eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💐☀️ خاطره‌ای ماندگار از سردار سلیمانی و یاران وفادارش در بین ملت روسیه: 🍃🏰🇷🇺 راوی: ژنرال یوگنی گولیکوف: 🍃🏰🇷🇺 در جریان کمک به ارتش سوریه ؛ یکی از هواپیماهای ما سقوط کرد و خلبانش اسیر داعشی ها شد ؛ 🍃🏰🇷🇺ما بارها تلاش کردیم تاخلبان روسی را از دست داعش نجات دهیم ولی با دادنِ‌کشته در عملیاتهای نجات؛ ناموفق برگشتیم. 🍃🏰🇷🇺 این موضوع را به سردار سلیمانی در میان کذاشتیم و ایشان تنها با ۱۸ نفر از اعضای سپاه قدس؛ خلبان روسی گرفتار در چنگ داعش را نجات داد، کاری که ما در آن شکست خورده بودیم. 🍃🌷☀️پس از این حادثه بود که مردم روسیه ژنرال سلیمانی را شناختند و قدردان او شدند. 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
Boland Shod Alamdar ~ Music-Fa.Com_۲۰۲۳_۰۱_۰۳_۰۹_۳۶_۱۳_۵۱۰.mp3
29.69M
✔️نریمانی 📊بلند شو علمدار علم رو بلند کن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@delneveshte_hadis110
🔆تکبر تا این اندازه 🍃✨علقمة بن وائل به عزم ملاقات رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم ، به مدينه منوره آمد. شرفياب محضر آن حضرت شد و مطالب خود را به عرض رسانيد. علقمه تصميم داشت در مدينه به منزل مردى از محترمين انصار وارد شود. خانه او در يكى از محلات دوردست شهر بود و علقمه راه را نمى دانست . معاوية بن ابى سفيان در مجلس حاضر بود. 💫رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به او فرمود كه علقمه را راهنمايى كند و او را به خانه مرد انصارى ببرد. 💫معاويه مى گويد: من به اتفاق علقمه از محضر آن حضرت خارج شديم . او بر ناقه خود سوار شد و من پياده با پاى برهنه در شدت گرما با وى حركت كردم . بين راه به او گفتم كه از گرما سوختم . مرا به ترك خودت سوار كن ! 💫علقمه در جواب گفت : تو لايق نيستى كه در رديف سلاطين و بزرگان سوار شوى ! 💫معاويه گفت : من فرزند ابوسفيانم . علقمه گفت : مى دانم ! پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم قبلا به من گفته بود. معاويه گفت : اكنون كه مرا سوار نمى كنى ، لااقل كفشت را از پاى درآور و به من بده كه پايم نسوزد. 💫جواب داد: كفش من براى پاى تو بزرگ است ، ولى همين قدر به تو اجازه مى دهم كه در سايه شتر من راه بروى و اين خود از طرف من ارفاق بزرگى است و براى تو نيز مايه شرف و افتخار است . يعنى تو مى توانى نزد مردم مباهات كنى كه در سايه شتر من راه رفته اى! 📚حكايات منبر، محمد رحمتى شهرضا 🇮🇷             @hedye110     🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
🌼 خداى متعال به حضرت موسى علیه‌السلام فرمود: 🍃«اى موسى! مرا با زبانى بخوان كه با آن معصيتم نکرده‌ای». موسى علیه‌السلام گفت: از كجا چنين زبانى بياورم؟ فرمود: «با زبانِ ديگران، مرا بخوان»🍃 🍂رُوِيَ أنَّ اللّهَ تَعالى أوحى إلى موسى عليه السلام: يا موسَى، ادعُنی عَلى لِسانٍ لَم تَعصِنی بِهِ. فَقالَ عليه السلام: أنّى لی بِذلِكَ؟ فَقالَ: اُدعُني عَلى لِسانِ غَيرِكَ🍂 📚عدّة الداعی، ص ۱۳۱ ✍امام سجاد (علیه السلام) : ☘ براستى آمادگى براى مرگ ، دورى از حرام و بذل و بخشش در كار خير است. 📚( بحارالانوار ، ج ۴۶، ص ۶۶) 🇮🇷             @hedye110     🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلزار شهدای کرمان 💢ورود پرچم امام‌رضا(ع) و لباس خادمی حاج‌قاسم در ساعت‌های ‌پایانی سومین سالگرد شهادت سردار پر افتخار اسلام و خادم علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) ۱۳۰ نفر از خادمان آن حضرت پرچم حرم آقا و لباس خادمی حاج‌قاسم را به گلزار آوردند. 🇮🇷 رسانه مردم انقلابی ایران 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
