eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠امام علی علیه السلام 🔸إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللَّهَ فَأَخْرِجُوا مِنْ قُلُوبِكُمْ حُبَّ اَلدُّنْيَا 🔹 اگر خدا را دوست داريد، پس محبّت دنيا را از دلهايتان بيرون كنيد. 📗غرر الحکم ص259 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
Mehdi Shokohi - Cheshm Be Rah[128].mp3
4.31M
این جمعه هم نیامد شبتون مهدوی 🦋🌹💖🌙✨🌟💖🌹🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💖✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 💖🌹🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
💔 لب‌های خشکِ جاده به دریا نمی‌رسد باران به خشکی لب دنیا نمی‌رسد هر کس که هست مدّعی نوکری تو سلمان اگر نگشت به منّا نمی‌رسد... بار گناه باز زمینم زده ببین اهل‌گنه به عالم بالا نمی‌رسد هرکس سحر نداشت به جایی نمی‌رسد هرکس سحر نداشت به معنا نمی‌رسد این چشم من لیاقت دیدن نداشته وقتی به روی یوسف زهرا نمی‌رسد حسرت کشیده‌ام جگرم تیر می‌کشد دستم به دامن تو اماما نمی‌رسد گیرم تمام عمر صدایت زدم ولی بر گوش من صدای تو آقا نمی‌رسد...😔 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ بشارت های الهی در قرآن (5⃣) ✅💐 بشارت به عذاب الهی 💐✨ حرام خواری، ثروت اندوزی و بی توجهی به انفاق در راه خدا، از عوامل دیگری هستند که در قرآن، وعده عذابی دردناک به عاملان آن داده شده است: 💐💫 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ۗ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ (آیه 34 سوره توبه) ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بسیاری از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان، اموال مردم را بباطل می‌خورند، و (آنان را) از راه خدا بازمی‌دارند! و کسانی که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) می‌سازند، و در راه خدا انفاق نمی‌کنند، به مجازات دردناکی بشارت ده! ✅💐 ابوذر غفارى، صحابى بزرگوار پيامبر، در اعتراض به زراندوزى‌هاى معاويه و عثمان و عمّال حكومت و حيف و ميل اموال عمومى، صبح و شام اين آيه را با صداى بلند در برابر معاويه و سپس در مقابل عثمان مى‌خواند و مى‌گفت: اين آيه مخصوص مانعان زكات نيست و هر نوع زراندوزى را شامل مى‌شود. ✅💐 در تفسير الميزان آمده است كه از برخوردهاى ابوذر با عثمان و معاويه و كعب الأحبار، بر مى‌آيد كه ثروت‌اندوزى در جامعه‌ فقير، حرام است، گرچه از راه حلال باشد و زكاتش پرداخت شده باشد. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
کمی از شیرکاکائو را سر میکشم و به چشم های گرد شدهـ ی فاطمه خیره میشوم. خنده ام میگیرد،صورت گرد و گندمی اش،وقتی تعجب میکند بامزه میشود. :_چیه؟چرا اینطوری نگام میکنی؟ :+یعنی تو یه سال بدون مامان و بابات موندی اونجا؟ :_یه سال نه. کمتر شد،فک کنم...اممم...آره نُه ماه شد،تو این مدت با هم تماس تصویری داشتیم،ولی دلم براشون خیلی تنگ شد. :+اونجا مدرسه میرفتی؟ :_آره مدرسه ی ایرانی ها. :+چه جالب... مشغول خوردن میشود،یک دفعه انگار چیزی یادش افتاده،میگوید:راستی نیکی شما سال تحویل کجا میرین؟ :_مـــا؟ پارسال و پیارسال که خونه ی خودمون بودیم. سال قبلش که من ایران نبودم،سال های قبلشم یا مهمونی بودیم یا مهمون داشتیم. شما چی؟ :+مــا چند بار مشهد بودیم،چند بار خونه مامان بزرگم اینا بودیم،ولی امسال، بازم جمع میشیم خونه مامان بزرگم،به هرحال اولین سالیه که تنها شده. روز سوم،چهارم عید،میخوایم بریم امامزاده صالح و شاعبدالعظیم ... :_واقعا؟؟ :+آره اگه خدا بخواد،تو هم اگه بخوای میتونی باهامون بیای. :_من؟