eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حجت‌الاسلام رفیعی: به رهبری گفتم ما حریف مردم نمی‌شویم/ آمار طلاق وحشتناک است ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
راه های خوب برای صدقه: 🍁در كنار پنجره اتاق خوابت يك كاسه آب و يا غذا براي پرندگان بگذار و به اين كار عادت كن 🍁در یک پاکت لباس قرار بده و به كارگري زحمت كش هديه كن 🍁يك جعبه پس انداز در اتاقت بزار و هر بار که عصبانی شدی ، دلی شکستی، غیبتی کردی هزار تومان در اون بنداز و بعد از يك ماه اون رو باز كن و به نيازمندي بده و هر ماه این کار رو تكرار كن 🍁 بخشي از حقوقت را براي كفالت يتيم هزينه كن 🍁چند عدد صندلي بخريد و در مسجد بگذاريد هركس بر آن نشست و نماز خواند برايتان اجر نوشته مي شود 🍁 اگر در حال زدن بنزين هستيد به كارگر پمپ بنزين باقي پول را ببخش 🍁 آسان ترين راه صدقه به مردگان اگر مقداري آب در بطري شما به جا مانده آن را بر درخت كنار خيابان بده و نيت صدقه کن 🍁بر قلب هر انسانی شادي وارد كن (با لبخند با سخن نيكو با كمكي كوچك و ...) 🍁خنده و سلام بر نشسته ها و سخنان نيكو نيز يك صدقه است 🍁هنگام خوابيدن هركس را كه به تو بدي كرده و يا غيبت و سخن چيني و يا ظلمي به تو كرده را ببخش به همين راحتي، اين صدقه است در کارهای خیر پیشقدم شوید. با دوستانتان اشتراک بذارید. شايد فردي به يكي از اين كارها عمل كرد و شما أجر برديد ‌ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
امروز دوشنبه بيست و هشتم ذى الحجّه است. كاروان تا پاسى از عصر به حركت خود ادامه مى دهد. بيابان است و زوزه باد گرم. آن دورترها درختان خرمايى سر به فلك كشيده، نمايان مى شوند. حتماً آب هم هست. به حركت خود ادامه مى دهيم و به "عُذَيْب" مى رسيم. اين جا چه آب گوارايى دارد. آب شيرين و درختانى با صفا! خيمه ها برپا مى شود. لشكريان حُرّ نيز كنار ما منزل مى كنند. صداى شيهه اسب مى آيد. چهار اسب سوار به سوى ما مى آيند. امام حسين(ع) باخبر مى شود و از خيمه بيرون مى آيد. كمى آن طرف تر، حُرّ رياحى هم از خيمه اش بيرون مى آيد و گمان مى كند كه نامه اى از طرف ابن زياد آمده است و از اين خوشحال است كه از سرگردانى رها مى شود. ــ شما از كجا آمده ايد و اين جا چه مى خواهيد؟ ــ ما از كوفه آمده ايم تا امام حسين(ع) را يارى كنيم. حُرّ تعجّب مى كند. مگر همه راه ها بسته نيست، مگر سربازان ابن زياد تمام مسيرها را كنترل نمى كنند. آنها چگونه توانسته اند حلقه محاصره را بشكنند و خود را به اين جا برسانند. اين صداى حُرّ است كه در فضا مى پيچد: "دستگيرشان كنيد". گروهى از سربازان حُرّ به سوى اين چهار سوار مى تازند. اندوهى بر دل اين مهمانان مى نشيند و نجواكنان مى گويند: "خدايا! ما اين همه راه را به اميد ديدن امام خويش آمده ايم، اميد ما را نا اميد مكن". امام حسين(ع) پيش مى رود و به حُرّ مى فرمايد: "اجازه نمى دهم تا ياران مرا دستگير كنى. من از آنها دفاع مى كنم. مگر قرار بر اين نبود كه ميان من و تو جنگ نباشد. اين چهار نفر نيز از من هستند. پس هر چه سريع تر آنها را رها كن وگرنه آماده جنگ باش". حُرّ دستور مى دهد تا آنها را رها كنند. اشك شوق بر چشم آنها مى نشيند. خدمت امام سلام مى كنند و جواب مى شنوند. آنها خود را معرّفى مى كنند: ــ طِرِمّاح، نافع بن هلال، مُجَمَّع بن عبد الله، عَمْروبن خالد. امام خطاب به آنها مى فرمايد: ــ از كوفه برايم بگوييد! ــ به بزرگان كوفه پول هاى زيادى داده اند تا مردم را نسبت به يزيد علاقه مند سازند و اكنون آنها به خاطر مال دنيا با شما دشمن شده اند. ــ آيا از قَيس هم خبرى داريد؟ ــ همان قَيس كه نامه شما را براى اهل كوفه آورد؟ ــ آرى، از او چه خبر؟ ــ او در مسير كوفه گرفتار مأموران ابن زياد شد. نقل شده كه نامه شما را در دهان قرار داده و بلعيده است تا مبادا نام ياران شما براى ابن زياد فاش شود. او را دستگير كردند و نزد ابن زياد بردند. ابن زياد به او گفته بود: "يا نام ها را برايم بگو يا اينكه در مسجد كوفه به منبر برو و حسين و پدرش على را ناسزا بگو". او پيشنهاد دوم را قبول مى كند. ما در مسجد بوديم كه او را آوردند و او با صداى بلند فرياد زد: "اى مردم كوفه! امام حسين(ع)، به سوى شما مى آيد، اكنون برخيزيد و او را يارى كنيد كه او منتظر يارى شماست". بلافاصله پس از آن ابن زياد دستور داد تا او را فوراً به قتل برسانند. امام با شنيدن جريان شهادت قَيس اشك مى ريزد و مى فرمايد: "خدايا! قَيس را در بهشت مهمان كن". <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
‌🌷مهدی شناسی ۱۵۶🌷 🔹زیارت آل یاسین🔹 🌹السلام علیك یا تالی كتاب الله وترجمانه🌹 🌼سلام بر تو ای جمال منوری که تالی و پهلو به پهلوی کتاب خدا و زبان روشن کننده مقاصد آن هستی. 🌼امام زمان راه ورود به کتاب خدا: تالی در لغت به دو معنا آمده است:۱)بلافاصله ۲)قرائت کننده 🌼در معنای اول یعنی امام زمان«عجل الله تعالی فرجه» قرآن تلاوت می کنند که یکی از برنامه های همیشگی امام زمان«عجل الله تعالی فرجه» است. یکی از راههای نزدیک شدن به امام زمان «عجل الله تعالی فرجه» این است که هر روز مقداری قرآن بخوانیم. حتی غلط خواندن قرآن هم اشکالی ندارد چون باعث می شود دنبال درست یاد گرفتن برویم و بعد از آن سعی می کنیم ترجمه و تفسیرش را هم بدانیم. درب ورودی آشنائی با قرآن قرائت ظاهر قرآن است. 🌼در معنای دوم یعنی امام زمان«عجل الله تعالی فرجه» بلافاصله بعد از کتاب خدا قرار دارد. تالی یعنی بدون فاصله. پیامبر اکرم «صلوات الله علیه و آله» فرموده اند:"انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی" 🌼اگر چیزی بلافاصله بعد از چیزی باشد یعنی نزدیک ترین چیز به آن است. "تالی کتاب الله" یعنی نزدیک ترین موجود به کتاب خدا امام عصر«عجل الله تعالی فرجه» است. کتاب خدا و امام عصر«عجل الله تعالی فرجه»با هم مماس هستند. این فقط مماس فیزیکی نیست. این هست ولی فضیلتی نیست بلکه یعنی گویا کتاب خدا و امام زمان«عجل الله تعالی فرجه» با هم هستند بلا تشبیه مثل مخلوط شدن سرکه و انگبین. 🌼صریح آیه قرآن سوره واقعه می گوید:"تنزیل من رب العالمین انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون." 🌼طاهر یعنی پاک ، مطهِّر یعنی پاک کننده ،مطهَّر یعنی پاک شده. مطهَّرون چه کسانی هستند و مطهَّر کیست؟ 🌼سوره احزاب آیه 33 می فرماید: "انما یرید الله لیذب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا." همه فرق اسلامی اهل بیت«علیهم السلام» را حضرت علی«علیه السلام» ، فاطمه «علیها السلام» ، حسن «علیه السلام» و حسین«علیه السلام» و فرزندانشان دانسته اند. مطهرخداست و مطهر اهل بیت«علیهم السلام» هستند وامام زمان«عجل الله تعالی فرجه» جزو مطهرون هستند. 🌼یعنی قرآن در طوماری پیچیده شده و کسی با آن تماس ندارد مگر امام زمان«عجل الله تعالی فرجه». یعنی حقیقت قرآن را فقط امام زمان می دانند. 🌼در کتاب کافی آمده است: ائمه«علیهم السلام» کسانی هستند که به آنها علم داده شده ودر سینه هایشان جایگزین شده است. 🌷🌷🌷🌷🏵🌷🌷🌷🌷 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
💖🕊 صلوات خاصه امام رضا علیه السلام: اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🥀🍂 💖🌹🦋
قسمت تصاویر مرورگر را باز میکنم،تحقیق کـه بدون عکس نمیشود. نگاهی َسر َسری به تصاویر میاندازم،از گل و بوته ی یکی از عکس ها خوشم میآید،ولی کیفیت عکس پایین است و مجبور میشوم،صفحه ی وبالگش را باز کنم. عنوان وبالگ،تنم را میلرزاند: من یک مسلمان هستم اسلام کامل است و من نیستم،هر خطایی که از من ســر زد،به من نسبت دهید،نه به دینم. مثل برق گرفته ها به روبه رو خیره می شوم. دوباره جمله را می خوانم.دوباره و دوباره....چیزی درون قلبم تکان می خورد. چقدر زود دل کندم از نوبهار جوانه زده در قلبم..من خطای یک مسلمان را به پای اسالم نوشتم... پایین تر،حدیثی نوشته کـه باز هم به فکــر وادارم میکند: هر كس خودش را بهتر از ديگران بداند، او از متكبران است. حفص بن غياث مى گويد: عرض كردم: اگر گنهكارى را ببيند و به سبب بى گناهى و پاكدامنى خود، خويشتن را از او بهتر بداند چه؟ فرمودند: هرگز هرگز! چه بسا كه او آمرزيده شود اما تو را براى حسابرسى نگه دارند، مگر داستان جادوگران و موسى عليه السالم را نخوانده اى؟ کاش،پیرزنی که ادعای بندگی میکرد،این حدیث مولایش را میخواند،تنم میلرزد،دنیا در برابر چشمانم روشن میشود،چرا حق دانستن را از خودم سلب کردم،چرا بـه واسطه ی اشتباه یک نفر،جان خودم را در آتش جهــل سوزاندم... آرام،با دستان لرزانم،از گوشه ی صفحه مداحی ای که چند ماه پیش دانلود کرده بودم،انتخاب میکنم... صدای مداح جان می بخشد به روحم: حسیــــن من بیا و این دل شکستـــه را بخـــــــــر. ..... ************************ بلندترین مانتو ام را میپوشم،رنگ بنفش روشن دارد و بلند است و کمی گشاد از مزون ژیلا،دوست مامان خریدم،نه به خاطر پوشیدگی ،فقط به خاطر مدل و رنگ جذابش. تصمیم گرفــتـه ام این بار بدون هیچ قضاوت و پیش داوری به مطالعه و تحقیق بپردازم.. آنقدر هم قوی باشم تا هیچکــس نتواند باعث اخلال در کــارم شود.. در این کار هم بسیار مصمم هستم. هوای خوب اواخر فروردین،ریـــه ام را مینوازد، میخواهم از خانــه خارج شوم کــه مامان صدایــم میزند:نیکی کــجــا میری؟؟ صدایم را صاف میکنم:می رم یه ســـر تا کــتاب فروشی مامان. :_باشـه فقط شب مهمونی دعوتیما،زود بیا کــه باید آماده بشی پوفی میکنم و میگویم:باشـه خداحافظ ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
❖ برایتان "آرزو" می کنم رنگین کمانی به ازای هر طوفان "لبخندی" به ازای هر اشک "دوستی" فداکار به ازای هر مشکل!! نغمه شیرین به ازای هر آه و "اجابتی" نزدیک برای هر دعا.... شب زیباتون‌ در سایه لطف خدا🌙 🦋🌹🌟✨🌙🌹🦋
┄┅─✵💖✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 🦋🌹💖🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
سرزمینمان داغدار کوچ توست...    غبار دوریت طراوت را مسموم کرده    و انگورها مستی ز تو میطلبند . ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
نماز ظهر را در زير سايه درختان مى خوانيم و حركت مى كنيم. حُرّ رياحى از ترس اينكه عدّه اى به كمك امام بيايند، ما را مجبور مى كند تا همين طور در دل بيابان ها به حركت ادامه بدهيم. لحظه به لحظه از كوفه دور مى شويم! كاروان ما به حركت ادامه مى دهد و سپاه حُرّ نيز همراه ما مى آيد. سكوت مرگ بارى بر اين صحرا حكم فرما شده است. راستش را بخواهى من كه خسته شده ام. آخر تا كى بايد سرگردان باشيم. طِرِمّاح كه خستگى من و ديگر كاروانيان را مى بيند مى فهمد كه بايد از هنر شاعريش استفاده كند. او مى خواهد شعرى را كه ساعتى قبل سروده است بخواند. براى اين كار سوار بر شتر در جلو كاروان مى ايستد و با صداى بلند مى خواند: يا ناقتي لا تجزعي من زجري***وامضي بنا قبل طلوع الفجرِ... نمى دانم چگونه زيبايى اين شعر را به زبان فارسى بيان كنم، امّا خوب است اين شعر فارسى را برايت بخوانم، شايد بتوانم پيام طِرِمّاح را بيان كنم: تا خار غم عشقت، آويخته در دامن***كوته نظرى باشد، رفتن به گلستان ها گر در طلبت ما را، رنجى برسد غم نيست***چون عشق حَرَم باشد، سهل است بيابان ها نمى دانم تا به حال برايت پيش آمده است كه در حال و هواى خودت باشى، امّا ناگهان به ياد خاطره غمناكى بيفتى و سكوت تمام وجود تو را بگيرد، به گونه اى كه هر كس در آن لحظه نگاهت كند غم و اندوه را در چهره تو بخواند. نگاه كن، طِرِمّاح به يكباره سكوت مى كند. همه تعجّب مى كنند. به راستى چرا طِرِمّاح ساكت شده و همين طور مات و مبهوت، بيابان را نگاه مى كند؟ اين بار تو جلو مى روى و او را صدا مى زنى، امّا او جواب تو را نمى دهد. بار ديگر صدايش مى كنى و به او مى گويى: ــ طِرِمّاح به چه فكر مى كنى؟ ــ ديروز كه از كوفه مى آمدم، صحنه اى را ديدم كه جانم را پر از غم كرد. ــ بگو بدانم چه ديدى؟ ــ ديروز وقتى از كوفه بيرون آمدم، اردوگاه بزرگى را ديدم كه مردم با شمشيرها و نيزه ها در آنجا مستقر شده بودند. همه آنها آماده بودند تا با حسين(ع) بجنگند. ــ عجب! آنها به جنگِ مهمان خود مى روند. ــ باور كن من تا به حال، لشكرى به اين بزرگى نديده بودم. طِرِمّاح در اين فكر است كه امام حسين(ع) چگونه مى خواهد با اين ياران كم، با آن سپاه بزرگ بجنگد. ناگهان فكرى به ذهن طرماح مى رسد. با عجله نزد امام مى رود: ــ مولاى من، پيشنهادى دارم. ــ بگو، طرماح! ــ به زودى لشكر بزرگ كوفه به جنگ شما خواهد آمد. شما بايد در جايى سنگر بگيريد. در راه حجاز، كوهى وجود دارد كه قبيله ما در جنگ ها به آن پناه مى برند و دشمن هرگز نتوانسته است بر آنجا غلبه كند. آنجا پناهگاه خوبى است و شما را از شر دشمنان حفظ مى كند. من به شما قول مى دهم وقتى آنجا برسيم از قبيله ما، ده هزار نفر به يارى شما بيايند و تا پاى جان از شما دفاع كنند. امام قدرى فكر مى كند و آن گاه رو به طرماح مى كند و مى فرمايد: "خدا به تو و قبيله تو پاداش خير دهد ، امّا من به آنجا نمى آيم، براى اينكه من با حُرّ رياحى پيمان بسته ام و نمى توانم پيمان خود را بشكنم". آرى! قرار بر اين شد كه ما به سوى مدينه برنگرديم و در مقابل، حُرّ از نبرد با ما خوددارى كند. اگر امام حسين(ع) به سوى قبيله طرماح مى رفت، جان خود و همراهان خود را نجات مى داد، امّا اين خلاف پيمانى بود كه با دشمن بسته است. مرام امام حسين(ع)، وفادارى است حتّى با دشمن! هرگز عهد و پيمان را نشكن; زيرا رمز جاودانگى انسان در همين است كه در سخت ترين شرايط، حتّى با دشمنان خود نامردى نكند. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🕊🍂 اسلام صلی الله عليه و آله : 🍂 محبوب ترين كارها نزد خدا، 🍃سيركردن گرسنه 🍀يا برطرف كردن گرفتارى اوست. 📚 نهج الفصاحه ح۷۶ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
ツ 🌷استاد مســـعود ریاعــی: یڪ گیاه در اندیشه ی رشد خویش فرو نمی رود او تنها سوی نور ڪـرده و آن را تعقـــیب می ڪند و رشد محـــــقق شده است. سالڪی ڪه فـطرت الهـی خویش را بیند و رو سوی آن ڪند یڪ بــرنده‌ی واقــعی است. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
از خانه خارج می شوم،شالم را سفـت میکنم. قرارم با خودم این بود بدون تندروی قضاوت کنم،اما علت کشش قلبی ام به سمت حجــاب را درک نمیکنم... هــمان کـه باعث شد،ناخودآگاه به طرف پوشیده ترین لباسم کــشیـده شوم.... تا خانـه ی کتاب،فاصــله ی زیادی نیست،کولـه ام را جابه جا میکنم و آرام از کنار پیاده رو،شروع به قدم زدن میکنم. هــمــه ی اطلاعاتی کــه از دین دارم،در ذهن مــرور میکنم. شاید حتی نتوانم تعریــف مناسبی از آن برای خودم توضیــح دهم... کل نگاه من به اسلام مختصر می شود در یکــ چهارچوب کلــی که نشانه اش حجاب است..... شاید هم این واقعیت است،شاید اسلام خلاصه میشود در حجاب... بـه کتاب فروشی میرسم،داخل میشوم. پسـر جوانی پشت صندوق نشسته است،چند دختر و پسر هم،گوشــه و کنار مشغول تماشای قفسه ی کتاب ها هستند.. مستاصلم،نمیدانم چه باید بگویم . مر د پشت صندوق میگوید:میتونم کمکتون کنم خانم؟ نگاهش میکنم،حرفم تا پشت لب هایم میآید و دوباره برمیگردد:راستش.... حتی نمی دانم چه کتابی باید طلب کنم...من با چه فکری پا در اینجا گذاشتم... اولین عنوان کتابی کـه به ذهنم میرسد به زبان میآورم:نهج البلاغه دارید؟ مرد با تعجب نگاهم میکند،شاید فکر هر کتابی را میکرد جز نهج الباغه مرد خودش را جمع و جور میکند: کتاب های مذهبی مون اونجان و با دستش قفسه ای را نشان میدهد ،به طرف قفســه حرکت میکنم،با نگاه به دنبال نهج البلاغه میگردم. ★ با کلافگی شالم را از ســرم میکشم. نهج البلاغه کـه بی هدف خریدم روی میز میگذارم چند تقه به در میخورد و به دنبال"بفرمایید" من منیر خانم با یکــــ سینی با شربت بهارنارنج و میوه وارد اتاق می شود. :_بفرمایید خانم،خسته از راه رسیدین. با لبخند از او قدردانی میکنم:ممنون منیرخانم،ولی میشه لطفا به من نگی خانم،میدونی کـه خوشم نمیاد. :_چشم خانم :_اسم من نیکی عه عزیزمن،نه خانم. ملیح میخندد،نگاهی به نهج البلاغه میاندازد و میگوید:من بــرم نیکی خانم اگه امری ندارین. :_بازم ممنون :_کتابتون هم مبارکــ خانم جان :_مرسی منیر خانم از اتاق خارج میشود،نگاهی به نهج البلاغه می اندازم،خطاب به کتاب میگویم:حاال من با تو چیکار کنم؟؟اصلا واسه چی خریدمت؟چرا انتخابت کردم... بی حوصله پشت میز می نشینم و لپ تاب را روشن میکنم،تا صفحه بالا بیاید،مشغول بافتن موهایم میشوم. میخواهم ایمیلم را چکــ کنم شاید کمی از این کرختی و بیحوصلگی در بیایم،رمز ایمیلم را میزنم،زیر لب میگویم:خدایا خودت راهی پیش پام بذار. ایمیل های جدید،از مخاطبان همیشگی.... صدای مامان از طبقــه ی پایین میآید:نیکی کم کم آماده شو... دلم مهمانی های همیشگی را نمیخواهد،بعد از شکستن پایم،گچ پایم را بهـــانه ی عدم حضورم شده بود و از دیروز هم که گچ پایم را باز کرده ام،مامان اصرار کرده کــه باید در این مهمــانی باشم... میان ایمیل های تبریکـ عید و تبلیغات سایت های مختلف،یکــ ایمیل با مخاطـب ناشناس،توجهم را جلــب می کند،عنوان ایمیل وسوسه برانگیز است: اگــه مستاصلی،بخون ایمیل را باز میکنم. یا چشم،چند بار خطوطـ کوتاه و جمله های عامیانه را دنبال میکنم. هزاران علامت سوال،سوال بی جواب،با خواندن متن ایمیل،در ذهنم نقش میبندد. این کیست که از آشوب درونم باخبر است؟؟ بلند میشوم و چند بار دور اتاق می چرخم،روی میز خم می شوم و برای چندمین بار،متن را میخوانم: فرصت دونستن رو از خودت دریغ نکن تو حق داری که بدونی اول از قرآن شروع کن. ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
"🌿🌸" 💜| - "تو چہ ڪردے ڪه دلم , اینهمہ خواهان تو شد...!((:♥!             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ امام رضا شده گنبدطلا، کبوتر و غذای حضرت! خود حضرت انگاری در حرم گم شده! 🔺رحیم پور ازغدی: به گفته امام رضا تشکیلاتی که باب انتقاد و نهی از منکر را می‌بندد، محارب با خداست. ↷↷↷ @delneveshte_hadis110 <====🍃🦋💖🦋🍃====>
تشکر از خدا میلاد پیامبر بود که مهریه را معین کردند. همان روز هم با حضور فامیل ها، یک مراسم عقد ساده برگزار کردیم. صیغه عقد را که خواندند، رفتیم با هم صحبت کنیم. دیدم دنبال چیزی می گردد؛ گفت: «اینجا یه مهر هست؟» پرسیدم مهر برای چه؟ مگه نماز نخوندی؟! گفت: «حالا تو یه مُهر بده.» گفتم تا نگی برای چی می خوای، نمی دم. می خواست نماز شکر بخواند که خدا در روز میلاد رسول الله به او همسر عطا کرده! ایستادیم و با هم نماز شکر خواندیم. شهید عبدالله میثمی نیمه پنهان ماه 11، ص16 و 17 مقام معظم رهبری این مرحله از زندگی را یکی از نعمتهای بزرگ الهی به حساب بیاورید و آن را شکر بگذارید. همه آنچه ما داریم از خداست {ما بکم من نعمة فمن الله}؛ اما توجه به این نعمت خیلی اهمیت دارد. مطلع عشق، ص16 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
خانواده آسمانی ۶.mp3
11.19M
۶ 🌎 تمام قصه‌ی فراموشیِ بشر بعد از سفرش به زمین، و محصور شدن او در زندان دنیا؛ که تصور می‌کند خیلی بزرگ است، فقط محصول این است که؛ ↓ ⚡️ با چشمی که به همه چیز عادت کرده، به همه چیز می‌نگرد ... و در حقیقت به هیچ چیز فکر نمی‌کند! ※ اهل تفکر چگونه اند؟ - به چه چیزی فکر می‌کنند؟ 🎤 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
❖ برایتان "آرزو" می کنم رنگین کمانی به ازای هر طوفان "لبخندی" به ازای هر اشک "دوستی" فداکار به ازای هر مشکل!! نغمه شیرین به ازای هر آه و "اجابتی" نزدیک برای هر دعا.... شب زیباتون‌ در سایه لطف خدا🌙 🦋🌹🌟✨🌙🌹🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
┄┅─✵💝✵─┅┄ چه زیباست که هر صبح همراه با خورشید به خدا سلام کنیم💚 نام خدا را نجوا کنیم و آرام بگوییم الهی به امید تو💚 🌷💐☘🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«اللهم عجل لولیک الفرج» دگر فرقی ندارد جمعه و شنبه، فقط برگرد .. عجل الله ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸🇮🇷ایرانِ‌زیبا🇮🇷🌸🍃 🍃⛰☀️سلاااام روزتون شادترین👌😍. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