6 رفتار عمومی اشتباه 1⃣ دوبهم زنی و اختلاف‌افکنی 2⃣ غیبت کردن و تهمت زدن 3⃣ قضاوت‌های نادرست 4⃣ جلب رضایت دیگران بدون در نظر گرفتن حق 5⃣ کینه‌توزی و خشم 6⃣ تعرض غیرفعال (رفتار و جملات ناپسند که معمولا مخاطب زنان هستند) ✅ 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
✅زیبا تــرین پاسخ ها ✍مردی نزد امیرالمومنین (ع) آمده و گفت: از هفتاد فرسنگ دور به اینجا آمده ام تا هفت سوال از شما بپرسم: ➊چه چیز از آسمان عظیم تر است؟ ➋چه چیز از زمین پهناورتر است؟ ➌چه چیز از کودک یتیم ناتوان تر است؟ ➍چه چیز از آتش داغ تر است؟ ➎چه چیز از زمهریر سردتر است؟ ➏چه چیز از دریا بی نیازتر است؟ ➐چه چیز از سنگ سخت تر است؟ ✍حضرت علـی (ع) فرمودند: ①تهمت به ناحق از آسمان عظیم ترست. ②حق از زمین وسیع تر است. ③سخن چینی شخص نمام از کودک یتیم ضعیف تر است. ④آز و طمع از آتش داغ تر است. ⑤حاجت بردن به نزد بخیل از زمهریر سردتر است. ⑥بدن شخص با قناعت از دریا بی نیازتر است. ⑦قلب کافر از سنگ سخت تر است. 📚جامع الاخبار، فصل۵، فضائل امیرالمومنین (ع) 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
انسان شناسی ۱۴۸.mp3
12.86M
💥بزرگترین فحشایی که ما بدان مبتلاییم، و بی‌توجه به آن، به مسلمانی خود ادامه می‌دهیم! 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
انسان شناسی ۱۴۵.mp3
11.65M
➖ اسلام به فعالیت‌های اقتصادی چگونه نگاه می‌کند؟ ➖ چگونه می‌توان اهل تجارت بود، و به درجات بالای کمال نیز رسید؟ 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
🚨《 یک دعای کوتاه برای ارتباط عاطفی بهتر با امام زمان علیه السلام》 🔹یکی از بزرگان سفارش نمودند هر وقت احساس کردید از امام زمان دور شدید و دلتون برای امام تنگ نیست و اون عاطفه و مهربانی لازم نسبت به امام‌زمان را ندارید این دعای کوتاه روبخونید بخصوص توی‌قنوت نمازهاتون : 💥 لَیِّن قَلبی لِوَلِیِّ اَمرِک 💥 خدایا قلبم را برای ولی امرت نرم‌ و مطیع گردان 📚 فرازی از دعای معرفت در زمان غیبت 📚مفاتیح الجنان /ملحقات مفاتیح الجنان/ دعایی که در زمان غیبت باید خواند   🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
♥✨ "🌿طَمِّنی‌يااللّٰه،فَأنا‌مَملوءٌ‌بِالخَوف؛ خدایا‌آࢪوم‌م‌کن؛کھ‌ من پر‌ازترسم...   🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
AUD-20220912-WA0001.mp3
15.07M
سفر بخیر کسی که داخلِ شدی عاقبت به خیر ... 🎤حاج مهدی رسولی 🇮🇷             @hedye110     🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