نه بابا،من مزاحمتون نمیشم! :+مزاحمت چیه،مامان و بابام گفتن. من بهشون گفتم تو دوس داری بری زیارت،گفتن خب با هم میریم امامزاده . :_فکر نمیکنم فاطمه،مامان و بابام اجازه بدن :+بگو بهشون شاید اجازه دادن :_نمیدونم،ولی کاش میشد.. دستم را به گرمی میگیرد :+میشه،من میدونم... کتاب های روی میزم را مرتب میکنم،فکرم میرود سراغ حرف های فاطمه،کاش مامان و بابا اجازه بدهند.. بعد از برگشتنم از لندن،وقتی دیدند تیرشان به سنگ خورده و من،محکم تر از قبل روی حرف هایم پافشاری کردم،حساس شده اند. دلم نمیخواهد به فاطمه هم ظنین شوند،او تنها دوست من است،البته بعد از عمو! باید در فرصت مناسب،خواهش کنم که اجازه بدهند. صدای مامان،از پشت در،میآید و مرا از خیالات بیرون میکشد. :_نیکـــــی... نیکی ...بیا پایین کارت دارم :+چشم بلند میشوم،چه کاری با من دارد؟ کتاب تست جغرافیا را داخل کتابخانه ام جا میدهم. دستی به موهایم میکشم و با ذکر }بسمـ اللّه{ از اتاق خارج میشوم. دلشوره،در جانمـ میدود. ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: به جرّاح مدائنى فرمودند: آيا به تو بگويم كه مكارم اخلاق چيست؟ گذشت كردن از مردم، سهيم كردن برادر (دينى) در مال خود و بسيار به ياد خدا بودن.✨ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
مداحی_آنلاین_گناهان_امت_استاد_عالی.mp3
2.97M
♨️گناهان امت 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
[ [💡 امروز میخوام باهاتون درمورد برنامه ریزی صحبت کنم 📃 📌بچه ها یادتونه ما هِی میزنیم تو سرمون میگیم برای ترک باید از روش جایگزینی استفاده کنید ؟❎ 📎خب عزیز دل من اولین قدم روش جایگزینی همون برنامه ریزیه دیگه 😏 ↔️مثلا من میام یه کاغذ و خودکار برمیدارم بعدش میگم خب من‌چکار میتونم بکنم بجای افکار منفی ، یه رفتار دیگه جایگزینش کنم مثلا ده تا روش پیدا کردم😲 بعدش ↔️چندتا روش دیگه مینویسم و میگم اینها هم برای وقتیه که ذهنم شروع به شیطونی میکنه ،تا سریع جمعش کنم 😁 خب وقتی نوشتم چکار کنم ؟ 🤓 باید بهش عمل کنید ،کم کم هرروز یه روش خوب را جایگزین یه روش بد کنید 😉بعداز چند روز میبینید که بیشتر رفتارهای بدتون با یه رفتار خوب جایگزین شده 😲 بچه ها به خودتون فشار نیارید که زود خسته بشید بچه ها باید به برنامه تون عمل کنید ،اگر بذاریدش داخل تاقچه اتاقتون خود به خود عمل نمیشه ها😂😂 بچه ها اگر بدون برنامه پیش برید هیچوقت نمیـــــــــــــتونیـــــــــــــد،ترک کنید ترک یه رفتار بد اول با برنامه ریزی صحیح ومنطقی📃 و دوم با روش جایگزینی امکان پذیره ✅ پس لطفا خودمون رو گول نزنیم 😁 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
📍 ✍🏻شخـصیت انسـان می‌تواند تغییر ڪند ڪه اگر نمی‌شد، خدا انـبیا را مـبعوث نمی‌ڪرد ،یکی از بهترین روش‌هابرای بهبود شخصیت این است که مرتب با خودمـان در حال رقــابت باشیم، نه با دیگران؛در غیر این صورت تفاخر، تکاثر و تجمل پیش می‌آید.🖐🏻 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
😂 دانشجویی به حاج آقا گفت: حاج آقا من هر چی تو یخچالِ خوابگاه می‌گذارم، بسیجی‌های مومن و نماز خوان می‌خورند. من چکار کنم؟ حاج آقا : فامیلت را پشت ظرف بنویس، چون مومن و متدین هستند دیگه نمی‌خورند. دانشجو گفت: اتفاقا پشت تمام ظرف‌ها فامیل خودم را می‌نویسم ولی باز هم وقتی سراغشان میروم می‌بینم ظرف‌ها خالی شده‌اند. حاج آقا گفت: فامیلی شما چی هست؟ دانشجو گفت: صلواتی 😂😂😂😂 ☺️ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
ابن زياد دستور داد در منطقه "نُخَيْله"، اردوگاهى بزنند تا نيروهاى مردمى در آنجا سازماندهى شوند و سپس به سوى كربلا حركت كنند. برنامه او اين است كه دسته هاى هزار نفرى، هر كدام به فرماندهى يك نفر به سوى كربلا حركت كنند. مردم گروه گروه به سوى نُخَيْله مى روند و نام خود را در دفتر مخصوصى كه براى اين كار آماده شده است، ثبت مى كنند و به سوى كربلا اعزام مى شوند. در اين ميان گروهى هستند كه پس از ثبت نام و پيمودن مسافتى، مخفيانه به كوفه باز مى گردند. اين خبر به گوش ابن زياد مى رسد. او بسيار خشمگين مى شود و يكى از فرماندهان خود را مأمور مى كند تا موضوع فرار نيروها را بررسى كند و به او اطّلاع دهد. هنگامى كه مأمور ابن زياد به سوى اردوگاه سپاه حركت مى كند، يك نفر