eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ کاربرد کلمه طیّب در قرآن (4⃣) ✅💐 افراد پاکدامن و با عفت 💐✨ کلمه‌ طيب در قالب «طيبات» به معنای افرادا پاک و به دور از آلودگی جنسی آمده است. 💐✨ براساس آیه 26 سوره نور، زنان و مردان پاکدامن؛ يعنی زنان پاکدامن شايسته مردان پاک‌اند و مردان پاک شايسته‌ زنان پاکدامن. 💐💫 الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ ۖ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ ۚ أُولَٰئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ ۖ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ (آیه 26 سوره نور) زنان ناپاک از آن مردان ناپاکند، و مردان ناپاک نیز به زنان ناپاک تعلّق دارند؛ و زنان پاک از آن مردان پاک، و مردان پاک از آن زنان پاکند! اینان از نسبتهای ناروایی که (ناپاکان) به آنان می‌دهند مبرّا هستند؛ و برای آنان آمرزش (الهی) و روزی پرارزشی است! ✅💐 سالم ماندن نسل‌هاى پاک، از توصيه‌هاى قرآن است. ✅💐 بهره‌گيرى از نعمت‌ها و طیبات، حق اهل ايمان است. ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
💞 نگاهی به خودم میاندازم،ظاهرم راضی کننده است. انگار لباس،قالب تنم دوخته شده. شال سفیدم را لبنانی بسته ام و شنل طلایی کوتاهی روی لباس پوشیده ام. به تمام معنا،عروس رویایی شده ام اما ... دستمال برمیدارم و با قدرت،رژ لبم را پاک میکنم. طوری که حتی اثرش باقی نمیماند.. ظاهرا بهتر شد اما... تپش قلبم،اضطرابی که باعث شده ناخن هایم را فشار دهم و لبم را بجوم. این دل نگرانی مثل خوره به جانم افتاده و انتهای قلبم را رختشویخانه کرده. انگار به تعداد همه ی آدم های این شهر،درون قلبم فرش میشورند. عضلات شکمم بهم میپیچد و رنگ به رو ندارم. امان از این دلشوره... مهربان خدای من! تو هستی،یعنی همیشه بوده ای.. یادت آرام بخش قلب بیتابم بوده و نگاه مطمئنت، آسوده ام کرده از برای آینده. آغوش گرمت هماره اطمینان بخش ایمان لرزانم بوده و دلم قرص است،به داشتنت... مسیر زندگیم را چیده ای تا به اینجا برسم. خودت روح سرکش و قلب لرزانم را یاری کن،مثل روزهای رفته... دوستت دارم،تو را که از روحت در من دمیدی.. شالم را مرتب میکنم و چادرم را سر.. بار دیگر در آینه نگاهی به خودم میاندازم. آماده ام،برای سر سپردن به تسلیم الهی! کیف کوچکم را برمیدارم،تسبیح فیروزه ای سوغات کربلا را و انگشتربا نگین امیری حسین که عمووحید داده بود.نگاهی به انگشتر که روی انگشتان دست راستم خودنمایی میکند میاندازم... آه میکشم و از اتاق بیرون میروم. قدم اول را روی پله ها میگذارم که چشمم به او میافتد . وسط سالن ایستاده،دستش را داخل جیبش فرو کرده و دست دیگر را روی دکمه های کتش گذاشته. کت و شلوار مشکی پوشیده،پیراهن سفید و کراوات مشکی... مشغول صحبت با مانی است. بسم اللّه میگویم و قدم دوم را برمیدارم. زنعمو موهایش را مرتب میکند و مامان،به بابا کمک میکند تا کتش را بپوشد. پله ی سوم را پایین میروم که زنعمو مرا میبیند. به عمو که کنارش ایستاده سقلمه میزند و آرام میگوید:مسیح مسیح به طرف زنعمو برمیگردد:جانم مامان؟ زنعمو با ابروهایش به من اشاره میکند. نگاهش برمیگردد و روی من متوقف میشود. بیتفاوت نگاهم میکند. هیچ حسی،در چشمانش نیست. حتی تبسمی هم روی لب هایش نمیآید... همانطور خشک،جدی،سرد و بی تفاوت نگاهم میکند، برق چشمانش همان است،همانقدر گیرا..همانقدر قدرتمند... فقط کمی درخشان تر به نظر میرسد. از پله ها پایین میروم و کنار مامان و بابا میایستم. مسیح بی تفاوت،نگاهش را به زمین میدوزد. بین نگاه های پرمعنا و حرف های درگوشی،خودم را کناری می کشم. از خانه بیرون میآییم،بدون حرف و هیچ کلامی. زنعمو مرا به سمت ماشین مسیح هل میدهد. :_آخه زنعمو... :+دختر حرف نباشه.. بشین! مجبورم که اطاعت کنم. مینشینم،مسیح هم. استارت میزند و حرکت میکنیم بدون هیچ حرفی. ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
امام نگاهى به ميدان مى كند. ديگر هيچ يار و ياورى براى امام باقى نمانده است. كجا رفتيد؟ اى ياران باوفا! غم بر دل امام حسين(ع) نشسته و اكنون تنهاى تنها شده است. امام سوار بر اسب خويش جلو مى آيد. مهار اسب را مى كشد و فرياد او تا دور دست سپاه كوفه، طنين مى اندازد: "آيا كسى هست تا از ناموس رسول خدا دفاع كند؟ آيا كسى هست كه در اين غربت و تنهايى، مرا يارى كند؟" فرياد غريبانه را پاسخى نبود امّا... ناگهان زانوىِ دو برادر مى لرزد. عرقى سرد بر پيشانى آنها مى نشيند. شمشيرهاى اين دو برادر فرو مى افتد. شما را چه مى شود؟ حسىّ ناشناخته در وجود اين دو برادر جوانه مى زند. آرام آرام، همديگر را نگاه مى كنند. چشم هاى آنها با هم سخن مى گويد. آرى! هر دو حسّ مشتركى دارند.به تنهايى و غربت امام حسين(ع) مى نگرند. همسفرم! آيا آنها را مى شناسى؟ آنها سَعْد و ابوالحُتُوف، فرزندان حارث هستند. آنها هر دو از گروه "خَوارج"اند. عمرى با بغض و كينه حضرت على(ع) زندگى كرده اند. آنها همواره دشمن آن حضرت بوده اند. چه شده است كه اكنون بى قرار شده اند؟ صداى حسين(ع) چگونه آنها را اين چنين دگرگون نمود. آنها با خود سخن مى گويند: "ما را چه شده است؟ ما و عشق حسين. مردم ما را به بغض حسين مى شناسند". هنوز طنين صداى حسين(ع) در گوششان است: "آيا كسى هست منِ غريب را يارى كند". همسفر خوبم! قلم من از روايت اين صحنه ناتوان است. نمى توانم اوج اين حماسه را بيان كنم. خدايا، چه مى بينم؟ دو اسب سوار با سرعت باد به سوى امام مى تازند. كسى مانع آنها نمى شود. آنها از خوارج هستند و هميشه كينه حضرت على(ع) را به دل داشته اند. عمرسعد خوشحال است و با خود فكر مى كند كه اينان به جنگ حسين(ع) مى روند! وقتى كه نزديك امام مى رسند، خود را از روى اسب بر زمين مى افكنند. خداى من! آنها سيل اشك توبه را نثار امام مى كنند. نمى دانم با امام چه مى گويند و چه مى شنوند، تنها مى بينم كه اين بار سوار بر اسب شده و به سپاه كوفه حمله مى برند. دو برادر به ميدان مى روند تا خون كافران را بريزند. چه شجاعانه مى جنگند، مى غرّند و به پيش مى روند. لحظاتى بعد، صحراى كربلا رنگين به خون آنها مى شود. آنها به هم نگاه مى كنند و لبخند مى زنند و با هم صدا مى زنند: يا حسين، يا حسين!🌼🌼 <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
بخش پنجم سرود | تولد تولد تولدت مبارک ای تولدِ دوباره زندگیم_۲۰۲۲_۰۳_۰۴_۲۱_۰۹_۱۹_۷۶۶.mp3
18.73M
تولد تولد... 🌸•°تولدت مبارک ای تولد دوباره زندگی سید رضا نریمانی میلاد امام حسین علیه السلام🌿 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
sardaran_karbala_-mohamadreza-taheri-sorood.mp3
2.79M
|⇦•امشب شب عشقه.. ویژۀ ولادت حضرت اباعبدالله علیه السلام و سرداران کربلا به نفس حاج محمد طاهری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ میگن رفیق اونه که تو رو می‌خندونه! اما رفیق‌تر اونه که پای گریه‌هات میشینه! ما پیش تو خیلی گریه کردیم حسین جان .. عزیزم حسین ❤️ 🌹🌹 به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
