🔰 فتنه شام
✍اصغر آقائی
______________________
💠عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: يَا جَابِرُ لَا يَظْهَرُ الْقَائِمُ حَتَّى يَشْمَلَ النَّاسَ بِالشَّامِ فِتْنَةٌ يَطْلُبُونَ الْمَخْرَجَ مِنْهَا فَلَا يَجِدُونَهُ وَ يَكُونُ قَتْلٌ بَيْنَ الْكُوفَةِ وَ الْحِيرَةِ قَتْلَاهُمْ عَلَى سَوَاءٍ وَ يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ.
💠امام باقر علیه السلام به جابر فرمود:
ای جابر قائم آشکار نخواهد شد مگر زمانی که مردم شام دچار فتنهای شوند که پیدرپی به دنبال بیرونرفتن از آن فتنه باشند اما هیچگاه آن را نیابند و [این فتنه دنبالهدار خواهد بود تا زمانی که] کشتاری میان کوفه و حیره اتفاق بیافتد [یا کشتاری اتفاق بیافتد که دامنه آنه از کوفه تا حیره را شامل شود.] کشتهشدگان [همه اطراف] این کشتار برابرند [گویا یعنی همه اهل باطل هستند. ممکن است اشاره به اختلافی باشد میان اهل باطل که با یکدیگر قتال خواهند کرد]
📕الغیبة/ نعمانی ص.۲۷۹
🔻هرچند تعیین قطعی مصداق برای احادیث مقدمات ظهور صحیح نیست، اما توجهنداشتن به آنها و دور از ذهن قراردادن آنها نیز روشی معقول نیست.
🔻اگر وقایعی که مدتهاست در سوریه و منطقه شام میبینیم، همین فتنه اشاره شده در حدیث باشد، این فتنه تا قیام امام مهدی عج ادامه خواهد داشت.
🌱اللهم عجل لولیک الفرج🌱
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♧ #فِيهِ_ذِكْرُكُمْ
♧ #یاد_شما_در_قرآن_است
🌱وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ ۖ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ۖ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ🌱
🌱هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند، به آنها بگو: «سلام بر شما پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض کرده؛ هر کس از شما کار بدی از روی نادانی کند، سپس توبه و اصلاح (و جبران) نماید، (مشمول رحمت خدا میشود چرا که) او آمرزنده مهربان است.»🌱
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♧ #فِيهِ_ذِكْرُكُمْ
♧ #یاد_شما_در_قرآن_است
🌱وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ ۖ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ۖ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ🌱
🌱هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند، به آنها بگو: «سلام بر شما پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض کرده؛ هر کس از شما کار بدی از روی نادانی کند، سپس توبه و اصلاح (و جبران) نماید، (مشمول رحمت خدا میشود چرا که) او آمرزنده مهربان است.»🌱
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۴۱)
✍ اصغر آقائی
____________________
گام سوم: با ابراهیم ع (۲۱): کوچ به فلسطین
🔻امشب در خانه ابراهیم خبری است اما نمیدانم چیست.
🔻لوط خواهرزاده ابراهیم به این سو و آن سو میدوید که گوشه قبایش را گرفتم و گفتم کجا با این عجله!!!
🔻لوط که تعجب مرا از دویدن خود دید، گفت فعلا کار دارم خیلی سرم شلوغ است باید بار و بونه را جمع کنم.
🔻 خواست برود ولی قبایش را رها نکردم و گفتم تا به من نگویی چه خبرست رهایت نمیکنم. او با لبخندی گفت بابا جان این قبا که فعلا بیصاحب نشده که میخواهی آن را پاره کنی، باشد میگویم و گفت: روز رهایی رسیده است و رفت.
🔻واقعا راست گفتهاند آدم به داییاش میرود! با خود کمی غرغر کردم و گفتم این چه وضعش است! دو کلمه درست و حسابی بگو چه شده است، ابراهیم هم بارها شده بود تنها یک جمله سربسته میگفت. خب ابراهیم پیامبر بود و میدانستم همینطوری سخن نمیگوید اما آخه برادر من تو دیگر چرا ادای دایی جانت را در میآوری.
🔻بعد از کمی غرولند، آرام شدم و با خود گفتم «رهایی» رهایی از چه؟
🔻در پیِ لوط وارد اتاقی شدم. وای خدای من اینجا چه خبر است؟؟!!
کنار لوط نشستم و گفتم داری چه میکنی؟
لوط گفت: گفتم که روز رهایی فرارسیده است!
🔻من با لحنی صمیمی و به شوخی گفتم: فکر کردی هرکس کوتاه سخن بگوید، حکیم است و انسان کامل و پیامبر خواهد شد!!. لوط با خندهای گفت: شاید شدم، خدا را چه دیدهای.
🔻از او خواستم از روز رهایی بیشتر برایم بگوید.
🔻ابراهیم که در این گیرودار وارد اتاق شده بود، با صدای پدرانهای گفت: فرزندم، پایان صبر، گشایش است، و نتیجه صبر ما دستور خداوند برای کوچ از میان این قوم ظالم است.
🔻گفتم: کوووچچچ. ابراهیم گفت: بله کوچ. ما باید به سوی شامات و فلسطین حرکت کنیم «وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ» و سرش را به سوی لوط چرخاند و گفت عزیز دایی، وسایل را جمع کردهاید؟ لوط که در برابر ابراهیم هیچگاه نشسته سخن نمیگفت، تمامقد در برابرش ایستاد و پس از بوسهای بر دستان ابراهیم گفت: بله دائی جان.
🔻این رفتار لوط برایم عجیب نبود. یکی از نشانههای مردان بزرگ همین ادب است و من او را به ادب میشناختم، گرچه اصلا تا آن زمان گمان نمیکردم که او قرار است رسالتی بر دوش بکشد و ذیل ولایت ابراهیم، به نبوت مبعوث گردد.
🔻و باز این سخن الهی در ذهنم مرور شد که فرستادگان خداوند مانند مردم عادی زندگی میکنند؛ و همین مسئله گاهی سبب گمراهی افراد سادهلوح و جاهل شده بود. "وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ ۗ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ ۗ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا"
🔻در این افکار بودم که ابراهیم گفت: جوان رسم ما نیست از مهمان کار بخواهیم، تو میتوانی استراحت کنی. ما فردا صبح زود به سوی فلسطین حرکت خواهیم کرد، اگر دوست داری همراه ما باشی، آماده شو.
🔻صبح زود با کاروانی از اعضای خانواده ابراهیم و فرزندش اسحاق به سوی شامات حرکت کردیم و من در میان خانواده ابراهیم وقتی به فرزند و نوادگان او مینگریستم، با خود میگفتم چه خانواده خوشبختی! فرزند ابراهیم و از نسل او بودن حقیقتا افتخاری است، اما آیا تمام اینان در مسیر ابراهیم، منادی توحید خواهند بود!
🔻ناگهان ذهنم به عصر حاضر برگشت و یاد جنایات مدعیانی در فلسطین که خود را از نسل او میدانند افتادم و با خود گفتم: و برخی از فرزندان آنان نیکوکار و برخی ستمکار شدند. «وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِينٌ»
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 شکرگزاری یعنی مجموعهای از دیدنها!!
✍ اصغر آقائی
______________________
🔻شاید عنوان این مطلب کمی برایتان عجیب باشد امّا حقیقت شکر دیدن احسان و خوبی دیگران است. و این دیدن کار خیر دیگران از مسئولیتطلبی افراد نشآت میگیرد که هویتساز افراد است. یعنی اگر تفاوت انسان با موجودات دیگر را به عقلانیت بدانیم، هویت اساسی عقل نیز در مسئولیتطلببودن اوست.
🔻 امّا دیدن نیکی دیگران بروزات و لوازمی دارد که در زبان و رفتار ما آشکار میشود.
🔻حال اگر نیکی فردی دیده نشود، و در مراتب گوناگون زبانی و رفتاری انکار شود، صبر در این مقام بسیار سخت است؛ لذا یکی از عوامل تقرب به سوی حق تعالی چنین صبری معرفی شده است.
🔻 پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
💠برترین مردم نزد خداوند و مقربترین آنان به او، نیکوکاری است که قدرش شناخته نمیشود و احسانش انکار میشود.