را مى بيند كه از اردوگاه به سوى شهر مى آيد، امّا در اصل او اهل كوفه نيست. اين از همه جا بى خبر به كوفه آمده است تا طلب خود را از يكى از مردم كوفه بگيرد و وقتى مى فهمد مردم به اردوگاه رفته اند، به ناچار براى گرفتن طلب خود به آنجا مى رود. مأمور ابن زياد با خود فكر مى كند كه او مى تواند وسيله خوبى براى ترساندن مردم باشد. پس اين بخت برگشته را دستگير مى كند و نزد ابن زياد مى برد. او هر چه التماس مى كند كه من بى گناهم و از شام آمده ام، كسى به حرف او گوش نمى دهد. ابن زياد فرياد مى زند: ــ چرا به كربلا نرفتى؟ چرا داشتى فرار مى كردى؟ ــ من هيچ نمى دانم. كربلا را نمى شناسم. من براى گرفتن طلب خود به اين جا آمده ام. او هر چه قسم مى خورد، ابن زياد دلش به رحم نمى آيد و دستور مى دهد او را در ميدان اصلى شهر گردن بزنند تا مايه عبرت ديگران شود و ديگر كسى به فكر فرار نباشد. همه كسانى كه نامشان در دفتر سپاه نوشته شده و اكنون در خانه هاى خود هستند، با وحشت از جا برخاسته و به سرعت به اردوگاه برمى گردند. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
پشت چراغ قرمز خیابان شریعتی ایستاده بودیم و منوچهر هم صحبت می کرد. کنار خیابان یک پیرمردی که سرتاپا سفید یکدست پوشیده بود در گالری بزرگی گل های رزی به رنگ های مختلف می فروخت ولی سفیدی پیرمرد نظر من را جلب کرده بود و من احساس می کردم این مرد از آسمان آمده است. اصلا حواسم به منوچهر نبود که یک لحظه حجم سنگین و خیسی روی پاهایم حس کردم. یک آن به خودم آمدم دیدم منوچهر رد نگاهم را گرفته و فکر کرده من به گل ها خیره شدم، پیاده شده تا گل ها را برایم بخرد. منوچهر همین طور همه گل ها را با دستش بر می داشت و روی پاهای من می ریخت . دو بار چراغ سبز و قرمز شد ولی همه در خیابان به ما نگاه می کردند و سوت و کف می زدند. حتی یک نفر خانم که از نظر تیپ ظاهری با ما متفاوت بود، برگشت و به همسرش گفت: می بینی ، بعد بگویید بچه حزب اللهی ها محبت بلد نیستند و به همسران شان ابراز محبت نمی کنند. آن روز منوچهر همه گل های پیرمرد را خرید و روی پاهای من ریخت و من نمی دانستم چه بگویم و چه کلمه ای لایق این محبت است. غیر از اینکه بگویم بی نهایت دوستت دارم. به روایت همسر شهید منوچهر مدق ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ آن شب، سؤال مهمّى را از من پرسيدى، سؤالى كه مرا به فكر واداشت. تو رو به من كردى و گفتى: بهترين سرمايه اى كه خدا به تو داده است، چيست؟ من مى خواهم همان را از خدا طلب كنم. نمى دانم سكوت من چقدر طول كشيد، به من نگاه مى كردى، در فكر بودم. من بايد حقيقت را به تو مى گفتم، اين شرط رفاقت بود. جواب را يافتم، سرم را بالا گرفتم و گفتم: "عشق فاطمه(س) بهترين سرمايه من است. خدا هر چه را از من مى خواهد بگيرد، بگيرد، امّا اين عشق را هرگز از من نگيرد!". چند شب از رفتن تو گذشت، خبردار شدم كه عدّه اى درباره شهادت فاطمه(س)سؤال هايى را مطرح كرده اند و اين گونه خواسته اند شهادت آن حضرت را انكار كنند. قلم را در دست گرفتم، مى خواستم از مظلوميّت فاطمه(س)دفاع كنم، بايد مطالعه و تحقيق مى كردم، بايد مى نوشتم، آرى! همان سرمايه اى كه خدا در قلبم قرار داده بود، راه را برايم آسان نمود و به راستى چه شكوهى دارد اين نوشتن براى فاطمه(س)! هر روز با هم برگی از این کتاب را با هم ورق میزنیم ●●●☆☆☆☆☆●●● eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🦋❤️🦋
