eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
21.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 ببينيد| لحظات ديدنی گفت و شنود رهبرمعظم انقلاب با دانشجویان 🗓 ويژه‌ی روز دانشجو ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🙃 گاهی وقتا که فکر میکنی دنیا بهت سخت گرفته..😖 به جای فاز غم برداشتن و دنبال یه نفر واسه درد و دل گشتن یا با کارای بی خود حواس خودتو پرت کردن..😕 یه گوشه پیدا کن و با خودش حرف بزن..✨ اگه میخوای گله کنی آروم به خودش بگو.. چه کسی رو میخوای پیدا کنی که شنونده تر و با درک و مهربون تر از *خدا* باشه؟!!🤍 تا حس تنهایی و بی کسی اومد سراغت،یه گوشه ی دنج پیدا کن و باهاش حرف بزن.. بگو من میدونم تو همیشه هستی..من بهت اعتماد دارم و میدونم که همیشه هوامو داری ...🥺❤‍🩹 پس توکل میکنم به خودت...😌🖐🏻 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
بچه ها..! یه جوری تویِ جامعه راه برید..؛ که همه بگن این بویِ امام زمان میده..! اگه بگی چی شد که شهیدا شهید شدن؟ میگم یه روده راست تو شِکَمِشون بود راست میگفتن امام زمان دوسِت داریم. بیاید راست بگیم که امام زمان(عج) رو دوست داریم. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
💖 قرن سوم هجرى است، اينجا شهر بغداد است، من در جستجوى خانه استاد بَلاذُرى مى باشم. او تاريخ نويس بزرگى است، او در حال نوشتن كتابى درباره تاريخ اسلام است كه تاكنون 40 جلد آن تمام شده است. او در موضوعات مختلف كتاب نوشته است و دانشمندان اهل سنّت به كتاب هاى او اعتماد مى كنند و از آن ها بهره مى برند. سرانجام خانه استاد بَلاذُرى را مى يابم، در خانه را مى زنم، پسر او در را به رويم باز مى كند و مرا نزد استاد مى برد. وقتى با استاد روبرو مى شوم، سلام مى كنم و جواب مى شنوم. وقتى او مى فهمد من ايرانى هستم، به زبان فارسى با من سخن مى گويد، من تعجّب مى كنم و مى گويم: ــ جناب استتاد! شما مى توانيد فارسى حرف بزنيد؟ ــ من مدّت زيادى، مترجم بوده ام. من متن هاى باارزشى را از فارسى به عربى ترجمه كرده ام و دانش ارزشمند ايرانيان را براى مردم بيان نموده ام. ــ من اين مطلب را نمى دانستم، مردم هم شما را بيشتر به عنوان يك تاريخ شناس مى شناسند، به راستى چطور شد كه شما به ترجمه آثار فارسى علاقه مند شديد؟ ــ يادش به خير زمانى كه مأمون، خليفه بود. چه روزگارى بود آن روز! وقتى او به خلافت رسيد دستور داد تا همه كتاب هاى علمى به زبان عربى ترجمه شود، گروهى به ترجمه آثار يونانى پرداختند، من هم زبان فارسى را ياد گرفتم و به ترجمه متن هاى فارسى پرداختم. ــ الآن مشغول چه كارى هستيد؟ ــ در حال حاضر بيشتر در حديث كار مى كنم. آيا مى خواهى حديثى را كه الآن نوشتم برايت بخوانم؟ ــ بله. ــ عُمَر مى خواست به مكّه برود تا به زيارت خانه خدا برود و عُمره به جاى آورد، او نزد پيامبر آمد و از او اجازه گرفت. پيامبر به او اجازه داد و او را برادر خطاب كرد. ــ عجب! ــ اين نكته بسيار مهمّى است كه پيامبر، عُمَر را برادر خود خطاب مى كند، و نكته مهمتر اين كه عمر بدون اجازه پيامبر هيچ كارى انجام نمى داد. اين يعنى ايمان كامل! با شنيدن اين سخن به فكر فرو مى روم، من شنيده ام روزى كه پيامبر بين مسلمانان، پيمان برادرى مى بست، ميان هر دو نفر از آنها عقد برادرى برقرار كرد. در آن روز، على(ع) با چشم گريان نزد پيامبر آمد و فرمود: "اى پيامبر! بين همه مردم، پيمان برادرى بستى، امّا مرا فراموش كردى"! پيامبر رو به على(ع) كرد و فرمود: "اى على! تو در دنيا و آخرت برادر من هستى". على(ع) برادر پيامبر و نزديك ترين افراد به پيامبر بود. اكنون چگونه شده است كه استاد بَلاذُرى اين سخن را نقل مى كند؟ آيا واقعاً عُمَر اين گونه بود؟ اگر واقعاً عُمَر اين قدر به پيامبر احترام مى گذاشت و بدون اجازه پيامبر هيچ كارى نمى كرد، پس چرا به سخنان پيامبر گوش فرا نداد؟ چرا به خانه دختر پيامبر حمله كرد؟ پيامبر بارها گفته بود كه فاطمه(س)، پاره تن من است، خشنودى او، خشنودى من است، غضب او غضب من است، چرا عُمَر با فاطمه آن گونه برخورد كرد؟ در اين فكرها هستم، ناگهان به ياد مى آورم كه استاد بَلاذُرى از اهل سنّت است و عقايد خاص خودش را دارد. ●●●☆☆☆☆☆●●● eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef 🦋❤️🦋
4_5877215213278727314.mp3
7.88M
|⇦•عالِمۀ غَیر معلمه زینب .. زیبا ویژۀ ولادت عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها _ سید رضا نریمانی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● «إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ» خدا |قرآن |بقره| ۲۲۲ خدا توبه کنندگان‌ را دوست‌ دارد .. ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
غروب دوشنبه، ششم محّرم است و يك لشكر چهار هزار نفرى ديگر به نيروهاى عمرسعد افزوده مى شود. آمار سپاه او به بيست هزار نفر رسيده است. صداى قهقهه و شادى آنها دل حَبيب بن مظاهر را به درد مى آورد. آخر، اى نامردان، به چه مى خنديد؟ نماز مى خوانيد و در نماز بر پيامبر و خاندان او درود مى فرستيد، ولى براى جنگ با فرزندِ دختر او، شمشير به دست گرفته ايد؟ نگاه كردن و غصّه خوردن، دردى را دوا نمى كند. بايد كارى كرد. ناگهان فكرى به ذهن حبيب مى رسد. او خودش از طايفه بنى اَسَد است و گروهى از اين طايفه در نزديكى كربلا منزل دارند. حبيب با آنها آشنا است و پيش از اين، گاهى با آنها رفت و آمد داشته است. در ديدارهاى قبلى، آنها به حبيب احترام زيادى مى گذاشتند و او را به عنوان شيخ و بزرگ قبيله خود مى شناختند. اكنون او مى خواهد پيش آنها برود و از آنها بخواهد تا به يارى امام حسين(ع) بيايند. حبيب به سوى خيمه امام حسين(ع) حركت مى كند و پيشنهاد خود را به امام مى گويد. امام با او موافقت مى كند و او بعد از تاريك شدن هوا به سوى طايفه بنى اَسَد مى رود. افراد بنى اَسَد باخبر مى شوند كه حبيب بن مظاهر مهمان آنها شده است. همه به استقبال او مى آيند، امّا تعجّب مى كنند كه چرا او در دل شب و تنها نزد آنها آمده است. حبيب صبر مى كند تا همه جمع شوند و آن گاه سخن مى گويد: "من از صحراى كربلا مى آيم. براى شما بهترين ارمغان ها را آورده ام. امام حسين(ع) به كربلا آمده و عمرسعد با هزاران سرباز، او را محاصره كرده است. من شما را به يارى فرزند پيامبر دعوت مى كنم. نمى دانم سخنان اين پيرمرد با اين جوانان چه كرد كه خون غيرت را در رگ هاى آنها به جوش آورد. زنان، شوهران خود را به يارى امام حسين(ع) تشويق مى كنند. در قبيله بنى اَسَد شور و غوغايى بر پا شده است. جوانى به نام بِشر جلو مى آيد و مى گويد: "من اوّلين كسى هستم كه جان خود را فداى امام حسين(ع) خواهم نمود". تمام مردان طايفه از پير و جوان ( كه تعدادشان نود نفر است )، شمشيرهايشان را برمى دارند و با خانواده خود خداحافظى مى كنند. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
مداحی_آنلاین_حربه_های_شیطان_حجت_الاسلام_رفیعی.mp3
1.23M
