eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
┄┅─✵💖✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 🦋🌹💖🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
سرزمینمان داغدار کوچ توست...    غبار دوریت طراوت را مسموم کرده    و انگورها مستی ز تو میطلبند . ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
نماز ظهر را در زير سايه درختان مى خوانيم و حركت مى كنيم. حُرّ رياحى از ترس اينكه عدّه اى به كمك امام بيايند، ما را مجبور مى كند تا همين طور در دل بيابان ها به حركت ادامه بدهيم. لحظه به لحظه از كوفه دور مى شويم! كاروان ما به حركت ادامه مى دهد و سپاه حُرّ نيز همراه ما مى آيد. سكوت مرگ بارى بر اين صحرا حكم فرما شده است. راستش را بخواهى من كه خسته شده ام. آخر تا كى بايد سرگردان باشيم. طِرِمّاح كه خستگى من و ديگر كاروانيان را مى بيند مى فهمد كه بايد از هنر شاعريش استفاده كند. او مى خواهد شعرى را كه ساعتى قبل سروده است بخواند. براى اين كار سوار بر شتر در جلو كاروان مى ايستد و با صداى بلند مى خواند: يا ناقتي لا تجزعي من زجري***وامضي بنا قبل طلوع الفجرِ... نمى دانم چگونه زيبايى اين شعر را به زبان فارسى بيان كنم، امّا خوب است اين شعر فارسى را برايت بخوانم، شايد بتوانم پيام طِرِمّاح را بيان كنم: تا خار غم عشقت، آويخته در دامن***كوته نظرى باشد، رفتن به گلستان ها گر در طلبت ما را، رنجى برسد غم نيست***چون عشق حَرَم باشد، سهل است بيابان ها نمى دانم تا به حال برايت پيش آمده است كه در حال و هواى خودت باشى، امّا ناگهان به ياد خاطره غمناكى بيفتى و سكوت تمام وجود تو را بگيرد، به گونه اى كه هر كس در آن لحظه نگاهت كند غم و اندوه را در چهره تو بخواند. نگاه كن، طِرِمّاح به يكباره سكوت مى كند. همه تعجّب مى كنند. به راستى چرا طِرِمّاح ساكت شده و همين طور مات و مبهوت، بيابان را نگاه مى كند؟ اين بار تو جلو مى روى و او را صدا مى زنى، امّا او جواب تو را نمى دهد. بار ديگر صدايش مى كنى و به او مى گويى: ــ طِرِمّاح به چه فكر مى كنى؟ ــ ديروز كه از كوفه مى آمدم، صحنه اى را ديدم كه جانم را پر از غم كرد. ــ بگو بدانم چه ديدى؟ ــ ديروز وقتى از كوفه بيرون آمدم، اردوگاه بزرگى را ديدم كه مردم با شمشيرها و نيزه ها در آنجا مستقر شده بودند. همه آنها آماده بودند تا با حسين(ع) بجنگند. ــ عجب! آنها به جنگِ مهمان خود مى روند. ــ باور كن من تا به حال، لشكرى به اين بزرگى نديده بودم. طِرِمّاح در اين فكر است كه امام حسين(ع) چگونه مى خواهد با اين ياران كم، با آن سپاه بزرگ بجنگد. ناگهان فكرى به ذهن طرماح مى رسد. با عجله نزد امام مى رود: ــ مولاى من، پيشنهادى دارم. ــ بگو، طرماح! ــ به زودى لشكر بزرگ كوفه به جنگ شما خواهد آمد. شما بايد در جايى سنگر بگيريد. در راه حجاز، كوهى وجود دارد كه قبيله ما در جنگ ها به آن پناه مى برند و دشمن هرگز نتوانسته است بر آنجا غلبه كند. آنجا پناهگاه خوبى است و شما را از شر دشمنان حفظ مى كند. من به شما قول مى دهم وقتى آنجا برسيم از قبيله ما، ده هزار نفر به يارى شما بيايند و تا پاى جان از شما دفاع كنند. امام قدرى فكر مى كند و آن گاه رو به طرماح مى كند و مى فرمايد: "خدا به تو و قبيله تو پاداش خير دهد ، امّا من به آنجا نمى آيم، براى اينكه من با حُرّ رياحى پيمان بسته ام و نمى توانم پيمان خود را بشكنم". آرى! قرار بر اين شد كه ما به سوى مدينه برنگرديم و در مقابل، حُرّ از نبرد با ما خوددارى كند. اگر امام حسين(ع) به سوى قبيله طرماح مى رفت، جان خود و همراهان خود را نجات مى داد، امّا اين خلاف پيمانى بود كه با دشمن بسته است. مرام امام حسين(ع)، وفادارى است حتّى با دشمن! هرگز عهد و پيمان را نشكن; زيرا رمز جاودانگى انسان در همين است كه در سخت ترين شرايط، حتّى با دشمنان خود نامردى نكند. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🕊🍂 اسلام صلی الله عليه و آله : 🍂 محبوب ترين كارها نزد خدا، 🍃سيركردن گرسنه 🍀يا برطرف كردن گرفتارى اوست. 📚 نهج الفصاحه ح۷۶ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
ツ 🌷استاد مســـعود ریاعــی: یڪ گیاه در اندیشه ی رشد خویش فرو نمی رود او تنها سوی نور ڪـرده و آن را تعقـــیب می ڪند و رشد محـــــقق شده است. سالڪی ڪه فـطرت الهـی خویش را بیند و رو سوی آن ڪند یڪ بــرنده‌ی واقــعی است. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
از خانه خارج می شوم،شالم را سفـت میکنم. قرارم با خودم این بود بدون تندروی قضاوت کنم،اما علت کشش قلبی ام به سمت حجــاب را درک نمیکنم... هــمان کـه باعث شد،ناخودآگاه به طرف پوشیده ترین لباسم کــشیـده شوم.... تا خانـه ی کتاب،فاصــله ی زیادی نیست،کولـه ام را جابه جا میکنم و آرام از کنار پیاده رو،شروع به قدم زدن میکنم. هــمــه ی اطلاعاتی کــه از دین دارم،در ذهن مــرور میکنم. شاید حتی نتوانم تعریــف مناسبی از آن برای خودم توضیــح دهم... کل نگاه من به اسلام مختصر می شود در یکــ چهارچوب کلــی که نشانه اش حجاب است..... شاید هم این واقعیت است،شاید اسلام خلاصه میشود در حجاب... بـه کتاب فروشی میرسم،داخل میشوم. پسـر جوانی پشت صندوق نشسته است،چند دختر و پسر هم،گوشــه و کنار مشغول تماشای قفسه ی کتاب ها هستند.. مستاصلم،نمیدانم چه باید بگویم . مر د پشت صندوق میگوید:میتونم کمکتون کنم خانم؟ نگاهش میکنم،حرفم تا پشت لب هایم میآید و دوباره برمیگردد:راستش.... حتی نمی دانم چه کتابی باید طلب کنم...من با چه فکری پا در اینجا گذاشتم... اولین عنوان کتابی کـه به ذهنم میرسد به زبان میآورم:نهج البلاغه دارید؟ مرد با تعجب نگاهم میکند،شاید فکر هر کتابی را میکرد جز نهج الباغه مرد خودش را جمع و جور میکند: کتاب های مذهبی مون اونجان و با دستش قفسه ای را نشان میدهد ،به طرف قفســه حرکت میکنم،با نگاه به دنبال نهج البلاغه میگردم. ★ با کلافگی شالم را از ســرم میکشم. نهج البلاغه کـه بی هدف خریدم روی میز میگذارم چند تقه به در میخورد و به دنبال"بفرمایید" من منیر خانم با یکــــ سینی با شربت بهارنارنج و میوه وارد اتاق می شود. :_بفرمایید خانم،خسته از راه رسیدین. با لبخند از او قدردانی میکنم:ممنون منیرخانم،ولی میشه لطفا به من نگی خانم،میدونی کـه خوشم نمیاد. :_چشم خانم :_اسم من نیکی عه عزیزمن،نه خانم. ملیح میخندد،نگاهی به نهج البلاغه میاندازد و میگوید:من بــرم نیکی خانم اگه امری ندارین. :_بازم ممنون :_کتابتون هم مبارکــ خانم جان :_مرسی منیر خانم از اتاق خارج میشود،نگاهی به نهج البلاغه می اندازم،خطاب به کتاب میگویم:حاال من با تو چیکار کنم؟؟اصلا واسه چی خریدمت؟