💖 🦋 در جستجوى من هستى، از چند نفر سراغ مى گيرى، كوچه به كوچه مى آيى تا به خانه ام مى رسى، دير وقت است. لحظه اى ترديد مى كنى كه درِ خانه را بزنى يا نه، سرانجام دستت را بر روى زنگ مى فشارى. به سوى تو مى آيم، درِ خانه را به رويت باز مى كنم، بعد از سلام و احوال پرسى، خودت را معرّفى مى كنى، دانشجويى هستى كه در جستجوى جواب آمده اى. تو را به داخل خانه دعوت مى كنم، تو مى گويى: شرمنده ام كه اين وقت شب مزاحم شده ام، شايد شما مى خواستيد استراحت كنيد. نگاهى به تو مى كنم و اين چنين پاسخ مى دهم: كدام نويسنده را ديدى كه شب استراحت كند؟ شب، بهار نوشتن است! مى روم و براى تو چاى مى آورم و درست روبه روى تو مى نشينم، از تو مى خواهم تا سؤال خود را بپرسى، شايد بتوانم به تو كمكى كنم. كيف خود را باز مى كنى و چند صفحه را از آن بيرون مى آورى و مى گويى: ــ هر چه هست در اين نوشته ها مى باشد! اين ها مرا بيچاره كردند! ــ مگر در اين كاغذها چه چيزى نوشته شده؟ ــ اين سخنان آقاى بَسطامى است، آيا خبر داريد او چه گفته؟ ــ نه. من او را نمى شناسم، دفعه اوّلى است كه اسم او را مى شنوم. ــ او يكى از علماى اهل سنّت جنوب ايران است. او درباره شهادت حضرت فاطمه(س) مطالبى را گفته. از وقتى كه من سخنان او را خوانده ام، دچار شكّ و ترديد شده ام. ــ مگر او چه حرف هايى زده؟ ــ او گفته كه شهادت حضرت فاطمه(س)، بزرگ ترين دروغ تاريخ است! ــ عجب! ــ آرى! از وقتى كه من نوشته او را خواندم، به خيلى چيزها شك كرده ام. امشب به اينجا آمدم تا شما به من كمك كنيد. من مى خواهم حقيقت را بفهمم. ــ اين سخنان را به من بده تا بخوانم! نوشته ها را به من مى دهى و مشغول مطالعه آن مى شوم. اين آقا چه حرف هاى عجيبى در اينجا نوشته است... وقتى همه سخنان او را مى خوانم، رو به تو مى كنم و مى گويم: ــ اين آقا در اينجا، سؤالات زيادى را مطرح كرده است كه بايد سرِ فرصت به آن جواب داد و اين وقت زيادى مى خواهد. ــ يعنى شما الآن نمى توانيد جواب بدهيد؟ ــ چرا اين قدر عجله مى كنيد؟ مقدارى صبر و حوصله داشته باشيد. با توكّل به خدا همه اين سؤال ها، جواب داده خواهد شد. تو خوشحال مى شوى و از جاى خود برمى خيزى و خداحافظى مى كنى و مى روى. ●●●☆☆☆☆☆●●● eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🦋❤️🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زائری در وسط صحن غریب‌الغربا دید تا گنبد زیبای حرم؛ 🕊یا امام رضا😭😭😭 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
ﺭﻭﺯﻱ ﻣﺮﺩﻱ ﻓﻘﻴﺮ، ﺑﺎ ﻇﺮﻓﻲ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻧﮕﻮﺭ، ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ، ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻥ ﻇﺮﻑ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻫﺮ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﺗﺒﺴﻤﻲ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎﻝ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﻴﻜﺮﺩ، ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻨﺎﺑﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻌﺎﺭﻓﻲ ﻧﻜﺮﺩ . ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﻴﺮ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﻓﺖ . ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﭘﺮﺳﻴﺪ : ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﺮﻳﻚ ﻣﻴﻜﺮﺩﻳﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﺋﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻳﺪ !! ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺯﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺩﻳﺪﻳﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﻡ؟ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺗﻠﺦ ﺑﻮﺩ، ﻛﻪ ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺗﻠﺨﻲ واکنشی ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﻲ ﻣﺒﺪﻝ ﺷﻮﺩ . " ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺯﯾﻦ ﺃﺧﻼﻗﻨﺎ ﺑﺎ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﺑﺤﻖ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻟﻪ " ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺩﻝ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻧﺸﮑنیم. 👆👆👆حتما مطالعه کنید ارسالی یکی از اعضای محترم کانال ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