👀 پادشاهی، درویشی را به زنـدان انداخت! نیمه شب خواب دید که او بی‌گناه است، پس او را آزاد کرد. پادشاه گفت: حاجتی بخـواه ؟! درویـش گفت: وقتی خدایی دارم که نیمه‌شب تو را بیـدار می‌کند تـا مـرا از بنـد رهـا کنی، نامردیست که از دیگری حاجت بخواهم ...😌 گرفتی چی میگه؟ حواست باشه از کی میخوای! از خدا یا بنده‌خدا 🙃✨ 🌹🌹 به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
✨ ‏تمرین کنیم از همین الان به دیگران با چشمایِ خدا نگاه کنی ! همونقدر مهربون، خطاپوش، باگذشت..💛 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
4_5823465535815289453.mp3
3.57M
خدا منتظره یه آهِ از ته دله... +آ خدا... قبول،گناهکارم... اما دوسِت که دارم...💔 🌹🌹 به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ محکم گره بزن دلِ ما را به زلف خویش ای دستگیرِ در گُنه افتاده‌ها، حسین .. علیه‌السلام ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ محکم گره بزن دلِ ما را به زلف خویش ای دستگیرِ در گُنه افتاده‌ها، حسین .. علیه‌السلام ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌧 آن مرد در باران آمد 🌧 🌸دلنوشته ای به مناسبت نیمه شعبان ولادت امام مهربان زمانمان🌸 🔹یادش به خیر 🔹این درس کلاس اول از یادم نمیرود ⚜" آن مرد در باران آمد"⚜ 🔹باران را دوست داشتم... 🔹در کودکی عاشق این بودم که بی چتر زیر باران بروم و باران خیسم کند... 🔹برایم جالب بود که بدانم آن مرد که در باران آمد که بود؟!... 🔹از معلمم پرسیدم ولی جوابم را درست نداد... 🔹گفت این درس است. واقعی نیست. وگرنه کدام آدم عاقلی در باران بی چتر جایی میرود! 🔸از آن روز دیگر بی چتر زیر باران نرفتم... 🔸آن مرد که در باران آمد هم برایم افسانه ای بیش نبود... 🔸سالها از آن روز گذشت... 🔸دیگر برای خودم مردی شده بودم 🔸زندگی راحت و آرامی داشتم 🔸تا اینکه روزی سخت گرفتار شدم 🔹دختر کوچکم داشت در دستانم جان میداد 🔹پزشک ها همه جوابم کرده بودند 🔹هر جا که کورسوی امیدی بود رفتم ولی ناامید برگشتم 🔹دیگر به آخر راه رسیده بودم 🔹چشمانم مثل ابر بهار اشک میبارید 🔹دخترم را که چشمان کوچکش به خواب رفته بود بوسیدم 🔹شبنم اشک بر صورت غنچه ام نشست... 🔹چشمان کوچکش را باز کرد 🔹به چشمانم خیره شد 🔹با دستان کوچکش اشک چشمانم را پاک کرد و گفت: بابا یعنی من دیگر خوب نمیشوم؟ 🔹بغضی سخت گلویم را فشرد 🔹از اتاق بیرون رفتم تا دخترم های های گریه ام را نشنود 🔹به نمازخانه بیمارستان رفتم 🔹هیچ کس آنجا نبود 🔹گوشه ای نشستم و غرق ماتم شدم 🔹ناگهان چشمم به تابلویی افتاد که رویش نوشته بود: " یا صاحب الزمان ادرکنی" 🔸انگار روزنه امیدی در دلم روشن شد 🔸با همه وجود در حالی که از همه کس بریده بودم و باران اشک از چشمانم روان بود صدایش زدم از او کمک خواستم 🌱یا صاحب الزمان ادرکنی 🌱یا صاحب الزمان ادرکنی 🌱یا صاحب الزمان ادرکنی... 🌱و او آمد... 🌱آن مرد، آن جوانمرد در باران آمد... 🌸مهدی جان! 🌸کاش در کلاس اول به ما میگفتند که آن مرد که در باران می آید افسانه نیست... 🌸کاش میگفتند که او هست، او به یاد ماست، نگران حال ماست، او پدر مهربان فراموش شده ماست و منتظر دستگیری از ماست... 🌸کاش لااقل یک درس را به تو اختصاص میدادند... 🌸کاش ما را به باران عادت میدادند، کاش با چتر بین ما و باران فاصله نمینداختند... 🌹مهدی جان! 🌹از فردا به دخترم و کودکان سرزمین خواهم گفت که به هوش باشید. مرد باران افسانه نیست، بلکه غریبترین عزیز دوران است... 🌹🌹 به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
‌ 🌷مهدی شناسی ۲۰۳🌷 🌹السلام علیکم یا اهل بیت النبوة🌹 💠زیارت جامعه کبیره💠 🔶 چیزها را بر اساس سنخیتی که دارند کنار هم می چینند.شما در گل فروشی می بینید که گل های رز کنار هم هستند و گل های داوودی کنار هم.با هم قاطی نمی کنند. 🔶این که گل سرخ ها کنار هم باشند قشنگ است.و اگر با گل های دیگر قاطی نشود بهتر است. 🔶این یک قاعده و قانون است که چیزهایی که سنخیت دارند کنار یکدیگر قرار می گیرند. 🔶وقتی می گوییم السلام علیک یا اهل بیت النبوة یعنی سلام خدا بر شما چهارده نور پاک نبوة. یعنی آنها در برتری و بلندی رتبه با هم سنخیت دارند و شایسته است که در دسته ی دیگری غیر از مردم عادی قرار گیرند. 🔶یعنی خاندانی که بر همه خاندان ها:یکی در عصمت از گناه و حتی فکر گناه و دیگری عصمت از اشتباه برتری دارند. 💖💖💖💖💖💖💖💖 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌸 حسین جان! تولدت چنان مبارک بود که فطرس ملک، نخستین دخیل «سفینه النجاة» ات شد؛ اما افسوس که غصه قصه کربلا، پیش از تولدت به گوش مادرت زهرا رسیده بود. 🌼 پس خدا مهدی را در نسل تو قرار داد و داستان عاقبت بخیری انسان توسط او را در گوش مادرت زمزمه کرد، تا قلبش آرام بگیرد و شادی اش از تولد تو رنگ غم نگیرد. 🌸 سلام بر تو در روزی که متولد شدی و در روزی که با ظهور فرزندت مهدی، باز خواهی گشت. 💐 ولادت علیه السلام را محضر فرزند عزیزشان امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) و شما عزیزان تبریک می گوییم. 🦋🌹💖 🌹🌹 به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
خدا زمین رو مدور آفرید تا به انسان بگه همون لحظه‌ای که فکر می‌کنی به آخر دنیا رسیده‌ای درست در نقطه آغاز هستی. شبتون بخیر و شروع فرداتون پر از اتفاقات خوب 🌹🌹🌹 🌟✨🌙🌷☘💐
┄┅─✵💝✵─┅┄ چه زیباست که هر صبح همراه با خورشید به خدا سلام کنیم💚 نام خدا را نجوا کنیم و آرام بگوییم الهی به امید تو💚 💖🌹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
💚 ماه شعبان شد و یار مان از سفر برنگشت سالها به انتظار نشستیم وجسممان نحیف ومویمان سفید وچشم انتظار ودستمان به آسمان ودعاگویان الغوث الغوث یاصاحب الزمان شاعر:حسن اساسی ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌈⛈☀️ســـــلام✋ 🍃⛰☀️صبح تون پراز شادی و نشاط ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ کاربرد کلمه طیّب در قرآن (5⃣) ✅💐 حلال بودن خوردنیها 💐✨ قرآن یکی از معيارهای حلال بودن خوردنیها را طيب بودن آنها اعلام می‌کند. 💐✨ می‌توان گفت مقصود از طيبات که ملاک حليت است، اشيايی است که از نظر طبع مردم لذت‌بخش و مورد پسند است و از جهت عقلی مورد تأييد قرار می‌گيرد: 💐💫 يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ ۖ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ ۙ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ ۖ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ (آیه 4 سوره مائده) از تو سؤال می‌کنند چه چیزهایی برای آنها حلال شده است؟ بگو: «آنچه پاکیزه است، برای شما حلال گردیده؛ (و نیز صید) حیوانات شکاری و سگهای آموخته (و تربیت یافته) که از آنچه خداوند به شما تعلیم داده به آنها یاد داده‌اید، (بر شما حلال است؛) پس، از آنچه این حیوانات برای شما (صید می‌کنند و) نگاه می‌دارند، بخورید؛ و نام خدا را (به هنگام فرستادن حیوان برای شکار،) بر آن ببرید؛ و از (معصیت) خدا بپرهیزید که خداوند سریع الحساب است!» ✅💐 اصل و قانون كلى آن است كه همه‌ چيزهاى پاک و دلپسند، حلال باشد. ✅💐  چون اسلام دينى فطرى است، آنچه را كه دل بپسندد و فسادى نداشته باشد حلال مى‌كند. ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
صدای اس ام اس موبایلم میآید. فاطمه است }عروس خانم ما اینجا منتظریم{ چه صفتی!عروس... نه...نمیگذارم که این احساسات شکست خورده، این دخترانگی های لنگر گرفته،این روحیه ی لگدمال شده و این حال ناآرام نابودم کند. من با منطق پذیر فتم و پای منطق خودم و اجبار پدرم میمانم. من خودم را نمیبازم...من شکست خورده ی این بازی نخواهم بود. پیروزی تنها چند گام با من فاصله دارد،شاید هم چند امضا و یک خطبه! نمیدانم کی به محضر میرسیم،کی ماشین متوقف میشود و کی من از فکر و خیال بیرون میپرم. :_نمیخوای پیاه شی؟ همه منتظرن. سرم را بالا میآورم و به جماعتی که به انتظارم ایستاده اند،خیره میشوم. مامان و بابا،عمو و زنعمو،مانی و آقا و خانمی که شوهرخاله و خاله ی مسیح معرفی شدند. و زنی جوان،سی،سی و پنج ساله با همسرش و دختر کوچکش،که فهمیدم دختر و دامادِ خاله ی مسیح هستند. در را باز میکنم و پیاده میشوم. فاطمه و محسن را میبینم،فاطمه جلو میآید و بغلم میکند. وارد محضر میشویم،فاطمه کنارم حرکت میکند و لحظه ای تنهایم نمیگذارد. سرم را بلند نمیکنم،فقط مستقیم حرکت میکنم. روی صندلی عروس مینشینم و تازه وقت میکنم به اطراف نگاه کنم. محضر،مجلل و پر از تشریفات است،سفره ی عقدی هم پر از شمع و گل های طبیعی برابرمان باز شده. سفره ای به رنگ سفید و طلایی. با گل هایی که عطرشان تمام فضا را پر کرده. صدایش از کنار گوشم یآید :_الانه که خون بیاد... سرم را بلند میکنم و نگاهش میکنم. اصلا کی نشست که نفهمیدم؟نگاه متعجبم را میبیند :_ناخنات رو محکم تو پوستت فرو کردی تازه نگاهم به دستم میافتد. مشت گره خورده ام را کمی باز میکنم. دسته گلی روی پاهایم میگذارد. مشتش را جلویم میگیرد. :_اینم مال تو... سرم را بلند میکنم. دستش را رو به رویم باز میکند،دو تا شکلات.. :_بخور..واسه فشار خونت خوبه.. یکی را برمیدارم ، دوباره مشتش را میبندد. نگـاهم به دسته گل میافتد. پر از رز های کوچک سرخ... ساده و زیباست! شکلات را باز میکنم و داخل دهانم میگذارم و ذکر میگویم.. کمی بهتر میشوم،نه به خاطر شکلات و تعدیل فشار خونم.. به خاطر یادآوری اینکه خدا،تنهایم نمیگذارد... مامان و زنعمو جلو میآیند. مامان میگوید:بلند شو نیکی،چادرت رو دربیار.. متعجب نگاهش میکنم. :+الزمه؟ :_معلومه... با چادر سیاه اصلا نمیشه دخترم.. :+نه مامان...من... فاطمه میگوید:نیکی من چادر سفید آوردم. چقدر خوب که فاطمه میداند،میشناسد و میفهمد مرا... با نگاهم از حواس جمعش تشکر میکنم.. +:ممنون که هستی فاطمه.. لبخند میزند:یه رفیق عروس بیشتر نداریم که.. بلند میشوم و با کمک فاطمه چادرم را عوض میکنم. دوباره مینشینم. 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
یزد (هیات عتیق) جلسه اول_۲۰۲۲_۰۳_۰۶_۰۸_۴۶_۴۷_۰۹۵.mp3
6.15M
✅ امام حسین(ع)کیست؟؟نوکرکیست؟؟ "ویژه ولادت امام حسین علیه السلام" ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