💠 افضل الناس عند الله منزلة وأقربهم من الله وسيلة المحسن يكفر إحسانه
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰رهبری جامعه اسلامی در نگاه قرآن
#بخش_اول
✍ اصغر آقائی
_______________________
🟢 جوانب مختلف رهبری جامعه اسلامی، از صفات شخصی او تا رفتار او با دوست و دشمن و موارد دیگر، در قرآن ترسیم شده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
✔️ ۱. #جایگاه_رهبری:
رهبری در واقع سیمای جامعه اسلامی را ترسیم میکند، تا جایی که غم و شادی او را میتوان محور شناخت دشمن قرار داد. «إِن تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُواْ قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَيَتَوَلَّواْ وَّهُمْ فَرِحُونَ» (توبه/۵۰). لذا هر امری که مورد پسنده رهبر جامعه اسلامی است، خیر امّت در همان است لذا دشمن با آن مخالف است.
✔️ ۲. #صبر_رهبری:
رهبری همیشه توسط دوستان ناآگاه مورد اذیت قرار میگیرد و آنان نمیتوانند تحلیل صحیحی از رفتار و گفتار او داشته باشند «قَالُواْ أُوذِينَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِينَا وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الأَرْضِ فَيَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ» (اعراف/۱۲۹). در کنار این مسئله زخمزبانهای متعدّدی نیز به او زده میشود «وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا» (مزمل/۱۰) اما رهبری باید در حال هم صبور بوده «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ» (روم/۶۰) و هم به امّت اسلامی امید دهد «وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» (آل¬عمران/۱۳۹) و با امّت اسلامی مهربان باشد«لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ» (توبه/۱۲۹)
✔️ ۳. #زیرکبودن_رهبری:
او در کنار صبر و مانند آن باید زیرک باشد، زیرا بسیاری از منافقان و دشمنان تلاش میکنند واقعیت را آنگونه که هست جلوه ندهند «لَقَدِ ابْتَغَوُاْ الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَقَلَّبُواْ لَكَ الأُمُورَ حَتَّى جَاء الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللّهِ وَهُمْ كَارِهُونَ» (توبه/۴۸). این زیرکی باید تا جایی باشد که اسیر جوّ ایجاد شده توسط نااهلان نشود: «وَمِنْهُم مَّن يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُواْ مِنْهَا رَضُواْ وَإِن لَّمْ يُعْطَوْاْ مِنهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ» (توبه/۵۸)
✔️۴.#تصمیمگیرنده_نهائی_جامعه_اسلامی:
رهبری هرچند باید در امور خویش اهل مشورت باشد «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ» (نور/۶۲)؛ اما تصمیم نهائی بر عهده اوست و دیگران باید تبعیّت داشته باشند. «وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيرًا*فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا» (فرقان/۵۱-۵۲). البته این تصمیمگیری حتماً باید همراه با مصلحتسنجی و رحمت باشد. «فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (نور/۶۲)
✔️ ۵. #تبعیّت_از_رهبری، وظیفه امّت اسلامی:
امّت اسلامی، باید در هر مسئلهای که التزام عملی در آن است، از او تبعیت داشته باشند، به ویژه در ساعات و شرائط سخت که فرمود «لَقَد تَّابَ الله عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالأَنصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِن بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِّنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ» (توبه/۱۱۷)
✔️ ۶. #تحقیر_رهبری_توسط_دشمن
یکی از رفتارهای واضح دشمن، تحقیر و تضعیف رهبری است «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ» (روم/۶۰). لذا هرکسی در جهت تضعیف رهبری گام بردارد، در مسیر دشمن است. از سوی دیگر رهبری جامعه هرچند اخبار مختلف و نظرات را میشنود، اما اینگونه نیست که به همه آنها ترتیب اثر دهد و باید خود انتخاب کند: «وَإِذَا جَاءهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلًا» (نساء/۸۳)
... ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰رهبری جامعه اسلامی در نگاه قرآن
#بخش_دوم
✍ اصغر آقائی
_______________________
... ادامه بخش قبل.
