eitaa logo
حیات معقول
226 دنبال‌کننده
147 عکس
228 ویدیو
2 فایل
🔻 کانال اصغر آقائی ✍ درباره مسائلی که به‌گمانم مهم است، می‌نویسم؛ شاید برای خودم و تو مفید باشد: ✔ گاه متنی ادبی؛ ✔ گاه تبیین؛ ✔ و گاه نقد 🔺️ اینها دل‌مشغولی‌های یک طلبه هستند. 🔻ارتباط با من: 🆔️ @aq_110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 شکرگزاری یعنی مجموعه‌ای از دیدن‌ها!! ✍ اصغر آقائی ______________________ 🔻شاید عنوان این مطلب کمی برایتان عجیب باشد امّا حقیقت شکر دیدن احسان و خوبی دیگران است. و این دیدن کار خیر دیگران از مسئولیت‌طلبی افراد نشآت می‌گیرد که هویت‌ساز افراد است. یعنی اگر تفاوت انسان با موجودات دیگر را به عقلانیت بدانیم، هویت اساسی عقل نیز در مسئولیت‌طلب‌بودن اوست. 🔻 امّا دیدن نیکی دیگران بروزات و لوازمی دارد که در زبان و رفتار ما آشکار می‌شود. 🔻حال اگر نیکی فردی دیده نشود، و در مراتب گوناگون زبانی و رفتاری انکار شود، صبر در این مقام بسیار سخت است؛ لذا یکی از عوامل تقرب به سوی حق تعالی چنین صبری معرفی شده است. 🔻 پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود: 💠برترین مردم نزد خداوند و مقرب‌ترین آنان به او، نیکوکاری است که قدرش شناخته نمی‌شود و احسانش انکار می‌شود. 💠 افضل الناس عند الله منزلة وأقربهم من الله وسيلة المحسن يكفر إحسانه ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰رهبری جامعه اسلامی در نگاه قرآن ✍ اصغر آقائی _______________________ 🟢 جوانب مختلف رهبری جامعه اسلامی، از صفات شخصی او تا رفتار او با دوست و دشمن و موارد دیگر، در قرآن ترسیم شده است که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: ✔️ ۱. : رهبری در واقع سیمای جامعه اسلامی را ترسیم می‌کند، تا جایی که غم و شادی او را می‌توان محور شناخت دشمن قرار داد. «إِن تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُواْ قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَيَتَوَلَّواْ وَّهُمْ فَرِحُونَ» (توبه/۵۰). لذا هر امری که مورد پسنده رهبر جامعه اسلامی است، خیر امّت در همان است لذا دشمن با آن مخالف است. ✔️ ۲. : رهبری همیشه توسط دوستان ناآگاه مورد اذیت قرار می‌گیرد و آنان نمی‌توانند تحلیل صحیحی از رفتار و گفتار او داشته باشند «قَالُواْ أُوذِينَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِينَا وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الأَرْضِ فَيَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ» (اعراف/۱۲۹). در کنار این مسئله زخم‌زبان‌های متعدّدی نیز به او زده می‌شود «وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا» (مزمل/۱۰) اما رهبری باید در حال هم صبور بوده «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ» (روم/۶۰) و هم به امّت اسلامی امید دهد «وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» (آل¬عمران/۱۳۹) و با امّت اسلامی مهربان باشد«لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ» (توبه/۱۲۹) ✔️ ۳. : او در کنار صبر و مانند آن باید زیرک باشد، زیرا بسیاری از منافقان و دشمنان تلاش می‌کنند واقعیت را آنگونه که هست جلوه ندهند «لَقَدِ ابْتَغَوُاْ الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَقَلَّبُواْ لَكَ الأُمُورَ حَتَّى جَاء الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللّهِ وَهُمْ كَارِهُونَ» (توبه/۴۸). این زیرکی باید تا جایی باشد که اسیر جوّ ایجاد شده توسط نااهلان نشود: «وَمِنْهُم مَّن يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُواْ مِنْهَا رَضُواْ وَإِن لَّمْ يُعْطَوْاْ مِنهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ» (توبه/۵۸) ✔️۴.: رهبری هرچند باید در امور خویش اهل مشورت باشد «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ» (نور/۶۲)؛ اما تصمیم نهائی بر عهده اوست و دیگران باید تبعیّت داشته باشند. «وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيرًا*فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا» (فرقان/۵۱-۵۲). البته این تصمیم‌گیری حتماً باید همراه با مصلحت‌سنجی و رحمت باشد. «فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (نور/۶۲) ✔️ ۵. ، وظیفه امّت اسلامی: امّت اسلامی، باید در هر مسئله‌ای که التزام عملی در آن است، از او تبعیت داشته باشند، به ویژه در ساعات و شرائط سخت که فرمود «لَقَد تَّابَ الله عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالأَنصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِن بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِّنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ» (توبه/۱۱۷) ✔️ ۶. یکی از رفتارهای واضح دشمن، تحقیر و تضعیف رهبری است «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ» (روم/۶۰). لذا هرکسی در جهت تضعیف رهبری گام بردارد، در مسیر دشمن است. از سوی دیگر رهبری جامعه هرچند اخبار مختلف و نظرات را می‌شنود، اما اینگونه نیست که به همه آنها ترتیب اثر دهد و باید خود انتخاب کند: «وَإِذَا جَاءهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلًا» (نساء/۸۳) ... ادامه دارد. ‌‌┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰رهبری جامعه اسلامی در نگاه قرآن ✍ اصغر آقائی _______________________ ... ادامه بخش قبل. ✔️ ۷. : در مجموع شاید بتوان رفتار رهبری را بر اساس «وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» رفتار رهبری از آن جهت که «خود یکی از مؤمنان است»، در دو مورد: ۱) قاطعیت و برخورد غلیظ با کافران است و ۲) برخورد همراه با رحمت با مؤمنان است، خلاصه می‌شود که برخی مصادیق آنها را بیان می‌کنیم: 🔻۱. رهبری جامعه در برخورد با دشمنان و مستکبران، با قاطعیت است «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ» (توبه/۷۳). و این قاطعیت گاه به بایکوت‌کردن برخی نیز می‌انجامد: «وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا» (مزمل/۱۰) 🔻۲. امّا رفتار رهبری در جامعه اسلامی، هرچند گاه با حذف برخی عناصر همراه است؛ اما در برخی موارد باید آنان را با نصیحت و موعظه به راه آورد «أُولَئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَّهُمْ فِي أَنفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا» (نساء/۶۳). به همین دلیل او باید راه بازگشتی برای متخلفان باز بگذارد. «قُل لِّلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِن تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِن تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُم مِّن قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا» (فتح/۱۶). این نرم‌خوئی تا جایی است که در برخی موارد رهبری امر به گذشت از برخی خائنان شده است: «وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَآئِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنْهُمُ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» (مائده/۱۳). ✔️ : در مجموع می‌توان وظیفه ذاتی رهبری را اصلاح امت اسلامی دانست و هر امری که با آن مخالفت داشته باشد، باید در برابر آن بایستد «وَقَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ» (اعراف/۱۴۲). از مهمترین مواردی که رهبری باید در برابر آن بایستد، ایجاد تفرقه است، که گاه برای مبارزه با آن، تساهل نیز لازم خواهد بود: «قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا*أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي» (طه/۹۲-۹۳) 🔘 نتیجه‌گیری: ▫️ ۱. رفتار رهبری بر اساس مصالح کلی جامعه اسلامی است، و هرچند، در رهبری جامعه اسلامی در وجود دارد؛ اما ۱) به حکم عقل و ۲) به حکم متون اسلامی، پذیرش حکم رهبری و تبعیت از آن، الزامی است؛ ▫️ ۲. بنابر آنچه گفته شد هرچند نظراتِ رهبری، از آن جهت که است، ممکن است و پسندیده؛ اما وقتی نظری از سوی رهبر جامعه، پیوستِ پیدا می‌کند، تبعیت از این گونه نظرات وی برای تمام مخاطبان آن نظر، حتی برای مخالفان آن نیز لازم است. ▫️ ۳. از طرف دیگر هرچند نقد افراد منصوب از طرف ایشان، مانند اعضای تشخیص مصلحت نظام، یا مشاوران وی، در جای خود صحیح است، اما این نقدها نباید به جایگاه رهبری بیانجامد که ، حاکم بر تمام مسائل جاری در جامعه است؛ و مهمترین متغیّر در مسئله وحدت، رهبری، به عنوان محور جامعه، است. ‌‌┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 نصیحت‌پذیری ✍ اصغر آقائی _________________ 🔻هرچند در عرف زبان فارسی، نصیحت به معنای پند و اندرز است، یعنی همان موعظه در زبان عربی؛ لکن نصيحت در زبان عربی به معنای خیرخواهی است که در قالب‌های متعددی جلوه می‌کند. 🔻 یکی از جلوه‌های نصيحت همان وعظ و موعظه به معنای پند و اندرز است. 🔻 معمولا افراد به دلیل ۱) موانع درونی چون عزت نفس و یا غرور، و یا به دلیل ۲) موانع بیرونی چون نقص و ضعف‌های نصیحت‌کننده، از شنیدن آن پروا دارند و یا مورد پسندشان نیست. 🔻 از آن رو که ۱) لازمه هر وعظی، نقد و نقصی نهفته یا آشکار در وعظ‌شونده است و به جهتِ ۲) موانعِ پیش‌گفته، معمولا نصیحت‌شونده از پذیرش نصيحت خودداری می‌کند، به همین دلائل در احادیث یکی از مصادیق بسیار خاص توفیق، نصیحت‌پذیری است. امام اميرالمؤمنين علیه‌السلام فرمود: 💠مِن أكبَرِ التَّوفيقِ الأخذُ بالنَّصيحَةِ 💠يكى از بزرگترين توفيق‌ها، پذیرش نصيحت است. ✔️ بنابراین به حکم اوّلی عقل باید نصیحت هر خیرخواهی را، چه پسندمان باشد و چه نباشد، و چه گوینده خود عمل می‌کند و چه نمی‌کند، بر دیده بگذاریم و بپذیریم؛ چرا که ممکن است نقد و نصیحت او، نقصی از ما را برطرف کند؛ هرچند خود او بدان توجه‌ ندارد، و یا عیوب مختلفی دارد و خود نیازمند نصیحت باشد؛ لذا در دین مقیّد به عمل‌کردن نشده است. ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۴۲) ✍ اصغر آقائی ______________________ گام چهارم: با لوط ع (۱): گناه بی‌سابقه 🔻با کاروان ابراهیم ع به کنعان رسیدیم. مدّتی از اقامت‌مان در کنعان نگذشته بود که لوط مأمور شد به منطقه سدوم، یکی مناطق اطراف کنعان در دشت اردن، نزدیکی بحر المیّت برود. «وَ لُوطاً آتَیناهُ حُکماً وَ عِلْماً» 🔻هرچند دورشدن از ابراهیم برایم سخت بود امّا همراهی با یکی دیگر از بندگان صالح خدا مرا به وجد می‌آورد و تا حدودی دوری از ابراهیم را برایم آسان می‌کرد «وَ أَدْخَلْناهُ فِی رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ اَلصّالِحِینَ». 🔻به همراه لوط به سوی سدوم به راه افتادم. پس از دو روز به شهر رسیدیم. با خود فکر می‌کردم چگونه لوط برای هدایت قومی که با او غریبه هستند، مأمور شده است! اما با ورود ما به شهر پاسخ خود را گرفتم چرا که اهالی قوم سدوم از بستگان لوط محسوب می‌شدند. «وَإِخْوَانُ لُوطٍ» «فَلَمّا جاءَ آلَ لُوطٍ اَلْمُرْسَلُونَ» 🔻بستگان لوط به استقبال او آمدند و چه استقبال گرمی از او داشتند. من با خود گفتم، این استقبال گرم تا کجا خواهد بود، آیا وقتی لوط از مأموریت خویش با آنان سخن بگوید، باز این چنین با او گرم برخورد خواهند کرد. وقتی به تجربه شخصی خود در همراهی با آدم تا ابراهیم ع رجوع می‌کردم پاسخ منفی بود. و گردی از ناراحتی بر صورتم نشست. 🔻یکی از بستگان لوط گفت: لوط کجا بودی؟ مدّت‌هاست که خبری از تو نداریم؟ و با نیش‌خندی ادامه داد: از دایی‌ات چه خبر؟ شنیده‌ایم ادعای نبوت کرده است؟ لوط با صراحت گفت: من از سوی ابراهیم و خدای ابراهیم مأمورم تا سخن او را به شما برسانم؟ «إِنِّی لَکمْ رَسُولٌ أَمِینٌ» آن مرد ادامه داد: از کی تا حالا تو پیامبر شده‌ای؟ لوط رو به مردمان کرد و گفت: ای مردم از خدا پروا داشته، از من اطاعت کنید؟ «فَاتَّقُوا اَللّهَ وَ أَطِیعُونِ». از گوشه دیگر فردی فریاد زد و با بی‌ادبی گفت: راستش را بگو، چه می‌خواهی بگو به تو بدهیم و ما را رها کن؟ لوط گفت: من از شما چیزی نمی‌خواهم «وَ ما أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِی إِلاّ عَلی رَبِّ اَلْعالَمِینَ» 🔻در میان آن جمع زمزمه‌هایی به پا شد. پیرمردی نسبتاً سالخورده که گویی در آن قوم جایگاهی دارد گفت: ای مردم اگر لوط به دنبال خواسته‌های خود بود، می‌گفتیم همه ادعاهای او ساختگی است؛ اما چگونه می‌شود فردی زندگی آرام خویش را رها کند و خود را در سختی بیافکند و اجری نخواهد؟! حتما مسئله مهمی است که لوط را به اینجا کشانده و این سخنان را می‌گوید. باید به او مهلت دهیم تا ببینیم چه می‌خواهد؟! با سخن او جمع ساکت شدند و هر کس به خانه خویش رفت. 🔻آن شب مهمان یکی از نزدیکان لوط بودیم. او دختری داشت که بعدها با لوط ازدواج کرد. 