♨️حربه‌های شیطان 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمودند: شش چيز را براى من ضمانت كنيد تا من بهشت را براى شما ضمانت كنم، راستى در گفتار، وفاى به عهد، بر گرداندن امانت، پاكدامنى، چشم بستن از گناه و نگه داشتن دست (از غير حلال). ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🍃🌴🌙خدایا امشب از تو میخواهم‌به عزیزانم آرامش عطا فرمایی ... 🍃🌴🌙 الهی به ما بیاموز در هرشرایطی‌بدانیم‌تو‌از‌همه‌ مهربانتری 🌹💖🌙✨🌟💖🌹
┄┅─✵💝✵─┅┄ خرد هرکجا گنجی آرد پدید ز نام خدا سازد آن را کلید به نام خداوند لوح و قلم حقیقت نگار وجود و عدم خدایی که داننده رازهاست نخستین سرآغاز آغازهاست الهی به امید تو💚 🦋🌷🌻🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
ی عشق بی نشان به خدا خسته ام بیا چون موسم خزان به خدا خسته ام بیا آخر بیا بگو به چه اسمی بخوانمت یا صاحب الزمان به خدا خسته ام بیا هر کس به طعنه ای بزند نیش خویش را از نیش این و آن به خدا خسته ام بیا ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ بشارت ولادت انبیاء در قرآن (1⃣) ✅💐 بشارت ولادت حضرت عیسی (ع) 💐✨ در برخی از آیات قرآن، به ولادت برخی از انبیاء الهی بشارت داده شده است. خداوند در یکی از آیات قرآن، اینگونه به حضرت مریم (س)، بشارت ولادت حضرت عیسی (ع) را می‌دهد: 💐💫 إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (آیه 45 سوره آل عمران) (به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: «ای مریم! خداوند تو را به کلمه‌ای [= وجود باعظمتی‌] از طرف خودش بشارت می‌دهد که نامش «مسیح، عیسی پسر مریم» است؛ در حالی که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیّت خواهد بود؛ و از مقرّبان (الهی) است. ✅💐 در قرآن، از حضرت عيسى به «كلمة» ياد شده است كه در فرهنگ قرآن، به معناى «مخلوق» مى‌باشد. نظير آيه‌ 109 سوره كهف كه مى‌فرمايد: «قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي» اگر درياها براى نوشتن كلمات الهى مُركّب شوند، درياها تمام مى‌شوند، ولى كلمات الهى به پايان نمى‌رسد. ✅💐 وصف‌ «وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ» در قرآن تنها براى حضرت عيسى عليه السلام آمده و در مورد شخص ديگرى اين صفت گفته نشده است. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
هفتم مامان،دستش را دور بازوی بابا حلقه میکند و راه میافتند. زیر لب)الا بذکر اللّه تطمئن القلوب( میگویم و پشت سرشان حرکت میکنم. آشکارا،اضطراب در جانم دویده و حرکت پاهایم باتعلل و آرام است. وارد ساختمان ویال میشویم. هُرم گرما صورتم را گرم میکند. صدای موزیک از دور میآید. خدمتکارها به استقبالمان میآیند و بارانی بابا و پالتو و شال مامان را میگیرند. مامان دستی به موهایش میکشد و مرتبشان میکند. خدمتکار به طرف من برمیگردد. پالتویم را درمی آورم و به دستش میدهم. منتظر است،مامان به شالم اشاره میکند:نیکی... آرام لب میزنم:نه به مرد میگویم:بفرمایید آقا خدمتکار تعظیم کوتاهی میکند و چند قدم،عقب میرود. نگاهی به خانه که نه،به کاخ روبه رویم میاندازم. شبیه قصر رویاهاست. من قبلا هم اینجا آمده ام،سه سال پیش... آقای رادان،صاحب ویلا و میزبان،به همراه همسرش شهره به استقبالمان میآید. رادان دست هایش را باز میکند و بابا را به گرمی در آغوش میگیرد. مامان و شهره هم یکدیگر را بغل میکنند. بعد،رادان با مامان دست میدهد و بابا با شهره. حس میکنم سرانگشتانم یخ زده اند. رادان به طرفم میآید:به به نیکی جان،مشتاق دیدار و دستش را دراز میکند،حس میکنم قفل کرده ام. همانطور که عمو سفارش کرده،به روش اروپایی ها،دو طرف دامنم را میگیرم و تعظیم میکنم. رادان ماتش برده، شهره دستش را دراز میکند و با تمسخر می گوید:با من که دست میدی؟ به سردی چهار انگشتش را می فشارم. صدای موزیک،کم است اما سوهان روحم شده.. رادان سرتا پایم را نگاه میکند و پوزخند میزند: قدیما این همه سرمایی نبودی،چه پتوپیچ کردی خودتو. متلکش تا مغز استخوانم را میسوزاند. طرز پوشش و لباس های نامناسبم را یادآوری میکند. لبخند تلخی میزنم:سرمایی نشدم؛فقط واسه چشمای غریبه محدوده تعیین کردم. مامان چشم و ابرو بالا میاندازد و بابا سرفه میکند. رادان خودش را نمیبازد؛عاقل اندر سفیه نگاهم میکند: امیدوارم زودتر بیدار بشی،بعدا میفهمی این رویای قشنگ،کابوس وحشتناکی برات میشه. سرمـ را پایین میاندازم. از بلبل زبانی برابر بزرگترها خوشم نمیآید . شهره،سردی جو را حس میکند:اذیتش نکن رادان،جوونه دیگه. بفرمایید،خواهش میکنم بفرمایید داخل سالن. به طرف سالن میرویم. این تازه اول ماجراست.. هزاران نفر،با چشم های تشنه،منتظر دختر مهندس نیایش هستند که دو سال است از تمام مهمانی ها و دور همی ها کناره گرفته. میدانم حرف پشت سرم زیاد است... خدایا،تو اینجایی،در قلبم،روی چشمانم. تنهایم نگذاشتی،این بار هم نگذار. ☘ 🌹☘ 🌹🌹☘ 🌹🌹🌹☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
امشب خدا به کوثـر خود داد کـوثـری در بر گرفته فـاطـمه زهـرای دیگری یا این که در لبـاس زن آمد پـیـمـبـری یا اینکه حق به حیدر خود داد حیدری...!! ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
18.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠ولادت حضرت زینب سلام الله مبارک باد💠 جبریل کنار پر قنداقه رسیده باید ملکی محو تماشا بنویسم حالا که رسیده به علی مژده مولود بگذار که من زینت بابا بنویسم سرود: 🎤 تو مطلع فجر و تو حسن ختامی میلاد با سعادت حضرت زینب سلام الله علیها بر اعضای کانال مبارک باد😉 😁 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
تا ابد در اختیارت ذوالفقارِ مرتضی هست نام مستعارت ذوالفقارِ مرتضی لحن تو کوبنده، نافذ، کاری و بی واهمه... میشوی با این عبارت؛ ذوالفقارِ مرتضی از طفولیت تبِ روشنگری را داشتی بود از اول کنارت ذوالفقارِ مرتضی زینت بابا شدن تنها فقط کار تو بود اینچنین شد افتخارت ذوالفقارِ مرتضی چادر زهرا برایت مایۂ حجب و حیا رونق در کار و بارت ذوالفقارِ مرتضی با جنم بودی! شجاعت داشتی! شد تاابد- بیقرار بیقرارت ذوالفقارِ مرتضی هرکجا حرف از درایت بود فوراً می‌نشست با ادب در انتظارت ذوالفقارِ مرتضی ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرستاری بالی است برای پرواز در آسمان رضایت خدا خوش به حالت که خداوند از تو راضی ست روزت مبارک ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
. با عج من اگر خوبم وگر بد، تویی اقای جهان شرمسارم روسیاهم پیشگاهت مهربان خسته از نامردمیهای جهان میخوانمت2 زخمی از نامهربانیها واز زخم زبان کاش امشب بگذری از کوچه مان کاش تا لایق شوم بر یک نفس دیدارتان ارزو دارم شبی درنافله یادم کنی2 واسطه باشی گدا را پیش الله ،مهربان شاه وسلطانی وبر این سائلان رحمت کنی خوب میدانم کریمی و کرم احسانتان زاده حیدر مگر غیر از همین باید شود? یابن الزهرا من به قربان دل دریا یتان زندگی بی عشقتان دلمردگیست2 جان فدای مقدم و جانها فدای نامتان گم شدم در کوچه های ازدحام بی کسی2 منتظر ماندی که برگردم الهی من شوم قربانتان یابن الزهرا ،سالهاست چشم انتظاری ،دلبرم من بمیرم لشگر ویاری نداری سرورم من بمیرم مثل حیدر از همه دلخسته ای بی وفایی دیده ای اما زما نگسسته ای مهربانا. پادشاها،راه را گم کرده ایم2 التفاتی کن گدا را مانمک پرورده ایم بارالها،نور ایمان بردل ما برفروز مابه تاریکی اسیریم ،شب نما مانند روز باقی غیبت ببخشا ای کریم پرده پوش2 منجی عالم رسان بگذر زما وچشم پوش شاعره: مریم صالحی مرزیجرانی✍ . ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
AUD-20211124-WA0020.mp3
3.19M
♨️عنایت امام رضا (ع) به جوان آمریکایی 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
جان شیرین را سپر کردید چون رزمندگان شور آبادی در این دیر خراب آورده‌اید با تن رنجور بر پا مانده هر سو مثل کوه با دل خون، خنده بر لب چون شراب آورده‌اید تا فتاد افتاده‌ای از پا، شما برخاستید هر کجا دیدید بیماری، شتاب آورده‌اید شاعر:افشین علا برای ریشه کن شدن تعجیل در فرج آقا بسیار دعا کنید ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
نود مرد جنگجو! اشك در چشم همسرانشان حلقه زده است. كاش ما هم مى توانستيم بياييم و زينب(س) را يارى كنيم. در دل شب، ناگهان سوارى ديده مى شود كه به سوى بيابان مى تازد. خداى من او كيست؟ واى، او جاسوس عمرسعد است كه از كربلا تا اين جا همراه حبيب آمده و اكنون مى رود تا خبر آمدن طايفه بنى اَسَد را به عمرسعد بدهد و با تأسف او به موقع خود را به عمرسعد مى رساند. عمرسعد به يكى از فرماندهان خود به نام اَزْرَق دستور مى دهد تا همراه چهارصد نفر به سوى قبيله بنى اسد حركت كند. حَبيب بى خبر از وجود يك جاسوس، خيلى خوشحال است كه نود سرباز به نيروهاى امام اضافه مى شود. وقتى بچّه هاى امام حسين(ع) اين نيروها را ببينند خيلى شاد مى شوند. او به شادى دل زينب(س) نيز مى انديشد. ديگر راهى تا كربلا نمانده است. ناگهان در اين تاريكى شب، راه بر آنها بسته مى شود. لشكر كوفه به جنگ بنى اسد مى آيد. صداى برخورد شمشيرها به گوش مى رسد. مقاومت ديگر فايده اى ندارد. نيروهاى كمكى هم در راه است. بنى اسد مى دانند كه اگر مقاومت كنند، همه آنها بدون آنكه بتوانند براى امام حسين(ع) كارى انجام دهند، در همين جا كشته خواهند شد. بنابراين، تصميم مى گيرند كه برگردند. آنها با چشمان گريان با حبيب خداحافظى مى كنند و به سوى منزل خود برمى گردند. آنها بايد همين امشب دست زن و بچه خود را بگيرند و به سوى بيابان بروند. چرا كه عمرسعد گروهى را به دنبال آنها خواهد فرستاد تا به جرم يارى امام حسين()مجازات شوند. حبيب به سوى خيمه امام مى رود. او تنها رفته است و اكنون تنها برمى گردد. غم و غصّه را در چهره حبيب مى توان ديد، ولى امام با روى باز از او استقبال مى كند و در جواب او خداوند را حمد و ستايش مى نمايد. امام به حبيب مى گويد كه بايد خدا را شكر كنى كه قبيله ات به وظيفه خود عمل كرده اند. آنها دعوت ما را اجابت كردند و هر آنچه از دستشان برمى آمد، انجام دادند و اين جاى شكر دارد. اكنون كه به وظيفه ات عمل كردى راضى باش و شكرگزار. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43e
🌹بر نور دل و دیده زهرا 🌹بر دخت گرانمایه مولی 🌹بر مظهر صبر و حلم و ایمان و شرف 🌹بر یاورِ دین زینبِ کبری 🍃 میلاد حضرت زینب (س) و روز پرستار مبارک باد🍃 [ هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات) 🌼°ღ° ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