✔️ ۷. #شیوه_برخورد_رهبری_در_جامعه:
در مجموع شاید بتوان رفتار رهبری را بر اساس «وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» رفتار رهبری از آن جهت که «خود یکی از مؤمنان است»، در دو مورد: ۱) قاطعیت و برخورد غلیظ با کافران است و ۲) برخورد همراه با رحمت با مؤمنان است، خلاصه میشود که برخی مصادیق آنها را بیان میکنیم:
🔻۱. رهبری جامعه در برخورد با دشمنان و مستکبران، با قاطعیت است «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ» (توبه/۷۳). و این قاطعیت گاه به بایکوتکردن برخی نیز میانجامد: «وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا» (مزمل/۱۰)
🔻۲. امّا رفتار رهبری در جامعه اسلامی، هرچند گاه با حذف برخی عناصر همراه است؛ اما در برخی موارد باید آنان را با نصیحت و موعظه به راه آورد «أُولَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَّهُمْ فِي أَنفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا» (نساء/۶۳). به همین دلیل او باید راه بازگشتی برای متخلفان باز بگذارد. «قُل لِّلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِن تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِن تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُم مِّن قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا» (فتح/۱۶). این نرمخوئی تا جایی است که در برخی موارد رهبری امر به گذشت از برخی خائنان شده است: «وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَآئِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» (مائده/۱۳).
✔️ #نکته_پایانی:
در مجموع میتوان وظیفه ذاتی رهبری را اصلاح امت اسلامی دانست و هر امری که با آن مخالفت داشته باشد، باید در برابر آن بایستد «وَقَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ» (اعراف/۱۴۲).
از مهمترین مواردی که رهبری باید در برابر آن بایستد، ایجاد تفرقه است، که گاه برای مبارزه با آن، تساهل نیز لازم خواهد بود: «قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا*أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي» (طه/۹۲-۹۳)
🔘 نتیجهگیری:
▫️ ۱. رفتار رهبری بر اساس مصالح کلی جامعه اسلامی است، و هرچند، #امکان_اشتباه در رهبری جامعه اسلامی در #زمان_غیبت وجود دارد؛ اما ۱) به حکم عقل و ۲) به حکم متون اسلامی، پذیرش حکم رهبری و تبعیت از آن، الزامی است؛
▫️ ۲. بنابر آنچه گفته شد هرچند #نقد نظراتِ رهبری، از آن جهت که #نظری است، ممکن است و پسندیده؛ اما وقتی نظری از سوی رهبر جامعه، پیوستِ #عملی پیدا میکند، تبعیت از این گونه نظرات وی برای تمام مخاطبان آن نظر، حتی برای مخالفان آن نیز لازم است.
▫️ ۳. از طرف دیگر هرچند نقد افراد منصوب از طرف ایشان، مانند اعضای تشخیص مصلحت نظام، یا مشاوران وی، در جای خود صحیح است، اما این نقدها نباید به #تضعیف جایگاه رهبری بیانجامد که #اصل_وحدت، حاکم بر تمام مسائل جاری در جامعه است؛ و مهمترین متغیّر در مسئله وحدت، رهبری، به عنوان محور جامعه، است.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
40.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♧ #فِيهِ_ذِكْرُكُمْ.
♧ #یاد_شما_در_قرآن_است.
🌱 آداب قرض در کلام حق 🌱
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 نصیحتپذیری
✍ اصغر آقائی
_________________
🔻هرچند در عرف زبان فارسی، نصیحت به معنای پند و اندرز است، یعنی همان موعظه در زبان عربی؛ لکن نصيحت در زبان عربی به معنای خیرخواهی است که در قالبهای متعددی جلوه میکند.
🔻 یکی از جلوههای نصيحت همان وعظ و موعظه به معنای پند و اندرز است.
🔻 معمولا افراد به دلیل ۱) موانع درونی چون عزت نفس و یا غرور، و یا به دلیل ۲) موانع بیرونی چون نقص و ضعفهای نصیحتکننده، از شنیدن آن پروا دارند و یا مورد پسندشان نیست.
🔻 از آن رو که ۱) لازمه هر وعظی، نقد و نقصی نهفته یا آشکار در وعظشونده است و به جهتِ ۲) موانعِ پیشگفته، معمولا نصیحتشونده از پذیرش نصيحت خودداری میکند، به همین دلائل در احادیث یکی از مصادیق بسیار خاص توفیق، نصیحتپذیری است. امام اميرالمؤمنين علیهالسلام فرمود:
💠مِن أكبَرِ التَّوفيقِ الأخذُ بالنَّصيحَةِ
💠يكى از بزرگترين توفيقها، پذیرش نصيحت است.
✔️ بنابراین به حکم اوّلی عقل باید نصیحت هر خیرخواهی را، چه پسندمان باشد و چه نباشد، و چه گوینده خود عمل میکند و چه نمیکند، بر دیده بگذاریم و بپذیریم؛ چرا که ممکن است نقد و نصیحت او، نقصی از ما را برطرف کند؛ هرچند خود او بدان توجه ندارد، و یا عیوب مختلفی دارد و خود نیازمند نصیحت باشد؛ لذا #تواصی در دین مقیّد به عملکردن نشده است.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۴۲)
✍ اصغر آقائی
______________________
گام چهارم: با لوط ع (۱): گناه بیسابقه
🔻با کاروان ابراهیم ع به کنعان رسیدیم. مدّتی از اقامتمان در کنعان نگذشته بود که لوط مأمور شد به منطقه سدوم، یکی مناطق اطراف کنعان در دشت اردن، نزدیکی بحر المیّت برود. «وَ لُوطاً آتَیناهُ حُکماً وَ عِلْماً»
🔻هرچند دورشدن از ابراهیم برایم سخت بود امّا همراهی با یکی دیگر از بندگان صالح خدا مرا به وجد میآورد و تا حدودی دوری از ابراهیم را برایم آسان میکرد «وَ أَدْخَلْناهُ فِی رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ اَلصّالِحِینَ».
🔻به همراه لوط به سوی سدوم به راه افتادم. پس از دو روز به شهر رسیدیم. با خود فکر میکردم چگونه لوط برای هدایت قومی که با او غریبه هستند، مأمور شده است! اما با ورود ما به شهر پاسخ خود را گرفتم چرا که اهالی قوم سدوم از بستگان لوط محسوب میشدند. «وَإِخْوَانُ لُوطٍ» «فَلَمّا جاءَ آلَ لُوطٍ اَلْمُرْسَلُونَ»
🔻بستگان لوط به استقبال او آمدند و چه استقبال گرمی از او داشتند. من با خود گفتم، این استقبال گرم تا کجا خواهد بود، آیا وقتی لوط از مأموریت خویش با آنان سخن بگوید، باز این چنین با او گرم برخورد خواهند کرد. وقتی به تجربه شخصی خود در همراهی با آدم تا ابراهیم ع رجوع میکردم پاسخ منفی بود. و گردی از ناراحتی بر صورتم نشست.
🔻یکی از بستگان لوط گفت: لوط کجا بودی؟ مدّتهاست که خبری از تو نداریم؟ و با نیشخندی ادامه داد: از داییات چه خبر؟ شنیدهایم ادعای نبوت کرده است؟ لوط با صراحت گفت: من از سوی ابراهیم و خدای ابراهیم مأمورم تا سخن او را به شما برسانم؟ «إِنِّی لَکمْ رَسُولٌ أَمِینٌ»
آن مرد ادامه داد: از کی تا حالا تو پیامبر شدهای؟ لوط رو به مردمان کرد و گفت: ای مردم از خدا پروا داشته، از من اطاعت کنید؟ «فَاتَّقُوا اَللّهَ وَ أَطِیعُونِ». از گوشه دیگر فردی فریاد زد و با بیادبی گفت: راستش را بگو، چه میخواهی بگو به تو بدهیم و ما را رها کن؟ لوط گفت: من از شما چیزی نمیخواهم «وَ ما أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِی إِلاّ عَلی رَبِّ اَلْعالَمِینَ»
🔻در میان آن جمع زمزمههایی به پا شد. پیرمردی نسبتاً سالخورده که گویی در آن قوم جایگاهی دارد گفت: ای مردم اگر لوط به دنبال خواستههای خود بود، میگفتیم همه ادعاهای او ساختگی است؛ اما چگونه میشود فردی زندگی آرام خویش را رها کند و خود را در سختی بیافکند و اجری نخواهد؟! حتما مسئله مهمی است که لوط را به اینجا کشانده و این سخنان را میگوید. باید به او مهلت دهیم تا ببینیم چه میخواهد؟!
با سخن او جمع ساکت شدند و هر کس به خانه خویش رفت.
🔻آن شب مهمان یکی از نزدیکان لوط بودیم. او دختری داشت که بعدها با لوط ازدواج کرد.
🔻مدّتی از حضور لوط در آن قوم میگذشت که شکايت زنان قوم نزد لوط آغاز شد. آنان از رفتار عجیب و توأم با بیتوجهی همسرانشان شکایت داشتند. «تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکمْ رَبُّکمْ مِنْ أَزْواجِکمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ». گویی مردان این قوم به انحرافی خاص که تا کنون سابقه نداشته است دچار شدهاند و مبارزه با آن عامل اصلی حضور لوط میان آن قوم بود.
🔻صبح کمی دیر از خواب بیدار شدم. لوط در خانه نبود. از همسرش با کراهت پرسیدم لوط کجاست؟ او گفت به میدان شهر رفته! باز او را جوّ نصحیت گرفته است. بارها به او گفتهام تو چه کار به کار دیگران داری... .
🔻او همچنان در حال غرولند بود که من از خانه بیرون آمدم و به میدان شهر رفتم.
🔻در میدان شهر، لوط در جمع کثیری از مردان شهر سخن میگفت. این بار دیگر لوط با صراحت بیشتری آنان را توبیخ میکرد و از کار زشتشان آنها را بر حذر میداشت: ای قوم من؛ شما را چه شده است که به خطائی دست زدهاید که تا کنون هیچ انسانی مرتکب آن نشده است؟! «وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّن الْعَالَمِينَ» چرا زنانتان را رها کرده، به همجنسان خود روی آوردهاید؟ «أَ تَأْتُونَ اَلذُّکرانَ مِنَ اَلْعالَمِینَ» این چه طغیان و ستم بزرگ و کار زشتی است که شما آگاهانه مرتکب میشوید؟ «وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ» چرا تقوا پیشه نمیکنید؟ «إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَ لا تَتَّقُونَ»
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۴۳)
✍ اصغر آقائی
__________________
گام چهارم: با لوط ع (۲): میهمان
🔻لوط نبی، از مبارزه با گناه، یعنی مأموریت اجتماعی خویش،کوتاه نمیآمد؛ زیرا انسان کامل هیچگاه نمیتواند نسبت به جریانات اجتماعی بیتفاوت باشد. چراکه هویّت یک انسان به عقلانیت و هویّت عقل نیز به مسئولیتطلبی است؛ و انسان کامل، در اوج عقلانیت و مسئولیتطلبی است.
🔻چند ماهی از سخنرانی صریح لوط برای مردان در میدان شهر گذشته بود و گویی دیگر این مردم هیچ نسبتی با لوط ندارند.
🔻فصل بهار بود. لوط کمی سرماخوردگی داشت. به همین دليل من برای چیدن چای کوهی به تپههای اطراف رفتم. از دور چند نفر غریبه را دیدم که به سوی خانه لوط میروند. اما عجیب این بود که یکی دو نفر از مردمان شهر، پنهانی آنها را تعقیب میکردند. تعجب و ترس، توأمان تمام وجودم را فراگرفت. آن مقدار چای کوهی را که چیده بودم، سریع جمع کرده، به سوی خانه شتافتم. تا به خانه رسیدم، به لوط گفتم، گویی مهمان داری.
🔻چند دقیقه نگذشته بود که صدای کوبه درب خانه بلند شد. لوط در را باز کرد. مهمانان سلام کردند. لوط با تعجب پاسخ داد. معلوم بود لوط نیز آنان را نمیشناخت.
🔻لوط گفت: ممکن است خودتان را معرفی کنید؟ «فَلَمّا جاءَ آلَ لُوطٍ اَلْمُرْسَلُونَ*قالَ إِنَّکمْ قَوْمٌ مُنْکرُونَ». آنان گفتند ما مأموران خداوند هستیم. «قالُوا بَلْ جِئْناک بِما کانُوا فِیهِ یمْتَرُونَ*وَ أَتَیناک بِالْحَقِّ وَ إِنّا لَصادِقُونَ»
🔻لوط تا این سخن را شنید، گفت: وامصیبتا؛ این قوم چه روزهای سختی در پیش دارند. «وَ قالَ هذا یوْمٌ عَصِیبٌ». لوط آنها را به خانه دعوت کرد و به اتاق ویژه مهمانان برد.
🔻یکی دو ساعتی بیشتر از حضور میهمانان در خانه لوط نگذشته بود که صدای کوبیدن درب خانه بلند شد. گویی عدهای طلبکار درب خانه بدهکار را میکوبند و میخواهند آن را از جای خود درآورند. «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یهْرَعُونَ إِلَیهِ»
🔻لوط به طرف درب خانه دوید. خدای من اینان اینجا چه میکنند؟ عدهای جلوی خانه لوط جمع شده بودند. آنان با لحنی خاص گفتند: شنیییدهایییم مهمانااان زیبائییی امروز به خانههه تو آمدهااااند؟
و سپس بلندبلند خندیدند.
🔻تازه متوجّه شدم آن تعقیبکنندگان جاسوسان قوم لوط بودند تا خبرهای خانه او را به آنها برسانند. «وَ جاءَ أَهْلُ اَلْمَدِینَةِ یسْتَبْشِرُونَ»
🔻لوط با صدایی غمگین گفت: با مهمانان من کاری نداشته باشید و آبروی من را نریزید و از خدا پروا کنید. «قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَیفِی فَلا تَفْضَحُونِ*وَ اِتَّقُوا اَللّهَ وَ لا تُخْزُونِ»
🔻یکی از آنان فریاد زد: مگر ما به تو نگفتیم نباید با کسی در ارتباط باشی و مهمان بپذیری؟ «قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَک عَنِ اَلْعالَمِینَ»
🔻هرچند این حصر از سوی آنان ظالمانه بود، با این وجود لوط خلاف وعده عمل نکرده بود؛ زیرا میهمانان به دعوت او نیامده بودند. اما از سویی لوط نمیتوانست اسرار مهمانان خویش که مأموران الهی برای عذاب این قوم سرکش بودند را فاش کند.
🔻البته لوط نیز مانند سایر انسانهای کامل، نه به وعدههای هواپرستان اعتماد میکرد و نه فریب آنان را میخورد، هرچند گاه مجبور میشد، برخی محدودیتهای مستکبرانه آنان را از سر تنهائی و بییاوری بپذیرد.
🔻من که زیر لب بر آن قوم ظالم، لعنت میفرستادم، مانده بودم که لوط اکنون چه خواهد کرد؟ او این مردمان فاسد و ظالم را که اکنون از او نیز کینهای عمیق در دل داشتند، خوب میشناسد و میدانست دیگر آنان پندپذیر نیستند.
🔻لوط به آنان گفت چرا با خود اینگونه میکنید؟ چرا از این راه کج دست بر نمیدارید؟ شما اگر در پی غریزه جنسی خویش نیز هستید چرا با دختران من و زنان قبیله ازدواج نمیکنید «قالَ هؤُلاءِ بَناتِی إِنْ کنْتُمْ فاعِلِینَ». این راهی که شما برگزیدهاید زیانبار است. چرا به راه پاکی که خدا برایتان گذاشته باز نمیگردید. «یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکمْ» چرا اصرار بر این کجراهه و بیتقوایی دارید؟ چرا میخواهید مرا نزد میهمانانم ذلیل کنید؟ آیا میان شما انسان فهیمی نیست؟ «فَاتَّقُوا اَللّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَیفِی أَ لَیسَ مِنْکمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ»
🔻وای خدای من! چقدر بودن با انسان کامل رشدآور است. لوط در آن شرایط بحرانی باز به فکر امّت خویش بود. او با پیشنهادی شگفتانگیز، بار دیگر هم راه صحیح ارضای غریزه جنسی را به آنها یادآور شد و هم در برابر خواسته ناشایست آنان ایستاد. واقعا انسان رشدیافته در شرایط بحرانی شناخته میشود.
🔻آنان به لوط گفتند: ما این سخنان را نمیفهیم و تو خود میدانی ما در پی چه چیزی هستیم. «قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِی بَناتِک مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّک لَتَعْلَمُ ما نُرِیدُ»
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul