eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
6.5هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
••[💛🌾]•• گوشہ کنار؎ از حرمت.. جا؎ من باشد بس است! بخدا چیز؎ نمیخواـہم دگر اینکہ باتو باشم؛برا؎ من بس است(: |🖤🌗 ♥️¦⇠ 🍃اَللّٰھُم‌؏َـجَل‌َلَوِلیِّڪ‌َالفَࢪَجِ🍃 🇮🇷             @hedye110     🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
_-🌱.- [یِجورے نَباشیمـ ڪِه وَقتی مُولا اَزَمون پُرسید واسِـه اومـَدَنَم چیکـٰار کَردی ، سرمونُ بِندازیـم پآیینُ حَرفی واسِه گُفتن نَداشتِه باشیمْ..💔] ••••••• تعجیل‌درظهور‌و‌سلامتی‌مولا،شفابیماران 📿 به‌رسم‌وفای‌هرشب بخوانیم 💌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ |🖤🌗 ♥️¦⇠ 🍃اَللّٰھُم‌؏َـجَل‌َلَوِلیِّڪ‌َالفَࢪَجِ🍃 🇮🇷             @hedye110     🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
خدایا ... گشایشی ایجاد کن برای دل هایی که با بغض صدایت می زنند....   |🖤🌗 ♥️¦⇠ 🍃اَللّٰھُم‌؏َـجَل‌َلَوِلیِّڪ‌َالفَࢪَجِ🍃 🇮🇷             @hedye110     🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
🔆دزد حرف شنو ✨دزدى به خانه احمد خضرويه رفت و بسيار بگشت، اما چيزى نيافت كه قابل دزدى باشد . خواست كه نوميد بازگردد كه ناگهان احمد، او را صدا زد و گفت: 🍃اى جوان!سطل را بردار و از چاه، آب بكش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چيزى از راه رسيد، به تو بدهم؛ مباد كه تو از اين خانه با دستان خالى بيرون روى!دزد جوان، آبى از چاه بيرون در آورد، وضو ساخت و نماز خواند. 🍃روز شد . كسى در خانه احمد را زد . داخل آمد و 150 دينار نزد شيخ گذاشت و گفت اين هديه، به جناب شيخ است . احمد رو به دزد كرد و گفت: 🍃دينارها را بردار و برو؛ اين پاداش يك شبى است كه در آن نماز خواندى . حال دزد، دگرگون شد و لرزه بر اعضايش افتاد. گريان به شيخ نزديك‏تر شد و گفت: تاكنون به راه خطا مى‏رفتم . 🍃 يك شب را براى خدا گذراندم و نماز خواندم، خداوند مرا اين چنين اكرام كرد و بى‏نياز ساخت. مرا بپذير تا نزد تو باشم و راه ثواب را بياموزم. كيسه زر را برگرداند و از مريدان شيخ احمد گشت .  📚حكايت پارسايان، رضا بابايى 🇮🇷             @hedye110     🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
┄┅─✵💝✵─┅┄ بنام او آغاز میکنم چرا که نام او آرامش دلهاست و ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺳﻬﻢ ﺩﻟﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺼﺮﻑ ﺧﺪﺍﺳﺖ💖 سلام صبحتون بخیر الهی به امید تو💚 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
مهربانم❣ مولای من مهدی جان♥️ از شما سپاسگزارم که هر صبح رخصت می‌دهید سلامتان کنم✋ یادتان کنم💕 من با این سلام ها تازه می‌شوم جان می‌گیرم پرواز می‌کنم🕊 من با این سلام ها یادم می‌آید پدر دارم😌 جان پناه دارم راه بلد دارم... من با این سلام ها زنده‌ام..❤️. 🌸🍃 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ 🌹 یا وَصِىَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَیُّهَا الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ🌹 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
