#سرزمين_ياس
#برگچهلدوم
گويى اسب سوارى از آن دوردست ها با سرعت به سوى ما مى آيد. او پرچمى نيز در دست دارد.
آيا صدايش را مى شنوى؟
بشارت! بشارت!
گويا او خبر خوبى را آورده است! او از اسب پياده مى شود و نزد پيامبر آمده و بعد از سلام مى گويد: "اى رسول خدا! جعفر به سوى شما مى آيد".
وقتى پيامبر نام جعفر را مى شنود صورتش همچون گل مى شكفد و بسيار خوشحال مى شود و خدا را شكر مى كند.
رو به من مى كنى و مى گويى: اين جعفر كيست كه پيامبر اين قدر از آمدن او خوشحال شد؟
من در جواب مى گويم: جعفر فرزند ابوطالب است، او برادر على (ع) است. پانزده سال قبل وقتى كه مسلمانان در مكه بودند بت پرستان آنها را اذيت مى كردند، پيامبر گروهى از مسلمانان را به سرپرستى جعفر به كشور حبشه فرستاد. اكنون بعد از اين همه سال، جعفر بازگشته است.
جعفر وقتى به مدينه رسيده است با گروهى از همراهان خود براى يارى پيامبر به خيبر مى آيد.
بعد از لحظاتى، جعفر از راه مى رسد، پيامبر به استقبال او رفته و او را در آغوش مى گيرد و پيشانى او را مى بوسد.
نگاه كن! اشك شوق در چشمان پيامبر حلقه مى زند و رو به جعفر مى كند و مى گويد: اى جعفر! نمى دانم امروز خدا را به كدامين نعمت شكر كنم; به بازگشت تو از حبشه يا به فتح خيبر به دست برادرت على؟
جعفر لبخندى مى زند، اكنون برادرش على (ع)، او را در آغوش مى گيرد، تمام وجود آنها از عشق به يكديگر لبريز شده است.
نگاه كن! جعفر به سوى اسب خود مى رود، و بعد از لحظه اى برمى گردد. بسته اى روى دست گرفته و به اين سو مى آيد. او چنين مى گويد: "اى رسول خدا! وقتى مى خواستم از حبشه بيايم، نجاشى، پادشاه حبشه اين پارچه زرباف را به من داد تا به شما تقديم كنم".
پيامبر در حقّ نجاشى دعا مى كند. و هديه او را از جعفر مى گيرد.
همه نگاهشان به اين پارچه گران قيمت است. در بافتن اين پارچه از طلا استفاده شده است.
در اين هنگام پيامبر رو به همه مى كند و مى گويد: "اين پارچه قيمتى را به كسى مى دهم كه خدا و مرا دوست دارد و خدا و من هم او را دوست داريم".
همه نگاه ها به سوى على (ع) مى رود. مردم ديگر مى دانند كه منظور پيامبر از اين سخن على (ع) است.
اكنون على (ع) جلو مى رود و پيامبر اين هديه ارزشمند را به او مى دهد.
🌹🌹🌹🌹🔺🌹🌹🌹🌹
#سرزمینیاس
#قصهفدک
#قصهتمامروزهایشیعه
#فدکپرچمخدا
#برایمادرمانحضرتزهراسلامالله
#کپیآزاده
#نشرحداکثری
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
https://eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
۱۶ دی ۱۳۹۹
#سرزمین_یاس
#برگچهلدوم
پيامبر از آمدن جعفر خيلى خوشحال است، براى همين رو به جعفر مى كند و مى گويد: اى جعفر آيا مى خواهى به تو هديه اى ارزشمند بدهم؟
جعفر در جواب مى گويد: آرى.
همه كسانى كه اين سخن را مى شنوند خيال مى كنند كه پيامبر مى خواهد هديه اى مثل طلا به جعفر بدهد. به راستى هديه مخصوص پيامبر چيست؟
پيامبر مى گويد: اى جعفر! من به تو نمازى ياد مى دهم تا براى تو از همه دنيا بهتر باشد.
جعفر بسيار خوشحال مى شود، او مى خواهد هر چه زودتر اين هديه گرانبها را از پيامبر دريافت كند.
پيامبر ادامه مى دهد: اى جعفر! اين نماز باعث بخشش همه گناهان تو مى شود هر چند گناهانت بسيار زياد باشد.
سپس پيامبر نمازى را به او ياد مى دهد كه به نام "نماز جعفر طيّار" مشهور مى شود و براى روا شدن حاجت هاى مهمّ سفارش شده است.
همه مى خواهند بدانند اين نماز چگونه خوانده مى شود. پيامبر روش خواندن اين نماز را اين گونه به جعفر ياد مى دهد:
وضو مى گيرى و رو به قبله مى ايستى و "الله اكبر" مى گويى، بعد از خواندن حمد، سوره "زلزال" مى خوانى. سپس 15 بار ذكر "سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر" را مى گويى.
بعد به ركوع مى روى و به جاى ذكر ركوع، 10 بار همان ذكر را تكرار مى كنى. سر از ركوع برمى دارى و در همان حالت كه ايستاده اى 10 بار اين ذكر را مى گويى. آنگاه به سجده مى روى. در سجده به جاى ذكر سجده، 10 بار آن ذكر را تكرار مى كنى. سر از سجده برمى دارى و همان طور كه نشسته اى 10 بار آن ذكر را مى گويى.
سپس به سجده رفته 10 بار آن ذكر را مى گويى. بعد از سجده دوّم نيز مى نشينى و 10 بار ذكر را تكرار مى كنى.
اكنون بلند مى شوى و ركعت دوّم را مانند ركعت اوّل مى خوانى، فقط يادت باشد بعد از حمد سوره "عاديات" را بخوانى. همچنين قبل از ركوع مى توانى قنوت بخوانى. وقتى بعد از سجده دوّم 10 بار اين ذكر را گفتى، تشهد و سلام را مى گويى.
اكنون بايد برخيزى و يك نماز ديگر بخوانى، نماز دوّم را مانند نماز اوّل مى خوانى با اين تفاوت كه بعد از حمد، در ركعت اوّل سوره "نصر" و در ركعت دوّم سوره (قل هو الله احد ) را مى خوانى. البته مى توانى به جاى سوره هاى "زلزال"، "عاديات" و "نصر"، در همه ركعت ها همان سوره (قل هو الله احد )را بخوانى.
🌹🌹🌹🌹💐🌹🌹🌹🌹
#سرزمینیاس
#قصهفدک
#قصهتمامروزهایشیعه
#فدکپرچمخدا
#برایمادرمانحضرتزهراسلامالله
#کپیآزاده
#نشرحداکثری
#کانالکمالبندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
https://eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
۱۷ دی ۱۳۹۹
#بانوی_چشمه
#برگچهلدوم
آن نور به سوى آسمان مى رود و بار ديگر سكوت و تاريكى همه جا را فرا مى گيرد.
محمّد(ص) در وجودِ خود، گرمايى مى يابد، گويى كه آتشى در درونش افروخته باشند. او سر به سجده مى برد و با خداى خويش سخن مى گويد.
اكنون او از جاى برمى خيزد، عباى خود را بر دوش مى اندازد و به راه مى افتد. او كجا مى خواهد برود؟
او هر سال تا پايان ماه رجب در اين غار مى ماند; امّا امشب او ديگر نمى تواند اينجا بماند.
آن صداى آسمانى محمّد(ص) را دگرگون كرده است، او مى خواهد نزد خديجه برود، فقط خديجه است كه مى تواند در اين لحظه به او كمك كند.
محمّد(ص) از كوه پايين مى آيد، گويا همه هستى به او سلام مى كنند: "سلام بر تو اى رسول خدا".
بار ديگر آن نور آسمانى را مى بيند كه با او سخن مى گويد: "اى محمّد! تو پيامبر خدايى و من جبرئيل هستم!"
محمّد(ص) آرام آرام، دردمند و خسته به سوى خانه مى رود، سرش درد گرفته و دهانش خشك شده است. گويا بزرگ ترين امانت هستى را بر دوش خود مى يابد.
او برگزيده آسمان است و بايد مردم را به سوى نور ببرد، مردمى را كه در تاريكى و پليدى ها غرق شده و به عبادت سنگ ها رو آورده اند.
راه زيادى تا خانه مانده است، كاش اين راه مقدارى كوتاه تر بود!
كاش خديجه كنارش بود و او را يارى مى كرد!
تو از خواب مى پرى. نمى دانى چه شده است. خيلى نگران هستى.
به دلت افتاده است كه همسرت، محمّد(ص) تو را به يارى مى خواند.
نكند براى او اتّفاقى افتاده باشد؟
او تنهاى تنها در آن بالاى كوه چه مى كند؟
برمى خيزى و دست هايت را به سوى آسمان مى گيرى و مى گويى: اى خداىِ ابراهيم! خديجه تو را مى خواند، همسرم را يارى كن!
ساعتى مى گذرد و تو هنوز دعا مى كنى. ناگهان صداى در خانه به گوش مى رسد.
در اين وقت شب چه كسى در خانه تو را مى كوبد؟
اين صداى كوبيدن در برايت آشناست. فقط محمّد(ص) در را اين گونه مى كوبد.
لبخندى مى زنى و به سوى در مى روى و آن را باز مى كنى. محمّد(ص) را مى بينى كه به تو سلام مى كند، جوابش را مى دهى.
چرا محمّد(ص) اين چنين بى رمق است؟ چرا بدنش گرمِ گرم است؟
دست او را مى گيرى و به سوى اتاق مى برى. او در بستر خود قرار مى گيرد.
تو كنارش مى نشينى و دستى بر پيشانيش مى كشى. محمّد(ص) هم به تو نگاه مى كند. او در كنار تو آرام مى گيرد.
تو امشب تنها پناه محمّد(ص) هستى!
تو هميشه آرامش را به محمّد(ص) هديه مى كنى.
او در كنار تو به خواب مى رود، در بالاى سر او مى نشينى، به چهره زرد او نگاه مى كنى. نمى دانى چه شده است.
افسوس كه محمّد(ص) توان سخن گفتن نداشت وگرنه براى تو مى گفت كه چه شده است. فردا او همه چيز را براى تو مى گويد. تو محرم راز محمّد(ص)هستى!
دلت گواهى مى دهد كه اتفاق خوبى افتاده است.
❤️❤️❤️❤️🌹❤️❤️❤️❤️
#بانوی_چشمه
#حضرت_خدیجه_سلامالله
#ایام_فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا_سلامالله
#شهداءومهدویت
#کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشر_حداکثری
#کپی_آزاده
#چهارمینمسابقه
@shohada_vamahdawiat
@hedye110
۲۵ بهمن ۱۳۹۹