🔻مدّتی از حضور لوط در آن قوم می‌گذشت که شکايت زنان قوم نزد لوط آغاز شد. آنان از رفتار عجیب و توأم با بی‌توجهی همسران‌شان شکایت داشتند. «تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکمْ رَبُّکمْ مِنْ أَزْواجِکمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ». گویی مردان این قوم به انحرافی خاص که تا کنون سابقه نداشته است دچار شده‌اند و مبارزه با آن عامل اصلی حضور لوط میان آن قوم بود. 🔻صبح کمی دیر از خواب بیدار شدم. لوط در خانه نبود. از همسرش با کراهت پرسیدم لوط کجاست؟ او گفت به میدان شهر رفته! باز او را جوّ نصحیت گرفته است. بارها به او گفته‌ام تو چه کار به کار دیگران داری... . 🔻او همچنان در حال غرولند بود که من از خانه بیرون آمدم و به میدان شهر رفتم. 🔻در میدان شهر، لوط در جمع کثیری از مردان شهر سخن می‌گفت. این بار دیگر لوط با صراحت بیشتری آنان را توبیخ می‌کرد و از کار زشت‌شان آنها را بر حذر می‌داشت: ای قوم من؛ شما را چه شده است که به خطائی دست زده‌اید که تا کنون هیچ انسانی مرتکب آن نشده است؟! «وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّن الْعَالَمِينَ» چرا زنان‌تان را رها کرده، به هم‌جنسان خود روی آورده‌اید؟ «أَ تَأْتُونَ اَلذُّکرانَ مِنَ اَلْعالَمِینَ» این چه طغیان و ستم بزرگ و کار زشتی است که شما آگاهانه مرتکب می‌شوید؟ «وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ» چرا تقوا پیشه نمی‌کنید؟ «إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَ لا تَتَّقُونَ» ... و سفر ادامه دارد. ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۴۳) ✍ اصغر آقائی __________________ گام چهارم: با لوط ع (۲): میهمان 🔻لوط نبی، از مبارزه با گناه، یعنی مأموریت اجتماعی خویش،کوتاه نمی‌آمد؛ زیرا انسان کامل هیچگاه نمی‌تواند نسبت به جریانات اجتماعی بی‌تفاوت باشد. چراکه هویّت یک انسان به عقلانیت و هویّت عقل نیز به مسئولیت‌طلبی است؛ و انسان کامل، در اوج عقلانیت و مسئولیت‌طلبی است. 🔻چند ماهی از سخنرانی صریح لوط برای مردان در میدان شهر گذشته بود و گویی دیگر این مردم هیچ نسبتی با لوط ندارند. 🔻فصل بهار بود. لوط کمی سرماخوردگی داشت. به همین دليل من برای چیدن چای کوهی به تپه‌های اطراف رفتم. از دور چند نفر غریبه را دیدم که به سوی خانه لوط می‌روند. اما عجیب این بود که یکی دو نفر از مردمان شهر، پنهانی آنها را تعقیب می‌کردند. تعجب و ترس، توأمان تمام وجودم را فراگرفت. آن مقدار چای کوهی را که چیده بودم، سریع جمع کرده، به سوی خانه شتافتم. تا به خانه رسیدم، به لوط گفتم، گویی مهمان داری. 🔻چند دقیقه نگذشته بود که صدای کوبه درب خانه بلند شد. لوط در را باز کرد. مهمانان سلام کردند. لوط با تعجب پاسخ داد. معلوم بود لوط نیز آنان را نمی‌شناخت. 🔻لوط گفت: ممکن است خودتان را معرفی کنید؟ «فَلَمّا جاءَ آلَ لُوطٍ اَلْمُرْسَلُونَ*قالَ إِنَّکمْ قَوْمٌ مُنْکرُونَ». آنان گفتند ما مأموران خداوند هستیم. «قالُوا بَلْ جِئْناک بِما کانُوا فِیهِ یمْتَرُونَ*وَ أَتَیناک بِالْحَقِّ وَ إِنّا لَصادِقُونَ» 🔻لوط تا این سخن را شنید، گفت: وامصیبتا؛ این قوم چه روزهای سختی در پیش دارند. «وَ قالَ هذا یوْمٌ عَصِیبٌ». لوط آنها را به خانه دعوت کرد و به اتاق ویژه مهمانان برد. 