🔴وسوسه‌ شيطان‌ 🌳وقتي‌ شب‌ هشتم‌ ذي‌ حجه‌ شد، در خواب‌ به‌ ابراهيم‌ (ع‌) امر شد كه‌بايد اسماعيل‌ را ذبح‌ نمائي‌. تا سه‌ شب‌ اين‌ امر به‌ او شد. 🌳روز دهم‌ به‌هاجر گفت‌ كه‌ لباس‌ خوبي‌ براي‌ اسماعيل‌ بياور . كه‌ مي‌خواهم‌ اورا به‌مهماني‌ دوست‌ ببرم‌. سپس‌ كارد وريسمان‌ هم‌ برداشت‌ وباتفاق‌اسماعيل‌ به‌ طرف‌ مِني‌' روانه‌ شد. 🌳 شيطان‌ به‌ شكل‌ پيرمردي‌ نزد هاجررفت‌ وگفت‌ ابراهيم‌ (ع‌) پسرت‌ را كجابُرد؟ 🌳گفت‌ به‌ مهماني‌ دوست‌. گفت‌نه‌ بلكه‌ چون‌ ساره‌ فرزندي‌ ندارد ابراهيم‌ (ع‌) را وادار كرده‌ تا فرزندشمارا بكشد. 🌳هاجر فهميد كه‌ اين‌ شيطان‌ است‌، چند تا سنگ‌ بطرفش‌پرتاب‌ نمود. 🌳شيطان‌ نزد اسماعيل‌ رفت‌ وگفت‌ پدرت‌ تورا كجامي‌برد؟ 🌳گفت‌ به‌ مهماني‌ دوست‌. گفت‌ اشتباه‌ مي‌كني‌ بلكه‌ تورا براي‌قرباني‌ كردن‌ مي‌برد. اسماعيل‌ فهميد كه‌ او شيطان‌ است‌ اورا با چندسنگ‌ دور نمود. 🌳شيطان‌ سر راه‌ ابراهيم‌ (ع‌) گرفت‌ وگفت‌ اي‌ ابراهيم‌!اين‌پسر توست‌ نكند اورا از دست‌ بدهي‌؟ 🌳ابراهيم‌ (ع‌) متوجه‌ شد كه‌ شيطان‌است‌ چندتا سنگ‌ بطرف‌ او پرتاب‌ نمود. 👈 كه‌ اين‌ سه‌ محل‌ بعنوان‌ رمي‌جمرات‌ محل‌ سنگ‌ انداختن‌ حاجيان‌ است‌. و هيچ‌ چيزي‌ نتوانست‌ مانع‌كار ابراهيم‌ (ع‌) شود. 🇮🇷             @hedye110     🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
ازپنجره قلبت گاهےنگاه به آسمان بینداز وعشق راازتہ قلبت بہ زندگیت دعوت کن مادراین دنیامهمانیم وخداوندمیزبان پس نگران فردایت نباش اوست که مهمان نوازےمیکند بہ اواعتمادکن شبتون خدائی وامام زمانی ⭐️✨🌟🌙🌠 @emame_mehraban            🕊🕊🕊🕊
┄┅─✵💔✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @delneveshte_hadis110
سلام امام زمانم صبــح‌دم بہ ؏ـشق دیدار خورشید خورشید بہ ؏ـشق دیدار صبحی دوباره و من... بہ ؏ـشق دیدار شما چشم‌هایمان را باز می‌کنیم السلام‌علیڪ‌یااباصالح‌المهدے 🦋صبحت بخیر آقا 🦋 اللﮩـم عجـل لولیـڪ الفـرج 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
🌿 ✨﷽✨ یک آن عرق سردی روی پیشانیم نشست و دنیا پیش چشمم تیره و تار شد و تصویر ازدحام همراه با اعتراض مردم در خاطرم جان گرفت و قیافه مظلوم حسین که حتماً هدف اتهام‌ها و دشنام ها بود پرسیدم کدام از خدا بی خبری این شایعه را راه انداخته؟ وهب که اصول بانکداری را خوب می‌شناخت جواب داد آنها که از یک مدل موفق بانکداری اسلامی آسیب دیدن حسین گاهی روزی دوبار به تهران می‌آمد و به همدان برمی‌گشت حرف نمی‌زد همین سکوت غریبانه اش دلم را می سوزاند دیگر نگفتم که من از وقوع این اتفاق تلخ واهمه داشتم فقط به دلداری گفتم حسین تو و دوستات به خاطر خدا وارد این عرصه شدید و حالا که کار به مشکل خورده بروز مشکل رو با مسئولین مملکتی مطرح کن حسین که تا این لحظه سکوت کرده بود صورتش برافروخته شد و با تندی و ترشرویی گفت به مسئولین کشور چه ارتباطی داره؟ من هم غضبناک شدم و پرسیدم یعنی با روزی دو سه بار رفتن تو از تهران به همدان این شایعه جمع میشه و مردم به پولشون می‌رسند؟ سعی کرد خشمش را بخورد و بر خودش مسلط شود و با طمأنینه گفت اگه خدا کمکمون کنه بله گفتم من دلم طاقت نمیاره باید بیام همدان ببینم چه خبره؟ مگه آبروی تو یه شبه به دست آمده که بخواد یه شبه از دست بره سوار شدیم و تا همدان تخت گاز کرد توی راه گفت عده‌ای به مخالفت از من و عده‌ای به موافقت در مسجد جامع شهر تحصن کردند سردمداران مخالفین به سپرده‌گذاران گفتند که حسین همدانی پول شما را برداشته و به دُبی فرار کرده و عده‌ای هم شایعه کردند که به تل آویو رفته ام حالا حق ندارم که خودمو به اونا نشون بدم؟ ما را گذاشت چاله قام دین و به مرکز شهر رفت کوچه پر از عطر یاد عمه بود برای لحظه‌ای غم نبودن عمه جای غصه‌های حسین را گرفت اما خیلی زود به خود آمدم انگار عمه هم در گوشم نجوا میکرد که پروانه نذار هیچ وقت حسین تنها بمونه یک تاکسی گرفتیم و خودمان را به محل اجتماع مردم رساندیم حسین بلندگو به دست گرفته بود و می گفت می‌بینید که فرار نکردم پس ورشکستگی قرض الحسنه هم مثل ماجرای فرار کردن من یه دروغ بزرگ بوده با این هدف که شما باور کنید و صف بکشید و بخواهید حسابتون رو مطالبه کنید خانمی از میان جمعیت صدایش را خطاب به حسین بلند کرد و گفت آقا من همین الان تمام و کمال پولم رو می خوام فردا رو بذار برای اونا که دروغ‌های تو رو باور می کنن حسین سرش را پایین انداخت و اشک من جاری شد غروب آنروز دلگیرتر از همیشه بود پیش خواهرم ایران نشسته بودیم که حسین با قیافه خسته وارد شد به دلداری گفتم چرا به خاطر این مردم قدر نشناس اینقدر حرف و فحش می شنوی؟ کجای قرآن گفته خودت را تا این حد سپر بلا کنی؟ ایران معصومانه نگاهمان کرد حسین از آن جوابهای از دل برآمده که خاص خودش بود داد - تا دیروز توی جبهه ترکش و تیر می‌خوردیم امروز به خاطر این مردم ترکش آبرو می خوریم من که از شهید بهشتی بالاتر نیستم که اون همه ناسزا شنید و دم نزد گفتم امام پشت سر شهید بهشتی بود اما هوای تو رو کی داره؟ گفت خدا چند روز بعد انبوهی از خیرین و معتمدین پول و سند شخصی شان را آوردند و در اختیار شعبه‌ها گذاشتند مردم هم کم کم اعتمادشان جلب شد و به سپرده‌هایشان رسیدند مقروضین به قرض الحسنه هم به تدریج اقساطشان را دادند تا کتاب تلخ قرض الحسنه عدل اسلامی در همدان بسته شود در این فاصله حسین به اندازه ۱۰ سال پیرشد به وهب ومهدی گفته بود فشاری که تو این چند روز به من رسید از عملیات کربلای ۵ سنگین تر بود شرایط که آرام شد گفتم فکر نمی کنم دیگه به سرت بزنه که قرض الحسنه درست کنی خندید و گفت اتفاقا می خوام همین کار را در سطح قوم و خویش شروع کنم مگه میشه حکم خدا و قرآن را که فرموده قرض الحسنه بدید ترک کرد میشه؟ هدیه به روح بلند شهدا صلوات 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروردگارا در این صبح دل انگیز بــــــــــرای دوستـــــ ️انم دلے آرام، تنی سالم، و روزی پر از عشـــــق آرزو میڪنم صبحتون بخیر🌷💐 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
! 🌷یه بطری پیدا کرد و گذاشت زیر تختش. بچه‌ها تعجب کردند که این دیگه برا چیه؟! نیمه شب بطری رو بر می‌داشت و با آب داخلش وضو می‌گرفت. 🌷می‌گفت: ممکنه نصف شب بیدار بشم، شیطان توی وجودم بره و نذاره برم پایین توی سرما وضو بگیرم. می‌خوام بهونه نداشته باشم که نماز شبم رو از دست بدم.... بقیه‌ی بچه‌ها هم یاد گرفته بودن از فردا شب زیر تخت همه یه ظرف آب بود. 🌺خاطره ای به یاد شهید معزز مسعود شعر بافچی، فرمانده گردان حضرت ابوالفضل (ع) 🇮🇷             @hedye110     🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏چهارشنبه های امام رضائی 🪴 ارسالی یکی از اعضای محترم کانال 🇮🇷 @emame_mehraban            🕊🕊🕊🕊 به کانال امام رضا علیه السلام ⤴️⤴️بپیوندید🌷🌷🌷