🌿 🌿﷽🌿 سه سال پیش که شما آمدید ۷۰ درصد کشور دست مسلحین و تکفیری ها افتاده بود اما الان کاملا برعکس یعنی فقط ۳۰ درصد خاک سوریه دست اوناست از این جهت میگم خوبه الان فقط ما و حزب الله لبنان از حرم دفاع نمی کنیم جوانان افغانی، پاکستانی و عراقی میان با اینکه خود عراقی‌ها با همین تکفیری‌ها در عراق درگیرند از دهنم پرید و ناخواسته گفتم اینا رو گوشه و کنار شنیده ام خدا را شکر که زحماتت نتیجه داد میدونم که خیلی خسته شدی و وقت بازنشستگی رسیده فکر می‌کنم این سفر آخر تو به سوریه باشه برمی‌گردی و بازنشست میشی اینطور نیست؟ نخواست شیرینی امیدم را تلخ کند - یادته که گفتم از خدا خواستم که چهل سال خدمت کنم گفتم خب آره حساب کردم از روزهای مبارزه با حکومت طاغوت از سال ۵۶ تا جنگ تو کردستان بعد از پیروزی انقلاب و بعد هشت سال دفاع مقدس و تا حالا چند ماه بیشتر نمونده که بشه ۴۰ سال دید که خیلی دودوتا چهارتا می‌کنم شگردش را در تغییر موضوع بحث به کاربرد راستی پروانه خاطراتت رو نوشتی؟ آره از کودکی تا سال ۹۲ نوشتم تا همان روزی که با زهرا و سارا از دمشق به تهران برگشتیم - نمیخوای با این سفر تکمیلش کنی؟ با شگرد خودش پاسخش را پیچاندم - شاید تو این سفر رفتیم و قسمتمون شهادت شد و کار به نوشتن نرسید با خونسردی گفت انشاالله زمان خیلی زود گذشت و مهماندار از طریق بلندگو اعلام کرد که آماده نشستن در فرودگاه دمشق هستیم شب بود حتی چراغ‌های روی بال هواپیما که چشمک میزد خاموش شدند از پنجره هواپیما به زمین نگاه کردم چراغی ندیدم هواپیما به زمین نزدیک شد و یک آن ردیف چراغ‌های باند فرودگاه خاموش و روشن شد تا خلبان باند را ببیند دقایقی بعد هواپیما به زمین نشست با تعجب از حسین پرسیدم شما که گفتی وضعیت بهتر شده گفت خلبان هواپیما رو چراغ خاموش نشوند چون میدونه خانم پروانه چراغ نوروزی تو هواپیماست تکفیری ها نمیدونن خانم چراغ نوروزی آمده که شهادت قسمتش بشه مجهز شدن به ضد هوایی هر دو خندیدیم دستم آمد که تکفیری‌ها اگرچه در جنگ زمینی کم آورده اند ولی امکانات پیشرفته‌ای دستشان رسیده است وارد سالن ترانزیت شدیم و باز چهره نجیب ابوحاتم آن جوان پر انرژی و همراه همیشگی حسین را دیدم که منتظرمان بود زائرین و مسافرین که کم نبودند در کمال آرامش سوار اتوبوس‌ها و سواری ها شدند و بدون اینکه خطری تهدیدشان کند به طرف دمشق حرکت کردند از سر و صدای تیر و تیربار و شلیک تانک و توپ برخلاف دفعه قبل خبری نبود جاده فرودگاه از تیررس تکفیری‌ها در امان بود و ما خوشحال از این وضعیت به اطراف جاده و خانه هایی که چراغ هایشان در دوردستها روشن بود نگاه می کردیم تا به دمشق و به خانه‌ای که ابوحاتم از پیش برایمان تهیه کرده بود رسیدیم تیرهای شکسته و افتاده برق سرپا شده بودند و شهر از یک وضعیت جنگی به یک محیط آرام برای زندگی تغییر چهره داده بود هنوز داخل خانه مستقر نشده بودیم که حسین با ابوحاتم رفتن دنبال کارشان با کمک امین و سارا و زهرا وسایل را چیدیم زهرا و سارا یاد گذشته کردند که سه سال پیش وقتی اومدیم توی خونه زندانی بودیم اما حالا شب هم میشه رفت بیرون آن شب راحت و بی دغدغه تیر و انفجار خوابیدیم و بعد از نماز ابوحاتم طبق قرار آمد سراغ مان و به زینبیه رفتیم زهرا و سارا دیگر سر سمت چپ نشستن دعوا نمی‌کردند هر دو طرف جاده منتهی به زینبیه امن بود نزدیک حرم تابلوی بزرگی که نشانگر حریم حرم بود چشم نوازی می‌کرد ابوحاتم و امین هم گرم تعریف بودند و می شنیدم که ابوحاتم می گفت بسیاری از مردم آواره به خانه‌هایشان برگشتند جنگ به اطراف شهر حلب و جاده‌ها و شهرک های منتهی به مرز ترکیه رفته است ابوحاتم این تغییر شرایط و پیروزی جبهه مقاومت را بیشتر مرهون تلاش و برنامه ریزی و هدایت به قول خودش ابووهب می‌دانست هدیه به روح بلند شهدا صلوات 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
6.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صبح را آغاز می‌کنیم با یگانه خدایی که در دل‌های ماست و دراعماق وجودمان منزل دارد خدای عاشقی که هر روز عشق را ترویج میکند بر کل جهان (صبح‌تون منور به نور قرآن و عشق خدایی) 🇮🇷             @hedye110 🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