🔻یکی دو ساعتی بیشتر از حضور میهمانان در خانه لوط نگذشته بود که صدای کوبیدن درب خانه بلند شد. گویی عده‌ای طلبکار درب خانه بدهکار را می‌کوبند و می‌خواهند آن را از جای خود درآورند. «وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یهْرَعُونَ إِلَیهِ» 🔻لوط به طرف درب خانه دوید. خدای من اینان اینجا چه می‌کنند؟ عده‌ای جلوی خانه لوط جمع شده‌ بودند. آنان با لحنی خاص گفتند: شنیییده‌ایییم مهمانااان زیبائییی امروز به خانههه تو آمده‌ااااند؟ و سپس بلندبلند خندیدند. 🔻تازه متوجّه شدم آن تعقیب‌کنندگان جاسوسان قوم لوط بودند تا خبرهای خانه او را به آنها برسانند. «وَ جاءَ أَهْلُ اَلْمَدِینَةِ یسْتَبْشِرُونَ» 🔻لوط با صدایی غمگین گفت: با مهمانان من کاری نداشته باشید و آبروی من را نریزید و از خدا پروا کنید. «قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَیفِی فَلا تَفْضَحُونِ*وَ اِتَّقُوا اَللّهَ وَ لا تُخْزُونِ» 🔻یکی از آنان فریاد زد: مگر ما به تو نگفتیم نباید با کسی در ارتباط باشی و مهمان بپذیری؟ «قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَک عَنِ اَلْعالَمِینَ» 🔻هرچند این حصر از سوی آنان ظالمانه بود، با این وجود لوط خلاف وعده عمل نکرده بود؛ زیرا میهمانان به دعوت او نیامده بودند. اما از سویی لوط نمی‌توانست اسرار مهمانان خویش که مأموران الهی برای عذاب این قوم سرکش بودند را فاش کند. 🔻البته لوط نیز مانند سایر انسان‌های کامل، نه به وعده‌های هواپرستان اعتماد می‌کرد و نه فریب آنان را می‌خورد، هرچند گاه مجبور می‌شد، برخی محدودیت‌های مستکبرانه آنان را از سر تنهائی و بی‌یاوری بپذیرد. 🔻من که زیر لب بر آن قوم ظالم، لعنت می‌فرستادم، مانده بودم که لوط اکنون چه خواهد کرد؟ او این مردمان فاسد و ظالم را که اکنون از او نیز کینه‌ای عمیق در دل داشتند، خوب می‌شناسد و می‌دانست دیگر آنان پندپذیر نیستند. 🔻لوط به آنان گفت چرا با خود اینگونه می‌کنید؟ چرا از این راه کج دست بر نمی‌دارید؟ شما اگر در پی غریزه جنسی خویش نیز هستید چرا با دختران من و زنان قبیله ازدواج نمی‌کنید «قالَ هؤُلاءِ بَناتِی إِنْ کنْتُمْ فاعِلِینَ». این راهی که شما برگزیده‌اید زیان‌بار است. چرا به راه پاکی که خدا برایتان گذاشته باز نمی‌گردید. «یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکمْ» چرا اصرار بر این کج‌راهه و بی‌تقوایی دارید؟ چرا می‌خواهید مرا نزد میهمانانم ذلیل کنید؟ آیا میان شما انسان فهیمی نیست؟ «فَاتَّقُوا اَللّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَیفِی أَ لَیسَ مِنْکمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ» 🔻وای خدای من! چقدر بودن با انسان کامل رشدآور است. لوط در آن شرایط بحرانی باز به فکر امّت خویش بود. او با پیشنهادی شگفت‌انگیز، بار دیگر هم راه صحیح ارضای غریزه جنسی را به آنها یادآور شد و هم در برابر خواسته ناشایست آنان ایستاد. واقعا انسان رشدیافته در شرایط بحرانی شناخته می‌شود. 🔻آنان به لوط گفتند: ما این سخنان را نمی‌فهیم و تو خود می‌دانی ما در پی چه چیزی هستیم. «قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِی بَناتِک مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّک لَتَعْلَمُ ما نُرِیدُ» ... و سفر ادامه دارد. ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 ثواب خدمت‌کردنِ مرد به همسر و خانواده 🔻شاید بهترین هدیه روز زن به همسران یک تصمیم جدّی در حمایت و خدمت به آنان است. 🔻 دانستن ثواب خدمت به خانواده و همسر در این تصمیم جدّی بسیار مؤثر است. 🔻ثواب‌های توجّه مشتاقانه به همسر و خانواده و خدمت‌رسانی به آنها، به‌ویژه خدمت به همسر و کمک به او در کارهای خانه، بر اساس روایتی که در ادامه آمده است: ۱. ثواب عبادت یک‌ساله که در آن شب‌ها، شب‌زنده‌داری، و روزها را روزه گرفته است؛ به تعداد مو‌های بدن مرد. (این تعابیر ممکن است کنایه از کثرت باشد) ۲. ثواب صبر اولیاء خدا چون داود و یعقوب و عیسی عليهم السلام ۳. نام او در ردیف شهدا خواهد بود و برای هر روز خدمت، ثواب هزار شهید خواهد داشت. ۴. برای هر قدمش ثواب یک حج و عمره خواهد داشت 5. به تعداد تمام رگ‌های بدنش، شهرها در بهشت خواهد داشت ۶. اگر یک ساعت به همسر خدمت کند، ثواب هزار حج و هزار عمره و هزار سال عبادت خواهد داشت. ۷. یک ساعت خدمت به همسر، معادل است با: آزادکردن هزار عبد و هزار جهاد همراه پیامبر ص و هزار عیادت مریض، و هزار شرکت در نماز جمعه و هزار شرکت در تشییع، و هزار سیرکردن گرسنه و هزار لباس‌دادن به بی‌لباس و هزار اسب در راه جهاد خدا هدیه دادن و هزار دینار صدقه دادن به نیازمندان ۸. ثواب یک‌ساعت خدمت به همسر همچنین برابر است با تلاوت تمام کتاب‌های آسمانی ۹. و نیز برابر است با آزادکردن هزار اسیر و هزار قربانی‌ برای مساکین دادن ۱۰. این چنین مردی نمیرد مگر آنکه جای خود در بهشت را ببیند. ۱۱. اگر کسی از خدمت خانواده و همسر خسته نشود و مشتاق آن باشد، بدون حساب و کتاب وارد بهشت خواهد شد. ۱۲. خدمت‌کردن به خانواده و همسر، کفاره گناهان کبیره است و خشم پروردگار را خاموش می‌کند. ۱۳. و تنها سه گروه از مردان در خدمت خانواده و همسر خواهند بود: صدّیقان، شهدا و مردی که خداوند می‌خواهد خیر دنیا و آخرت را نصیب او کند. عن علي (عليه السلام) قال: دخل علينا رسول الله (صلى الله عليه وآله) وفاطمة جالسة عند القدر وأنا أنقي العدس، قال: يا أباالحسن قلت: لبيك يا رسول الله، قال: اسمع مني وما أقول إلاّ ما أمر ربي، ما من رجل يعين امرأته في بيتها إلاّ كان له بكل شعرة على بدنه عبادة سنة، صيام نهارها وقيام ليلها، وأعطاه الله تعالى من الثواب مثل ما أعطاه الصابرين: داود النبي ويعقوب وعيسى (عليهم السلام). يا علي، من كان في خدمة العيال في البيت ولم يأنف كتب الله اسمه في ديوان الشهداء، و كتب له بكل يوم وليلة ثواب ألف شهيد، وكتب له بكل قدم ثواب حجة وعمرة وأعطاه الله بكل عرق في جسده مدينة في الجنة. يا علي، ساعة في خدمة البيت خير من عبادة الف سنة وألف حجة وألف عمرة، وخير من عتق الف رقبة وألف غزوة وألف مريض عاده ألف جمعة، وألف جنازة، وألف جايع يشبعهم وألف عار يكسوهم، وألف فرس يوجهه في سبيل الله، وخير له من ألف دينار يتصدق بها على المساكين، وخير له من أن يقرأ التوراة والانجيل والزبور والفرقان، ومن ألف أسير أسر فأعتقهم، وخير له من ألف بدنة يعطي للمساكين، ولا يخرج من الدنيا حتى يرى مكانه من الجنة. يا علي، من لم يأنف من خدمة العيال دخل الجنة بغير حساب. يا علي، خدمة العيال كفارة للكبائر، ويطفي غضب الرب، ومهور الحور العين، يا علي، لايخدم العيال إلاّ صدِّيق أو شهيد، أو رجل يريد الله به خير الدنيا والآخرة 📗مسند الامام علي ع ، ج.