🛑یک دانشجو برای ادامه تحصیل و گرفتن دکترا همراه با خانواده اش عازم استرالیا شد. در آنجا پسر کوچک شان را در یک مدرسه استرالیایی ثبت نام کردند تا او هم ادامه تحصیلش را در سیستم آموزش این کشور تجربه کند... روز اوّل که پسر از مدرسه برگشت، پدر از او پرسید: پسرم تعریف کن ببینم امروز در مدرسه چی یاد گرفتی؟ پسر جواب داد: امروز درباره خطرات سیگار کشیدن به ما گفتند و بحث کردیم، خانم معلّم برایمان یک کتاب قصّه خواند و یک کاردستی هم درست کردیم... پدر پرسید: ریاضی و علوم نخواندید؟ پسر گفت: نه روز دوّم دوباره وقتی پسر از مدرسه برگشت پدر سؤال خودش را تکرار کرد. پسر جواب داد: امروز نصف روز را ورزش کردیم، یاد گرفتیم که چطور اعتماد به نفس مان را از دست ندهیم، و زنگ آخر هم به ما یاد دادند که باید قسمتی از درآمدمان را به دولت بدهیم تا برای آبادی شهرها و روستاها خرج شود. بعد از چندین روز که پسر می رفت و می آمد و تعریف می کرد، پدر کم کم نگران شد چرا که می دید در مدرسه پسرش وقت کمی در هفته صرف ریاضی، فیزیک، علوم، و چیزهایی که از نظر او درس درست و حسابی بودند می شود. از آن جایی که پدر نگران بود که پسرش در این دروس ضعیف رشد کند، به پسرش گفت: پسرم از این به بعد دوشنبه ها مدرسه نرو تا در خانه خودم با تو ریاضی و فیزیک کار کنم! بنابراین پسر دوشنبه ها مدرسه نمی رفت. دوشنبه اوّل از مدرسه زنگ زدند که چرا پسرتان نیامده؛ گفتند مریض است؛ دوشنبه دوّم هم زنگ زدند باز یک بهانه ای آوردند... بعد از مدّتی مدیر مدرسه مشکوک شد و پدر را به مدرسه فراخواند تا با او صحبت کند. وقتی پدر به مدرسه رفت باز سعی کرد بهانه بیاورد امّا مدیر زیر بار نمی رفت... بالاخره به ناچار حقیقت ماجرا را تعریف کرد. گفت که نگران پیشرفت تحصیلی پسرش بوده و از این تعجّب می کند که چرا در مدارس استرالیا این قدر کم درس درست و حسابی می خوانند. مدیر پس از شنیدن حرف های پدر کمی سکوت کرد و سپس جواب داد: ما هم ۵۰ سال پیش مثل شما فکر می کردیم. تعریف باسوادی فقط خواندن فیزیک و شیمی و ریاضی نیست؛ بلکه احساس مسوولیت و مشارکت نسبت به مسایل جامعه است. مهارت های زندگی و اجتماعی شدن در یک جامعه مدنی برای همه لازم است ولی فیزیک و شیمی ممکن است برای گروهی خاص کارگشا باشد ... 🇮🇷             @hedye110     🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
انسان شناسی ۱۵۳.mp3
11.21M
من پدرم من مادرم من معلّمم من استادم من مربی‌ام من ..... - چجوری می‌تونم حقایق انسان‌شناسی رو به اهلِ خودم و کسانی که بر اونها ولایت دارم، منتقل کنم؟ - چجوری می‌تونم اونا رو از ناآگاهی نسبت به خودشون دربیارم؟ 🇮🇷             @hedye110     🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
انسان شناسی ۱۵۲.mp3
11.83M
▪️شاید بارها کلمه‌ی "هرزه دلی" را شنیده باشید! و برای آن تعابیر، معانی، و مصادیقی را در ذهن داشته باشید. اما متأسفانه، با احتمال بسیار بالا، آنچه در ذهن ماست، با معنای حقیقی آن بسیار متفاوت است. ❓راستی ؛ معنای واقعی "هرزه دلی" چیست؟ 🇮🇷             @hedye110     🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