چرا انتخابت کردم... بی حوصله پشت میز می نشینم و لپ تاب را روشن میکنم،تا صفحه بالا بیاید،مشغول بافتن موهایم میشوم. میخواهم ایمیلم را چکــ کنم شاید کمی از این کرختی و بیحوصلگی در بیایم،رمز ایمیلم را میزنم،زیر لب میگویم:خدایا خودت راهی پیش پام بذار. ایمیل های جدید،از مخاطبان همیشگی.... صدای مامان از طبقــه ی پایین میآید:نیکی کم کم آماده شو... دلم مهمانی های همیشگی را نمیخواهد،بعد از شکستن پایم،گچ پایم را بهـــانه ی عدم حضورم شده بود و از دیروز هم که گچ پایم را باز کرده ام،مامان اصرار کرده کــه باید در این مهمــانی باشم... میان ایمیل های تبریکـ عید و تبلیغات سایت های مختلف،یکــ ایمیل با مخاطـب ناشناس،توجهم را جلــب می کند،عنوان ایمیل وسوسه برانگیز است: اگــه مستاصلی،بخون ایمیل را باز میکنم. یا چشم،چند بار خطوطـ کوتاه و جمله های عامیانه را دنبال میکنم. هزاران علامت سوال،سوال بی جواب،با خواندن متن ایمیل،در ذهنم نقش میبندد. این کیست که از آشوب درونم باخبر است؟؟ بلند میشوم و چند بار دور اتاق می چرخم،روی میز خم می شوم و برای چندمین بار،متن را میخوانم: فرصت دونستن رو از خودت دریغ نکن تو حق داری که بدونی اول از قرآن شروع کن. ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
"🌿🌸" 💜| - "تو چہ ڪردے ڪه دلم , اینهمہ خواهان تو شد...!((:♥!             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ امام رضا شده گنبدطلا، کبوتر و غذای حضرت! خود حضرت انگاری در حرم گم شده! 🔺رحیم پور ازغدی: به گفته امام رضا تشکیلاتی که باب انتقاد و نهی از منکر را می‌بندد، محارب با خداست. ↷↷↷ @delneveshte_hadis110 <====🍃🦋💖🦋🍃====>
تشکر از خدا میلاد پیامبر بود که مهریه را معین کردند. همان روز هم با حضور فامیل ها، یک مراسم عقد ساده برگزار کردیم. صیغه عقد را که خواندند، رفتیم با هم صحبت کنیم. دیدم دنبال چیزی می گردد؛ گفت: «اینجا یه مهر هست؟» پرسیدم مهر برای چه؟ مگه نماز نخوندی؟! گفت: «حالا تو یه مُهر بده.» گفتم تا نگی برای چی می خوای، نمی دم. می خواست نماز شکر بخواند که خدا در روز میلاد رسول الله به او همسر عطا کرده! ایستادیم و با هم نماز شکر خواندیم. شهید عبدالله میثمی نیمه پنهان ماه 11، ص16 و 17 مقام معظم رهبری این مرحله از زندگی را یکی از نعمتهای بزرگ الهی به حساب بیاورید و آن را شکر بگذارید. همه آنچه ما داریم از خداست {ما بکم من نعمة فمن الله}؛ اما توجه به این نعمت خیلی اهمیت دارد. مطلع عشق، ص16 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
خانواده آسمانی ۶.mp3
11.19M
۶ 🌎 تمام قصه‌ی فراموشیِ بشر بعد از سفرش به زمین، و محصور شدن او در زندان دنیا؛ که تصور می‌کند خیلی بزرگ است، فقط محصول این است که؛ ↓ ⚡️ با چشمی که به همه چیز عادت کرده، به همه چیز می‌نگرد ... و در حقیقت به هیچ چیز فکر نمی‌کند! ※ اهل تفکر چگونه اند؟ - به چه چیزی فکر می‌کنند؟ 🎤 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
❖ برایتان "آرزو" می کنم رنگین کمانی به ازای هر طوفان "لبخندی" به ازای هر اشک "دوستی" فداکار به ازای هر مشکل!! نغمه شیرین به ازای هر آه و "اجابتی" نزدیک برای هر دعا.... شب زیباتون‌ در سایه لطف خدا🌙 🦋🌹🌟✨🌙🌹🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
┄┅─✵💝✵─┅┄ چه زیباست که هر صبح همراه با خورشید به خدا سلام کنیم💚 نام خدا را نجوا کنیم و آرام بگوییم الهی به امید تو💚 🌷💐☘🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«اللهم عجل لولیک الفرج» دگر فرقی ندارد جمعه و شنبه، فقط برگرد .. عجل الله ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸🇮🇷ایرانِ‌زیبا🇮🇷🌸🍃 🍃⛰☀️سلاااام روزتون شادترین👌😍. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ اوصاف اصحاب یمین در قرآن (2⃣) ✅💐 آزاد کردن برده و اطعام دادن 💐✨ در سوره بلد، آزاد کردن برده و اطعام دادن به فقرا و یتیمان خویشاوند، از دیگر اوصاف اصحاب یمین ذکر شده است: 💐💫 فَكُّ رَقَبَةٍ --- أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ --- يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ --- أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ (آیات 13 تا 16 سوره بلد) آزاد کردن برده --- یا طعام دادن در روز گرسنگی و قحطی --- به یتیمی خویشاوند --- یا مستمندی خاک نشین! ✅💐 براساس این آیات: 1⃣💐 اطعام ارزش دارد، ولى در زمان قحطى ارزش بيشترى دارد. 2⃣💐 يتيم نوازى با ارزش است، ولى يتيمى كه فاميل باشد اولويّت بيشترى دارد. 3⃣💐 رسيدگى به فقرا مهم است، به خصوص آنانكه از شدّت فقر خاك‌نشين هستند. ✅💐 دل كندن از مال به نفع فقرا همچون عبور از گردنه‌هاست، و راه بهشت از ميان اين گردنه‌ها مى‌گذرد. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
006027.mp3
92.3K
آیه بیست هفتم سوره انعام ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
006027 (1).mp3
51.2K
ترجمه آیه بیست هفتم سوره انعام ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ لَوْ تَرى‌ إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقالُوا يا لَيْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُكَذِّبَ بِآياتِ رَبِّنا وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «27» و اگر آنان را، آن هنگام كه بر لبه‌ى آتش (دوزخ) نگه داشته شده‌اند ببينى، پس مى‌گويند: اى كاش! (بار ديگر به دنيا) بازگردانده شويم و آيات پروردگارمان را تكذيب نكنيم و از مؤمنان (واقعى) باشيم. نکته ها طبق آيات قرآن، آرزوى برگشت به دنيا، هم در لحظه‌ى مرگ است و هم در قبر و هم در قيامت، «رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً» «1»، و هم در جهنّم‌ «رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ» «2» در آيه‌ى 23، مشركان شرك خود را انكار مى‌كردند، ولى در اين آيه، اعتراف و تقاضاى برگشت و جبران مى‌كنند. پیام ها 1- كفّار هنگام عرضه بر آتش، وحشت‌زده و ذلّت‌بار ناله مى‌زنند. «إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقالُوا» مراحل و مواقف قيامت متعدّد است، در بعضى از مراحل گنهكاران ناله مى‌زنند و در بعضى مواقف مهر سكوت بردهانشان مى‌خورد. 2- تكذيب آيات الهى، موجب پشيمانى در آخرت است. إِذْ وُقِفُوا ... فَقالُوا يا لَيْتَنا ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
ترجمه اش رو بخون،مطمئن باش جواب خیلی از سواالتت رو میگیری بهش اعتماد کن.... جمله ی آخر به دلم می نشیند:بهش اعتماد کن... پشت میز می نشینم،نگاهی به آدرس ایمیل میاندازم، جز چند حرف و عدد بی سر و تــه،چیزی نصیبم نمیشود،من حتی به نزدیک ترین آدم های زندگی ام چیزی نگفته ام،این کیست که زیر و زبرم را می شناسد... مامان وارد اتاق میشود،سریع صفحه ی لپ تاب را می بندم. لباس مهمانی پوشیده،نگاه معناداری میاندازد و بعد میگوید:پس چـرا آماده نشدی هنوز؟؟ به من و من می افتم:چی؟؟کــجـــا؟ :_حواست کجــاست؟؟مهمونی دیگه،گفتم کـه آماده شو. :+آهـــا،چیزه مامان....من نمیام :_نمیای؟؟یعنــی چــی؟؟پاشو نیکـی مسخره بازی رو بذار کنار... :+جدی گفتم مامان،من نمیام. پام درد میکنه و به پای چپم که تازه از گچ درآمده اشاره میکنم. مامان با ناامیدی نگاهم میکند،میداند در لجبازی و یکدندگی درست مثل خودش هستم:نمیای دیگـه؟ :+نه شما برید،خوش بــگذره مامان بارآخر نگاهــم میکند و از اتاق خارج میشود صفحــه ی مانیتور را بلند میکنم و دوباره به متن ایمیل خیره میشوم...ذهنم به هرطــرف کشیده میشود،امــا بی حاصل و بی جواب.... اصلا چرا میخواهد کمکم کند.... سرم درد میگیرد از این معـــماهـا، صدای بسته شدن در میآید،بلند میشوم و از پنجره ی اتاق،پدر و مادرم را میبینم که با هم از خانـه خارج میشوند. آفتاب کم کم آخرین شعاع هایش را جمع میکند. پوفی میکنم،حاال قرآن از کـــجـــا گیــر بیاورم..... ★ منیــرخانم داخل آشپزخانــه مشغول مـرتب کردن کابینت هاست،بــه طرفــش میروم. برای عملی کردن نقشه ام باید کاری کنم. :_شام چی داریم منیــرخانم؟ :+خانم جان،براتون زرشک پلو پختم،همون که دوست دارین،راستش حدس میزدم که مهمونی نرید،برا همین پختم. ذهنم جرقه میزند،نکند ایمیل کار اوست :_از کـجـا فهمیدی من مهمونی نمیرم؟ :+خب راستش،کسی که پاش رو تازه از گچ درآورده باشه،یه خرده طول میکشه تا راه بیفته، خانم جان شما به خودتون نگاه نکنین ماشاءالله این همه سرحال هستین،هـر کس دیـگه بود،دو سه روز استراحـت میکرد خب. نه،او خیلی ساده تر از این حرفــ هاست،او حتی نمی داند چگونه ایمیل میفرستند،نمی تواند کار او باشد :_چیزه....یعنی منیرخانم میشه برام کاهو، سکنجبین درست کنی؟ :+چشم خانمــ فقط یه کم طول میکشه :_عیب نداره،راستی من نیکی ام نه خانم! شیرین میخندد،دوست داشتنی است. به طرف یخچال میرود تا کاهو بیاورد،میدانم تا شستن و خرد کردن کاهو ها فرصت دارم،از آشپزخانه خارج میشوم،می خواستم منیر را به کاری مشغول کنم تا خیالم راحت باشد که به طرف اتاقش نمیرود. تنها جایی که در خانه ی ما،قرآن پیدا میشود اتاق اوست! آرام در اتاقش را باز میکنم،این کار خلاف اخلاق است اما چاره ندارم،اگــر از خودش میخواستم، مطمئنا در اختیارم میگذاشت اما من دلم نمیخواهد هیچکس از این ماجرا با خبر شود،حداقل فعلا.... اتاقش تاریک است،آرام به طرف میز گوشه ی اتاق می روم،جایی که سجاده و قرآنش را همیشه آنجا میگذارد. کورمال دستم را روی میز میکشم،دستم روی کتابی میلغزد،نمی دانم چرا تا این حد آرامـ می شوم از برخورد با کتاب،بدون هیچ تعلل و مکثی کتاب را برمی دارم و از اتاق خارج میشوم،بعدا حتما از منیر بابت کار زشتم معذرت خواهی میکنم... به سرعت از پلــه ها بالا می روم و به طرف اتاقم اوج میگیرم،چقدر مشتاقم برای خواندن این کتاب. روی تخت می نشینم و قرآن را برابرم باز میکنم، ناخودآگاه زیرلب میگویم:بسمــ اللّه الرحمنـ الرحیمـ شروع میکنم به خواندن ترجمه ی آیات، اما قبلش قرآن را برابرم میگشایم،نه از صفحه ی اول،بلکه میگذارم انگشتانم صفحه ای را باز کنند. سوره زمر،آیه بیست و دو در برابر چشمانم باز میشود چند کلمه ی اول آیه آرامم میکند:آیا کسی که خدا سینه اش را برای اسلام گشوده.. به صفحه ی اول قرآن باز میکردم،شروع میکنم به خواندن ترجمه ها: ))حمد و ستایش از آن خدایی است که پروردگار جهانیان است¹،اوست صاحب روز جزا² تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میطلبیم³ مــا را به راه راست هدایتــ کن⁴)) با جمله ی آخر،دلم می لرزد،بی اختیار به متن عربی آیه رجوع میکنم: اهدنــــا الصـــــــراطـــ المستقیــــــــــــــمـــــــ چشمانم را میبندم،اشکــهایم برای ریختن سبقت میگیرند..... زیر لب تکرار میکنم،اهدنا الصـراط المستقیم... ما را به راه راست...... قرآن را بغل میکنم و راه اشک ناخودآگاه هموار میشود... ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام صادق (علیه السلام) فرمودند: هر که با طهارت به بستر رود، آن شب بستر او به منزله مسجد اوست و اگر یادش آمد که وضو ندارد به همان رو انداز خود -هر چه می خواهد باشد- تیمم کند که اگر چنین کرد پیوسته در نماز و ذکر خداوند خواهد بود.✨ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
مداحی آنلاین - مایه شادی باش - استاد عالی.mp3
2.22M
♨️مایه شادی باش 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
‌🌷مهدی شناسی ۱۵۷🌷 🔹زیارت آل یاسین🔹 🌹السلام علیک یا تالی کتاب الله و ترجمانه🌹 🍃امام صادق«علیه السلام» می فرمایند:"بطن و درون و حقایق قرآن را نمی دانند مگر خدا و راسخان در علم." 🍃رسول خدا «صلوات الله علیه و آله» افضل الراسخین است. خداوند تمام تنزیل و تاویل قرآن را به پیامبر«صلوات الله علیه و آله»یاد داده است. همچنین هر چه خدا فرستاده و به پیامبر«صلوات الله علیه و آله» تعلیم داده ایشان هم تمام آن را به اوصیای خودشان یاد داده اند. 🍃 فقط راسخان در علم هستند که تمام حقایق قرآن را می دانند. هر چه از قرآن به دست می آوریم در شخصیت و دانش و علم امام عصر«عجل الله تعالی فرجه» هست. و هر چه امام عصر«عجل الله تعالی فرجه»دانش و علم دارند بی شک در قرآن است. 🍃لا یمسه الا المطهرون یعنی حقایق قرآن طوری است که اگر کسی مطهر نباشد با کل حقایق قرآن نمی تواند تماس بر قرار کند و این تماس از طریق باطن است نه فیزیک. 🍃یعنی مرتباً باید دل را صیقل داد. خداوند بزرگ ترین سکوی پرواز انسان را در درون خودش قرار داده است. نبوت ورسالت را اگر بخواهیم بفهمیم باید به درون مراجعه کنیم. البته زنگار دل باید پاک شود تا حقایق را بفهمیم. 🍃لا یمسه الا المطهرون یعنی چون دل امام زمان«عجل الله تعالی فرجه» از خدا پر است لذا تمام وجود امام زمان«عجل الله تعالی فرجه» مطهر است و تمام حقایق قرآن را می فهمد. ما هم هر چه نسبت به امام زمان«عجل الله تعالی فرجه»پاک تر باشیم حقایق قرآن را زلال تر و بهتر می توانیم به دست آوریم. 🍃در واقع وقتی گفته می شود السلام علیک یا تالی کتاب الله می گوییم سلام بر تو ای کتاب صامت و ساکت و سلام بر تو ای کتاب ناطق و گویا. 🍃ابن عباس از حضرت علی«علیه السلام» نقل کرده که می فرمایند: تمام عالم در کتاب های آسمانی جمع شده است. حقایق کتاب های آسمانی در کتاب قرآن و حقایق قرآن در سوره حمد و حقایق سوره حمد در بسم الله الرحمن الرحیم ومن هستم نقطه زیر بای بسم الله الرحمن الرحیم. 🍃منظور این حدیث تمام ائمه است. در باره خصوصیات امام عصر«عجل الله تعالی فرجه»می خوانیم که ایشان میراث دار تمام ائمه هستند. 🍃السلام علیک یا تالی کتاب الله وترجمانه یعنی وجود مقدس امام زمان«عجل الله تعالی فرجه» ترجمه و بر گردان قرآن است. توضیح وتفسیر قرآن است. 🍃پس برای آشتی با امام عصر«عجل الله تعالی فرجه» باید روزی حداقل 50 آیه از قرآن تلاوت کنیم. 🍃در اصطلاح داریم که فلانی تالی تلو فلانی است یعنی می توان از طریق یکی به خصوصیات دیگری پی برد. اگر دستور العملی از طرف خدا آمده باشد وآن دستورالعمل همواره در نمونه ای عینی محقق نشده باشد چگونه می توان گفت آن دستورالعمل در این شرایط امکان تحقق دارد؟ 🍃به همین جهت آن کس که به خدا و کتاب خدا ایمان آورد و می خواهد خود را با کتاب خدا هماهنگ کند باید از انوار نمونه عینی آن دستور العمل مدد بگیرد و قبله جان خود را او قرار دهد. 🍃پس چون خواستیم برآن وجود مقدس نظر کنیم باید به صفات تالی کتاب خدا و ترجمان آن کتاب توجه کنیم و تعین و مصداق خارجی آن را ببینیم. 💖🌹🦋🌻💖🌹🦋🌻 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef