت به حضرت رسول‌ ص و امام اميرالمؤمنين علی بن ابیطالب عليه السلام دارند. ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
۲ آذر
🔰نفرین مردگان ✍ اصغر آقائی __________________ 🔻 گاه دیده می‌شود افرادی امواتی را به دلایل مختلفی لعن و نفرین کرده، درباره آنان بدگویی می‌کنند. 🔻 این کردار ریشه در مسائل مختلفی چون غیرت دینی، تبرّی و تولّی و یا بغض‌های شخصیِ فرد لعن‌کننده؛ و یا شهرتِ فرد فوت شده به گناهکاری دارد. 🔻 در مجموعه بدگویی از اموات چه برسد به لعن آنان در اصل اوّلی جایز نیست مگر امواتی که با دلیل خاصی شایسته لعن شده‌اند؛ مانند ۱) افرادِ به‌اسم‌لعن‌شده بر زبان معصوم، ۲) لعن گروهی به صفت مانند لعن کافران و منافقانی که با آگاهی در برابر حق صریح مخالفت دائمی داشته‌اند. ✔️ درباره گروه دوم توجّه داشته باشیم تعیین مصداق برای این دو گروه نیاز به احتیاط فراوان دارد و نمی‌توان به راحتی افراد را به نفاق و کفر متهم کرد، لذا احتیاط در ترک اتهام نفاق و کفر به افراد است. 🔻 با توجّه به نکات پیش‌گفته بدگویی نسبت به اموات، به طور مطلق، ناشایست است مگر دو گروه پیش‌گفته. 🔻باید توجه داشت در یک کلام لعن شرک و کفر آگاهانه به معنی انکار مطلق حق با وجود علم و آگاهی است. و هر جا که شک کنیم فردی دچار شرکو کفر شده است یا خیر، اصل عدم شرک و کفر است. ✔️ بر اساس مطالب پیش‌گفته نه تنها لعن برخی افرادی که گناهان خاصی چون را انجام داده‌اند شایسته نیست، که طلب مغفرت برای ِآنان امری نیکوست. و نباید به راحتی آنها را به شرک و کفر متهم نمود. 🔻پیامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: 💠لا تذكروا أمواتكم إلّا بخير فإنّهم إن يكونوا من أهل الجنّة تأثموا و إن يكونوا من أهل النّار فحسبهم ما هم فيه 💠 مردگان‌تان را جز به نیکی یاد نکنید؛ زیراکه اگر اهل بهشت باشند، گناه کردید؛ و اگر جهنّمی باشند، همان آنها را کفایت می‌کند. 🔻 امام باقر علیه السلام فرمود: 💠 صلّ على من مات من اهل القبله و حسابه على اللّه. 💠 بر هر که اهل قبله بود نماز بگذارید، و حساب (آخرت) آنان بر خداوند است. ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
۹ آذر
🔰 بغض دشمنان اهل بیت علیهم السلام 🔻 همچنان که باید کودکان را با محبّت اهل البیت علیهم السلام پرورش دهیم، ضرورتی عقلی و دینی است که اشراب بغض دشمنان آنان نیز در قلب کودکان لازم است؛ زیرا حبّ و بغض دو سوی مکمّل‌کننده یکدیگر هستند، و هر یک بدون دیگری اگر بازدارنده و گمراه‌کننده نباشد، رشددهنده یقینا نیست. 🔻این تربیت را در رفتار و سخن امام جواد علیه السلام چهارساله ببینیم: 💠روزی ایشان که کمتر چهار سال داشتند نزد پدر دستان خویش را بر زمین گذارد و سر رو آسمان، در فکری عمیق فرومی‌رود. وقتی پدر درباره این حالت او می‌پرسد، می‌گوید: درباره آنچه بر مادرم فاطمه سلام الله علیها گذشت فکر می‌کنم. سپس از بغض خود نسبت به آن دو غاصب و ظالم لعنه الله علیهما سخن می‌گوید و اینکه دوست دارد با آنان چگونه برخورد کند. 💠 عَنْ زَکَرِیَّا بْنِ آدَمَ قَالَ: «إِنِّی لَعِنْدَ الرِّضَا إِذْ جِی‏ءَ بِأَبِی جَعْفَرٍ ع وَ سِنُّهُ أَقَلُّ مِنْ أَرْبَعِ سِنِینَ فَضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَى الْأَرْضِ وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَأَطَالَ الْفِکْرَ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا ع بِنَفْسِی فَلِمَ طَالَ فِکْرُکَ فَقَالَ فِیمَا صُنِعَ بِأُمِّی‏ فَاطِمَةَ أَمَا وَ اللَّهِ لَأُخْرِجَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُحْرِقَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُذْرِیَنَّهُمَا ثُمَّ لَأَنْسِفَنَّهُمَا فِی الْیَمِّ نَسْفاً فَاسْتَدْنَاهُ وَ قَبَّلَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ قَالَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی أَنْتَ لَهَا یَعْنِی الْإِمَامَةَ». 📕بحار الانوار ج.۵۰ ص.۵۹ ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
۱۳ آذر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۴ آذر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۴ آذر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به حضرت مادر🥺💔 ♧♡چادر وصله‌داری که برتر از تمام کهکشان‌ها بود.♡♧ ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
۱۵ آذر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زهرا در آتش بود، حیدر داشت می‌سوخت.♡ 🥺💔 ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
۱۵ آذر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 سخن خدا🍃 🌱 لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ؟ 🌱بی‌تردید كتابى به سوى شما نازل كرديم كه ياد شما در آن است. آيا نمى‌انديشيد؟ ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
۱۵ آذر
🔰 فتنه شام ✍اصغر آقائی ______________________ 💠عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: يَا جَابِرُ لَا يَظْهَرُ الْقَائِمُ حَتَّى يَشْمَلَ النَّاسَ بِالشَّامِ فِتْنَةٌ يَطْلُبُونَ الْمَخْرَجَ مِنْهَا فَلَا يَجِدُونَهُ وَ يَكُونُ قَتْلٌ بَيْنَ الْكُوفَةِ وَ الْحِيرَةِ قَتْلَاهُمْ عَلَى سَوَاءٍ وَ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ. 💠امام باقر علیه السلام به جابر فرمود: ای جابر قائم آشکار نخواهد شد مگر زمانی که مردم شام دچار فتنه‌ای شوند که پی‌در‌پی به دنبال بیرون‌رفتن از آن فتنه باشند اما هیچگاه آن را نیابند و [این فتنه دنباله‌دار خواهد بود تا زمانی که] کشتاری میان کوفه و حیره اتفاق بیافتد [یا کشتاری اتفاق بیافتد که دامنه آنه از کوفه تا حیره را شامل شود.] کشته‌شدگان [همه اطراف] این کشتار برابرند [گویا یعنی همه اهل باطل هستند. ممکن است اشاره به اختلافی باشد میان اهل باطل که با یکدیگر قتال خواهند کرد] 📕الغیبة/ نعمانی ص.۲۷۹ 🔻هرچند تعیین قطعی مصداق برای احادیث مقدمات ظهور صحیح نیست، اما توجه‌نداشتن به آنها و دور از ذهن قراردادن آنها نیز روشی معقول نیست. 🔻اگر وقایعی که مدت‌هاست در سوریه و منطقه شام می‌بینیم، همین فتنه اشاره‌ شده در حدیث باشد، این فتنه تا قیام امام مهدی عج ادامه خواهد داشت. 🌱اللهم عجل لولیک الفرج🌱 ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
۲۲ آذر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۲ آذر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۲ آذر
🔰 گام به گام با انسان کامل (۴۱) ✍ اصغر آقائی ____________________ گام سوم: با ابراهیم ع (۲۱): کوچ به فلسطین 🔻امشب در خانه ابراهیم خبری است اما نمی‌دانم چیست. 🔻لوط خواهرزاده ابراهیم به این سو و آن سو می‌دوید که گوشه قبایش را گرفتم و گفتم کجا با این عجله!!! 🔻لوط که تعجب مرا از دویدن خود دید، گفت فعلا کار دارم خیلی سرم شلوغ است باید بار و بونه را جمع کنم. 🔻 خواست برود ولی قبایش را رها نکردم و گفتم تا به من نگویی چه خبرست رهایت نمی‌کنم. او با لبخندی گفت بابا جان این قبا که فعلا بی‌صاحب نشده که می‌خواهی آن را پاره کنی، باشد می‌گویم و گفت: روز رهایی رسیده است و رفت. 🔻واقعا راست گفته‌اند آدم به دایی‌اش می‌رود! با خود کمی غرغر کردم و گفتم این چه وضعش است! دو کلمه درست و حسابی بگو چه شده است، ابراهیم هم بارها شده بود تنها یک جمله سربسته می‌گفت. خب ابراهیم پیامبر بود و می‌دانستم همینطوری سخن نمی‌گوید اما آخه برادر من تو دیگر چرا ادای دایی جانت را در می‌آوری. 🔻بعد از کمی غرولند، آرام شدم و با خود گفتم «رهایی» رهایی از چه؟ 🔻در پیِ لوط وارد اتاقی شدم. وای خدای من اینجا چه خبر است؟؟!! کنار لوط نشستم و گفتم داری چه می‌کنی؟ لوط گفت: گفتم که روز رهایی فرارسیده است! 🔻من با لحنی صمیمی و به شوخی گفتم: فکر کردی هرکس کوتاه سخن بگوید، حکیم است و انسان کامل و پیامبر خواهد شد!!. لوط با خنده‌ای گفت: شاید شدم، خدا را چه دیده‌ای. 🔻از او خواستم از روز رهایی بیشتر برایم بگوید. 🔻ابراهیم که در این گیرودار وارد اتاق شده بود، با صدای پدرانه‌ای گفت: فرزندم، پایان صبر، گشایش است، و نتیجه صبر ما دستور خداوند برای کوچ از میان این قوم ظالم است. 🔻گفتم: کوووچچچ. ابراهیم گفت: بله کوچ. ما باید به سوی شامات و فلسطین حرکت کنیم «وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ» و سرش را به سوی لوط چرخاند و گفت عزیز دایی، وسایل را جمع کرده‌اید؟ لوط که در برابر ابراهیم هیچگاه نشسته سخن نمی‌گفت، تمام‌قد در برابرش ایستاد و پس از بوسه‌ای بر دستان ابراهیم گفت: بله دائی جان. 🔻این رفتار لوط برایم عجیب نبود. یکی از نشانه‌های مردان بزرگ همین ادب است و من او را به ادب می‌شناختم، گرچه اصلا تا آن زمان گمان نمی‌کردم که او قرار است رسالتی بر دوش بکشد و ذیل ولایت ابراهیم، به نبوت مبعوث گردد. 🔻و باز این سخن الهی در ذهنم مرور شد که فرستادگان خداوند مانند مردم عادی زندگی می‌کنند؛ و همین مسئله گاهی سبب گمراهی افراد ساده‌لوح و جاهل شده بود. "وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ ۗ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ ۗ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا" 🔻در این افکار بودم که ابراهیم گفت: جوان رسم ما نیست از مهمان کار بخواهیم، تو می‌توانی استراحت کنی. ما فردا صبح زود به سوی فلسطین حرکت خواهیم کرد، اگر دوست داری همراه ما باشی، آماده شو. 🔻صبح زود با کاروانی از اعضای خانواده ابراهیم و فرزندش اسحاق به سوی شامات حرکت کردیم و من در میان خانواده ابراهیم وقتی به فرزند و نوادگان او می‌نگریستم، با خود می‌گفتم چه خانواده خوشبختی! فرزند ابراهیم و از نسل او بودن حقیقتا افتخاری است، اما آیا تمام اینان در مسیر ابراهیم، منادی توحید خواهند بود! 🔻ناگهان ذهنم به عصر حاضر برگشت و یاد جنایات مدعیانی در فلسطین که خود را از نسل او می‌دانند افتادم و با خود گفتم: و برخی از فرزندان آنان نیکوکار و برخی ستمکار شدند. «وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ» ... و سفر ادامه دارد. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
۲۳ آذر