eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴 🪴 🌿﷽🌿 همان روز یک اکیپ پنج نفره پزشک از تهران و اصفهان وارد مطب شدند. بندگان خدا با صدای انفجارها و بمباران آشنایی نداشتند. تا صدای سوت خمپاره می آمد، می ترسیدند می دویدند یک گوشه پناه می گرفتند. توی ساعت های اولیه ورودشان حرف گروهک های کومله و دموکرات را پیش کشیدند و از افکار آنها پشتیبانی کردند. با دفاع از عملکرد گروهک ها خودشان را روشنفکر جلوه می دادند. با این همه ادعا رفتارشان با آقای نجار اصلا شایسته نبود. باورشان نمی شد یک بهیار آن قدر قابل شده باشد که در حد یک پزشک متخصص کار انجام بدهد. نشان می دادند کار نجار را قبول ندارند. اما آقای نجار محلشان نمی گذاشت و کار خودش را می کرد. فردا صبح با کمال تعجب دیدیم هیچ کدام از افراد اعزامی نیستند. به خاطر شدت انفجارها، همان نیمه های شب فرار را بر قرار ترجیح داده بودند. بلافاصله‌ اکیپ دیگری به مطب آمد. آنها اهل تهران و متخصص بودند. افراد گروه بین سی تا چهل و پنج سال سن داشتند. اسامی دکتر صادقی، دکتر حبیب لله زاده، دکتر ترابی و پزشک دیگر به اسم دکتر حبیبي یا حبیب نژاد را به خاطر دارم. این ها هم روز اول ناپدید شدند. پیش خودمان گفتیم: حتما این ها هم مثل آن گروه فرار را بر قرار ترجیح داده اند، ولی بعد از چند روز که سر و كله خسته و خاک آلودشان پیدا شد، فهمیدیم به خطوط درگیری رفته اند. معلوم بود، این چند شب را نخوابیده اند. رنگ و روی شان پریده بود و نای حرف زدن نداشتند. با این حال بعد از چند ساعت استراحت دوباره دارو و تجهیزات برداشتند و به خط رفتند. دکتر صادقی بیشتر از بقیه توی ذهنم باقی مانده است. چون هر بار ما را در حال کار می دید، زبانش به تشگر باز می شد، خودش هم مرد دلسوز و کاری بود. با همه خستگی که داشت وقتی از خط می آمد باز هم توی مطب کار میکرد. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🪴 🪴 🌿﷽🌿 فصل سیزدهم صبح روز سیزدهم مهر بود، با حسین عیدی و عبدلله معاری آمدم مسجد جامع نان و پنیر گرفتیم و به طرف جنت آباد برگشتیم. توی مسیر از سر کوچه حزب جمهوری که گذشتیم، یک دفعه به سرم زد بروم مدرسه دریابد رسایی را ببینم. به حسین و عبدلله گفتم: بیایید بریم اینجا ببینیم چه خبره، قبول کردند و پیچیدیم توی کوچه. در مدرسه باز بود. رفتیم تو. همان طوری که شب حادثه در تاریکی دیده بودم، همه جا درب و داغان بود. با خمپاره هایی که کف حیاط خورده بود، انگار زمین را شخم زده بودند. شیشه های هر دو طبقه ساختمان پایین آمده و پاره های آجر و سنگ و ترکش همه جا پخش شده بود. جلوی در ورودی سالن گلوله توپی به زمین نشسته، گودالی با عمق و قطر زیاد ایجاد کرده بود، از در ساختمان رفتیم تو. سالن نسبتا بزرگی بود. همان ابتدا دو تا کلاس دست راست و چپ مان بود و بعد راهروی پهنی که در های کلاس ها به آن باز می شد. پلکانی هم روبه روی مان بود که بعد از شش، هفت پله و یک پاگرد به طبقه دوم می رفت. دیواره این پاگرد برای نورگیری تا سقف طبقه دوم شیشه بود. از همین دیواره شیشه ایی گلوله توپی وارد شده و به نبش دیوار کلاس دست راستی اصابت کرده بود. زمین را کنده و سوراخ بزرگی توی دیوار ایجاد کرده بود. در این کلاس به طور کامل از جا درآمده بود ولی بین خاک و پاره آجرها گیر کرده بود. از اینجا گذشتیم و داخل راهرو شدیم. کف راهرو پر بود از خاک، شیشه خرده، گلوله های عمل نکرده، خون و... ساختمان آنقدر تخریب شده بود که انگار کف سالن یک کامیون خاک خالی کرده اند. که به سطح زمین بالا آمده بود. آثار سیاهی و سوختگی روی دیوارها نشان میداد چه حادثه هولناکی رخ داده است. توی سالن جلوتر که رفتیم، بیشتر از آنچه از سر راهرو دیده بودم، خون روی زمین ریخته بود. بعضی جاها خونها خشک شده بود و بعضی جاها هنوز حالت تازه اش را داشت و ماسیده بود. پایمان را که روی خون ها میگذاشتیم، یکهو سر می خوردیم. کم کم داشت حالم بد می شد. بوی خاک، خون و باروت مشامم را پر کرده بود. حالت ضعف و سرگیجه داشتم. با این حال دلم می خواست آنجا را ببینم. جایی که علی را از من گرفته بود. لای خرت و پرت ها جلو می رفتم و به همه جا نگاه می کردم. تکه های گوشت و پوست بچه ها به دیوار چسبیده بود. حتی تکه های مغز که بعد از دو شب حالت لزجی شان را از دست داده، خشک و نپره شده بودند. بدترین قسمت جایی بود که مقدار زیادی مهمات در آنجا منفجر شده بود. آن قسمت از دیوار تا سقف خونی و تکه های استخوان، مغز، مو و ترکش جای خالی برای آن نگذاشته بود. به این قسمت اشاره کردم و از عبدلله پرسیدم: به نظرت اینجا چه جوری تخریب شده؟ و عبدلله گفت: این طور که معلومه توپ از حیاط توی کلاس اومده و از داخل کلاس به دیوار خورده بعد گفتم: بیایید بریم تو کلاس اولی ببینیم چه خبره؟ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
❧ درس امام شناسی حضرت امام حسین علیه السلام خطاب به مردم کوفه می نویسد: «به جانم سوگند، امام و پیشوای مردم کسی است که بر اساس قرآن حکم کند و ... @Allah_Almighty ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
مداحی آنلاین - مقام تسلیم امام حسین - آیت الله جاودان.mp3
4.49M
♨️مقام تسلیم امام حسین(ع) 👌 بسیار شنیدنی 🎙آیت الله 📡حداقل برای ☝️نفر ارسال کنید. @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
ممنون از اينكه آمدی آقای ما شدی ممنون از اينكه نوكر اين خانه ما شديم شكرِ خدا كه فاطمه مارا خريده است شكر خدا كه خرج بساط شما شديم @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
مداحی آنلاین - اربعین حسینی، حسینی بودن، حسینی ماندن - استاد پناهیان.mp3
10.24M
🏴ویژه حسینی ♨️اربعین حسینی؛ حسینی بودن، حسینی ماندن 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
مداحی_آنلاین_روایتی_شنیدنی_از_امام_رضا_استاد_پناهیان.mp3
1.73M
♨️روایتی شنیدنی از امام رضا(ع) 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
11.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 مبارزه با نفس در نماز استاد پناهیان ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
دیدی وقتی مریض میشی بی اشتها میشی و حتی بهترین غذاهارم برات بیارن بازم برات خوشمزه نیست؟! 🍢چلوکبابم‌برات‌بیارن‌فکر‌میکنی‌داری‌کاه‌میخوری😐😂 روح آدمم همینه...وقتی مریض بشه نمیتونه از خیلی چیزا لذت ببره...روحت بی اشتها میشه در نتیجه دیگه دلت معنویات نمیخواد و اگرهم سمتشون بری لذت نمیبری ازشون ولی یه مدت جلوی نفس قلدرت وایسا و بهش لذت حرام نده🤨👊 بعدش ببین چقد دلت خدارو میخواد،چقد دلت قران خوندنو میخواد،چقدر لذت میبری از دیدن طبیعت و دیدن گلا😍🌺🌸🌹 گناه نکردن واااااقعا نگاهه آدمو عوض میکنه خدا انگار یه قرنیه دیگه میزاره تو چشای آدم @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🔻طاعت بدون کنترل نفس سودی ندارد. اگر صد سال هم بگذرد ولی نفس خودت را کنترل نکنی، نگاهت را کنترل نکنی، درجا خواهی زد...
آیت الله حق شناس(ره)🗣
@hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
001-Vasvaseh Va Vasvas 1387 07 20.mp3
49.21M
وسوسه و وسواس ۱ استاد شجاعی ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