۵ ص.۷۴ ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۴۴) ✍ اصغر آقائی ______________ گام چهارم: با لوط ع (۳): نابیناشدن قوم او 🔻لوط خیلی تلاش کرد که قوم خود را از درخواست زشت‌شان منصرف کند، ولی نتیجه‌ای نگرفت که هیچ، تازه آنان پیامبر خویش را تهدید به اخراج از شهر کردند و ناگاه او را به کناری هل داده، وارد خانه‌اش شدند. «قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا لُوطُ لَتَکونَنَّ مِنَ اَلْمُخْرَجِینَ». 🔻لوط گفت: ای کاش قدرت یا آنکه تکیه‌گاهی محکم داشتم و به پشتوانه او با شما مبارزه می‌کردم «قالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی رُکنٍ شَدِیدٍ» 🔻با این سخن لوط تمام وجودم غصه شد که چرا در طول تاریخ بسیاری از انسان‌های کامل که دلسوز مردمان بودند، تنها و بدون یاور بودند. گویی مسیر هدایت و خدامحوری، چنان با ارزش است که نباید به سادگی به دست بیاید. 🔻لوط که دیگر چاره‌ای نداشت و بارها آنان را نصیحت کرده از عمل زشت‌شان پرهیز داده بود و صریحا نارضایتی خود را از عمل زشت آنان بیان کرده بود «قالَ إِنِّی لِعَمَلِکمْ مِنَ اَلْقالِینَ» این بار دیگر دست به دعا برداشت «رَبِّ نَجِّنِی وَ أَهْلِی مِمّا یعْمَلُونَ» 🔻آنان هرگوشه خانه را در پی یافتن مهمانان لوط جستجو می‌کردند که ناگاه یکی از آنان، که گویی دیوار مقابل خویش را ندید، با صورت به آن برخورد کرد و فریاد زد: آآآآآی کور شدم! جاییییییی را نمی‌بینممممم. 🔻 آه بر آمده از قلب ولیّ خدا بر چشمان آنان نشسته بود و آنان نابینا شده بودند و دیگر نمی‌توانستند کاری کنند و جستجوی خویش را ادامه دهند. 🔻و من باردیگر با چشمانم شاهد بودم که خداوند چگونه سربزنگاه، فرستاده خویش را یاری می‌کند. «وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیفِهِ فَطَمَسْنا أَعْینَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ» 🔻آنان به هر فلاکتی بود از خانه لوط خارج شدند. نزدیک غروب شده بود. من نگران بودم که این قوم زخم‌دیده با لوط و خانواده او چه خواهند کرد. دوان دوان نزد لوط رفتم. 🔻او روی سکویی در حیاط خانه‌اش نشسته بود. یکی از دخترانش ظرف آبی به دست او داد. نگرانی از چهره دخترش هویدا بود. لوط بار دیگر دست به دعا برداشت و گفت: خدایا من و خانواده و یاوران من را از شر این قوم تبهکار نجات بده. 🔻مهمانان لوط نزد او آمدند و به او گفتند: ترس به خود راه مده و نگران نباش. ما تو و اهل تو را از شرّ این قوم فاسد نجات خواهیم داد. «وَ قالُوا لا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ إِنّا مُنَجُّوک وَ أَهْلَک إِلاَّ اِمْرَأَتَک کانَتْ مِنَ اَلْغابِرِینَ». 🔻و ادامه دادند: این مردمان دیگر جسارت را به اوج خود رسانده‌اند و اصرار بر گناه و طغیان خویش دارند و جز برچیده شدن تبار آنان چاره‌ای نیست. «وَ نَجَّیناهُ مِنَ اَلْقَرْیةِ اَلَّتِی کانَتْ تَعْمَلُ اَلْخَبائِثَ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِینَ» ... و سفر ادامه دارد. ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul