#سرزمینیاس
#برگهشتم
معمولاً وقتى فرماندهان لشكرها، جاسوسى را دستگير مى كنند، او را به قتل مى رسانند; امّا پيامبر دستور قتل اين جاسوسِ بت پرست را نمى دهد و اصلاً او را مجبور به مسلمان شدن هم نمى كند!
آيا فكر نمى كنى ما بايد پيامبر را دوباره بشناسيم؟
پيامبر مى خواهد با اين كار خود به همه تاريخ پيام بدهد كه اين لشكر براى مسلمان كردن يهوديان نمى رود! اين لشكر مى رود تا يهود را به جاى خود بنشاند. يهوديان بارها براى نابودى اسلام توطئه كرده اند. فقط پيامبر مى خواهد كارى كند كه آنها از دشمنى خود دست بكشند.
اكنون پيامبر به گروه ديگرى دستور مى دهند تا به سوى خيبر بروند و مواظب باشند تا جاسوسان، خبر آمدن ما را به خيبر نبرند.
خورشيد در حال غروب است، براى خواندن نماز توقف كوتاهى خواهيم داشت و بعد از نماز به حركت ادامه خواهيم داد. فرصت كم است و ما بايد هر چه زودتر خود را به خيبر برسانيم.
سكوت سرتاسر بيابان را فرا گرفته و همه جا تاريك است و خستگى بر همه غلبه كرده است. اين لشكر از صبح تا به حال راه رفته است. هيچ كس ديگر ناى راه رفتن ندارد.
ناگهان صداى زيبايى به گوش مى رسد، يك نفر شعرِ حماسى مى خواند. اين شعر آن قدر زيباست كه همه را به شور و شوق مى آورد. گوش كن:
وَاللهِ لَوْلا أَنْتَ ما اهْتَدَيْنْا...
خدايا! اگر لطف تو نبود ما هرگز به نور ايمان هدايت نمى شديم. اگر تو نبودى ما حق را نمى شناختيم و نماز نمى خوانديم.
بار خدايا! پايدارى در راه خودت را به ما كرامت كن و ما را در اين راه، ثابت قدم بگردان!
او شعر حماسى خود را مى خواند. شورى در همه لشكر مى افتد. ديگر از خستگى هيچ خبرى نيست. آرى، اين هنر است كه مى تواند اين چنين در روح و جان انسان اثر كند.
همه مى خواهند بدانند اين هنرمند كيست كه چنين وقت شناس بود و با هنرش جانى تازه به همه داد.
در زير نور ماه، چهره خندان پيامبر هويداست. پيامبر دوست دارد اين شاعر را بشناسد.
نام او "عامِر" است، پسر سنان. پيامبر در حقّ او دعا مى كند و مى گويد: "خدايا! رحمت خود را بر او نازل كن".
كسانى كه اين دعاى پيامبر را مى شنوند مى فهمند كه عامر به زودى شهيد خواهد شد، زيرا همه مى دانند اگر پيامبر براى كسى، اين گونه دعا كند شهادت نصيبش مى شود!
صورت عامر از شادى مى درخشد، همه به او تبريك مى گويند، من در تعجّب از اين رسم غريب هستم. پادشاهان به شاعران خود پول و سكّه مى دهند و پيامبر مهربانى به شاعر خود وعده شهادت مى دهد!
خوشا به حال تو اى عامر كه وعده شهادت را از پيامبر گرفتى.
چه چيزى بهتر از اين كه جانت را در راه دوست قربانى كنى!
💖💖💖💖🌻💖💖💖💖
#سرزمینیاس
#قصهفدک
#قصهتمامروزهایشیعه
#فدکپرچمخدا
#برایمادرمانحضرتزهراسلامالله
#کپیآزاده
#نشرحداکثری
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
https://eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#بانوی_چشمه
#برگهشتم
بوى غذا مى آيد! به به!
خوب است به آن مغازه بروم و مقدارى غذا بخرم. چند قدم كه مى روم يادم مى آيد كه اين مردم موقع كشتن گوسفند يا شتر، نام بت ها را به زبان مى آورند; براى همين ما نمى توانيم غذاى آنها را بخوريم.
بايد صبر كنيم تا غذاى حلالى پيدا كنيم. از كوچه ها عبور مى كنيم. نگاه تو به پرچم هايى مى افتد كه بالاى چند خانه نصب شده است.
ــ آقاى نويسنده! اين پرچم ها نشانه چيست؟
ــ تو چه كار به اين كارها دارى.
ــ چرا جواب سؤال مرا نمى دهى؟
ــ بيا به دنبال غذاى حلال بگرديم.
ــ اصلاً خودم مى روم و سؤال مى كنم، من همسفر تو شدم تا چيزهايى را بياموزم.
ــ خيلى خوب! اين پرچم ها نشانه آن است كه در آن خانه ها، زنان بدكاره هستند و از مهمانان خود پذيرايى مى كنند. هر مردى كه دلش بخواهد مى تواند پيش آنها برود.16
آنجا را نگاه كن! آن خانه "حَمامه" است. زنى زيبا كه مشتريان زيادى را به سوى خود جذب كرده است. او مادربزرگ معاويه است، همان كسى كه نامش را بارها شنيده اى.17
خيلى تعجّب مى كنى! اينجا حرم خدا و شهر ابراهيم(ع) است، چرا بايد در اين شهر چنين كارهايى را بكنند؟ آيا كسى نيست تا مانع اين عمل آنها بشود؟
بيا برويم به رهبران اين شهر خبر بدهيم.
كجا مى روى رفيق! تو مى خواهى بروى به آنان چه بگويى؟ مگر نمى دانى اين زنان با اجازه رهبران شهر، اين خانه هاى فساد را راه انداخته اند؟
قسمت عمده اى از درآمد اين خانه ها به جيب همين رهبران مى رود. مردم، ديگر اين كارها را گناه نمى دانند، امروز همه ارزش ها نابود شده است و مردان غيرت ندارند.
💖💖💖💖💖💖💖💖💖
#بانوی_چشمه
#حضرت_خدیجه_سلامالله
#ایام_فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا_سلامالله
#شهداءومهدویت
#کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشر_حداکثری
#کپی_آزاده
#چهارمینمسابقه
@shohada_vamahdawiat
@hedye110
#آسمانیترینعشق
#برگهشتم
از راه دورى براى انجام حجّ واجب حركت كرده و بيابان ها را پشت سر گذاشته بودم.
طوفان هاى شن بر سر راهم ظاهر مى شدند و من هر بار ناچار بودم تا آرام شدن طوفان، صبر كنم.
همين باعث شد كه نتوانم روز عرفه، خود را به مكّه برسانم، اين راه طولانى را طى كرده بودم ولى نتوانستم حجّ واجب را بجاى آورم. خيلى ناراحت بودم كه چنين سعادتى را از دست دادم.
يكى از دوستانم به من پيشنهاد داد تا پيش پيامبر(صلى الله عليه وآله) بروم و با او در اين مورد سخن بگويم.
اكنون مى خواهم نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) بروم، خوب است كه همراه من بيايى.
من رو به پيامبر مى كنم ومى گويم: اى رسول خدا! من براى انجام حج به سوى مكّه حركت كردم، امّا نتوانستم به موقع به مكّه برسم. خيلى دلم مى خواهد كه ثواب حج را داشته باشم، با توجّه به اين كه ثروت زيادى دارم، ممكن است مرا راهنمايى فرماييد تا پول خود را در چه كار خيرى صرف كنم تا در عوض، خداوند ثواب حج را برايم بنويسد.
پيامبر(صلى الله عليه وآله) سر مباركش را پايين مى آورد و لحظه اى فكر مى كند.
آنگاه رو به من مى كند و مى فرمايد: به آن كوه بلند نگاه كن! اگر به اندازه آن كوه، طلا داشته باشى و همه را در راه خدا صرف كنى به آن ثوابى كه حاجى كسب كرده است نمى رسى. وقتى حاجى از خانه اش حركت مى كند، به هر قدمى كه برمى دارد، خداوند ده گناه او را مى بخشد و ده ثواب نيكو به او مى دهد. چون طواف خانه خدا را انجام داد، خداوند همه گناهان او را مى بخشد.
دوست من! اكنون ديگر از ثواب بسيار زياد حجّ خانه خدا آگاه شدى، آيا اكنون آماده هستى تا قصّه ديگرى از پيامبر(صلى الله عليه وآله)برايت نقل كنم؟
يك روز پيامبر(صلى الله عليه وآله) در جمع ياران خود نشسته بود و سخن از احترام به پدر و مادر به ميان آمد.
آن حضرت چنين فرمودند: وقتى فرزندى به پدر و مادر خود نيكى كند و به آنها نگاه محبّت آميز بنمايد، خداوند براى هر نگاه او ثواب انجام يك حج مى نويسد.
ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله) سخت متعجّب شدند. آخر چگونه چنين چيزى ممكن است؟ امّا اين سخن از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است، او كه از خود سخن نمى گويد، او كه اشتباه نمى كند.
همه گيج شده اند، براى همين همه يك صدا گفتند: اى رسول خدا! اگر فرزندى در روز صد بار به صورت پدر و مادر خود نگاه كند، آيا خدا به او ثواب صد حج مى دهد؟.
تو مى دانى كه جواب پيامبر(صلى الله عليه وآله) يك كلمه بود: بله.
💖💖💖💖💖💖💖💖
#آسمانیترینعشق
#عشقبهپدرومادر
#خشنودیپروردگار
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#انتخابات
#کانالکمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#روشنىمهتاب
#برگهشتم
من با شنيدن اين سخن به فكر فرو مى روم. چگونه مى شود كه خشم عُمَر مايه عزّت اسلام باشد؟ عُمَر كسى است كه با خشم، درِ خانه فاطمه(س) را آتش زد، آيا خشم او، عزّت اسلام بود؟ آخر اين چه حرفى است كه او مى زند؟
مى خواهم بلند شوم و به استاد بگويم عُمَر در حقّ فاطمه(س)ظلم نمود، آن وقت شما او را اين گونه معرّفى مى كنى؟ چرا هر حديث دروغى را نقل مى كنيد؟ امّا تو دست مرا مى گيرى و مى گويى: آقاى نويسنده! حواست كجاست؟ گويا فراموش كرده اى كه استاد طبرى، از اهل سنّت است، او اعتقادات خاص خودش را دارد، آيا كسى كه خشم عُمَر را مايه عزّت اسلام مى داند، شيعه است؟
با سخن تو به خود مى آيم. حق با توست. من بايد سكوت كنم و چيزى نگويم، امّا من بايد حرف خودم را بزنم، من كه غير از تو كسى ندارم، به تو مى گويم، تو سرمايه زندگى من هستى، استاد طَبرى اين حديث را از آقاى سعيدبن جُبير نقل مى كند، من مى دانم كه سعيدبن جبُير در سال 46 هجرى به دنيا آمده است، يعنى او 35 سال بعد از وفات پيامبر، متولّد شده است، حال چگونه مى شود كه او اين سخن را از پيامبر شنيده باشد؟ معلوم است كه "سعيدبن جُبير" اين حديث را خودش ساخته است يا اين كه شخص ديگرى اين حديث را ساخته است و به "سعيدبن جُبير" نسبت داده است.
لحظاتى مى گذرد، فرصت را مناسب مى بينم تا سؤال خود را از استاد طَبرى بپرسم، جلو مى روم، سلام مى كنم و مى گويم:
ــ جناب استاد! من هموطن شما هستم، نزد شما آمده ام تا سؤالى از شما بپرسم.
ــ خوش آمديد! شما مى توانيد سؤال خود را بپرسيد.
ــ نظر شما درباره حوادث بعد از وفات پيامبر چيست؟ آيا درست است كه عُمَر مى خواست خانه فاطمه(س) را آتش بزند؟
ــ من پاسخ شما را در كتاب خودم نوشته ام، شما با مطالعه آن به جواب خواهيد رسيد.
●●●☆☆☆☆☆●●●
#روشنىمهتاب
#مظلومیتفاطمهسلامالله
#نشرحداکثری
#صلواتیادتنره
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🦋❤️🦋
﷽
#بهباغخدابرويم
#برگهشتم
پيامبر اسلام در خيلى از موارد از جبرئيل سؤال مى كرد و جبرئيل هم پاسخ پيامبر را مى داد.
پيامبر با اين كه خودش عقل كل بود امّا باز هم از جبرئيل سؤال هاى زيادى را مى پرسيد و اين پيام را به ما مى دهد كه سؤال كردن نه تنها عيب نيست بلكه هر چقدر انسان بزرگ تر شود، سؤال هاى او هم بزرگتر و بيشتر مى شود.
حتّى پيامبر در شب معراج با برادر خويش جبرئيل مشورت نمود و نظر او را پرسيد.
به جا است كه ما پيامبر خويش را الگوى خود قرار دهيم چون در تصميم هاى مهمّ زندگى خويش با ديگران مشورت مى نمود.
به هر حال ما بايد اين دو روش پيامبر (سؤال كردن و مشورت نمودن) را بيشتر مورد توجّه قرار دهيم.
اكنون مى خواهم يكى از پرسش هاى پيامبر را برايتان نقل كنم:
ـ اى جبرئيل!
آيا مى دانى، خداوند در روى زمين كجا را بيش از همه جا دوست دارد؟
جبرئيل در پاسخ گفت:
"خدا در روى زمين هيچ كجا را به اندازه مسجد دوست ندارد."
آرى، خدا مسجد را به عنوان خانه خود معرّفى كرده است و براى همين وقتى تو در مسجد حضور پيدا مى كنى، مى توانى رحمت خداوند را به سوى خود جذب كنى.
حال يك سؤال ديگر:
ـ افراد زيادى به مسجد مى آيند، در ميان اين همه انسان، خدا كدام يك را بيش از همه دوست دارد؟
كدام يك از آنها در جذب دوستىِ خدا از همه موفّق تر بوده است؟
آيا مى خواهى جواب را از جبرئيل بشنويم؟
ـ آن كس كه زودتر از همه وارد مسجد شود و ديرتر از همه از مسجد خارج شود."
بيا سعى كنيم همواره قبل از اذان، وارد مسجد شويم و خود را براى خواندنِ نماز آماده سازيم.
وقتى نماز برپا مى شود، كسانى كه با عجله به سوى مسجد مى آيند، نمى توانند آن تمركزى كه براى نماز لازم است، داشته باشند.
امّا اگر ما زودتر از اذان و اقامه نماز به مسجد بيايم و در صف نماز بنشينيم و از غوغاى زندگى روزانه، لحظه اى فاصله بگيريم، بهتر و راحت تر مى توانيم از حضور خود در مسجد بهره بگيريم.
همين طور سعى كنيم بعد از تمام شدن نماز جماعت مقدارى در مسجد بمانيم و به دعا بپردازيم و با صاحب خانه راز و نياز كنيم.
در اين صورت است كه خداوند ما را بيش از همه دوست خواهد داشت و ما اثرهاى اين دوستى خدا را در زندگى خود خواهيم ديد.
آيا مى دانى خداوند در مورد بنده اى كه پس از نماز بلافاصله از جاى خود برمى خيزد چه مى گويد؟
پس خوب گوش كن.
اين صدا، به گوش مى رسد; من به اين بنده خود كارى ندارم، چرا كه او هم به من كارى ندارد، حرف هايش را در نماز زد ولى بدون خواستن چيزى از من، بلند شد و به دنبال كار خود رفت.
حال كه مى دانيم خداوند دعا كردن و نياز كردن با او را خيلى دوست دارد پس سعى كنيم تا بعد از نماز با او راز و نياز كنيم و رحمت خدا را به سوى خود جذب كنيم.🌼🌼🌼🌼
<=====●○●○●○=====>
#بهباغخدابرويم
#آشنائبامسجد
#فضیلتنمازدرمسجد
#سیزدهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
#دراوجغربت🌴
#چهارمینمسابقه🌴
#برگهشتم🌴
حدود هفت ماه قبل، هنگامى كه معاويه زنده بود، از نارضايتى مردم كوفه خبردار شد و فهميد كه كوفه در آستانه يك انفجار بزرگ است.
براى همين بود كه او نُعمان بن بَشير را به عنوان امير كوفه انتخاب كرد و همين نُعمان بود كه با سياست آرام خود توانست، اوضاع كوفه را تا اندازه زيادى به سوى آرامش ببرد.
امّا بعد از مرگ معاويه و با روى كار آمدن يزيد، بار ديگر خشم مردم كوفه شعلهور شد براى همين، وقتى كه آنها از قيام امام حسين(ع) باخبر شدند، آن حضرت را به كوفه دعوت كردند تا به ظلم و ستم بنى اُميّه خاتمه دهند.
اكنون با هجرت امام حسين(ع) به مكّه، تمام فكر يزيد متوجّه شهر مكّه است، او مى خواهد هر طور كه شده، امام حسين(ع) را از سر راه خود بردارد.
نُعمان هنوز در شهر كوفه حكومت مى كند و طبق دستور قبلى، از هر گونه حركت خشونت آميزى خوددارى مى كند.
درست در اين شرايط، مسلم به كوفه آمده و در خانه مختار (داماد امير كوفه) منزل نموده است.
به هر حال، حكومت نُعمان، شرايط بسيار مناسبى را براى مسلم فراهم كرده است و ياران مسلم به راحتى مى توانند به فعاليّت خود بپردازند.
رفت و آمد مردم براى ديدار مسلم بسيار زياد شده و خبر بيعت مردم با مسلم در تمام شهر پيچيده است.
آخر اين چه حكومتى است كه مخالفانش با آرامش و راحتى براى ريشه كن كردن آن (به صورت علنى) تلاش مى كنند؟!
امروز، نُعمان تصميم مهمّى مى گيرد.
اين خبر در همه جاى شهر مى پيچد كه امير كوفه تمام مردم را به مسجد فرا خوانده است.
من كمى نگران مى شوم، نكند از طرف يزيد دستورى رسيده باشد؟!
آيا موافقى با هم به مسجد كوفه برويم؟
<========●●●●●========>
#دراوجغربت
#یارورامامزمانباشیم
#چهاردهمینمسابقه
#نشرحداکثری
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
<==≈=====●●●●●========>